درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Freitag, 31. August 2012

مشاور نماینده‌ خامنه‌ای در سپاه: نظام اجازه بازگشت خاتمی را نمی‌دهد



بامدادخبر – سردار یدالله جوانی، مشاور نماینده‌ی رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران روز سه‌شنبه (۷ شهریور) در یک سخنرانی در جمع استادان بسیجی در مشهد گفت که «نظام» اجازه‌ی بازگشت محمد خاتمی، رییس‌جمهور پیشین به صحنه‌ی انتخابات را نمی‌دهد.

به گزارش خبرگزاری دانشجو وابسته به بسیج دانشجویی، آقای جوانی با اشاره به انتخابات ریاست‌جمهوری اسلامی سال ۹۲ اظهار داشت: «جریان اصلاح‌طلب، انتخابات ۹۲ را یک احیای سیاسی برای خود می‌داند و این برای‌شان از پیروزی مهم‌تر است، آن‌ها به تحریم‌ها و تفرقه اصول‌گرایان امید بسته‌اند و اگر تحریم‌ها اثر بگذارد زبان‌شان باز می‌شود.»

این سردار عالی‌رتبه‌ی سپاه، در ادامه گفت: «اصلاح‌طلبان با این حال مشکلاتی دارند. برخی از آنان می‌گویند انسجام حول یک نفر مثل خاتمی باشد. البته خاتمی جزو فتنه ۸۸ است و نظام اجازه نمی‌دهد به این سطح و جایگاه برگردد. یک نگاه دیگر این است که اصلاحات به صورت یک ستاد فعالیت کند.»

این اظهارات یک هفته‌ پس از سخنان علی سعیدی، نماینده‌ی رهبر جمهوری اسلامی در سپاه که آقای جوانی، مشاور اون می‌باشد، صورت گرفته که گفته بود اقدامات گذشته محمد خاتمی در صورت «عذرخواهی از ملت ایران و خودداری از تکرار اشتباهات»، «قابل اغماض» خواهد بود.

در همین حال، یدالله جوانی پیش‌بینی کرد که اصولگرایان نیز با سه کاندیدای اصلی در انتخابات آینده حضور پیدا می‌کنند و جریان دولت وابسته به مشایی نیز دنبال این است که مردم دولت دهم را قبول کنند و بعد از آن هر چه احمدی‌نژاد گفت،‌‌ همان رأی بیاورد.

مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه، این خطر را برای اصولگرایان دانست که این انتخابات در فضایی برگزار شود که تحریم‌ها تأثیرگذار شده باشد.

وی با بیان اینکه «هدف دشمن جداسازی مردم از نظام و قرار گرفتن در مقابل آن است»، گفت: «امروز جنگ اقتصادی است. دشمن به دنبال فلج کردن اقتصاد کشور و به دنبال آن ایجاد نارضایتی در مردم است.»

او ادامه داد: ‌«غربی‌ها بر این باورند که جمهوری اسلامی تغییر باور نمی‌دهد مگر زمانی که موجودیت خودش را در خطر ببیند.»

وی با بیان اینکه در مقابل فشار‌ها در کشور دو دیدگاه «ایستادگی در مقابل امریکا و دیگری مذاکره با امریکا» وجود دارد، گفت که «خاطرات هاشمی که سال گذشته گفت که به امام نامه نوشته است نشان می‌دهد نگاه معطوف به مذاکره که می‌گوید امریکا قدرت جهان است، از ابتدای انقلاب بوده است.»

جوانی‌ با اشاره به این گفته‌ی خامنه‌ای که «اختلاف ما با امریکا اساسی و بنیادی است»، ادامه داد: «امریکا به دنبال سلطه بر جهان است و ایران در مقابل آن ایستاده؛ آنچه هاشمی می‌گوید که چه فرقی بین امریکا و سایر کشورهاست همین است که امریکایی‌ها ادعای رهبری جهان را دارند و برای آن چنگ و دندان هم نشان می‌دهند.»

جوانی خاطرنشان کرد: «غرب سعی کرد صادارت نفت ایران را فلج کند و بعضی هم باور کردند به طوری که در جلسه با رهبری اظهار نگرانی کردند رهبری هم با تیزبینی فرمودند اگر آن‌ها نگذارند ما نفت‌مان را از خلیج فارس خارج کنیم نمی‌گذاریم حتی یک قطره نفت از تنگه هرمز خارج شود.»

او در پایان با اشاره به بحران سوریه گفت: «امریکایی‌ها برای اینکه به خواسته‌شان برسند فشار مستقیم بر ایران، ایجاد جبهه در اطراف ایران و فشار مستقیم بر متحدین ایران را اعمال می‌کنند که موضوع سوریه یک مقدمه بر نظم نوین مدنظرشان است.»

کارمون در آمده از این ببعد باید با کت شلوار دوش بگیریم حجت الاسلام مرتضی آقا تهرانی را شورای نگبهان بعنوان نماینده از تهران به مجلس هشتم برد. نه تنها آن زمان که به مجلس برده شد، بلکه همین حالا هم اگر از تهرانی ها سئوال شود مرتضی آقا تهرانی کیست، شاید 100 نفر هم نداند او کیست! آقا تهرانی از آب گذشته است. یعنی سالها در امریکا بوده و در آنجا بگوئی نگوئی تحصیلی هم کرده و باصطلاح از روحانیون منور الفکر جناح راست متمایل به حجتیه است و دست آیت الله مصباح یزدی پشت و پناهش! از آنجا که خیلی منورالفکر است، یک "وبلاگ" هم دارد. البته این نانی است که سید محمدعلی ابطحی در دامن اینها گذاشت، چون تا پیش از او، کسی نمی دانست وبلاگ چیست! حالا قلم او را شکسته اند و قلم و دوات را گذاشته اند جلوی دست مرتضی آقا تهرانی تا جوانان را اینگونه که می خوانید راهنمائی کند. بر پدر و مادر کسی که بداند اما خود را به نادانی بزند و این مزخرفات را بنویسد لعنت.


خم های لاریجانی به بان کی مون/ سخنگوی بان کی مون: آقای دبیر کل به احمدی نژاد گفت: سخنان تان فتنه گرانه بود!



در حالی که موفقت جهانی اجلاس تهران ، می تواند تاثیر مثبتی در وضعیت آتی ایران در صحنه بین الملل داشته باشد، برخی خبرگزاری های خارجی که با پوشش کم ، ناخرسندی خود را از برگزاری این اجلاس در تهران نشان داده اند ، امروز روایتی متفاوت از گفت و  گوی بان کی مون با محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی منتشر کرده اند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب» ؛ آسوشیتدپرس نوشت: بان کی مون بعد از ضیافت نهار با  علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران و گفتگو با وی، با حضور در کنفرانس خبری اظهار داشت که مذاکره ما روی این موضوع بود که چگونه سازمان ملل و ایران می توانند همکاریهای حقوق بشری خود را بهبود بخشند.
آسوشیتدپرس مدعی شده است: در حالی که بان کی مون از وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی می کرد ، علی لاریجانی در کنار وی ایستاده و اخم کرده بود!
این در حالی است که خبرنگاران داخلی و خارجی دیگر که در محل حاضر بوده اند ، چنین واکنشی را گزارش نکرده اند.
رویترز نیز گزارش داده است که دبیر کل سازمان ملل در دیدار با محمود احمدی نژا خواسته است که برای اثبات صلح آمیز بودن برنامه هسته ای خود گامهای مشخصی بردارد.
مارتین نسیرکی سخنگوی بان کی مون، که همراه وی به تهران سفر کرده است گفته است: دبیر کل سازمان ملل در دیدار با احمدی نژاد با اشاره به اظهارات رییس جمهور ایران در مورد اسرائیل، سخنان وی را اهانت آمیز، فتنه انگیز و غیرمسئولانه خوانده است.

Donnerstag, 30. August 2012

اجلاس جنبش عدم تعهد، تنها حربه برای ایران بی‌متحد



* جلیل روشندل
سابقه جنبش عدم تعهد

جنبش عدم تعهد محصول مقاومت رهبران دگراندیش در دوران جنگ سرد است. بین ۱۹۱۴ و ۱۹۴۵ دو جنگ جهانی دنیا را به آتش و خون کشید. اختلافاتی که بین قدرت‌های «فائقه» دنیا موجب این دو جنگ شد کمتر به کشور‌های کم‌قدرت و کوچک دنیا مربوط می‌شد، ولی آثار مخرب آن در چنین کشورهایی بیشتر بود. اما هر دو جنگ آسیب‌پذیری این کشور‌ها را پررنگ‌تر کرد و به رهبران آنان آموخت که اگر در موج اختلافات قدرت‌های بزرگ دنیا گرفتار شوند فقط بازنده خواهند بود، چرا که قدرت‌های بزرگ این کشور‌های کوچک و آسیب‌پذیر را اشغال و منابع آنان را بر باد خواهند داد.

برخی از رهبران کشورهای آسیب‌پذیر دنیا از آسیب‌پذیری ملل خود در قبال کشورهای بزرگ آگاه بودند، ولی توان نظامی و سیاسی کافی برای این که از سر راه آنان کنار بروند و مستقل از آنان عمل کنند را نداشتند.

شاید دکتر محمد مصدق، نخست وزیر وقت ایران، را باید آغازگر اندیشه عدم تعهد دانست. هرچند عمر کوتاه سیاسی دکتر مصدق اجازه پیگیری این اندیشه را نداد، به دنبال اندیشه او بود که رهبران هند، اندونزی، یوگسلاوی و مصر پس از عبور از کنفرانس باندونگ جنبش عدم تعهد را در دهه ۱۹۶۰ رقم زدند و آن را تبدیل به جنبشی کردند که در حال حاضر ۱۲۰ عضو و ۱۷ عضو ناظر دارد.

در یک کلام، حسب تعریف، کشورهای عضو جنبش عدم تعهد وارد هیچ گونه اتحاد جغرافیایی- استراتژیک یا نظامی- سیاسی با یا بر قدرت‌های کلان دنیا نمی‌شوند و مستقل از قدرت‌های بزرگ عمل می‌کنند.

فلسفه عدم تعهد بر این اصل استوار بود که یک ملت اگر به هیچ یک از دو اردوگاه قدرت وابسته نباشد در رویارویی ابرقدرت‌ها کمتر آسیب می‌بیند یا این که اصلا آسیب نمی‌بیند. جنگ سرد و تقابل ابرقدرت‌ها علت وجودی جنبش را تقویت کرد.

باید گفته شود که باقی ماندن در جنبش کار ساد‌ه‌ای نبود و منشور غیرمتعهد‌ها، تعهدات گوناگونی بر دوش کشورهای عضو قرار می‌داد که عملا با ماهیت و ذات کشور‌های عضو سازگاری نداشت. مثلا بنا بر اصول جنبش و بر اساس منشور آن کشورهای عضو متعهد و موظف هستند که:

به حقوق بشر آن چنان که در منشور سازمان ملل متحد آمده احترام بگذارند. (بیشتر اعضای جنبش مشکل اساسی با این اصل دارند)

به حق حاکمیت ملت‌ها و تمامیت ارضی کشور‌ها احترام بگذارند. (دو کشور ایران و عراق به مدت ۸ سال این اصل را زیر پا نهاده و با هم بر سر اختلافات مرزی جنگیدند. نمونه‌های بیشتری در میان اعضای جنبش وجود دارد.)

پذیرش و احترام به برابری نژادی و ملی کلیه ملت‌ها صرف نظر از اندازه جغرافیایی آنان از اصول دیگر جنبش است.

یکی از اصول جالب که اعضای جنبش نسبت به آن تعهد دارند به رسمیت شناختن حق جنبش‌های استقلال‌طلب است. تفسیر و تعبیر این دو اصل دولت‌های عضو جنبش را در شرایط بدی قرار می‌دهد. مثلا هند و پاکستان باید حق مردم کشمیر را برای استقلال به رسمیت بشناسند و یا ایران و سوریه و عراق نباید مانع استقلال کردهای استقلال‌طلب باشند و یا بسیاری نمونه‌های دیگر در کشور‌های عضو. خوب می‌دانیم که دشمنی این کشور‌ها با جنبش‌های استقلال‌طلب خود یک دشمنی دیرینه است و اصولا هر گونه حرکت «استقلال‌طلبی» برابر «جدایی‌طلبی» شناخته و به شدید‌ترین شکل سرکوب می‌شود.

از طرف دیگر نزدیکی و اتحاد با ابرقدرت‌ها در دوران جنگ سرد امتیازات خاص و جاذبه‌های خود را داشت و به همین دلیل خیلی زود پیش‌گامان جنبش عدم تعهد ضمن باقی ماندن صوری در درون جنبش به سمت یکی از قطب‌های قدرت تمایل و کشش بیشتری نشان دادند. مثلا هندوستان و کوبا یا مصر در زمان جمال عبدالناصر بیشتر به سوی اتحاد جماهیر شوروی متمایل و یا حتی وابسته بودند، در حالی که مصر در دوران سادات و بعد از آن به سمت آمریکا تمایل بیشتری داشت. و البته ایران دوران شاه هم از متحدان آمریکا به حساب می‌آمد و تنها پس از ۱۹۷۹ بود که جمهوری اسلامی رسما به جنبش غیرمتعهد‌ها متعهد شد.

اهداف ایران از برگزاری اجلاس سران جنبش غیرمتعهد‌ها در تهران

مدت کوتاهی پس از انقلاب اسلامی در ایران این کشور از کلیه تعهدات و سمت‌گیری‌های استراتژیک خود دست کشید و با شعار «نه شرقی، نه غربی» به جنبش عدم تعهد پیوست. اگر چه سیاست خارجی ایران خیلی زود و در سال‌های جنگ با عراق ناچار شد از شعار «نه شرقِی، نه غربی» عملا عدول و به «نه غربی» متمایل شود، سقوط سیستم اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱ یک سوال بی‌جواب برای همه اعضای جنبش و در راس آنان برای ایران ایجاد کرد: حالا که ابرقدرت شرق از میان رفته عدم تعهد چه معنی و مفهومی دارد؟

با تحولات بین‌المللی آخرین دهه قرن بیستم و اولین دهه قرن بیست و یک عملا جنبش عدم تعهد تبدیل به باشگاه وزرای خارجه کشورهای عضو می‌شود و به صدور بیانیه‌های رقیق و فاقد اهمیت می‌پردازد. در این مقطع جنبش برای خود ماموریت‌های جدیدی در زمینه مسائل اقتصاد بین‌الملل، بدهی‌های جهان سوم و مشکلاتی از قبیل بیماری ایدز تعریف می‌کند و در عمل بسیاری از اصول اساسی جنبش خود به خود زیر سوال می‌رود.

اما در هر صورت جنبش میکروفونی است که به گوینده اجازه می‌دهد هر چه می‌خواهد بگوید، اعم از این که شنونده با آن موافق یا مخالف باشد. گاهی هم اعضای جنبش سعی می‌کنند از آن به عنوان آلترناتیوی برای سازمان ملل متحد استفاده کرده و به مسائل امنیت بین‌المللی بپردازند.

ایران که علی‌رغم عضویتش در جنبش بسیاری از اصول منشور جنبش را عملا نا‌دیده می‌گرفت و علی‌رغم تعهداتش به جنبش مدت ۸ سال به جنگ با عراق ادامه داده بود و در بسیاری مسائل منطقه‌ای جهت‌گیری مغایر با منشور جنبش داشت، اکنون در مقابل ابرقدرت غرب احساس می‌کند به جنبش عدم تعهد نیاز دارد تا کمبود‌های حمایتی را در فقدان یک اتحاد و ائتلاف استراتژیک پر کند. به عبارت دیگر توسل به جنبش تنها حربه موجود برای ایران و برخی کشور‌های دیگر است که خود را از تاثیرات منفی قدرت‌های غربی مصون نگهدارند.

چالش ایران و نظام بین‌المللی، اما، از گونه دیگری است و دیگر نه در چارچوب جنبش عدم تعهد و نه از طریق سازمان ملل متحد حل و فصل نمی‌شود. چالش بر سر رهبری حداقل بخشی از جهان و منطقه و منطقه فرعی است – هرچه که ممکن باشد.

ایران با نظام بین‌المللی مشکل دارد و آن را غیرعادلانه می‌داند و در زمان واحد می‌خواهد بر سر مجموعه‌ای از مسائل با نظام بین‌الملل درگیر شود یا آن را اصلاح کند. ایران برای بسیاری از مسائل جهانی راه حل خاص خود را دارد که با نحوه نگرش دنیا به‌‌ همان مسائل مغایر و در نتیجه تنش‌آفرین است.

در راس نظام بین‌المللی، ایالات متحده ایران را تهدیدی برای منافع و متحدین غربی می‌داند و شعارهای تحریک‌آمیز محمود احمدی‌نژاد و دستگاه رهبری سیاسی و نظامی ایران را علیه غرب و متحدانش و علیه اسرائیل دلیل خصومت ایران به شمار می‌آورد. همزمان تلاش ایران برای دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای چالشی برای جامعه بین‌الملل محسوب می‌شود، در حالی که بسیاریِ از اعضای جنبش عدم تعهد ممکن است با آن مشکلی نداشته باشند. در این نبرد سیاسی هر طرف سعی می‌کند با توسل به قدرت، اعتبار سیاسی و بین‌المللی دیگری را زیر سوال برده و آن را نا‌مربوط و بی‌اهمیت جلوه دهد.

مثلا، متحد موقتی ایران-روسیه- سعی می‌کند برای ایران در حل و فصل مشکل سوریه جایگاهی ایجاد کند ولی آمریکا چنین جایگاهی را به رسمیت نمی‌شناسد. یا این که ایران سعی می‌کند با استفاده از مذاکرات اتحادیه اروپا که آمریکا نیز به طور غیرمستقیم در آن نقش دارد این پیام را بفرستد که باید در مسائل منطقه‌ای و مسائل موسوم به بهار عربی (که ایران به آن مهر «بیداری اسلامی» زده و نتیجه انقلاب سی و سه سال پیش در ایران می‌داند) در خاورمیانه نقش داشته باشد و مثلا در ترکیب حکومت بحرین به نفع شیعیان اعمال نفوذ کند. اگر از منظر تئوری بازی‌ها به این مراودات خصومت‌آمیز نگاه کنیم، هر گونه ُبرد ایران، هر قدر هم که کوچک باشد، باخت آمریکا تلقی می‌شود. بدیهی است که آمریکا به عنوان قدرت بر‌تر جهانی نخواهد چنین ُبردی را تسهیل کند یا تسلیم آن شود.

با توجه به تحولاتی که در ماهیت و ماموریت جنبش رخ داده است، تشکیل اجلاس سران جنبش عدم تعهد که هر سه تا چهار سال یک بار اتفاق می‌افتد، به‌خصوص پس از پایان جنگ سرد، نوعا رویداد حائز اهمیتی نیست. چنین اجلاسی آخرین بار در زمان مبارک در شرم‌الشیخ مصر تشکیل شد.

آن چه اجلاس فعلی جنبش را حائز اهمیت کرده دو موضوع است: اول این که محمود احمدی‌نژاد و به همین اعتبار ایران برای اولین بار به دبیر کلی جنبش برگزیده شده و دیگر این که این اجلاس در سطح سران برای اولین بار در تاریخ حیات سیاسی ایران در تهران تشکیل می‌شود. اگرچه بر اساس اطلاعاتی که بسیار حساب شده از منابع ایرانی منتشر می‌شود فقط ۵۱ تن از سران کشور‌های عضو جنبش (۲۷ رئیس جمهور، ۲ پادشاه، و امیر، ۷ نخست وزیر، ۹ معاون رئیس جمهور و ۵ فرستاده ویژه) در این اجلاس شرکت خواهند کرد. اگرچه منابع خبری ایران اعلام کرده‌اند نمایندگانی از ۱۵۰ کشور جهان در سطوح مختلف و حداقل در سطح دیپلماتیک و کار‌شناس در مراحلی از اجلاس شرکت خواهند کرد، یعنی بیشتر از مجموعه اعضای ثابت و ناظر جنبش!

موضوع دیگری که بر اهمیت این اجلاس می‌افزاید شرکت ‌بان گی مون دبیرکل سازمان ملل است. در حقیقت در سی و دو سال اخیر مسافرت و حضور سران کشور‌های دنیا و دبیرکل سازمان ملل به ایران آن هم در چنین سطوحی کاملا بی‌سابقه است، به نحوی که می‌توان گفت اجلاس سران جنبش از منظر ایران برابری می‌کند با برگزاری مراسم المپیک برای بریتانیا!

جا دارد در اینجا از اجلاس کوچک‌تر سران کشور‌های اسلامی یاد کنیم که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی در تهران تشکیل شد و ساختمانی که آن موقع عجولانه سر هم شده بود (و اتفاقا به علت بارندگی ریزش کرد) اکنون شاهد اجلاس سران جنبش عدم تعهد خواهد بود.

تامین امنیت سران، آتش زیر خاکستر

اطلاعات و تصاویر موجود در فضای مجازی و اینترنت حاکی از این است که دولت جمهوری اسلامی اقدامات وسیعی را تدارک دیده تا امنیت تهران را در روزهای اجلاس تامین کند. در عرصه بین‌المللی اسرائیل همچنان بر این که تاسیسات اتمی ایران باید بمباران شود اصرار می‌ورزد، ولی بعید به نظر می‌رسد اسرائیل در شرایطی که دبیرکل سازمان ملل و نمایندگان یکصد و پنجاه کشور دنیا در ایران حضور دارند چنین عملیاتی را آغاز کند. (این که اصلا ممکن است چنین کاری را بکند خود بحث دیگری است).

البته امکان خرابکاری و توسل به عملیات تروریستی امروزه در هر جای دنیا در راس محاسبات امنیتی قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد پایه و اساس اقدامات تامین امنیت اجلاس از جانب ایران نیز بوده باشد. بیش از یکصد هزار نیروی امنیتی و بسیج، صد‌ها تیم کنترل، بازرسی و مراقبت و حتی اقداماتی از قبیل کنترل و محدودیت عبور و مرور مرزی در زمین و هوا و دریا فقط بخشی از این اقدامات است.

شکی نیست با توجه به تراکم جمعیتی، تمرکز اداری و خانه‌سازی‌های بی‌حساب و کتاب چند دهه اخیر، شهر تهران می‌تواند با کوچک‌ترین حادثه ترافیکی مسدود شود. آلودگی شدید هوا پدیده دیگری است که تهران دچار آن است. دولت سعی کرده است با تعطیل مجازی مملکت و خلوت کردن شهر تهران و استان‌های مجاور فضای امنیتی مورد نظر خود را در تهران ایجاد و در سایه آن امنیت اجلاس را تامین کند.

اما از نوع آمادگی‌های نظامی- امنیتی به نظر می‌رسد تهران نگران چیز دیگری هم هست. نگران حرکت خودجوش مردم از نوعی که سه سال پیش در پی انتخابات ریاست جمهوری شاهد آن بودیم. عفو غیرمنتظره عده‌ای از زندانیان سیاسی به مناسبت عید فطر، نحوه مدیریت بحران در جریان بیماری ناگهانی قلبی مهندس موسوی در محل حبس خانگی و سرعت عملی که در انجام آنژیوگرافی و کنترل بیماری وی و بازگرداندش به زندان صورت گرفت، علایم و نشانه‌های دیگر حاکی از این است که جمهوری اسلامی نگران حمله اسرائیل نیست، ولی نگران تحولات غیرمنتظره در عرصه داخلی است.

آیا موازنه بین‌المللی در حال تغییر است؟

به طور خلاصه، اجلاس سران غیرمتعهد دنیا فاقد کوچک‌ترین اهمیت سیاسی و بین‌المللی است، ولی آن چه مسلم است دولت جمهوری اسلامی ایران از این اجلاس استفاده خواهد کرد تا موضوعاتی مانند تهدیدات اسرائیل (که اکنون کاملا هم علنی شده)، مسائلی مربوط به حق برخورداری از تکنولوژی هسته‌ای را مطرح و کوشش خواهد کرد به نوعی مباحث اجلاس را به سمت محاصره اقتصادی اروپا و آمریکا علیه ایران منعطف کند، بدون این که به ریشه‌های موضوع و اتهاماتی که متوجه ایران است بپردازد.

ایران همچنین در حاشیه اجلاس سعی خواهد کرد به نگرانی‌های اخیر در مورد فعل و انفعالات در سایت نظامی پارچین بپردازد و به جای این که به گروه‌های تخصصی اجازه بازدید از محل را بدهد ممکن است حتی برخی از شرکت‌کنندگان در کنفرانس را که فاقد آگاهی‌های لازم در زمینه تکنولوژی هسته‌ای هستند به محل سایت پارچین برده و ساختمان‌های موجود را به آنها نشان بدهد.

از طرف دیگر ایران کوشش خواهد کرد در مرحله آخر اجلاس که سران کشورهای عضو در آن حضور خواهند داشت حداکثر استفاده را برای لابی کردن و وصله‌پینه کردن مسائل منطقه‌ای استفاده کند. مثلا پادشاه عربستان سعودی یا فلان امیر عرب و یا فلان رئیس جمهور و حتی دبیرکل سازمان ملل متحد را تحت تاثیر قرار دهد. هدف از لابی‌گری ایران تلطیف روابط و تعمیق نفوذ سیاسی و یا حل و فصل برخی مسائل مانند گروگان‌های ایرانی در لیبی یا سوریه خواهد بود. ایران همچنین کوشش خواهد کرد راه حلی برای بقای رژیم سیاسی سوریه ارائه و خود را به عنوان میانجی گفت‌وگو با بشار اسد به قصد ترغیب وی به واگذاری قدرت معرفی کند. ایران از حضور پرزیدنت محمود عباس استفاده خواهد کرد تا نسخه همیشگی خود را برای محو اسرائیل و تشکیل دولت فلسطینی رنگ و جلای تازه‌ای بدهد.

هدف ایران از این اقدامات و همین طور استفاده از حضور نمادین دبیرکل سازمان ملل متحد، تعمیق و گسترش نفوذ منطقه‌ای و بین‌المللی خود و نشان دادن این خواهد بود که ایران باید به مثابه بازیگری برابر با سایر بازیگران بین‌المللی مورد اعتنا قرار گیرد. (که البته می‌تواند، تحت شرایطی، خواسته مشروعی باشد.)

از آنجا که ایران و ایالات متحده وارد یک مسابقه با حاصل جمع صفر شده‌اند که در آن فقط ُبرد و باخت اهمیت دارد، نتیجه این می‌شود که آمریکا هم هرجا که بتواند و به هر طریقی که بتواند مانع نفوذ ایران شود و امکان مانور ایران را علیه خود مسدود کند. علاوه بر آن با محدود کردن امتیازاتی که ایران به عنوان یک عضو نظام بین‌الملل می‌تواند از آن بهره‌مند شود و با ابزارهایی مانند محاصره اقتصادی و حتی تهدید نظامی و حمایت از کشورهای همسایه که مخالف ایران هستند بخواهد ایران را به زانو در آورد.

پیش‌بینی این که چنین چالشی به کجا منتهی خواهد شد کار مشکلی است. وابستگان رژیم سیاسی ایران مدت‌ها است وعده می‌دهند که موازنه قدرت دارد به نفع کشور‌های کوچک‌تر تغییر می‌کند، ولی دلیل و مدرکی در این مورد ارائه نمی‌دهند و نشانه‌ای هم که دال بر صحت این ادعا باشد دیده نمی‌شود. تشکیل اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد هر تاثیری داشته باشد نمی‌تواند موازنه نظام بین‌المللی را به نفع ایران تغییر دهد.

-----------------------------------------------------------------------

*دکتر جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بین‌الملل در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، یوسی‌ال‌ای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشته است. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بین‌الملل، خاورمیانه و خلیج فارس منتشر شده است.

اگر کسی زکات برش واجب شد و نداد این کفر است و در دولت اسلامی حکمش قتل است

رجایی‌شهر؛ جایی که زندانی از لیست زنده‌ها حذف می‌شود



بهمن احمدی امویی اولین زندانی‌ای نیست که شرایط زندان رجایی‌شهر را توصیف کرده، اما شاید این دقیق‌ترین توصیفی بوده که تاکنون از این زندان به بیرون درز کرده است. دو زندانی دهه شصت به همراه دکتر لاهیجی از رجایی‌شهر می‌گویند.

«محمد نظری، بیست و دو ساله بود که بازداشت شد و حالا در سال بیستم زندانش است اما انگار که شصت ساله است. عمر و ابراهیم و خالد از اعضای حزب دمکرات کردستان حالا وارد ماه‌های ابتدایی سال چهاردهم زندانشان شده‌اند و سال‌ها از آخرین ملاقاتشان با خانواده می‌گذرد».
«کرمی خیرآبادی، شانزده سال است که زیر حکم اعدام قرار دارد. یکشنبه‌ها و سه‌شنبه‌هایی که احتمال اجرای حکم اعدام می‌رود، با هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌های زیادی که پشت سر گذاشته، حالا دیگر اصلاً حسی برایش نمانده».
«چهار نفر از افراد وابسته به حزب پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان ترکیه) هشت سال و پنج سال زیر حکم هستند. زانیار و لقمان مرادی که پسر عمو هستند چهار سال است که زیر حکم اعدام‌اند و به دستور قاضی صلواتی از ملاقات با خانواده‌های‌شان محروم‌اند. آن‌ها هم مدت‌هاست که با خانواده‌های خود ملاقات ندارند. بعضی وقت‌ها روزهای ملاقات خجالت می‌کشم مستقیم توی چشمهای‌شان نگاه کنم».
اینها بخش‌هایی از نامه بهمن احمدی امویی از زندان رجایی‌شهر یا همان گوهردشت است. زندانی با ۲۴ بند اصلی و فرعی و ۸ بلوک آپارتمانی.
این زندان به گفته‌ی ایرج مصداقی که خود دوره‌ای را در دهه ۱۳۶۰ در سلول‌های انفرادی آنجا گذرانده به عنوان یک زندان تنبیهی در مهرماه سال ۶۱ راه‌اندازی شد.
به گفته‌ی او کسانی را که در اوین بیش از یک سال زیر بازجویی بودند و هنوز به پرونده آنها رسیدگی نشده بود به گوهر دشت منتقل می‌کردند. همچنین زندانیان قزل‌حصار را به صورت تنبیهی به سلول‌های انفرادی گوهردشت می‌بردند. او می‌گوید زندانیان بسیاری در دهه ۶۰ بین یک تا چهار سال در سلول‌های انفرادی زندان گوهردشت در شرایط بسیار وخیمی به سر بردند.
ایرج مصداقی از "سلول‌های تاریک" رجایی‌شهر می‌گوید: «سلول تاریک یک انباری بود که نه دستشویی داشت نه توالت و کاملا تاریک بود. زندانی را چند روز در آنجا نگه می‌داشتند و زندانی مجبور بود قضای حاجتش را هم در همانجا بکند. این شرایط بسیار بدی بود، وقتی شما وارد سلول انفرادی گوهردشت می‌شدید خودشان می‌گفتند از لیست زنده‌ها حذفتان کردیم».
و حالا با گذشت دو دهه از آن سالها هنوز زندانیانی در گوهردشت هستند که گویا از لیست زنده‌ها حذف شده‌اند؛ محمد نظری، عمر، ابراهیم، خالد، کرمی خیرآبادی، زانیار و لقمان مرادی و بسیاری دیگر که شاید بهمن  احمدی امویی آنها را ندیده. او در نامه‌اش می‌نویسد: «از خودم می‌پرسم اگر این حزب دمکرات هنوز هم وجود داشته باشد آیا می‌داند آدم‌هایی هستند که به اسم عضویت در آن حزب سال‌هاست که در زندان‌اند؟».
شاهو حسینی نماینده حزب دموکرات کردستان ایران در خارج از کشور در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «ما می‌دانیم، نه تنها این زندانیان بلکه خیلی‌های دیگر در زندان‌های ناشناخته ایران هستند که متاسفانه هیچ خبری از آنها نیست و حزب هم نمی‌تواند بگوید عضو حزب هستند چون در این صورت بلافاصله اعدام می‌شوند».
او می‌گوید حتی خانواده‌های این زندانیان نیز از تماس با حزب پرهیز می‌کنند چرا که بیم آن را دارند که این تماسها‌علنی شود و بر حکم قضایی زندانیان تاثیر بگذارد.
رجایی‌شهر؛ جایی که زندانی از لیست زنده‌ها حذف می‌شود
نمایی از هواخوری زندان رجایی‌شهر
 
سنتی که لاجوردی پایه‌گذارش بود
 دکتر عبدالکریم لاهیجی نایب رئیس فدراسیون بین‌المللی جوامع حقوق بشر بی‌قانونی کنونی حاکم بر زندان‌های ایران را سنتی به جا مانده از دوران اسدالله لاجوردی می‌داند. او می‌گوید: «نیمه دوم سال ۱۳۵۹ اسدالله لاجوردی که قبل از انقلاب یک خرده فروش بازار بود و تحصیلات حقوقی که هیچ، حتی تحصیلات غیرحقوقی هم نداشت، با حکم سید محمد بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و عضو شورای عالی قضایی، به‌عنوان دادستان انقلاب تعیین شد. او با گروهی از کسانی که قبل از انقلاب با آنان در زندان بود و به اصطلاح تیم او را تشکیل می‌دادند، به داخل زندان اوین رفتند و سرنوشت زندان اوین و زندانی‌ها در دست او بود».
دکتر لاهیجی رابطه‌ی مسئولان زندان و در صدر آن‌ها اسدالله لاجوردی با زندانی را "رابطه‌ی برده با صاحب و مولایش" توصیف می‌کند و می‌گوید لاجوردی آن قدر قدرت داشت که می‌توانست ظرف چند دقیقه حکم اعدام یک زندانی را از دادگاه انقلاب بگیرد.
به نظر این حقوقدان این رویه سی سال است که بر کلیه زندان‌های جمهوری اسلامی حاکم است.
او خاطر‌‌ه‌ای را از لویی ژوئن، رئیس کمیته بازداشت‌های خودسرانه سازمان ملل نقل می‌کند که مربوط به سال ۱۳۸۲ است. وی در آن سال برای بازدید از زندان‌ها به ایران سفر می‌کند و در گزارش سفرش نوشته که وقتی همراه رئیس اداره زندانهای ایران وارد بند ۲۰۹ اوین می‌شوند، دو مرد "غول‌پیکر" با خشونت آنها را از آنجا بیرون کرده و اجازه صحبت با هیچیک از زندانیان بند را به آنان نمی‌دهند.
لاهیجی می‌گوید وقتی با رئیس سازمان زندان‌ها و با فرستاده ویژه سازمان ملل اینگونه برخورد می‌شود، دیگر نمی‌توان انتظارداشت که با زندانیان قانونمدارانه رفتار شود.

رجایی‌شهر؛ جایی که زندانی از لیست زنده‌ها حذف می‌شود
آشپزخانه یکی از بندهای زندان رجایی‌شهر


به نظر وی دلیل اصلی مخالفت ایران با ورود احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر و هر گزارشگر موضوعی دیگری به ایران همین است که مقامات جمهوری اسلامی می‌دانند اگر آن‌ها به ایران بروند، نمی‌توانند مانع از بازدیدشان از زندان‌های ایران شوند.
نگه داشتن زندانی زیر حکم اعدام؛ بدترین شکنجه
 شانزده سال، هشت سال، پنج سال و چهار سال؛ اینها تعداد سال‌هایی است که به نوشته‌ی بهمن احمدی امویی برخی از زندانیان رجایی‌شهر منتظر اجرای حکم اعدامشان هستند.
دکتر لاهیجی این کار را "غیرانسانی‌ترین" رفتاری می‌داند که می‌شود با یک زندانی کرد.
به نظر او دلیل این رفتار بی‌اساس بودن این حکم‌های اعدام است. او می‌گوید: «این حکم‌ها، نادرست است و در شرایط استثنایی زیر فشار دادستانی، یا فشار نیروهای امنیتی به‌خصوص وقتی در مناطق حساس مثل مناطق گروه‌های قومی، کردستان، بلوچستان و خوزستان باشد، این حکم صادر می‌شود و متأسفانه در دیوان عالی کشور هم رسیدگی دقیق نمی‌شود. ولی بعداً به مرور یا در اثر فشار خانواده‌ها، یا در اثر اعتراض‌های خود زندانی‌، مسئولان زندان، یا قوه قضاییه و شاید بالاتر از آن متوجه می‌شوند که این حکم حکم شدیدی‌ست. اما چون حکم قطعیت پیدا کرده، نمی‌توانند یا نمی‌خواهند آن را تغییر دهند که البته با  اعاده دادرسی می‌توانند حکم را تغییر دهند اما این کار را نمی‌کنند بنابراین زندانی را به صورت بلاتکلیف نگاه می‌دارند».
به گفته‌ی آقای لاهیجی طبق آخرین گزارش فدراسیون بین‌المللی جوامع حقوق بشر که اواخر فروردین ماه منتشر شد، نزدیک به ۳۰ زندانی چنین وضعیتی دارند یعنی سالهاست که حکم اعدامشان تایید شده اما نه اعدام می‌شوند و نه آزادشان می‌کنند.
وی همچنین به زندانیانی اشاره می‌کند که پس از گذراندن این سالهای بلاتکلیفی، اعدام شده‌اند، از جمله فرزاد کمانگر.
دکتر لاهیجی می‌گوید فرزاد کمانگر در حالی که چند سال پیش از اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ دستگیر و حکم اعدامش هم صادر شده بود اما پس از اعتراضات مردمی در سال ۸۸ و به عقیده‌ی وی برای "زهر چشم گرفتن" از سایر زندانیان اعدام شد.
گوهردشت مخوف سال‌های ۶۰
 بندهای ۷، ۸ و فرعی ۲۰ زندان گوهردشت منتهی‌الیه سمت راست زندان هستند، جایی که زندان به پایان می‌رسد. این سه بند مشرف به حسینیه زندان است؛ همان جایی که اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۱۳۶۷ در آنجا اتفاق افتاد.
مهدی اصلانی یکی از شاهدان زنده‌ی بند هشت است. او "بدترین خاطره‌ای" که از گوهردشت دارد را در کتابش با نام "کلاغ و گل سرخ" اینگونه شرح داده:

«شب آوار ترین خاطره من از دوران کشتار به نیمه مرداد بر می گردد، پانزده تا هجدهم مرداد ماه ۱۳۶۷ به هنگام مجاهد کشی. در فاصله‌ی این سه روز، ترددِ کامیون‌های یخچال‌دار را که شبانه چیزی بر ما نادانسته را جا به جا می کردند بر خلاف شب های پیش بیش از یک‌بار در روز مشاهده کردیم. در این زمان هیئت مرگ با شدتی افزون‌تر از پیش به مرگ‌فروشی مشغول بود و ما این همه را نمی دانستیم. ما شبانه‌ترین دوره‌های زنده‌گی‌مان را تجربه می‌کردیم. با میله‌ای که یکی از بچه‌ها در اختیار داشت، بدون ترس از تنبیه، کرکره‌ی فلزی پنجره‌ی آخرین اتاقِ مشرف به حسینیه در بند هشت را تا سر‌حد امکان بالا زدیم. همگی‌مان به مانندِ شخصیت‌های بی‌نامِ رمانِ کوری، نوشته­‌ی خوزه ساراماگو، شده بودیم: "کورهایی که می‌توانند ببینند، اما نمی‌بینند". سایه‌ی­ افرادی را دیدیم که نزدیک حسینیه در رفت­ و آمد بودند. مانندِ سایه‌های مرگِ آثار هیچکاک بودند. نگاه می کردیم اما نمی دیدیم؛ نگهبان‌هایی ماسک زده که جایی را سم پاشی می کردند. کامیون از پشت به سمت حسینیه پارک شده بود. بعد‌ها زنده‌مانده‌گان فرعی­ ۲۰ که موقعیتِ بندشان به گونه‌ای بود که در آن هنگامه‌ی غارت برخی صدا‌ها را نیز می­‌شنیدند، یاد‌آور شدند: از همان انتهای حمام دیدیم کامیونِ یخچال‌داری را که معمولاً برای حملِ گوشت استفاده می‌‌شد به حیاطِ زندان آوردند. نمی‌دانستیم برای چه؟ بعد ما توانستیم هر بار صدای افتادن ۲۰ تا ۲۵ جسد را در کامیون بشماریم و این موضوع سه یا چهار بار در روز تکرار می‌‌شد. فردای آن روز، پس فردا و روزهای دیگر».

Mittwoch, 29. August 2012

» هر ایرانی شده یک رسانه و شهر پر شده از رسانه؛ ما بی شماریم/ بازتاب گسترده نامه به بان کی مون در فضای مجازی



چکیده :بی شمار بودن ما این روزها بیشتر از همیشه خود را نشان داده است، برای بار دیگر ثابت کردیم که ما بیشماریم؛ انقدر بیشمار هستیم که نهایتا سخنگوی دبیر کل سازمان ملل متحد اعلام کند که بان کی مون در سفر خود به ایران خواهد خواست تا اقدامی فوری را در مورد رفع نگرانی جامعه جهانی از برنامه اتمی آن کشور و رعایت حقوق بشر انجام دهند....

کلمه – گروه اجتماعی: خبر کوتاه بود اما مثل صاعقه فرود آمد، میر حسین موسوی در بیمارستان بستری شد؛ علت: عارضه قلبی…صفحه های فیس بوک پر شد از دعا، پر شد از عکس های میر مردم، پر شد از خبر…
خبرهای این سال های ما به همین کوتاهی بود، کوتاه بودند اما دردآور، سهراب رفت، ندا پر کشید، کیانوش به خانه برنگشت، محسن در کهریزک ماند، علی بازداشت شد، مصطفی را گرفتند، بهاره دستگیر شد و… خبرها یک اسم بود و یک فعل. همین. اما برای ما هزار هزار جمله بود…
تمامی این سال های سبزمان در مقابل تمامی این خبرها اعتراض کردیم، به خیابان رفتیم، نامه نوشتیم، نصحیت کردیم، فریاد زدیم، سکوت کردیم، مشت گره کردیم و شب ها خدا را فریاد زدیم، اما در تمامی این سال ها دست کمک به غیر دراز نکردیم، از هیچ کشور خارجی کمک نخواستیم، به سراغ هیچ بیگانه ایی نرفتیم؛ کما اینکه امروز نیز حاضر نیستیم عزت و استقلالمان را به هیچ بیگانه ایی بفروشیم که جنبش سبز ملت ایران مستقل و مردمی است اما در عین حال ارتباط خود را با نهادهای حقوق بشری و آزادی خواه نیز حفظ کرده و حتی از حرکت های مردمی منطقه نیز دفاع کردیم، ۲۵ بهمن که برای حمایت از مردم مصر و تونس به خیابان آمدیم و از آن روز یک خبر کوتاه دیگر نیز به خبرهایمان اضافه شد: میر حسین موسوی در حصر شد؛ مهدی کروبی در حصر شد، زهرا رهنورد در حصر شد…
از این رو اکنون که کشورمان میزبان روسای بسیاری از کشورها خصوصا میزبان رییس سازمان ملل متحد است این جنبش تصمیم گرفته تا صدای خود را به گوش جهانیان برای بار دیگر برساند. اکنون که شهر پر شده از ماموران امنیتی و داروغه ها در شهر فریاد می زنند کور باشید، کر باشید؛ شهر در امن و امان است، همراهان سبز جنش مردم ایران از راه های مختلف تلاش دارند تا صدایشان را به گوش دنیا و خصوصا دبیر کل سازمان ملل برسانند…
این روزها صفحه فیس بوک سازمان ملل و آقای بان کی مون پر شده از نامه ها و فیلم های مردم ایران که در خواست داشتند تا دبیر کل سازمان ملل با میر حسین موسوی و مهدی کروبی دیدار کند، حالی از زندانیان سیاسی شان بپرسد و مقامات ایرانی را زیر سوال ببرد که چه شد حقوق بشر در ایران؟ نامه ها است که این روزها توسط شهروندان ایرانی امضا می شود تا هم مظلومیت و هم پایداری و صبر خود را به گوش جهانیان برسانند.
یکی از شهروندان در صفحه فیس بوک خود نوشته بود؛ لازم نیست پای بیمارستان و طپش های قلب هایمان در بین باشد تا نفسهایمان در سینه هایمان قفل شود، باید هر روز به یاد زندانیامان باشیم، اما امروز فرصتی شده تا صدایمان را رسا تر از همیشه به گوش جهانیان برسانیم، بیایید نامه به بان کی مون را امضا و همه منتشر کنیم؛رسانه ماییم؛ما به اندازه حضور و وجود تک تک مان بیشماریم و اگر دست به دست هم ندهیم تنها! همه با هم امضا کنیم… این جملات ما را به یاد روزهای ۸۸ می اندازد، همان روزها که میرمان گفت هر ایرانی یک رسانه و تمامی شهر پر شد از رسانه، حال این روزها نیز هر ایرانی یک رسانه شده است؛ نامه ها است که دست به دست می شود و پیام الله اکبر است که دهن به دهن می چرخد.
از همین رو است که روزنامه نگاری در فیس بوک خود می نویسد: “نگذاریم صدای زندانیان مان در میان جنجال های حکومتی برای کنفرانس غیر متعهدها ناشنوده بماند. سحر خیزها را دریابیم که بیمار به زندان باز گردانده شده اند و می روند تا اعتصاب غذا هم بکنند. کجایی آقای بان کی مون!!!کجایی تعهد!!!” و دیگری می نویسد: “امشب و فردا شب ساعت ده…آسمان را پر از ستاره کنیم…پر از فریاد! در اعتراض به شرایط میرحسین موسوی، مهدی کروبی و دیگر عزیزان دربند …”
نامه ایی در خطاب به بان کی مون در کلمه منتشر شده که شهروندان امضا می کنند، این نامه نیز در میان هموطنان دست به دست می چرخد، انان نیز امضایش می کنند و به اشتراکش می گذارند.
یک همراه سبز در این باره نوشته: “دیروز ظهر که باز‌ش کردم فقط ۳۴۰ نفر امضا کرده بودند، دیشب که خوابیدم شده بود نزیک چهار هزار تا، الان شده حدود شش هزار تا. یک یا علی‌ دیگه تا ۱۰ هزار تا.” و همراه دیگری می گوید: قلم برداریم و از دبیر کل سازمان ملل بخواهیم تا به دیدار میرحسین موسوی برود. ”
صفحات سرزمین مجازی پر شده از امضا، نوشته اند: “لطفا نامه را امضا کنید. دوستان صفحه خودمان امضای نامه را به ۱۰۰۰۰ می رسانند. لطفا لطفا لطفا” یک شبکه اجتماعی نیز در این باره می نویسد: “خواهش داریم از همه شما که به خاطر جنبش مان به خاطر میرحسین موسوی و کروبی در حصرمان به خاطر همه زندانیان سیاسی کشورمان و از همه بالاتر برای همه خون های پاک فرزند این سرزمین که به ویژه از سال ۱۳۸۸ به بعد توسط نظام جمهوری اسلامی ریخته شده است، به لینک ضمیمه رفته و این نامه را امضا کنید.” دوستی نیز نوشت: ” نمیدونم باز هم همچین فرصتی ممکنه پیش بیاد یا نه. یادم میمونه که چند روز بیشتر از خبر بیمارستان مهندس نگذشته بود و همه در به در میگشتیم یه کمکی بکنیم. شاید این راه و کمک خوبی باشه. امضا کنیم”
همراهی جوان نوشته:” آقای دبیر کل، ندای تاریخی مردم ایران را شجاعانه پاسخ گفته و رهبران واقعی و در حبس مردم بزرگ ایران را بصورت زنده و در حضور رسانه های معتبر بین المللی، ملاقات کنید.”
صفحات دنیای مجازی این روزها به تسخیر کاربرانی در آمده است که تنها خواسته شان دیدار دبیر کل سازمان ملل با رهبر سبزشان است. در همین رابطه نیز سی ان ان در گزارشی نوشته هزاران نامه درخواست بر روی پیج رسمی سازمان ملل فرستاده شد. سایت این شبکه تلویزونی بخشی از درخواست های ایرانیان را نیز منتشر کرده از جمله نامه ایی که در حال امضا کردنش هستیم، نامه ده هزار امضایمان از قول یک شهروند ایرانی را که از بان کی مون فقط خواسته تا به دیدن موسوی و کروبی بروند.
بی شمار بودن ما این روزها بیشتر از همیشه خود را نشان داده است، برای بار دیگر ثابت کردیم که ما بیشماریم؛ انقدر بیشمار هستیم که نهایتا سخنگوی دبیر کل سازمان ملل متحد اعلام کند که بان کی مون در سفر خود به ایران خواهد خواست تا اقدامی فوری را در مورد رفع نگرانی جامعه جهانی از برنامه اتمی آن کشور و رعایت حقوق بشر انجام دهند.

بان کی‎مون به دیدار آیت‎الله خامنه‌ای رفت و از او انتقاد کرد



به روز شده:  19:49 گرينويچ - چهارشنبه 29 اوت 2012 - 08 شهریور 1391
آیت الله علی خامنه ای گفته است که ایران بر "خاورمیانه عاری از سلاح اتمی" اصرار دارد
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد که برای حضور در اجلاس جنبش غیرمتعهدها به تهران در تهران به سر می برد، پس از دیدار با رهبر و رئیس جمهور ایران در نشستی خبری به خبرنگاران گفت که نگرانی ها خود درباره نقض حقوق بشر در ایران را با مقام های ایرانی در میان گذاشته است.
همچنین مارتین نسیرکی، سخنگوی آقای بان که همراه او به تهران رفته است، در تماسی تلفنی با خبرنگاران در نیویورک گفت که دبیرکل سازمان ملل متحد در دیدار با آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران اظهارات او درباره اسرائیل را "توهین آمیز و تحریک کننده" خواند.
چندی پیش آیت الله خامنه ای اسرائیل را یک "غده سرطانی" و "رژیم جعلی" خوانده بود.

'ترکیب سازمان ملل متحد معیوب است'

به گفته سخنگوی دبیر کل سازمان ملل، آقای بان در این دو دیدار "جامع و مهم" درباره مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در خصوص برنامه های هسته ای ایران نیز صحبت کرده و ناراحتی خود را از پیشرفت کم این مذاکرات ابراز کرده است.
او از مقام های ایرانی خواسته است که با اقدامات متناسب نگرانی های آژانس بین المللی انرژی اتمی را برطرف کند.
"جمهوری اسلامی ایران براساس اعتقادات و آموزه های دینی خود، آماده هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است. اما حل بحران سوریه یک شرط طبیعی دارد که عبارت است از جلوگیری از ارسال سلاح به گروه های بی مسئولیت داخل سوریه"
آیت الله علی خامنه ای
در مقابل آیت الله خامنه ای گفته است که ایران بر "خاورمیانه عاری از سلاح اتمی" اصرار دارد و سازمان ملل متحد باید درخصوص رفع نگرانی های موجود در زمینه سلاح اتمی، تلاش جدی انجام دهد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) آقای خامنه ای به بان کی مون گفت: "متأسفانه ترکیب سازمان ملل متحد معیوب است و زورگوترین قدرتهای دنیا، که دارای سلاح اتمی و سابقه استفاده از آن نیز هستند بر شورای امنیت مسلط شده اند."
او همچین گفته است: "آژانس براساس مقررات خود، موظف است از لحاظ علمی و فنی به جمهوری اسلامی ایران کمک کند، اما آژانس بین المللی انرژی اتمی، نه تنها این کار را نکرده، بلکه دائماً کارشکنی می کند."
آیت الله خامنه ای با اشاره به ویروس استاکس نت که تاسیسات اتمی ایران را هدف قرار داده بود از عدم موضعگیری آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمان ملل در این باره انتقاد کرد و گفت: "توقع این بود که سازمان ملل سریعاً با این تهدید مقابله کند."
آمریکا و برخی از کشورهای غربی ایران را متهم می کنند که در پی دستیابی به سلاح هسته ای است و ایران همواره این ادعا را رد کرده است. آیت الله خامنه ای در این دیدار نیز گفته است که "این موضع (ممنوعیت ساخت و بکارگیری سلاح اتمی) براساس اعتقادات دینی و نه برای خوش آمد آمریکا و کشورهای غربی است."

'قدرت گفت و گو'

بان کی مون از ایران خواسته است که از نفوذ خود در سوریه استفاده کند
بخشی از این دیدار به گفت و گو درباره بحران سوریه پرداخته شد. آقای بان از ایران خواسته است که از نفوذ خود در سوریه استفاده کند و رهبری سوریه را قانع کند که خشونت ها را متوقف کند تا شرایط برای گفت و گو میان دو طرف مهیا شود.
آیت الله خامنه ای در مقابل گفته است: "جمهوری اسلامی ایران براساس اعتقادات و آموزه های دینی خود، آماده هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است. اما حل بحران سوریه یک شرط طبیعی دارد که عبارت است از جلوگیری از ارسال سلاح به گروه های بی مسئولیت داخل سوریه."
پیش از آغاز شانزدهمین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در تهران حضور آقای بان در این اجلاس با تردیدهایی همراه بود. اسرائیل و بعضی از مقام های آمریکایی به دلیل اظهارات اخیر رهبر و رئیس جمهور ایران درباره اسرائیل، خواهان تحریم این اجلاس و عدم حضور آقای بان در تهران شده بودند.
اما سخنگوی آقای بان گفته بود که دبیرکل سازمان ملل مسئولیت های خود در خصوص روابط دیپلماتیک با تمام اعضای این سازمان برای رسیدن به صلح و امنیت را "جدی" می داند.
او گفته بود: دبیر کل از این فرصت استفاده می کند تا در باره نگرانی ها و انتظارات جامعه بین المللی در خصوص موضوعاتی چون برنامه هسته ای، تروریسم، حقوق بشر و بحران سوریه با مقام های ایرانی گفت و گو کند.
آقای بان نیز در دیدار با آیت اله خامنه ای نیز گفت که او به این دلیل به تهران آمده است که به "قدرت گفت و گو" اعتقاد دارد.
او همچنین گفت: "اجلاس جنبش غیرمتعهدها علاوه بر اینکه ایران را در مرکز توجه قرار می دهد، برای این کشور مسئولیت نیز ایجاد می کند."

دیده‌بان حقوق بشر: قانون جدید مجازات اسلامی ایران سرکوب را قانونی می‌کند



به روز شده:  07:45 گرينويچ - چهارشنبه 29 اوت 2012 - 08 شهریور 1391
اعدام در ایران
به گفته دیده بان حقوق ایران بر خلاف موازین حقوق بین الملل مرتکبان جرایم "غیرجدی" را اعدام می کند
یک سازمان بین المللی مدافع حقوق بشر از قانون جدید مجازات اسلامی ایران انتقاد کرده و آن را مغایر موازین جهانی حقوق بشر دانسته است.
دیده‌بان حقوق بشر با صدور بیانیه ای تحت عنوان "قانونی کردن سرکوب: ارزیابی قانون جدید مجازات در ایران" خواستار لغو قانون جدید مجازات اسلامی در ایران شده که به تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان رسیده و ظاهرا در مرحله امضا و ابلاغ رئیس جمهوری است.
دیده‌بان حقوق بشر با اشاره به بررسی انجام شده بر روی این مصوبه، گفته است که قانون جدید بسیاری از مشکلات قانون کنونی را مرتفع نکرده و افزوده است که "برخی از اصلاحات انجام گرفته در متن جدید، حقوق متهمان و محکومان را حتی بیش از گذشته زیر پا می گذارد و به قضات اجازه می دهد تا به صدور احکامی مبادرت ورزند که حقوق متهمان و محکومان را نقض می کند در حالیکه قانونگذاران و مقامات قضایی ایران این اصلاحات را تلاشی جدی برای انطباق با تعهدات بین المللی ایران نسبت به رعایت حقوق بشر توصیف کرده اند."
جو استورک، معاون مدیر بخش خاورمیانه دیده‌بان حقوق بشر، گفته که اصلاحات صورت گرفته گامی در راه اصلاح مواردی از قانون مجازات اسلامی قبلی محسوب نمی شود که به دولت اجازه حبس، شکنجه و اعدام منتقدان از حکومت را می داده و افزوده است که "اگر ایران واقعا می خواهد به تعهدات حقوق بشری خود عمل کرده باشد باید کاملا و بدون قید و شرط اقداماتی اسفناک مانند اعدام کودکان، قطع اعضای بدن و سنگسار را ممنوع کند."
قانون جدید مجازات اسلامی اواخر سال شمسی پیش به تصویب مجلس رسید و پس از تایید شورای نگهبان، جهت امضا و ابلاغ برای رئیس جمهوری ارسال شد اما هفته گذشته، سایت الف به نقل از معاون وزارت دادگستری گزارش کرد که شورای نگهبان ظاهرا برای انجام تغییراتی دیگر در این قانون، متن آن را از رئیس جمهوری پس گرفته است.
دیده‌بان حقوق بشر با هشدار در این مورد که ممکن است قانون جدید به زودی تصویب و اجرایی شود، یادآور شده است که قانون مجازات اسلامی کنونی که از سال ۱۹۹۱ (۱۳۷۰) "به طور آزمایشی" در ایران به اجرا گذاشته شده "منعکس کننده استنباط روحانیون حاکم بر ایران از قوانین فقه شیعه جعفری و همچنین شامل حق صدور مجازات های اختیاری موسوم به تعزیرات است که در قوانین شریعت وجود ندارد اما از جمله مبنای قوانین امنیتی را تشکیل می دهد که براساس آنها، مخالفان سیاسی در دادگاه های انقلاب محاکمه و محکوم می شوند."
مجلس
قانون مجازات اسلامی به تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان رسیده اما ظاهرا هنوز امضا و ابلاغ نشده است
در بیانیه این سازمان مدافع حقوق بشر آمده است که قانون جدید تغییراتی را در سه گروه مجازات مندرج در قوانین شرعی اعمال می دارد که عبارتست از "حدود" یا جرایمی مانند زنا و شرب خمر که قوانین شرعی مجازات های مشخصی را برای آنها تعیین کرده، دوم "قصاص" یا تلافی که عمدتا در مواردی مانند ارتکاب قتل عمد به کار می رود و بالاخره، "دیات" که به معنی پرداخت پول خون یا خونبها به قربانیان جرایم دیگر است.
در قانون جدید، صدور حکم اعدام برای مجرمان خردسال و برای جرایمی که براساس قوانین بین المللی جرایم جدی تلقی نمی شوند حفظ شده است. علاوه بر این، قانون جدید در مورد بسیاری از جرایمی که برای آنها مجازات اعدام منظور کرده صراحت لازم را ندارد.
یکی دیگر از نواقص موجود در قانون جدید، ابهامات مربوط به "جرایم امنیت ملی" است که در برخی موارد، استفاده افراد از حقوق اساسی آنان را اقداماتی مجرمانه دانسته است.
قانون جدید صدور احکامی مانند سنگسار، شلاق و قطع اعضای بدن را منع نمی کند در حالیکه این مجازات ها از لحاظ موازین حقوق بین الملل، تحقیرآمیز، وحشیانه و شکنجه تعریف و مردود اعلام شده و همچنین، شامل نگرشی تبعیض آمیز نسبت به زنان و اقلیت های دینی است.

اعدام کودکان، سنگسار، ارتداد و جرایم امنیتی

دیده‌بان حقوق بشر تاکید می ورزد که برخلاف اظهارات برخی مقامات دولتی ایران، قانون جدید اعدام محکومان زیر هجده سال را در مورد مرتکبین تمامی جرایم منع نمی کند و تنها برای کودکانی که مرتکب جرایم تعزیری، مانند جرایم مرتبط با با مواد مخدر می شوند، به جای اعدام، مجازات های تربیتی و بازپروری پیش بینی کرده است.
قاضی صلواتی
قضات جمهوری اسلامی تحت عنوان تعزیرات به صدور احکام اختیاری از جمله مجازات های سنگین برای متهمان "امنیتی" مبادرت می کنند
در عین حال، این قانون همچنان سن بلوغ قانونی را برای پسران پانزده سال و برای دختران نه سال تعیین کرده و در نتیجه، اگر قاضی به این نتیجه برسد که یک دختر نه ساله یا پسر پانزده ساله قدرت تشخیص ماهیت و عواقب عمل مجرمانه خود را داشته است، می تواند او را در ارتباط با اتهاماتی مانند "محاریه با خدا" یا لواط یا قتل به اعدام محکوم کند.
بیانیه دیده‌بان حقوق بشر یادآور می شود که جمهوری اسلامی ایران در صدر فهرست کشورهایی قرار دارد که افراد زیر هجده سال را اعدام می کنند و در حالیکه دولت با تعویق اجرای حکم تا زمانی که محکوم خردسال به سن هجده سالگی برسد، وانمود می کند که افراد زیر هجده سال در این کشور اعدام نمی شوند. در سال ۲۰۱۱ شمار افراد خردسالی که در ایران به اعدام محکوم شده و در انتظار اجرای حکم بودند دست کم به یکصد و چهل و سه نفر می رسید.
دیده‌بان حقوق بشر، با اشاره ضمنی به اینکه براساس موازین حقوق بین الملل، کشورهایی که هنوز مجازات اعدام را لغو نکرده اند هم صرفا برای "جرایم جدی" (عمدتا شامل قتل عمد) مجاز به صدور و اجرای حکم اعدام هستند، گفته است که ایران باید صدور حکم اعدام را برای برخی از جرایمی که با این تعریف منطبق نیست لغو کند که از جمله شامل برقراری روابط جنسی "نامشروع" به شرط رضایت طرفین است.
این بیانیه می افزاید که در عین حال، قانون جدید مجازات اسلامی ایران برای اتهامات دیگری شامل "توهین به پیامبر اسلام" و داشتن و فروش مواد مخدر هم مشخصا مجازات اعدام پیش بینی کرده است.
با وجود اینکه جرم ارتداد و مجازات سنگسار در قانون جدید مجازات اسلامی دیده نمی شود، اما به قضات اجازه داده شده است با استناد به منابع شرعی و فتاوی مراجع همچنان به محاکمه متهمان به ارتداد و صدور حکم سنگسار مبادرت ورزند
علاوه بر این، در این قانون، به قضات اجازه داده شده است تا با اتکای به "احکام شرعی و فتاوی مراجع" افراد را به جرم ارتداد به اعدام و به جرم زنا به سنگسار محکوم کنند. به این ترتیب، اگرچه در متن قانون مصوب، جرمی به نام ارتداد و حکمی به نام سنگسار وجود ندارد، قضات اجازه دارند خارج از متن قانون مدون، به صدور و اجرای چنین احکامی مبادرت ورزند.
براساس این بیانیه، محتوای قانون جدید مجازات اسلامی به خصوص در مورد "جرایم امنیتی" بسیار مبهم است در حالیکه دادگاه های جمهوری اسلامی به طور مستمر افراد را به جرم استفاده از حقوق اساسی خود مانند حق آزادی بیان، آزادی اجتماع و شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز محکوم و مجازات می کنند.
در ماده ۲۸۷ قانون جدید که به تعریف جرم "افساد فی الارض" اختصاص دارد، قانونگذاران دامنه این تعریف را که در گذشته معمولا برای مخالفان سیاسی "متهم" به عملیات مسلحانه یا ارتباط با "گروه های تروریستی" به کار می رفت، گسترش داده و در نتیجه، فعالیت های سیاسی مسالمت آمیزی مانند "انتشار اکاذیب" یعنی تبلیغات سیاسی، "اداره و مدیریت مراکز فساد و فحشا" یا "آسیب به اقتصاد نظام" نیز در صورتی که "مخل به نظم عمومی و امنیت ملی باشد" مشمول تعریف فساد فی الارض و مجازات اعدام شده است.
دیده بان حقوق بشر یادآور می شود که از ژانویه سال ۲۰۱۰ تا کنون، جمهوری اسلامی دست کم سی نفر را به اتهام محاربه با خدا و افساد فی الارض اعدام کرده است.
این سازمان مدافع حقوق بشر ضمن مخالفت با مجازات اعدام به دلیل اینکه خشونت آمیز بوده و در معرض قضاوت فردی، تعصب و خطای انسانی قرار دارد، تاکید می ورزد که در قوانین ایران، این مجازات برای جرایمی پیش بینی شده است که در قوانین بین المللی مستوجب اعدام نیست و از مقامات جمهوری اسلامی می خواهد تا این مجازات را کلا لغو کنند.
معاون مدیر خاورمیانه دیده‌بان حقوق بشر در مورد قانون جدید مجازات اسلامی گفته است: "اصلاحات انجام شده در این قانون به بهبود سابقه و وجهه اسفناک ایران در زمینه اجرای عدالت کمکی نمی کند و اصلاحات واقعی در قوانین کیفری این کشور مستلزم تعلیق و بازنگری کامل قوانین کیفری موجود است که در دست مقامات این کشور، از جمله در قوه قضاییه، به ابزاری برای سرکوب مستمر مردم تبدیل شده است."

Dienstag, 28. August 2012

ملت ما از گشنگی سر مرغ همدیگر رو تیکه پاره میکنند و یک مشت مفت خور گدا گشنه از بقل پول نفت ما دارن با بنزهای جدید آخرین مدل و زیافتهای آن چنانی در شهر و کشور من میگردند


خبرگزاری هرانا - سعید شیرزاد فعال حقوق کودکان که روز دوشنبه ۳۰ مرداد ماه در مناطق زلزله زده بازداشت شده بود، به اتهام تبلیغ و فعالیت علیه نظام از طریق فعالیتهای فیسبوکی و داشتن گرایشات مارکسیستی تفهیم اتهام شد.



هردم از این باغ بری می‌رسد تازه تر از تازه تاری می‌رسد علی‌ اخوان پور


Guerami Moghadam Esmail 120827
۱۳۹۱/۶/۶-
کلمه – حسین ناصری نیا:
سخنان اخیر محمدرضا باهنر، واکنش های بسیاری را برانگیخت. ادعاهای دروغین او درباره رای کروبی و برخی مسئولان ستاد او، در کنار اعتراف وی به تقلب و دستکاری آرا در انتخابات مجلس، از جمله نکات بااهمیتی بود که در فضای سیاسی کشور بازتاب داشت.
اکنون اسماعیل گرامی مقدم در مصاحبه با کلمه، به این اظهارات واکنش نشان داده و ضمن بیان ناگفته های بسیاری از تقلب های انتخاباتی سالیان گذشته، وزارت کشور دولت احمدی نژاد را به مهندسی چند انتخابات اخیر و دست بردن در آرای مردم متهم کرده است.
این نماینده سابق مجلس برای این ادعای خود نیز شواهد متعددی را ذکر کرده و از جمله در خصوص انتخابات گذشته مجلس، به ارائه مستندات آماری آشکاری پرداخته است که نشان می دهد عدد مشارکت در انتخابات واقعی نیست و روی نمودار برده شده و مسئولان دولتی حتی این کار را هم با ناشی گری انجام داده اند و درصدهایی که اعلام کرده اند به تنهایی نشان از دستکاری شدن اعداد و ارقام دارد.
وی همچنین خاطره های خواندنی متعددی را درباره انتخابات دوره های مختلف بیان کرده و برنامه جریان مدعی اصول برای تغییر قانون انتخابات را نیز نشانه ای دیگر حاجی از اعتراف به تقلب دولت در چند انتخابات اخیر دانسته است. او همچنین از باهنر پرسیده است وقتی خود او دولت هم جناح خود را به تقلب متهم می داند، چطور انتظار دارد اصلاح طلبان و منتقدان بپذیرند در حالی که نمایندگان نامزدهایشان از شعب رای گیری اخراج شدند و تمامی سیستم ارتباطی پیامک ها قطع شده است، و مسئول اجرای انتخابات هم که آنها را نه تنها منتقد بلکه دشمن می خواند، به همان نسبت دستکاری آرای مورد اعتراف باهنر به دستکاری آرای نامزدهای اصلاح طلب اقدام نکرده باشد؟!
مشروح گفت و گوی کلمه با اسماعیل گرامی مقدم، مشاور مهدی کروبی و نماینده مجلس هفتم، پیش روی شماست:
در روزهای گذشته آقای سید مصطفی تاج زاده در نامه ای که به همسرشان نوشته بودند، به دستکاری آراء انتخابات و جا به جایی آرای آقای علیرضا رجایی با حداد عادل اشاره کرده بودند. ظاهرا جناب عالی در زمان برگزاری انتخابات مجلس ششم، عضو کمیته مرکزی بازرسی انتخابات کشور بودید. آیا در جریان این جابه جایی هستید؟
ضمن تقدیر و تشکر از جنابعالی و همکارانتان در مسئولیت سنگین رسانه ای، باید عرض کنم همزمان با پذیرفتن بازشماری آراء یک سوم صندوق های تهران توسط شورای نگهبان و وزارت کشور، اینجانب با حکم آقای موسوی لاری وزیر کشور وقت به عنوان بازرس ویژه در بازشماری آرای تهران در سایت شمال تهران منصوب و مستقر شدم و با دیگر همکارانم ناظر بر روند بازشماری آراء توسط نمایندگان هیئت های اجرائی و هیئت های نظارت بودیم. در آن یک هفته که شبانه روز در سایت فرمانداری شمیرانات مستقر بودیم، آنقدر دقت عمل اعضای ناظرین ومجریان از حساسیت بالایی برخوردار بود که برخی از صندوق های پرحجم را گاهی تا سه مرحله شمارش مجدد می کردند و این روند در سایت جنوب که در شهر ری مستقر بود نیز با همین کم و کیف ادامه داشت.
روند بازشماری آرا همچنان ادامه داشت و خاطرم هست درحالی که یک چهارم صندوق های تهران بازشماری شده بود و به سمت اتمام یک سوم صندوق ها پیش می رفت، نتایج بازشماری ضمن اینکه دلالت بر صحت شمارش آراء درمرحله اول را داشت، آراء آقای علیرضا رجایی افزایش یافته بود و این گزارش ها به طور مرتب توسط نمایندگان شورای نگهبان به آقای احمد جنتی گزارش می شد؛ تا اینکه همانگونه که آقای مصطفی تاج زاده در نامه اخیرشان به درستی اعلام کردند، دبیر شورای نگهبان به طور یکطرفه دستور توقف بازشماری آراء را دارند و سپس با ابطال ۷۰۰ هزار رای مردم تهران، جابه جایی های نفرات آخر لیست به دلخواه شورای نگهبان تغییر کرد.
در تمامی جلساتی که تا ماهها به صورت مشترک میان هیئت های اجرائی و شورای نگهبان وجود داشت و ما هم به عنوان بازرسان انتخابات شرکت داشتیم و حتی کار به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس کشید، همواره مسئولین سایت شورای نگهبان بر صحت انتخابات در شمارش اولیه تاکید می کردند و هرگز بازشماری آراء را نیز مورد کوچک ترین تردید قرار نمی دادند. در حقیقت آقای تاج زاده قربانی مسئولیت پذیری و حفظ امانت داری دردفاع از رای ملت شد و از خدمات دولتی تعلیقش کردند.
آقای کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان درمصاحبه خود مدعی شده اند که دولت و وزارت کشور مجری انتخابات نیست. نظر شما در این خصوص چیست؟
راستش من خیلی تعجب کردم که چرا آقای کدخدایی این اظهار نظر را کرده است و کمی هم به اصل خبر شک کردم و به همین دلیل اصل مصاحبه ایشان را مجددا مطالعه کردم، اگر واقعا ایشان نمی دانند هیئت های اجرائی به پیشنهاد فرمانداران و استانداران برای اجرای انتخابات به هیئت های نظارت معرفی و سپس با حکم فرمانداران و استانداران به این سمت منصوب می شوند، وای به حال شورای نگهبانی که سخنگوی آن فاقد حداقل اطلاعات درباره فرایند انتصاب مجریان انتخابات است و یا در جهت کتمان سازی حقایق اظهار نظر می کند!
روشن است که وزارت کشور نه تنها به عنوان مجری انتخابات مسئولیت لجستیک انتخابات را دارد، بلکه به عنوان مجری مسئول برگزاری انتخابات علاوه بر تعیین هیئت های اجرائی، نمایندگان فرمانداران به عنوان رئیس هرشعبه اخذ رای توسط فرمانداران انتخاب می شود.
تحلیل شما از اینکه برخی در جریان مدعی اصول گرایی قصد تغییر قانون انتخابات را دارند، به نحوی که دیگر وزارت کشور مسئول اجرای انتخابات نباشد، چیست؟
خوب مسلم است که آفتاب آمد دلیل آفتاب، قریب به اتفاق مسئولین حکومتی چه در مجلس و چه در شورای نگهبان به دلیل اشراف بر روند تخلفات گسترده انتخاباتی در سه انتخابات گذشته که توسط دولت احمدی نژاد به اجرا در آمده، هیچ اعتمادی به این مجری ندارند.
خود من به خاطر دارم پس از انتخابات شورای سوم و مجلس هشتم به آقای مهندس باهنر عرض کردم این شتری است که روزی بر در خانه شما اصولگرایان نیز خواهد نشست. اما چرا می گویم آفتاب آمد دلیل آفتاب؟ به این دلیل که سماجت و پیگری جدی مسئولین حکومتی برای تغییر مجری انتخابات، یک دلیل قطعی بر درستی اعتراض معترضان انتخابات سال ۸۸ به وقوع تقلب در انتخابات گذشته بوده است. در واقع امروز شعار رای من کو با ادبیات سیاسیون جناح اصول گرا به شعار تغییر مجری انتخابات تغییر شکل یافته است.
این اعتراف بخش هایی از حاکمیت به تقلب در انتخابات پیشین که در تغییر طرح مجری انتخابات کاملا مستتر است، جنبه سهوی یا اختیاری ندارد بلکه کاملا جنبه اجباری و انتخابی دارد؛ به این معنی که اگر این هزینه را، یعنی اعتراف به تقلب در انتخابات توسط بخش هایی از حاکمیت را در قالب تغییر مجری انتخابات، امروز پرداخت نکنند فردای روز انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باید شکست از نامزد مورد علاقه و مورد حمایت آقای احمدی نژاد را بپذیرند و یا در خیابان ها فریاد بزنند رای من کو؟!
شما به عنوان سخنگوی جناب آقای کروبی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به طور طبیعی با رئیس ستاد انتخابات یعنی غلامحسین کرباسچی به طور مدام در تماس و ارتباط بوده اید. سخنانی که اخیرا به نقل از محمدرضا باهنر منتشر شده، در خصوص ربط رئیس ستاد انتخابات آقای کروبی به رجال سیاسی بودن یا نبودن آقای کروبی را چگونه ارزیابی می کنید؟
چند نکته را باید عرض کنم. نکته اول؛ اینکه آقای کرباسچی به آقای کروبی رای نداده یک دروغ بزرگ است و دلیل این دروغ هم خیلی روشن است. عاملین تقلب در انتخابات سال ۸۸ به دلیل باوراندن رای ساختگی آقای کروبی ناگزیر بودند پروژه توطئه ای را علیه آقای کرباسچی پی ریزی کنند، به همین دلیل درست بعد از انداختن رای آقای کرباسچی که به شهادت بسیاری از دوستان که همراه ایشان بودند کاملا مخفی بود، سایت های منتسب به جریان دولت این دروغ شاخ دار را در رسانه های خود انعکاس دادند.
نکته دوم؛ اینجانب به عنوان سخنگو و مشاور آقای کروبی که از اوایل اسفند ماه سال ۸۷ کارم را با آقای کرباسچی به طور دائم به مدت ۴ الی ۵ ماه یعنی تا شهریور ماه سال ۸۸ آغاز کردم، شاهد بودم که آقای کرباسچی در مقام رئیس ستاد انتخابات شبانه روز سر از پا نمی شناخت و تعداد پرشمار سفرهای ایشان به مناطق مختلف کشور برای سخنرانی به حمایت از آقای کروبی که به طور مدام هم متن آنها روی سایت ها قرار می گرفت، تعداد مصاحبه های آقای کرباسچی با مطبوعات و رسانه ها، تعداد جلسات ایشان با گروه ها و تشکل های سیاسی، صنفی و اقوام همه و همه نشان می دهد ایشان با تمام وجود مردانه به نفع آقای کروبی وارد عرصه انتخابات شد. مگر می شود باور کرد دبیرکل حزبی، علی رغم پرداخت هزینه های سنگین وارد حمایت از نامزدی در انتخابات بشود و این همه ناروا و ناسزا بشنود و آن وقت به نامزد مورد حمایتش رای ندهد؟!
نکته سوم؛ اگر حتی به مانند ذهن مسموم آقای باهنر، سیاسی هم به مسئله نگاه کنیم، بدان معنی که آقای کرباسچی تمایل داشته است آقای موسوی رای بیاورد و با کابینه ایشان همکاری کند! خوب مسلما عقل سیاسی دراین شرایط هم ایجاب می کند رئیس ستاد انتخابات به نامزدی آقای کروبی رای دهد تا قدرت چانه زنی نامزد مورد حمایتش افزایش یابد.
چهارم؛ میزان کسب آراء واقعی هر نامزد، مدیریت رئیس ستاد انتخابات را نشان می دهد. چگونه ممکن است فردی به مانند آقای کرباسچی از این مهم غافل شده باشد و چگونه می شود باور کرد که ایشان اقدامی علیه آبروی مدیریتی خود و سوابق خود کرده باشد؟
پنجم؛ رجال سیاسی بودن آقای کروبی هزار و یک دلیل دارد که من ناگزیرم به همان دلیلی که آقای باهنر می گوید آقای کروبی با انتصاب آقای کرباسچی رجال سیاسی بودن آقای کروبی زیر سوال است اشاره کنم. باید عرض کنم آقای مهندس باهنر! همین که آقای کروبی مدیری را به عنوان رئیس ستاد انتخابات خود منصوب کرد که مدیریت عالی او در شهرداری تهران تاکنون تجربه نشده است و به تعبیر بسیاری از متخصصین امور شهرداری بایستی مجسمه او را به طلا گرفت، حقیقتا آقای کروبی با این انتصاب مهر دیگری برپرونده رجال سیاسی خود زده است.
ششم؛ خوب است همکار محترم بنده در مجلس هفتم وقتی مصاحبه می کنند قبل از ارائه آمار حداقل به اینترنت مراجعه کنند و اعداد و ارقام را به درستی استخراج کنند تا کمتر پرت و پلا بگویند! جهت اطلاع آقای باهنر عرض می کنم آقای کروبی در انتخابات نهم ۵ میلیون و صدهزار رای و آقای احمدی نژاد ۵ میلیون و ششصد هزار رای آورده بودند.
کلام آخرم به ایشان این است که قدری به سخنان و سفارش های پیشوایان دینی نظیر امام حسین (ع) توجه داشته باشند که در میدان کارزار فرموده اند: اگر دین ندارید حداقل آزادمرد باشید.
آقای باهنر! این چه انصاف و مردانگی است که شما به خرج می دهید و این چه هنری است در حالی که آقای کروبی ۲۰ ماه است در حصر خانگی است و قادر به دفاع از خود نیست، علیه او اظهار نظر می کنید؟
آقای باهنر در همین مصاحبه مدعی است خود او نفر پنجم انتخابات دوره نهم بوده است و به واسطه دستکاری به رتبه ۲۵ تنزل یافته است. چرا اینک ایشان مدعی این تقلب در این انتخابات شده است؟
من از آقای باهنر این سوال را دارم؛ شما که همه اصولگرا هستید و صرفا به دلیل نقدهای کوچکی که به آقای احمدی نژاد داشته اید، معتقدید دستگاه اجرایی او در انتخابات رای شما را به طور فاحش جابه جا کرده است، آن هم در حضور اعضای شعب اخذ رای که اکثریت آن از حامیان شما هستند! پس چگونه ما باور کنیم با همین استدلال شما و در حالی که نمایندگان نامزدهای ما از شعب رای گیری اخراج شدند و تمامی سیستم ارتباطی پیامک ها قطع شده است، و مسئول اجرای انتخابات هم که ما را نه تنها منتقد بلکه دشمن می خواند، به همان نسبت دستکاری آرای شما به دستکاری آرای نامزدهای اصلاح طلب اقدام نکرده باشد؟!
بله، سخن آقای باهنر درخصوص جابه جایی رایش کاملا درست است، و هر تحلیلگر انتخاباتی در یک محاسبه ساده به سطح معنی دار رای آقای باهنر با تقریب کمتر از یک هزارم دست می یابد که پنج نفر اول دو لیست در صدر لیست قرار گرفته اند اما فقط یک نفر یعنی آقای باهنر به رتبه ۲۵ کوچ کرده است که همه می دانند آقای باهنر جایگاه مجلسی اش حتی از آقای حداد عادل هم برتر است.
اما من به آقای باهنر عرض می کنم برادر محترم! نه تنها آراء شما در مجلس نهم جابه جا شده بلکه آراء لیست آقای مطهری نیز جابه جا شده است، مگر می شود در غیاب اصلاح طلبان حامیان اصولگرایان از میان سه لیست اصلی، از هر دو لیست تقریبا” ۱۵ نفر انتخاب کنند و از لیست سوم صرفا سرلیست را انتخاب کنند!
خیر، برادر عزیز! از آقای علی مطهری ترسیدند و رای او را اعلام کردند، ولی از یاران علی مطهری که جملگی منتقدان آقای احمدی نژاد بودند نگرانی وجود نداشت به همین دلیل در خصوص افرادی نظیر حمیدرضا کاتوزیان که از منتقدان جدی دولت بود، به همین میزانی که در رای شما دستکاری شد در رای ایشان نیز دستکاری شده است و خوب است بیش از این جرات به خرج دهید و به جای اینکه به موضوعات بی اساس و دروغ پراکنی ها بپردازید، از حقوق ضایع شده ی دیگر همکارانتان دفاع کنید.
درباب انتخابات مجلس نهم هم خوب است یک نکته را به آقای باهنر و همفکران ایشان یادآوری کنم و آن این است که دستکاری در انتخابات نهم محدود به موردی که آقای باهنر و یا مواردی از این دست نمی شود، بلکه دستکاری در افزایش کل آراء تا ۶۴% نیز مشهود است.
آقای باهنر! رشته تحصیلی شما مهندسی است و خوب به خاطر دارید در دروس پایه و تخصصی، هنگامی که دانشجویان نمراتشان از ۵۰% به پایین کاهش می یابد، اساتید مربوطه به ناچار نمره هر دانشجو را با یک ضریب ثابت مثلا ۳۰% روی نمودار و منحنی می برند. در انتخابات مجلس نهم با عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات، آراء ماخوذه به مانند نمرات دانشجویان به زیر ۵۰% کاهش یافت و در اینجا وزارت کشور در جای استاد نشست! و کل آراء هر حوزه انتخابیه را با ضریب ۳۰% روی نمودار برد، بی آنکه توجه کند استاد وقتی نمرات را روی نمودار می برد برایش مهم نیست که چند درصد به کل نمرات اضافه شده است، و درست این اشتباه را وزارت کشور در انتخابات نهم انجام داده است و به همین دلیل وقتی که آراء ۳۱ استان را بر اساس اعلام سایت وزارت کشور با هم جمع می کنیم و متوسط مشارکت را محاسبه می کنیم، میزان مشارکت ۷۹% به دست می آید نه ۶۴% زیرا وزارت کشور مجریان و ناظرین این خطای بزرگ را انجام داده اند و تصور کرده اند اگر مشارکت ۳۴% را با ضریب ۳۰% روی نمودار ببرند ۶۴% مجموع آراء می شود، درحالی که توجه نکردند توزیع این ۳۰% منجر به افزایش درصد آراء در کل استانها می شود و بدین ترتیب نسبت درصد کل استانها ۷۹% می شود.
البته از اعداد و ارقام که خارج شویم، سوالات دیگری هم مطرح می شود؛ از جمله این که نظامی که ادعا می کند ۶۴% مردم را پس از انتخابات پر مسئله ی سال ۸۸ به پای صندوق رای آورده است! چه نیازی دارد و چه هراسی دارد که باید این همه زندانی سیاسی داشته باشد، رهبران جنبش سبز در حصر خانگی باشند، آب بازی جوانان در پارک ها تحمل نشود، اعتراض مردم استان های آذربایجان در حمایت از محیط زیست به خشونت کشانیده شود، حمایت خودجوش مردم از زلزله زدگان به یک مسئله امنیتی تبدیل شود، مراسم های دعای کمیل که برگزار کنندگان آن از منتقدین هستند به تعطیلی کشانیده شود و … در یک کلام چه نیازی به این همه فشار محدودیت بگیر و ببند است؟
استنباط شما از اظهارات برخی از اصولگرایان درخصوص تغییر مجری انتخابات چیست؟ و آیا در آینده نیز احتمال می دهید افراد دیگری از جناح اصولگرا زبان به اعتراف درخصوص دستکاری انتخابات بگشایند؟ و خود شما در این باره اطلاعاتی دارید که به افزایش آگاهی های عمومی کمک کند؟
بله، من باور دارم چه دیر و چه زود، چه امروز و چه فردا، چه در پیشگاه ملت و چه در پیشگاه الهی، روزی آنهایی که شاهد روند تخلفات و تقلب ها در انتخابات برگزار شده توسط دولت های نهم و دهم سکوت اختیار کردند روزی زبان به اعتراف های سنگین خواهند گشود؛ از جمله آقای محمدباقر قالیباف (فارغ از اینکه ایشان را مدیری لایق و شایسته می دانم) روزی ناگفته های انتخابات نهم و دستکاری در نتایج انتخابات شوراهای سوم را خواهد گفت. همین آقای باهنر نیز روزی آنچه بر انتخابات شورای سوم، مجلس هشتم در تهران و آنچه در انتخابات دهم ریاست جمهوری گذشت را با تمامی جزئیات می داند و خواهد گفت، آقای مصطفی پورمحمدی (وزیر سابق کشور) بهتر از هر کسی در جریان روند مهندسی آراء توسط مدیران زیرمجموعه خود قرار دارد و او روزی بایستی از رمز و رازهای مهندسی انتخابات پرده ها بردارد و سخن ها بگوید. من در اینجا گوشه ای از آنچه را که خودم شاهد بودم و مربوط به انتخابات شوراهای سوم می شود، برایتان بازگو می کنم.
پس از اعلام پایان مهلت رای گیری در حوزه انتخابیه تهران، در زمانی که انتخابات شوراهای سوم و انتخابات مجلس خبرگان همزمان برگزار می شد، اینجانب و تعدادی از نمایندگان اصلاح طلب پس از مشاهده ی جابه جایی غیر قانونی صندوق های رای به سایت های پنجاه گانه که از قبل تعیین شده بود، به عنوان اعتراض به وزارت کشور مراجعه کردیم و با آقای ثمره هاشمی معاون سیاسی وقت و رئیس ستاد انتخابات و آقای موسی پور معاون پارلمانی وقت وزارت کشور ملاقات کردیم. پس از اعتراض ما به روند شمارش آراء که کاملا” خلاف قانون بود و بایستی طبق قانون شمارش آراء در شعب اخذ رای انجام می شد، آقای ثمره هاشمی هیچ پاسخی برای ما نداشت و تنها گفت ما مجری انتخابات هستیم و سلیقه ما این است که صندوق ها را در خارج از شعب اخذ رای شمارش کنیم!
با پافشاری ما، آقای مصطفی پورمحمدی به ما نمایندگان مجوز بازدید از سایت های شمارش آراء را دادند و ما در مدت سه روزه ی بازدید از این سایت های شمارش آراء چیزی جز پیشتازی لیست مشترک اصلاح طلبان به طور قاطع ندیدیم. اما در روز چهارم، وقتی وزارت کشور بخشی از آراء را اعلام کرد، دیدیم یکسره در جهت خلاف روند شمارش آراء در سایت های پنجاه گانه است. به همین دلیل ما نمایندگان معترض، به پیشنهاد آقاییان هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی، مجددا برای اعتراض به وزارت کشور مراجعه کردیم و چون نتیجه ای از ملاقاتمان با مسئولین رده اول انتخابات نگرفتیم، وزارت کشور را با دلخوری ترک کردیم.
ساعت ۸ همان شب خود من مذاکره تلفنی با آقای موسی پور داشتم و ایشان به من گفتند شما و نمایندگان معترض به فرمانداری تهران مراجعه کنید و آقای وزیر کشور هماهنگ کرده اند که شما از سایت فرمانداری تهران بازدید کنید و در جریان شمارش آراء و اعلام نتایج قرار بگیرید. پس از آن بی درنگ با نمایندگان معترض تماس گرفتم و از آنها خواستم راس ساعت ۱۱ شب در فرمانداری تهران حاضر شوند وقتی که من به اتفاق آقای سید رضا نوروززاده به فرمانداری تهران رسیدیم، آقایان شیخ قدرت الله علیخانی، نورالدین پیرموذن، محمدرضا تابش، اسماعیل جبارزاده و محمد علیخانی هم در آنجا حضور داشتند. ضمنا آقای جهانبخش خانجانی نیز به نمایندگی از نامزدهای معترض در فرمانداری تهران حضور داشتند و جمع ما هرچه تلاش کردیم فرماندار تهران را قانع کنیم که بایستی از سایت بازدید کنیم، موفق نشدیم.
ساعت یک بامداد دوباره با آقای موسی پور تلفنی صحبت کردم و ایشان را در جریان مقاومت فرمانداری تهران از ورود ما به سایت قرار دادم، ایشان دوباره تاکید کردند وزیر کشور گفته است من با آقای دانشجو استاندار وقت هماهنگ کرده ام تا شما حتما از سایت بازدید کنید. اما تلاش ما تا ساعت ۳ بامداد بی نتیجه ماند و آقای فرماندار وقتی جدیت ما را دید، جلوی درب سایت مانع از ورود ما به سایت شمارش آراء شد و در جواب ما که به او گفتیم ما با هماهنگی وزیر کشور می خواهیم از سایت بازدید کنیم، او پاسخ داد رئیس من آقای دانشجو است (استاندار وقت تهران)، و بدون اجازه آقای دانشجو اجازه ورود نمی دهم. (یادآوری می کنم رتبه برادر آقای دانشجو نیز در تمامی سایت هایی که ما بازدید کردیم، هرگز از چهلم بالاتر نیامده بود.) ساعت ۸ صبح آقای سیدرضا نوروززاده در نطق قبل از دستور به روند تخلفات غیرقانونی و مهندسی انتخابات توسط مجریان پرداخت و آقای محمدرضا باهنر نیز به رد اعتراضات ما پرداخت و پیروزی اصولگرایان را در انتخابات تبریک گفت. حالا امروز پس از ۶ سال، این شتر مهندسی انتخابات به اعتراف آقای باهنر جلوی درب خانه ایشان نیز نشسته است.
اما پیگیری ما نمایندگان اصلاح طلب در مجلس هفتم به همین جا ختم نمی شود. روز بعد به اتفاق نامزدهای معترض اصلاح طلب با آقای حسین فدایی به عنوان رئیس کمیته نظارت بر انتخابات ملاقات کردیم و ما صرفا از او اعلام آراء صندوق به صندوق تهران را تقاضا کردیم. او گفت ما ناظرین وظیفه نداریم آراء انتخابات را به نامزدهای انتخابات نشان دهیم.
سپس همین جمع با آقای حداد عادل به عنوان رئیس مجلس در دفتر ایشان ملاقات کردیم و آقای محمدعلی نجفی که به استناد شمارش آراء در هر پنجاه سایت شمارش آراء نفر اول تهران بود، در جمع بندی سخنانش خطاب به آقای حداد عادل گفت: اگر نتایج انتخابات صندوق به صندوق به طور جداگانه اعلام نشود، با این روند غیر قانونی شمارش آراء در تهران، این انتخابات تیره ترین انتخابات پس از انقلاب است که آقای حداد عادل بسیار برافروخت. ایشان اعلام نتایج انتخابات را وظیفه وزارت کشور خواند و مجلس را تنها ناظر بر انتخابات دانست.
همین جمع نمایندگان مجلس سوال مشترکی را در ۵ بند از آقای مصطفی پورمحمدی تقدیم مجلس کردیم و در جلسه کمیسیون امنیت ملی آقای پورمحمدی قول دادند فردا صبح لیست آراء انتخابات تهران را به تفکیک شعب اخذ رای بر روی سایت وزارت کشور قرار دهند. اما تا شش ماه بعد ما به طور مداوم از وزارت کشور پیگیری کردیم و هرگز این آراء بر روی سایت وزارت کشور قرار نگرفت. بعد از آن هم به مدت یک سال و نیم از هیئت رئیسه مجلس و شخص آقای باهنر که مسئول در دستور قرار دادن سوالات نمایندگان مجلس بود پیگیری کردیم، اما با مقاومت ایشان هرگز سوال ما در دستور علنی مجلس قرار نگرفت.