درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Freitag, 29. November 2013

چوبه های دار برچیده شوند!


علی‌ اخوان پور:

براستی تحمل هم تحملی دارد! تا کی نظاره گر اجساد جوانان مان بر چوبه های دار بنشینیم؟ یکروز بایستی متحد، یکصدا ایران فریاد برآورد نه! نه به اعدام! نه به چوبه های دار!
  
چوبه های دار برچیده شوند!
صدای گلوله های دهه 60 در قلب های عاشق فرزندان ایران هنوز خاموش نشده است که اسلامگرایان حاکم بر میهن ما؛ چوبه های دار را در سراسر این سرزمین بر پا کرده اند و هر روز جوانانی را که خود قربانیان بربریت، بیعدالتی و جباریت هستند بدار می آویزند...

٢١ هزار نفر در خوزستان بدلیل آلودگی هوا به تنگی نفس دچار شده اند

علی‌ اخوان پور:
٢١ هزار نفر در خوزستان بدلیل آلودگی هوا به تنگی نفس دچار شده اند. تعداد زیادی بستری شده اند. تعداد بیشتری بدلیل فقر حتی امکان بستری شدن را هم نیافته اند. هم آب و هم هوا بشدت آلوده است. مردم بدرست حکومت را مسئول میدانند و روز پنجشنه قرار است در اعتراض به این وضعیت و بطور مشخص در اعتراض به انتقال آب کارون یک زنجیره انسانی صورت میگیرد. انتقال آب کارون موجب مشکلات عدیده ای برای بخش های مختلف مردم فقیر خوزستان تبدیل شده است.
در روزهای گذشته نیز جمعی از مردم اهواز در اعتراض به بی اعتنایی رژیم نسبت به آلودگی آب وهوا در مقابل استانداری تجمع کردند و شماری از مردم شهر نخل تقی از توابع عسلویه نیز در اعتراض به آلودگی آب آشامیدنی در مقابل فرمانداری این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند.
برای داشتن یک هوای قابل تنفس و یک آب سالم هم راهی جز مقابله با حکومت مفتخوران اسلامی نیست. فقط سال گذشته سه هزار نفر در تهران بر اثر آلودگی هوا جانشان را از دست داده اند و هزاران نفر به انواع بیماری ناشی از آلودگی هوا مبتلا شده اند. جمهوری اسلامی مسئول مستقیم مستقیم این فجایع است. سی و پنج سال مفتخوری و صرف میلیاردها میلیارد دلار برای سرکوب و تروریسم و ترویج خرافه بجای رسیدگی به ساده ترین نیازهای مردم، حاصلی جز اینهمه فجایع نداشته است.

Mittwoch, 27. November 2013

بنا به قول ریاست محترم جمهوری، «من‌شور»* اولیه حقوق شهروندی منتشر شد

علی‌ اخوان پور:
بنا به قول ریاست محترم جمهوری، «من‌شور»* اولیه حقوق شهروندی منتشر شد. به گفته ناظران، این منشور مبتنی بر حقوق بشر اسلامی بوده که برپایه آن، اتباع مسلمان ۱۲ امامی مذکر، با هم برابرند و بقیه نسبتا با هم برابرند. لازم به ذکر است که سادات از بقیه برابرترند.
همچنین، ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﺣﻖ ﺣﯿﺎط ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ و می‌توانند در کنار خانه خود حیاط داشته باشند. همچنین شهروندان حق دارند زنده بمانند و لزومی ندارد مرده بمانند. ﻫﯿﭻ ﺷﻬﺮوﻧﺪي را ﻧﻤﯽﺗﻮان از ﺣﻖ ﺣﯿﺎت ﻣﺤﺮوم ﺳﺎﺧﺖ، ﻣﮕﺮ ﺑﺮاﺳﺎس ﺣﮑﻢ دادﮔﺎﻫ‌‌ﻬﺎي ﺻﺎﻟﺤﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎي ﻣﻮازﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ و ﺻﺎدر ﺷﺪه و اﺻﻮل دادرﺳﯽ ﻋﺎدﻻﻧﻪ در آن رﻋﺎﯾﺖ ﺷﺪه باشد، که بنا به تجربه چنین دادگاهی در جمهوری اسلامی وجود داخلی و خارجی نداشته و ندارد.
به علاوه، ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﺣﻖ دﺳﺘﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﻣﺮاﻗﺒﺘﻬﺎي ﺑﻬﺪاﺷﺘﯽ و درﻣﺎﻧﯽ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ. به همین دلیل آیت‌الله جنتی از حقوق شهروندی سران فتنه دفاع کرد و گفت خیلی هم خوشحال باشند که می‌توانند بهداشت‌شان را رعایت کنند.
هر شهروند حق دارد حداقل یک مدرک دانشگاهی جعلی از دانشگاه آکسفورد و مدرک بدون حضور در دانشگاه کالدونین گلاسکو داشته باشد. همچنین حق دارند رساله خود را از روی کار بقیه کپی کنند.
علمای اعظم حق دارند رساله خود را از روی رساله آقای خمینی کپی کنند و به بخش ویژه کودکان و معاشقه با حیوانات بیشتر توجه کنند و اگر وضوی‌شان باطل شد، به حمام بروند و بهداشت خود را رعایت کنند.
همه شهروندان حق دارند در نماز دشمن شکن جمعه شرکت کنند اما حق ندارند به بوی گند جوراب و شلوار جلویی اشاره کنند. این مساله مخل آزادی بیان طرف مقابل است!
-ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﺣﻖ آزادي اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺑﯿﺎن ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ. یعنی کاملا آزاد هستند مطالبی که به نظرشان می‌رسد را نگویند و هیچ کس حق ندارد مانع نگفتن آنها شود!
همچنین شهروندان کاملا آزاد هستند تا ارادت خود را به مقام معظم رهبری خارج از زیر لحاف ابراز کنند و اگر آزادانه ابراز نکنند، می‌توانند به اجبار ابراز کنند.
ﺗﻔﺘﯿﺶ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ و بازجویان محترم لازم نیست عقاید خودشان را به زندانیان بازگو کنند.
ﻫﺮﺷﺨﺺ ﺣﻘﯿﻘﯽ و ﺣﻘﻮﻗﯽ در ﺑﯿﺎن اﻧﺪﯾﺸﻪ و اﺣﺴﺎس ﺧﻮد درﺑﺎره ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت و در ﻫﺮﯾﮏ از ﮔﻮﻧﻪﻫﺎي آﻓﺮﯾﻨﺶ فکری، ادﺑﯽ، ﻫﻨﺮي و در ﻫﺮ ﺷﮑﻞ و ﺳﺎﺧﺘﺎر رﺳﺎﻧﻪاي، در ﻗﺎﻟﺐ ﺿﻮاﺑﻂ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ اﻋﻼم ﺷﺪه آزاد، اﺳﺖ، و با توجه به ممنوعیت‌های قانونی موجود،  آﻓﺮﯾﻨﺶ فکری، ادﺑﯽ، ﻫﻨﺮي و در ﻫﺮ ﺷﮑﻞ و ﺳﺎﺧﺘﺎر رﺳﺎﻧﻪاي، آزاد نمی‌باشد.
روزﻧﺎﻣﻪ‌ﻧﮕﺎران و رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ در ﺟﻤﻊ آوري و اﻧﺘﺸﺎر اﻃﻼﻋﺎت و ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺧﻮد ﺑﺎ ﺗﻬﺪﯾﺪ و ﯾﺎ ﻣﺠﺎزات ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﻮﻧﺪ، مگر از جانب شورای عالی امنیت ملی، دولت، دادگاه‌ها، ماموران امنیتی، شهروندان بسیجی و غیره.
ﻫﻤﻪ ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﯾﺮاﻧﯽ ﺣﻖ دارﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻮﯾﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﻗﻮﻣﯽ، ﻣﺬﻫﺒﯽ و زﺑﺎﻧﯽ آﻧﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺷﺪه و ﺑﺪون ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ تبعیض از ﺣﻤﺎﯾﺖﻫﺎي ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ در سلول زندان و تا زمان اعدام به خاطر هویت متفاوت خود ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺣﺮﯾﻢ و زﻧﺪﮔﯽ ﺧﺼﻮﺻﯽ، ﻣﺴﮑﻦ، وﺳﺎﯾﻂ ﻧﻘﻠﯿﻪ و اﺷﯿﺎء ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﻣﺪاﺧﻠﮥ ﺧﻮدﺳﺮاﻧﻪ، ﺗﻔﺘﯿﺶ و ﺑﺎزرﺳﯽ ﺑﺪون ﻣﺠﻮز ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﺼﻮن اﺳﺖ و ﺗﻌﺮض ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎت و دادهﻫﺎي ﺷﺨﺼﯽ، ﺗﻔﺘﯿﺶ، ﮔﺮدآوري، ﭘﺮدازش، ﺑﮑﺎرﮔﯿﺮي و اﻓﺸﺎء ﻧﺎﻣﻪﻫﺎي ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﻋﻢ از اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ و ﻏﯿﺮاﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ ﯾﺎ ﻣﺮﺳﻮﻻت ﭘﺴﺘﯽ آﻧﺎن معمولا ﻣﺠﺎز ﻧﻤﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ، و اعتراض به تفتیش نیز مجاز نمی‌باشد. ﺑﺎزرﺳﯽ، ﺿﺒﻂ، ﺗﻔﺘﯿﺶ، ﻣﻼﺣﻈﻪ، ﻗﺮاﺋﺖ، ﺗﻮﻗﯿﻒ ﯾﺎ ﻣﻌﺪوم ﻧﻤﻮدن ﺑﺪون ﻣﺠﻮز ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ و ارﺗﺒﺎﻃﺎت از راه دور ﻧﻈﯿﺮارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺗﻠﻔﻨﯽ، ﺗﻠﮕﺮاف، ﻧﻤﺎﺑﺮ، ﺑﯿﺴﯿﻢ و ارﺗﺒﺎﻃﺎت اﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺷﻬﺮوﻧﺪان و اﺳﺘﺮاق ﺳﻤﻊ ﯾﺎ رﻫﮕﯿﺮي و ﺳﺎﻧﺴﻮر آﻧﻬﺎ ﺑﺪون ﻣﺠﻮز ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ، ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ.
ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺑﻄﻮر ﺑﺮاﺑﺮ از ﺣﻖ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﺮﺧﻮردار ﻫﺴﺘﻨﺪ و هر چه مقام معظم رهبری می‌پسندند را  ﺑﺪون ﺗﺒﻌﯿﺾ و آزاداﻧﻪ در ﺻﻮرت وﺟﻮد ﺷﺮاﯾﻂ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ تایید می‌کنند، و می‌توانند خیال کنند در اداره اﻣﻮر ﮐﺸﻮر ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﯾﺎ از ﻃﺮﯾﻖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻧﯽ ﮐﻪ در اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﯽ آزاد و ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ و ﺑﺎ رأي ﺧﻮد اﻧﺘﺨﺎب ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﻣﺤﺘﺮم اﺳﺖ. ﻫﺮ ﻣﺎﻟﮑﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﯾﻤﻠﮏ ﺧﻮد ﺣﻖ ﻫﻤﻪﮔﻮﻧﻪ ﺗﺼﺮف و اﻧﺘﻔﺎع را داراﺳﺖ. ﻫﯿﭻ ﺷﺨﺺ ﯾﺎ ﻣﻘﺎﻣﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ دﯾﮕﺮي ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﻣﻮاردي ﮐﻪ در ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪه اﺳﺖ، را ﺳﻠﺐ، ﯾﺎ اﻣﻮال او را ﻣﺼﺎدره ﯾﺎ ﺿﺒﻂ و ﺗﻮﻗﯿﻒ ﻧﻤﺎﯾﺪ، مگر ستاد اجرایی فرمان حضرت امام که آن‌را در اختیار مقام معظم رهبری قرار می‌دهد و شهروندان حق دارند به این ستاد، اعتراض نکنند.
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﯾﺮاﻧﯽ ﺣﻖ دارﻧﺪ ﺷﻐﻠﯽ را ﮐﻪ ﺑﺪان ﻣﺎﯾﻠﻨﺪ در ﺻﻮرﺗﯿﮑﻪ ﺑﺮﺧﻼف ﻗﺎﻧﻮن و ﻧﺎﻓﯽ ﺣﻘﻮق دﯾﮕﺮان ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه و ﺑﻪ آن اﺷﺘﻐﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و آقایان علما و روحانیونی که پیش از انقلاب در شهر نو شاغل بوده‌اند می‌توانند کماکان در بیت رهبری، حوزه علمیه قم و مراکز حکومتی به کار خود ادامه بدهند.
اﺻﻞ، ﺑﺮاﺋﺖ اﺳﺖ و ﻫﯿﭻ ﮐﺲ از ﻧﻈﺮ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺠﺮم ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮد، ﻣﮕﺮ اﯾﻦ ﮐﻪ مقام قضایی خیال کند قیافه طرف به مجرم می‌خورد و چند سال بدون محاکمه او را در حبس قرار دهد.
شهروندانی که مشروب خورده‌اند حق دارند حداقل ۶۷ ضربه شلاغ بخورند، فقط فامیل‌های سردار و مقام معظم و چند فامیل دیگر از مجازات محروم هستند.

ـــــــ
در یکی از نقاط ممالک محروسه، به آفتابه، من‌شور هم می‌گویند

Dienstag, 26. November 2013

اسلام دین طرفدار برابرى دو جنس نیست، برعکس، دینى بشدت زن ستیز و زن آزار است


علی‌ اخوان پور:
اسلام دین طرفدار برابرى دو جنس نیست، برعکس، دینى بشدت زن ستیز و زن آزار است. محمد اعلام کرد که هوش و عقل زنان ناقص است؛ که اکثریت آنها به دلیل نافرمانى نسبت به شوهرانشان، به جهنم خواهند رفت؛ که اگر رضایت خاطر شوهران خود را جلب نکنند باید ادب بشوند و کتک بخورند. قانون ارث، شهادت، قوانین خانواده، حق سفر، حق تحصیل و حق اشتغال زنان توسط احکام این دین بشدت پایمال مى شوند. حجاب و جدایى جنسى هم از ارکان اصلى این دین است.اسلام مخالف حقوق جهانشمول انسانهاست؛ در این دین، غیر مسلمانها انسانهاى درجه دوم اند و اگر یهودى و مسیحى نباشند، ریختن خونشان از طرف مسلمین حلال است. محمد دینى را بنا گذاشت که در خفه کردن افکار و آراى مخالف و حمله به آزاد اندیشى، بهترین ابزار در جوامع گذشته و امروز است. اسلام با تمام قوا آزادى فکر و اندیشه را خفه مى کند و طبق اصول و احکام آن، مرگ هر مخالفى نه تنها حلال و ورا است، بلکه صواب دارد و قاتل را به بهشت مى رساند. در قرآن آیه هاى بسیارى وجود دارند که معتقدین به اسلام را تشویق به کشتن غیر معتقدین به این دین مى کنند. این دین، فناتیسم و تروریسم را تشویق و تجویز مى کند. نه اسلام و نه هیچ دین دیگرى مبلغ صلح و آرامش نیستند. همه ادیان به پیروان خود دستور مى دهند هرکس را که از دگم هاى مذهبى پیروى نمى کند بدون ذره اى رحم و شفقت بکشند. اسلام بردگى انسانها را مجاز مى داند. در این دین، بردگى که یکى از تلخ ترین و تاریک ترین نقاط جامعه بشرى و تمدن انسانى است، روا و مشروع است.اسلام دینى است که مخالف هر نوع آزادى انتخاب براى مردم است و بطور کامل و همه جانبه براى کنترل زندگى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى مردم عمل مى کند.

منبع: 

کیهان نوین

اسلام دین طرفدار برابرى دو جنس نیست، برعکس، دینى بشدت زن ستیز و زن آزار است


علی‌ اخوان پور:
اسلام دین طرفدار برابرى دو جنس نیست، برعکس، دینى بشدت زن ستیز و زن آزار است. محمد اعلام کرد که هوش و عقل زنان ناقص است؛ که اکثریت آنها به دلیل نافرمانى نسبت به شوهرانشان، به جهنم خواهند رفت؛ که اگر رضایت خاطر شوهران خود را جلب نکنند باید ادب بشوند و کتک بخورند. قانون ارث، شهادت، قوانین خانواده، حق سفر، حق تحصیل و حق اشتغال زنان توسط احکام این دین بشدت پایمال مى شوند. حجاب و جدایى جنسى هم از ارکان اصلى این دین است.اسلام مخالف حقوق جهانشمول انسانهاست؛ در این دین، غیر مسلمانها انسانهاى درجه دوم اند و اگر یهودى و مسیحى نباشند، ریختن خونشان از طرف مسلمین حلال است. محمد دینى را بنا گذاشت که در خفه کردن افکار و آراى مخالف و حمله به آزاد اندیشى، بهترین ابزار در جوامع گذشته و امروز است. اسلام با تمام قوا آزادى فکر و اندیشه را خفه مى کند و طبق اصول و احکام آن، مرگ هر مخالفى نه تنها حلال و ورا است، بلکه صواب دارد و قاتل را به بهشت مى رساند. در قرآن آیه هاى بسیارى وجود دارند که معتقدین به اسلام را تشویق به کشتن غیر معتقدین به این دین مى کنند. این دین، فناتیسم و تروریسم را تشویق و تجویز مى کند. نه اسلام و نه هیچ دین دیگرى مبلغ صلح و آرامش نیستند. همه ادیان به پیروان خود دستور مى دهند هرکس را که از دگم هاى مذهبى پیروى نمى کند بدون ذره اى رحم و شفقت بکشند. اسلام بردگى انسانها را مجاز مى داند. در این دین، بردگى که یکى از تلخ ترین و تاریک ترین نقاط جامعه بشرى و تمدن انسانى است، روا و مشروع است.اسلام دینى است که مخالف هر نوع آزادى انتخاب براى مردم است و بطور کامل و همه جانبه براى کنترل زندگى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى مردم عمل مى کند.

منبع: 

کیهان نوین

چهارم آذر ماه 1392، مصادف با 25 نوامبر، «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» است

علی‌ اخوان پور:
همه ساله مصادف با بيست و پنج نوامبر روز جهاني منع خشونت عليه زنان مقالات و نوشته هاي زيادي در خصوص اعمال خشونت عليه زنان در كشورهاي مختلف نوشته و منتشر مي شود و توجه همگان را بيش از پيش به این معضل رايج معطوف مي كند. با اين حال به نظر مي رسد پديده ي خشونت عليه زنان همچنان به صورت چالشي در اكثر كشورها به خصوص كشورهایي با بافت سنتي و مذهبی باقي مانده است.
 
چهارم آذر ماه 1392، مصادف با 25 نوامبر، «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» است. به همین مناسبت، به سنت سال های گذشته در مدرسه فمینیستی، تلاش کردیم با تهیه ویژه نامه ای، همراه با خواهران مان در سراسر جهان، اعتراض مان را به خشونت علیه زنان نشان دهیم، تا شاید صداهای پراکنده در سراسر جهان، در این روز به هم پیوسته و هرچه بیشتر جامعه را به این موضوع مهم حساس سازد. سال گذشته بنابه شرایط آن زمان و از آن جایی که جامعه ایرانی نگران وقوع خشونت های کلان مقیاسی همچون جنگ بود، تلاش کردیم بحث های خود را عمدتا برمسئله «جنگ» و پیامدهای آن برای زنان، و نیز به انتقال تجربه های زنان و شیوه های متنوع برخورد کنشگران جنبش های زنان در دیگر کشورها نسبت به پدیدۀ ویرانگر جنگ بپردازیم، اما امسال درصدد برآمدیم که تمرکز بیشتری بر خشونت های خانگی علیه زنان داشته باشیم. از این رو در ادامه، مقاله آزاده دواچی را در مدرسه فمینیستی می خوانید: 
 همه ساله مصادف با بيست و پنج نوامبر روز جهاني منع خشونت عليه زنان مقالات و نوشته هاي زيادي در خصوص اعمال خشونت عليه زنان در كشورهاي مختلف نوشته و منتشر مي شود و توجه همگان را بيش از پيش به این معضل رايج معطوف مي كند. با اين حال به نظر مي رسد پديده ي خشونت عليه زنان همچنان به صورت چالشي در اكثر كشورها به خصوص كشورهایي با بافت سنتي و مذهبی باقي مانده است. البته شيوع خشونت عليه زنان به جغرافياي خاصي محدود نيست و در بيشتر كشورها كم و بيش وجود دارد، اما معضل اصلي در این کشورها، موجه جلوه دادن خشونت و قانوني كردن آن و ناديده گرفتن آن به عنوان یک مسئله اجتماعی  است.
 در بسیاری از نوشته ها و مطالب  منتشر شده در رابطه با خشونت علیه زنان بر اهميت زدودن این نوع خشونت ها تاكيد مي شود،  اما به نظر مي رسد چالش اساسي تكيه بر توازن و برقراري قدرت ميان مرد و زن در محیط خانگی است كه از مهمترین  دلايل اعمال خشونت عليه زنان است. این درحالی است که مي توان گفت مداخله ي قواي اجرايي و همينطور در هم آميخته شدن سنت و مذهب، حداقل در کشور ما از دلایل اصلی بر هم زدن توازن قدرت میان زن و مرد در خانواده بوده است.
 علاوه بر این نقشی که خود قربانی در اعمال خشونت بازی می کند را نباید نادیده گرفت. در بعضی از موارد حتا خود قربانی به عنوان عاملی در موجه جلوه دادن خشونت عمل می کند. در طول چند دهه ي گذشته با وجود تلاش هاي فعالان حقوق زنان در ايران هنوز در بسياری  از مناطق ايران خشونت به شكلي مستمر و توجيه ناپذير عليه زنان ادامه دارد، در بسیاري از موارد  رسانه ها و ارگانهای اجرایی به صورت قانونی  به تریبوني براي بسط رفتارهای خشونت آمیز عليه زنان  تبدیل مي شوند. شايد بتوان يكي از دلايل اصلي خشونت و عدم کاهش خشونت عليه زنان به خصوص در كشورهايي نظير ايران مشاركت همه جانبه ي قانون و سنت و تقويت و نهادينه كردن خشونت هاي مردسالارانه دانست که حتی از سوی رسانه های عمومی همچون تلویزیون بازتولید می شوند.
 دختربچه ها: قربانیان خاموش
 تاكنون بحث هاي زيادي در مورد رواج انواع خشونت عليه زنان و كاركردهاي مختلف آن شده است اما به نظر مي رسد نكته ي اصلي در اين ميان ناآگاهي اكثر زنان، نه ضرورتا به دليل تقويت سنت و قانون، بلكه به دليل تربيت دختران از كودكي برای پذيرفتن نقش قرباني است. در بسياري از موارد زنان ناخواسته خشونتي را مي پذيرند كه عليه آنها اعمال مي شود و در عين حال به دليل عدم آگاهي، آنرا به عنوان امری طبیعی می پذیرند و با آن زندگی می کنند.
 عدم  آگاهي در مورد پذيرش خشونت و در واقع پذيرفتن نقش قرباني از همان كودكي الگوسازي مي شود، به اين ترتيب كه اگر دختري مورد آزار و اذيت جنسي از طرف هر كدام از اعضاي خانواده ي خود قرار بگيرد، شهامت بيان و رد آن را ندارد و حتي اگر آن را بيان كند به دليل حفظ آبرو مجبور به خاموش شدن مي شود.  سکوت در برابر خشونت به بهانه ی تحمل و خوی زنانه از کودکی حتی به دخترانی که خشونت را از سوی اعضای خانواده و یا حتی بیرون از خانه تجربه می کنند آموزش داده می شود. در خانواده هاي به خصوص سنتي اين مسئله بيشتر رواج دارد. در اكثر اين خانواده ها به جاي آنكه فرد خاطي متهم باشد، قرباني متهم است. سوء استفاده و استفاده ي جنسي نظير لمس اندام هاي دختران و يا هر شكل استفاده ي جنسي و بدني اگر از سوي هر يك از اعضاي خانواده صورت بگيرد، گناه آن برعهده ي خانواده ي دختر است. در اين چنين زماني دختران مجبور به سكوت می شوند و به این ترتیب استفاده از تن آنها توسط مردان بدون خواست آنها  و تحمیل نقش قرباني به آنها، به راحتي صورت مي گيرد و اين دختران هستند كه بايد ظاهر خود را حفظ كنند و مراقب رفتار خود باشند. در خانواده هاي مذهبي به محض به بلوغ رسيدن دختران، اندام هاي آنان مي تواند وسوسه گر مردان باشد و در این میان دختران هستند كه شرمزده و خجول مي شوند، قوز مي كنند و از بلوغشان احساس ترس و شرم دارند. از سوي ديگر ارائه ي الگوي شرم و حيا از همان دوران كودكي براي دختران خود عامل مهمي در توجيه خشونت و گسترش آن علیه زنان است. دختران بعدتر وقتي در زندگي مشترك اعمال خشونت را از جانب همسر خود مي بينند آن را امري طبيعي تلقي مي كننده و زاييده ي طبيعت مردانه می دانند.
 علاوه بر این  دو قطبي شدن روابط میان زن و مرد و تعيين نقش ولي و سرپرست براي زن و دادن نقش آن به مرد  نيز راه را براي اعمال خشونت عليه دختران در اين خانواده ها  مي گشايد. از سوي ديگر ارائه ي الگوي پدر به عنوان كسي كه قدرت دخالت و تصمیم  گيري در تمامي امور دخترش را دارد نيز خود از ديگر دلايل اعمال خشونت عليه دختران است.
 در اين نوع از خانواده ها، رابطه ي پدر و دختر نه بر اساس فرزند و پدر، بلكه بر اساس روابط مردسالار ولي و سرپرست، قيم و يا كسي كه اختیار  دخل و تصرف و كنترل رفتار دخترش را دارد تعريف مي شود و همين تعريف از روابط پدر و دختر گاه باعث مي شود كه در بسياري از اين خانواده ها پدران و يا برادران،  براي آنكه دختران را بيشتر تحت كنترل بگیرند،  قبل از آنكه آنها به سن قانونی ازدواج برسند و قدرت تصمیم گیری برای آینده شان را داشته باشند، موجبات ازدواج شان را فراهم می کنند.
  ازدواج دختران زير ١٨ سال در ايران در حالی گسترش يافته و در واقع امري قانوني شده است که تعیین سن دختران برای تصمیم گیری در مورد زندگی آینده شان با واقعیت کنونی جامعه سازگار نیست. بسیاری از این دختران در شرایطی تن به ازدواج می دهند که آن را تنها راه حل ارتباط با مرد می دانند و هیچ  درک درستي از زندگي مشترك ندارند. براي اكثر آنها زندگي مشترك نه يك مفهوم به بلوغ رسيده، بلكه لذتی كودكانه و يا شور دوران نوجواني تلقی می شود. به همين دليل با اينکه خود اين دختران شايد مخالفتي براي ازدواج در سنين زير ١٨ سال ندارند، اما  قبول و حتی دادن اجازه به پدر برای تصمیم گیری در مورد ازدواج دخترش خود به نوعی اعمال  خشونت محسوب می شود  و خود اين دختران بدون آنكه بدانند و بخواهند قربانيان اين نوع از خشونت از سوي اعصاي خانواده ي خود مي شوند.
 عادی سازی خشونت در زندگی مشترک
 اما نوع ديگري از خشونت ها و پذيرش آنها زماني اتفاق مي افتد كه زنان بسياري چه در زندگي مشترك و چه در خانواده هاي خود اعمال اين خشونت را نه خشونت، بلكه امري عادي تلقي  و در واقع از ملزومات زندگی مشترک تلقی مي كنند. نمونه هاي آن را مي توان در بارداري بنابه درخواست مرد بدون برخورداری از شرایط جسمی و روحی زن، كنترل بر رفتار و نوع معاشرت زنان و پذيرش آن از سوي زن، استفاده از واژه های تحقیر آمیز و عادی سازی استفاده از این واژه ها مشاهده کرد که این خشونت ها به بخشی از رفتار روزانه و عادی تبدیل می شود. مثال دیگر چنین خشونت های خانگی را كه بسیاری از زنان  آن را نه خشونت بلکه از خصوصیات زندگی مشترک می دانند، اجبار براي رابطه ي زناشويي دانست كه معمولا جامعه مردسالار این خشونت را با این بهانه که جزو خصائل مردانه و شرايط بیولوژیکی  مردان است، توجیه می کند. متاسفانه اين خشونت ها تنها مختص زنان در داخل ايران نيستند، بسیاري از زناني كه خارج از ايران هم زندگي مي كنند و يا زنان مهاجر ایرانی که در بافت سنتی بزرگ شده اند هم اين خشونت ها را پذيرفته اند و با آن كنار آمده اند. زنان مهاجري كه اين  خشونت ها را به رغم وجود قوانینی که علیه خشونت در جوامع میزبان وجود دارد، تجربه می کنند، نيز خود به دو دسته تقسیم می شوند: افرادي كه خودخواسته اين خشونت ها را براي تحمل زندگي و سختي هاي و شرایط زندگی شان در مهاجرت به ناچار می پذیرند و آنهايي كه ناخواسته به دليل بزرگ شدن و پذيرش الگوهاي خشن مردانه از اين خشونت ها چشم مي پوشند. اما در مورد زنان در داخل ايران پذيرش خشونت كمي متفاوت و پر رنگ تر است چرا كه در اين مورد معمولا خانواده ها دخالت می کنند و خشونت های اعمال شده را به بهانه بقا و تداوم خانواده توجیه می کنند و به این ترتیب این خشونت ها را برای قربانی خشونت توجیه و پذیرش آن را بر فرد قربانی تحمیل می کنند. در چنين بافتي است كه قوانين و سنت دست در دست يكدیگر چهره ي متفاوتي از خشونت را به صورت يك عرف در زندگي زناشويي تبديل مي كند. این درحالی است که معولا تاكيد بر حفظ نظم و امنيت خانواده در اين شرايط، اعمال خشونت بر فرد قربانی را دو چندان مي كند. در بسياري از مواقع تحمل كردن به خاطر فرزندان، گذشت كردن يك طرفه، پذيرش خوي خشن مردان، تمكين جنسي براي بهتر شدن روابط زناشويي، عدم توجه به هويت مستقل خود و تکیه بر مردان به عنوان اهرم اصلي و مركز ثقل خانواده، و نیز توجه به خواست هاي مردان و عدم توجه به علايق خود براي بهتر شدن روابط، جملگی از عواملی است که  سبب ساز بروز خشونت هاي ناآگاهانه و پذيرش آنها در زندگي مشترک توسط زنان می شود.
 بازتولید و گسترش کلیشه های جنسیتي مانند «زنان باگذشت ترند» و يا «چون زن هستند در عرف بايد سكوت كنند» نيز مي تواند یکی دیگر از عوامل بروز خشونت علیه زنان باشد. اين خشونت ها به نوعي الگو سازي مي شوند، چهره شان از نسلي به نسل ديگر تغییر مي كند اما با همان محتوا دوباره بازتولید مي شوند و به اين ترتيب در ذات روابط يك جامعه و خانواده باقي مي مانند.
 نتيجه
 در پايان مي توان گفت كه با وجود آن که بروز خشونت ارتباط تنگاتنگی با قوانین دارد، اما از سوي ديگر بافت سنتي و گسترش ديدگاه های سنتي نيز اهميت بسزايي در افزایش خشونت علیه زنان دارند و  شايد بتوان تعريف روابط «زن و مرد»، «پدر و دختر» و «خواهر و برادر» و به طور كلي روابط جنسیتی را در خانواده هاي سنتي عامل اصلي اعمال خشونت علیه زنان دانست. تا زماني كه الگوهاي خاص رفتاري بر مبناي ديدگاه بیولوژیکی  تعريف شود و زنان آگاهانه و يا ناآگاهانه خشونت را بپذيرند، خشونت عیه زنان به صورت ذات رفتاري در  اجتماع باقي خواهد ماند. شايد بهترین  روش براي کاهش و زدودن خشونت عليه زنان، تربيت و آموزش الگوهاي رفتاري مناسب به دختران از سنین كودكی و همينطور عدم پذيرش خشونت از سوی زنان و تغییر این نگرش است که صرفا به خاطر زن بودن و به عنوان بخشی از زنانگی باید این خشونت ها را پذیرفت و امری طبیعی تلقی کرد.

منبع: 

مدرسه فمینیستی

نوشیدن جام زهر از سوی جمهوری اسلامی و عقب نشینی


علی‌ اخوان پور:
پخش خبر نوشیدن جام زهر از سوی جمهوری اسلامی و عقب نشینی از آرمانهای چندین ساله خود در ساعات اولیه، بار مثبت بر بازار و اقتصاد ایران گذاشته و امیدها را برای رفع مشکلات کمرشکن اقتصادی در مردم زنده گردانید./ امّا امروز پس از گذشت چندین روز و بی تأثیری این خبر در بازار(با مقاومت و یاری مافیای اقتصادی حاکم) و سیر سعودی دوباره در بازار (بالاخص) بازار ارز ، این سوال را در اذهان عمومی به میان آورد؛ که آیا این توافق برای بقای نظام جمهوری اسلامی به وقوع پیوست یا برای رفاه ملّت بخت برگشته ایران؟

نوشیدن جام زهر از سوی جمهوری اسلامی و عقب نشینی


علی‌ اخوان پور:
پخش خبر نوشیدن جام زهر از سوی جمهوری اسلامی و عقب نشینی از آرمانهای چندین ساله خود در ساعات اولیه، بار مثبت بر بازار و اقتصاد ایران گذاشته و امیدها را برای رفع مشکلات کمرشکن اقتصادی در مردم زنده گردانید./ امّا امروز پس از گذشت چندین روز و بی تأثیری این خبر در بازار(با مقاومت و یاری مافیای اقتصادی حاکم) و سیر سعودی دوباره در بازار (بالاخص) بازار ارز ، این سوال را در اذهان عمومی به میان آورد؛ که آیا این توافق برای بقای نظام جمهوری اسلامی به وقوع پیوست یا برای رفاه ملّت بخت برگشته ایران؟

Sonntag, 24. November 2013

باید یک ایرانی باشی و آخوند را بشناسی , او سیاست «شل‌کن سفت‌کن» را اجرا می‌کند

علی‌ اخوان پور:
در شطرنج دو شیوه بازی وجود دارد. تهاجمی و تدافعی. اکثر شطرنج‌بازان برجسته جهان به شیوه تهاجمی بازی می‌کنند و در تمام قهرمان‌های تاریخ شطرنج فقط یک نفر ارمنی به نام پتروسیان به شیوه تدافعی بازی می‌کرد. شیوه سیاسی اوباما هم شیوه‌ای تدافعی است. او به دنبال بر هم آوردن سر و ته مشکلات آمریکاست. مانند قضیه سوریه، در مورد ایران هم سر و ته قضیه اتمی را هم آورد. این خوب است، ولی نه برای ذات تهاجمی سیاست خارجی آمریکا. اوباما با این شیوه مواضع جدید به دست نمی‌آورد و فقط از مواضع قبلی به دست آمده حراست می‌کند؛ این یعنی رفتن در لاک دفاعی کشور بزرگی مانند امریکا. این امر در کوتاه‌مدت آرامشی را برای آمریکاییان پدید خواهد آورد، ولی در درازمدت باعث از دست دادن متحدان سنتی خود هم خواهد شد. در خاورمیانه کشورهای نفت‌خیز عربی اولین نشانه‌های چنین ریزشی خواهند بود. حقیقتش را بخواهیم اوباما خیلی زود کوتاه آمد و می‌توانست خیلی امتیازهای دیگر هم از جمله حقوق بشر را از خامنه‌ای بگیرد. ما ایرانیان می‌توانستیم امیدوار باشیم که از این مذاکرات نمدی هم از جنس حقوق بشر برای‌مان در بیاید. موسوی و کروبی آزاد شوند. نهادهای مدنی پا بگیرند و بساط اقتدارگرایی جمع شود، ولی مثل اینکه تازه رسیدیم سر جای اول!
هنوز جوهر توافق خشک نشده است که دبه در آوردن‌ها شروع شد! اوباما بازی را باخت! هنوز آخوندجماعت را نشناخته است. پله پله! هنوز جوهر توافق خشک نشده مدعی ادامه غنی‌سازی اورانیوم هستند. اوباما باید سال‌ها کفش این‌ها را جفت بکند تا بتواند این‌ها را بشناسد! حالا کم‌کم زیر تمام بندهای قطعنامه می‌زنند! باید یک ایرانی باشی و در ایران زندگی کرده باشی و آخوند را بشناسی و با ترفندهایش آشنا باشی. او سیاست «شل‌کن سفت‌کن» را اجرا می‌کند. ابتدا پرچم تسلیم را بالا می‌برد و از نرمش قهرمانانه سخن می‌گوید و به غرب می‌گوید هر چه شما بگویید کاملاً قبول است، غنی‌سازی را تعلیق می‌کنیم، آب سنگین را می‌بندیم، بازرسان تشریف بیاورند، اصلاً ایران منزل خودتان است! خلاصه چنان نشان می‌دهد که وزرای خارجه غربی از پیشنهادهای ایران اظهار شگفتی کنند! و از نقش مثبت و سازنده آن، به‌به و چه‌چه فراوان بگویند و قبول کنند که پای میز مذاکره بیایند و این یعنی افتادن در دام مذاکره خامنه‌ای، سردردهای چندساعته و حل معماهای لاینحل! از این‌جا فاز دوم کلاهبرداری شروع می‌شود و آن چیزی نیست به‌جز پیچیده‌سازی و مخ زدن طرف! آخوند شروع به آوردن موانع فنی در سر راه مذاکرات می‌کند. شل کردن حرف‌هایی که قبلاً سفت گفته بود! فرضاً ما مقداری غنی‌سازی برای تحقیقات پزشکی نیاز داریم و اگر نکنیم سالی ۱۸۰ هزار نفر خواهند مرد! بازدید از فلان جا و فلان جا را نمی‌توانیم قبول کنیم، چون عزت و غرور ملی ما خدشه‌دار می‌شود! آب سنگین را می‌دهیم ولی به آب نیمه‌سنگین برای درست کردن چای اتمی نیاز داریم! باید به ما مقداری آب سنگین بدهید تا با آب سبک مخلوط کنیم و آب نیمه‌سنگین بسازیم!
یا این‌که ما با این متخصصان خودمان که بیکار می‌شوند چکار کنیم؟ و آنها چگونه خرج زن و بچه‌هاشان را بدهند؟ پس اجازه بدهید تا آنها روی پلوتونیوم کار کنند! هنوز آخوندجماعت را نشناخته است. پله پله!
تازه مفهوم سخنان جنتی امروز معلوم می‌شود. نظام با انجام توافق اتمی، خیالش از فشارهای خارجی راحت شد و حالا به طمع انتقام‌گیری از موسوی و کروبی و وادار کردن آن‌ها به توبه افتاده است.
اگر توافق نکرده بودند این‌طور با وقاحت، طرح اعدام آنها را نمی‌دادند. چشم آقای اوباما روشن!
هم‌چنین آسوشیتدپرس امروز فاش ساخت که توافق بین ایران و آمریکا از سال قبل در جریان بوده است و این مذاکرات تنها برای نهایی کردن آن انجام یافته است. همه سر کار بوده‌اند! به قول دکتر حشمت، سرنوشت هر مبارزه‌ای را خائنان مشخص می‌کنند!

کدام خبر را باید باور کرد

علی‌ اخوان پور:
وقتى در مورد توافق هسته اى ايران و غرب در رسانه هاى رسمى ايران ميشنويم و آن را با نقل رسانه هاى بين المللى و اظهارات رسمى ديپلماتهاى غربى مقايسه ميكنيم انگار صحبت از دو توافق جداگانه است!!!
در ايران ميشنويم كه قهرمانانه حقوق هسته اى خويش را رسميت بخشيديم و قدرتهاى غربى به آن اذعان كرده اند.
در گزارش رسمى خبرگزاريهاى جهان ميشنويم كه ايران ضمن تعليق تمام غنى سازيهاى بالاتر از پنج درصد و غير فعال كردن بخش بزرگى از سانتريفوژ هاى نطنز فردو بطور خلاصه شش ماه فرصت دارد كه ثابت كند «بچه خوبى شده است» 

کدام خبر را باید باور کرد

علی‌ اخوان پور:
وقتى در مورد توافق هسته اى ايران و غرب در رسانه هاى رسمى ايران ميشنويم و آن را با نقل رسانه هاى بين المللى و اظهارات رسمى ديپلماتهاى غربى مقايسه ميكنيم انگار صحبت از دو توافق جداگانه است!!!
در ايران ميشنويم كه قهرمانانه حقوق هسته اى خويش را رسميت بخشيديم و قدرتهاى غربى به آن اذعان كرده اند.
در گزارش رسمى خبرگزاريهاى جهان ميشنويم كه ايران ضمن تعليق تمام غنى سازيهاى بالاتر از پنج درصد و غير فعال كردن بخش بزرگى از سانتريفوژ هاى نطنز فردو بطور خلاصه شش ماه فرصت دارد كه ثابت كند «بچه خوبى شده است» 

Donnerstag, 21. November 2013

محمد نوری زاده خطاب به رهبر: شمارا به خدا اعدام نکنید

علی‌ اخوان پور:
می خواهم همه ی التماس های خود را به فرشی بدل کنم وهمان فرش را زیرپای رهبراندازم و از او بخواهم ازاعدام دوجوان مریوانی جلوگیری کند. می خواهم همه ی آسمان خود را به شاخه گلی بدل کنم وهمان شاخه گل را تقدیم رهبرکنم و ازاو بخواهم ازاعدام این دوجوان مریوانی جلوگیری کند. می خواهم عصاره ی همه ی کتابهای آسمانی ونمازها و روزه ها و همه ی ذکرهاوطواف ها وهروَلِه های عاشقانه را به سوگندی بدل کنم وهمان سوگند را برکف دست بنشانم وتاهرکجا که مقدورم هست دربرابررهبرخم شوم وسوگندش دهم ازاعدام لقمان مرادی و زانیارمرادی جلوگیری کند. می خواهم همه ی پیامبران و همه ی امامان وهمه ی روسپیدان هستی را به وساطت فرا بخوانم و وساطت این نخبگان عالم را دردوجمله خلاصه کنم و همان دوجمله را ازبلندگوی همه ی ذرات عالم پخش کنم تا بگوش رهبربرسد. جمله ی نخست این است: آهای سیدعلی عزیز، بیا وشفاعت ما را برای رهایی لقمان وزانیاربپذیر! وجمله ی دوم: بیا و به سخن محمد نوری زاد بیندیش!
محمد نوری زاد 

Mittwoch, 20. November 2013

روز یکشنبه هفدهم نوامبر 2013 پرس تی وی رسانه انگلیسی زبان جمهوری اسلامی ایران دراقدامی کاملا مخالف باحقوق اولیه زندانیان ، اعترافات اجباری زندانیان عرب راپخش کرد


علی‌ اخوان پور:
روز یکشنبه هفدهم نوامبر 2013 پرس تی وی رسانه انگلیسی زبان جمهوری اسلامی ایران دراقدامی کاملا مخالف باحقوق اولیه زندانیان ، اعترافات اجباری زندانیان عرب شهر شوش راپخش کرد. سید خالد موسوی، علی چبیشاط و سلمان چایاني سه زندانی اهل شوش هستند که ماهها تحت شکنجه شدید اداره اطلاعات مجبور به تن دادن به اعترافات اجباری شده اند این سه زندانی اهل شهرستان شوش، در بازداشتگاه اداره اطلاعات احواز بودند و در تاریخ ۱۰ جولای ٢٠١٣ در اعتراض به فشارها و شکنجه های شدید دست به اعتصاب غذا زده بودند.
 
فعالین حقوق بشری ، مراکز و رسانهای جمعی دفاع از حقوق بشر
جمعیت های انسان دوست
نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر
نقض حقوق اولیه زندانیان سیاسی در زندان ها بصورت امری متداول در آمده است.
جمهوری اعدام و رژیم توتالیتری ایران برای بار دیگر وطبق معمول ، بر خلاف تمام قوانین و مبانی جهان شمول و انسانی و بیاننامه و میثاقهای بین المللی دفاع از بشر و حقوق بشر ، به طرزی ناانسانی و از طریق ابزارها و سازوکارهای مرگبار و تروریستی خود ، شرایطی سخت غیره قابل تحمل و سلسله شکنجه ای فرسایشی بر زندانیان سیاسی اعمال کرده است و از این طریق جنبشهای مدنی و مخالفین خود را هدف اعتراف گیری ، ترور شخصیتی و سقوط ارزشهای انسانی قرار داده است.
روز یکشنبه هفدهم نوامبر 2013 پرس تی وی رسانه انگلیسی زبان جمهوری اسلامی ایران دراقدامی کاملا مخالف باحقوق اولیه زندانیان ، اعترافات اجباری زندانیان عرب شهر شوش راپخش کرد. سید خالد موسوی، علی چبیشاط و سلمان چایاني سه زندانی اهل شوش هستند که ماهها تحت شکنجه شدید اداره اطلاعات مجبور به تن دادن به اعترافات اجباری شده اند
این سه زندانی اهل شهرستان شوش، در بازداشتگاه اداره اطلاعات احواز بودند و در تاریخ ۱۰ جولای ٢٠١٣ در اعتراض به فشارها و شکنجه های شدید دست به اعتصاب غذا زده بودند.
این افراد از اعضای موسسه فرهنگی شباب شوش (جوانان شوش) هستند که به اتهام همکاری در انفجار خط لوله گاز شهر شوش دستگیر شده اند. اتهامی که به شدت توسط این زندانیان رد شده است.
پرس تی وی پیش از برگزاری دادگاه و پیش از هر گونه بررسی اتهامات این زندانیان در دادگاه اقدام به پخش تیتراژی از اعترافات متهمین کرده بود.
شعبه دو دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی سید محمد باقر موسوی درسپتامبر ۲۰۱۳ حکم اعدام علی چبیشاط وسید خالد(یاسین ) موسوی را صادر کرد. دادگاه این دو نفر به همراه یکی دیگر از هم پرونده شان تنها با حضور وکیل تسخیری اجراء شده بود و محکومان فرصتی برای دفاع از خود نداشتند. سلمان چایاني به ۲۵ سال حبس در تبعید در شهر یزد محکوم شد.
در روز چهارشنبه ۲۶ ژوئن ۲۰۱۳ کانال ” پرس تی وی پیش از برگزاری دادگاه و قبل از بررسی اتهامات متهمین در دادگاه، اقدام به پخش تیتراژی از اعترافات متهمین کرده و آنها را به تروریست بودن و انفجار لوله گاز شوش متهم کرده است.
گفتنی است در این نوع اعترافگیرها بازجويان زندانیان مجبور ميكنند كه اعترافات ديكته شده به آنها را چندروز درحضور بازجويان تمرين كنند وبراي آنها مشخص ميكنند که در کدام قسمت بحث چگونه وبا چه لحني روی چه موضوعاتی تاكيد كنند.
بر همگان آشکار است که از بدو پیدایش جمهوری اسلامی، قضات و حاکمان شرع انبوهی از بازداشت شدگان را به اتهامات سیاسی، مذهبی، جنسی و یا سایر جرائم تنها بر اساس اینگونه اعترافات اجباری به مرگ محکوم کرده‌اند. تعداد بیشتری بخاطر عدم اعتراف یا پافشاری بر باورهایشان در برنامه های تلویزیونی، اعدام شده‌اند. در طول سالها، زندانیان سابق، اقوام قربانیان، و سازمانهای حقوق بشر به کرات شکنجه زندانیان در ایران و استناد مقامات قضایی ایران به اعترافات اجباری علیه متهمان را گزارش کرده‌اند.
بنابراین ما به عنوان ستادمرکزی کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی خواهان انعکاس نارضایتی در برابر این عمل شنیع و غیره انسانی هستیم ، چه بسا با تداوم این رفتار تکرار شدنی رژیم اسلامی ، حقوق بشر و کرامت انسانها هرچه بیشتر مورد هجوم ماشین کشتار و زیر پانهادن خونخواهانه اش خواهد شد.
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ - 2013 November 20

منبع: 

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

Dienstag, 19. November 2013

پلیس ایران یک دختر ۱۷ ساله را به ضرب گلوله کشت

علی‌ اخوان پور:
آوین عثمانی ۱۷ ساله از و نامزدش در هنگام بازگشت از اطراف شهر بانه، مورد هدف ماموران نیروی انتظامی قرار گرفتند. بر اثر این تیراندازی “آوین عثمانی”، فوت کرده و وضعیت نامزدش، وخیم گزارش شده است. بنا بر اطلاع “کمپین صلح فعالان در تبعید”، روز پنج شنبه ۲٣ آبان، “آوین عثمانی” به همراه نامزدش که برای تفریح به اطراف شهر رفته بودند، در راه بازگشت از طرف نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، مورد ظن قرار گرفته و مورد هدف گلوله قرار می گیرند. بر اساس گزارش منبع مطلع به این کمپین، تیراندازی ماموران بدون هیچگونه سئوال و جواب از نامبردگان، انجام شده است. گفته میشود این تیراندازی به قصد ایجاد جراحت و دستگیری انجام شده است. طبق اظهار منابع این کمپین، اصابت گلوله ها به کمر و پای آوین، آنقدر شدید بوده که آوین دیروز در بیمارستان فوت کرده و وضعیت نامزدش هم وخیم است. هنوز از هویت نامزد خانم آوین عثمانی، اطلاعی در دست نیست.

پلیس ایران یک دختر ۱۷ ساله را به ضرب گلوله کشت

علی‌ اخوان پور:
آوین عثمانی ۱۷ ساله از و نامزدش در هنگام بازگشت از اطراف شهر بانه، مورد هدف ماموران نیروی انتظامی قرار گرفتند. بر اثر این تیراندازی “آوین عثمانی”، فوت کرده و وضعیت نامزدش، وخیم گزارش شده است. بنا بر اطلاع “کمپین صلح فعالان در تبعید”، روز پنج شنبه ۲٣ آبان، “آوین عثمانی” به همراه نامزدش که برای تفریح به اطراف شهر رفته بودند، در راه بازگشت از طرف نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، مورد ظن قرار گرفته و مورد هدف گلوله قرار می گیرند. بر اساس گزارش منبع مطلع به این کمپین، تیراندازی ماموران بدون هیچگونه سئوال و جواب از نامبردگان، انجام شده است. گفته میشود این تیراندازی به قصد ایجاد جراحت و دستگیری انجام شده است. طبق اظهار منابع این کمپین، اصابت گلوله ها به کمر و پای آوین، آنقدر شدید بوده که آوین دیروز در بیمارستان فوت کرده و وضعیت نامزدش هم وخیم است. هنوز از هویت نامزد خانم آوین عثمانی، اطلاعی در دست نیست.

Sonntag, 17. November 2013

نیازبه یک اعتراض گسترده برای توقف موج اعدام ها

علی‌ اخوان پور:

 حکومت اسلامی آموخته است که بهم خوردن موازنه قدرت ناشی از خوردن جام زهر در برابردولت های غربی  را با تشدید سرکوب داخلی برقرارکند. سال 67 به هنگام پذیرفتن قطعنامه صلح و توقف جنگ نیزچنین کرد. و اکنون هم دارد به نحوی همان سیاست را به کارمی گیرد. چرا که می پندارد  بدون اشاعه ترس و رعب قادر به حفظ تعادل خودنیست. باید امیدها را خشکاند. گرچه لبه تیزاین کشتارمثل همیشه ازکشتاردیگراندیشان، اقلیت های قومی  و ملی و مذهبی صورت می گیرد و رژیم ددمنش دیواری کوتاه تراز آنها گیرنمی آورد اما آشکارا پیام این کشتارها خطاب به همه مردم است تا مبادا بخواهند از فرصت ها برای گسترش خواست ها و مطالبات سرکوب شده استفاده کنند. مبادا فکرکنند که چیزی تغییرپیداکرده است. امیدها باید خشکانده شود.
 گرچه برحسب ظاهرهدف رژیم قدرت نمائی است  اما کبست نداند که رژیم برای پوشاندن ضعف خود و بهم نخوردن بیشتر تعادلش مبادرت به خشونت می کند.
 تجربه این صدروزه نشان داده است که دولت روحانی نیزبخصوص دربرابراین خشونت ها ساکت و منفعل است و درواقع بطورضمنی اعلام کرده است که دراین گونه عرصه ها مداخله نخواهد کرد. ظاهرا بطورناگفته تقسیم کاری بین دولت  جناح فاشیست حاکمیت بوجود آمده است که یکی برای گشایش دیپلماسی و بازکردن قفل تحریم ها بکوشد و دیگری درایجاد درتشدید فضای ترس و امنینی.
باین ترتیب اگربازیگراصلی یعنی مردم، جامعه مدنی و همه جریان های مترقی و دموکراتیک درداخل و خارج به طورفعالانه تروارد صحنه نشوند، تغییرشیفت قدرت یعنی آمدن روحانی حتی می تواند مصداق از قضا سرکنجبین صفرا فزود گردد.
نیازبه یک اعتراض گسترده برای توقف موج اعدام ها
درچنین شرایطی تنها می توان با ترکیب سه وجه یک تاکتیک برجنون رژیم فائق آمد:
 اقدامات اعتراضی هرچه گسترده تر و سراسری ترعلیه سرکوب و اعدام و تروردر داخل و خارج
 فشاربه دولت روحانی برای تحقق وعده هائی که درایجاد فضای بازتر و آزاد ترداده بود.
 تشدید فشارنهادها و جامعه جهانی به رژیم برای توقف کردن سیاست سرکوب  و زودن این توهم رژیم که گویا می تواند همزمان به سیاست متناقض مذاکره و سازش از یکسو و سرکوب و رعب افکنی درداخل ازسوی دیگر ادامه داد. علیه سیاست کدخدا را دیدن و ده را چاپیدن!
همه توان خود را برای گسترش اعتراض علیه اعدام و خشونت بکارگیریم!. درکردستان گام های اولیه این حرکت با شعار*کردستان را اعدام نکنید شروع شده است. بکوشیم که این همبستگی با شعارایران را اعدام نکنید به سراسرکشور تسری پیدا کند.

Freitag, 15. November 2013

دولت به ظاهر با ژست روشنفکری رکورد اعدام ها در یکروز را شکست !

علی‌ اخوان پور:
دولت اصلاحات روحانی در لایه ای از ناخودآگاه توهم زده خود چنان گوش فلک را از آروغ روشنفکری کر کرده و برای تعامل ثبات نظام در راستای اهداف سی و پنج ساله محتاطانه گام بر میدارد که گویی این دولت اینبار فارغ از تمامی اتفاقات در این سالها به زعم برخی فقط برای عدالت گستری روی کار آمده است ! انگار آمده که این بنای پوسیده نظام را فرو ریخته و با معماری جدید وساختاری کاملا دموکرات آن را از نو بنا کند ! اما برای کسانی که با ماهیت کثیف آنها آشنایند مبرهن است که فقط یک خانه تکانی ساده است که قرار است به ظاهر نظام نو شود ! خانه تکانی ایکه به واقع گول زننده ی خانه ای با پایه های سست است که بزک کردن آن هیچ کمکی به جلوگیری از ریزشش نمیکند !! ژست روشنفکری در سطح دنیا در راستای برداشتن قدمهای حساب شده در تسامح با جامعه بین الملل برای ایجاد سکوت موقت دول غربی ، توقف تحریمها و جلوگیری از اقتصاد بسته ایران برای حل بحران پیش آمده در دو جبهه خارج و داخل و به گفته خودشان نرمش قهرمانانه در لابی های بین المللی سرانجام جواب داد و بخت موقتی را برای دولت بنفش روحانی به ثمر رساند ، گو اینکه این اتفاق زیر نظر مستقیم رهبر و عروسک گردانان پشت پرده بوده  ولی ما نیز مثل برخی ساده دلان که دوست دارند فکر کنند که این دولت بنفش با دولتهای قرمز وزرد و آبی فرق داشته ، خود را به سمت کوچه علی چپ نمیرانیم و نا غافل متوجه تغییر نام این کوچه به « روحانی مچکریم » شویم . اما نـــــــــه !! ای ملت شعور سیاسیتان را به رنگ بنفش نبازید ، کوچه را دور زده برگردید که این خانه از پای بست ویران است .
دولت به ظاهر با ژست روشنفکری رکورد اعدام ها در یکروز را شکست ! 17 اعدام در یکروز و آنهم به بهانه حمله ی شورشیان جیش العدل در روز جمعه سوم آبان در منطقه سراوان و کشته شدن 14 نفر از مرزبانان نیروی انتظامی و درست فردای آنروز یعنی شنبه چهارم آبانماه 16 تن از زندانیان بلوچ در اقدامی تلافی جویانه و مغرضانه از سوی نظام به جوخه اعدام سپرده شدند ! ما ضمن محکوم کردن این اقدام برای مرزبانان غیور این خطه از سرزمینمان از سوی گروه تروریستی جیش العدل هنوز در شوک اقدام ناغافل اعدام 16 تن از زندانیان بلوچ در روز شنبه هستیم !
چنین تبادلی آدمی را به یاد قبایل بدوی و وحشی میاندازد بدین گونه که چشم در مقابل چشم ، خون در مقابل خون !!!
البته این اقدام برای اولین بار اجرا نشده ! بلکه جمهوری اسلامی از این دست اقدامات زیاد در کارنامه ننگین سی و پنج ساله خود دارد !! سه سال پیش در 28 آذر 1389 یازده بلوچ بواسطه عملیات انتحاری بمب گذاری در روز تاسوعا در چابهار توسط گروه جندالله فقط بدلیل انتقام از این عملیات و ترور به اعدام محکوم شدند و حکمشان بدون داشتن وکیل و بدون ثابت کردن جرمی که مستوجب مرگ باشند به حیاتشان بدین شکل پایان دادند
محاسبه غلط 16 در مقابل 14 و حکم نظام در این اقدام  چگونه است و چرا ؟؟؟ اگر قرار به اقدام تلافی جویانه باشد چطور 16 تن درمقابل 14 تن ؟؟؟ یعنی 2 تن بیشتر مورد غضب قرار گرفته اند و محکوم به مرگ شدند ؟؟؟ این 2 تن برای محکم کاری بوده ؟؟؟ و دست اندرکاران این اعدامها خواسته اند به گروه تروریستی جیش العدل بفهمانند که از آنها قدرتمند تر ند یا پایه حسابشان ضعیف است ؟؟؟ در اختلاسهای میلیاردی چطور ؟؟ آنجا نیز از پس محاسبات خالی کردن خزانه بیت المال بر نمی آیید ؟؟؟!!!
در بیانیه سپاه پاسداران درمورد حمله به منطقه سراوان وکشته شدن مرزبانان آمده که : « ملت ایران هیچگاه از کانون‌های اصلی طراحی و مدیریت اقدامات تروریستی ضد انقلاب غافل نبوده و با رصد و تحلیل واقع بینانه آنرا در محاسبات راهبردی خود منظور خواهد کرد.» شگفتا « با رصد و تحلیل واقع بینانه » !!! آیا از نظرتان 16 تن در مقابل 14 تن رصد بوده ؟؟؟؟ آیا تحلیل واقع بینانه اتان این است ؟؟؟
یعنی الان رصد و محاسبه کردید آنهم از نوع واقع بینانه ؟؟؟؟ وبا توجه به محاسبه ، 2 تن بیشتر منظور کردید که کسی شک نکند این اقدام 100% تلافی جویانه بوده ونه برای ایجاد رعب و وحشت شکل گرفته است ؟؟؟
بیانیه اخیر سپاه پاسداران چندین نکته را برای هر نظاره گر و دیده حقیقت جویی کاملا روشن میکند که در عرصه جکومت اصلاحات ( بنفش روحانی ) چیزی که ماهیت کثیف نظام را زیر سوال میبرد فقط آروغ روشنفکریست توسط این نظام ! قدم برداشتن به عقب به خاطر وجهه تخریب شده در جهان و بازگشت به جامعه بین الملل بعنوان یک قطب اقتصادی و سیاسی البته به زعم خودشان است. برای خود محور نشان دادن در عرصه سیاسی و اقتصادی و بلند شدن از زیر فشارهای سنگین همه جانبه، « سیاستهای رنگین » لازمه ماندن در هر حکومت سلطه گریست !!
ترس از بی رنگ شدن حقانیت پوشالی نظام در بین آحاد مردم اعم از سیاسیون و روشنفکران وملت زنگ خطریست برای نظامی دیکتاتوری که برای طولانی کردن عمر حکومت خود از دست یازیدن به هیچ طناب پوسیده ای دریغ ندارد !! که البته به اعتقاد من این زنگ خطر برای جمهوری اسلامی مدتهای مدیدی ست که به صدا در آمده ، این موضوع را خود دیکتاتوران نیز بدان کاملا اشراف دارند ! هر چند که درسعی برنشان دادن  ظاهری آرام و مسخره دارند که با ماسکی بر صورت ، چهره واقعی خود را میپوشانند تا کمتر کسی از درندگی و گرگ صفتی آنان با خبر شود

روحانی با دروغ رای جمع کرد

علی‌ اخوان پور:
حسن روحانی پیش از برگزاری انتخابات به رای دهندگان، خبر از برنامه مدون یک ماهه و ۱۰۰ روزه خود برای حل بسیاری از مشکلات داده بود. بخشی از شهروندان بدون آشنایی با سوابق «حسن فریدون» به «روحانی» رای دادند.

روحانی پیش از انتخابات ریاست جمهوری، در معرفی برنامه‌هایش گفته: «در برنامه مدون من، علاوه بر حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاست داخلی، سیاست خارجی و امور فرهنگی، برنامه کوتاه مدت یک‌ماه و ۱۰۰ روزه وجود دارد. ما می‌توانیم در یک زمان کوتاه، تحول اقتصادی در کشور به‌وجود آوریم، و در آن تحول  اقتصادی بتوانیم با ایجاد یک دوره تنفس، به کارخانه‌ها و مراکز تولیدی که امروز مشکل دارند، مشکلات آن‌ها را در آن مدت کوتاه، حل و فصل کنیم.»
بر پایه تحقیقات انجام شده از سوی مرکزی که سایت «روحانی‌سنج» را مدیریت می‌کند، آقای روحانی توانسته است در ۱۰۰ روز نخست کاری خود، تنها ۴ قول از ۴۶ قول خود را عملی سازد.
برخی موافقین آقای روحانی بدون در نظر گرفتن سخنان ایشان پیش از ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، معتقدند که باید به رئیس جمهوری وقت کافی برای رسیدن به اهداف‌شان داده شود.
از سوی دیگر، گروه بسیاری در فضاهای آن‌لاین و شبکه‌های اجتماعی، توجیه حامیان آقای روحانی را نادیده می‌گیرند و به ادعاهای رئیس جمهوری درباره «برنامه مدون یک ماهه و ۱۰۰ روزه» اشاره می‌کنند.
روحانی‌سنج را به عقب برگردانید
یک محقق ساکن تهران (نام محفوظ) معتقد است که کسانی که تنها به خاطر تبلیغات روزهای قبل از انتخابات به آقای روحانی رای داده‌اند تا بر فرض، آقای جلیلی انتخاب نشود، به هیچ عنوان به سوابق آقای روحانی واقف نبوده‌اند.
به گفته این محقق، اگر رسانه‌های داخلی و خارجی حتی یک مرور ساده بر خاطرات آقای روحانی را منتشر کرده و به تناقض‌ها پرداخته بودند، امروز بسیاری از شهروندان با مواجه شدن با قول‌های عملی نشده ایشان، سرخورده نمی‌شدند. این محقق معتقد است که سابقه آقای روحانی، راه‌گشای شناخت آینده‌ای است که رای دهندگان لمس خواهند کرد.
چندی پیش، کیانوش ایرانی، هم‌کار خودنویس در بررسی سوابق آقای روحانی به موارد متعددی دست یافته بود که رسانه‌های مختلف خارج از کشور نیز یا متوجه‌شان نشده بودند و یا از انتشارشان خودداری کردند. آقای روحانی در اسفند ماه ۱۳۵۸، یعنی نزدیک به یک سال بعد از بازگشت از انگلستان، ادعا کرده بود که دکترا «جامعه‌شناسی حقوقی» از دانشگاه لندن دارد. سازنده فیلم تبلیغاتی آقای روحانی نیز به تحصیلات تکمیلی او درپیش از انقلاب، در انگلستان اشاره کرده بود.
این در حالی است که آقای روحانی در ابتدای سال ۱۳۵۷ با مدرک کارشناسی به انگلستان سفر کرد و بعد از شرکت در کلاس‌های انگلیسی، در ترم پاییزه دانشگاه «ال.اس.ای» ثبت نام نمود و تنها یک ترم دانشجوی رسمی بود. ترمی که به خاطر سفر آیت‌الله خمینی به فرانسه، عملا با کمترین حضور حسن روحانی در انگلستان سپری شد. آقای روحانی که آن زمان با نام «حسن فریدون» شناخته می‌شد اما، در پایان همان ترم به ایران بازگشت و تحصیلات تکمیلی خود پیش از آن‌که حتی مدرک کارشناسی ارشد بگیرد را رها کرد، اما در انتخابات اسفند ۵۸ با عنوان «دکتر حسن روحانی» از حوزه انتخابیه سمنان وارد مجلس شورای اسلامی شد.
آقای روحانی۴ دوره بعدی مجلس را نیز با عناوینی که در اختیار نداشت وارد مجلس شد و مرتکب «جعل عنوان» گردید. او هم‌چنین از ابتدای دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی با عنوان «دکتر» رئیس شورای عالی امنیت ملی شد و با همان عنوان نیز اندکی بعد، به ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک رسید.
در سال ۱۹۹۳ نیز با هم‌یاری دکتر سید حسن امین توانست در دانشگاه تازه تاسیس کالدونین گلاسکو در اسکاتلند ثبت نام کند که دانشگاهی رده پایین در بریتانیا است و وزارت فرهنگ و آموزش عالی در دوره‌های مختلف، آن را در فهرست دانشگاه‌هایی گذاشته که دانشجویان ایرانی را از رفتن به آن‌ها باز دارد.
دانشگاه کالدونین در پاسخ به پرسش‌های خودنویس، اعلام کرد هیچ سندی از حضور آقای روحانی در کلاس‌های آن در اختیار ندارد و تنها می‌تواند تایید کند که نام‌برده با اسم «حسن فریدون» در این مرکز علمی ثبت نام کرده و از رساله خود دفاع نموده است.
آقای روحانی در زمانی که دانشجوی دانشگاه کالدونین محسوب می‌شده، به طور هم‌زمان، نماینده تمام وقت مجلس از تهران، نایب رئیس مجلس، رئیس شورای‌عالی امنیت ملی و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک بوده است. حضور یک مقام امنیتی رسمی جمهوری اسلامی به طور تمام وقت در یک کشور دیگر،  یک ریسک امنیتی به حساب می‌آید و برخی کارشناسان سیاسی بروز چنین خطایی را غیرممکن دانسته‌اند.
کشف بخش‌های کپی شده از کتاب یک محقق افغان ساکن مالزی در «ابسترکت» رساله دکترای روحانی، تردیدها را نسبت به روش دانشگاه کالدونین و نحوه نوشته شدن رساله او افزایش داد.
از سوی دیگر، نیاز شدید آقای روحانی به مترجم در هنگام گفتگو با خبرنگاران انگلیسی زبان نیز ادعایش در گرفتن دکترای حقوق به زبان انگلیسی را با شبهات بسیاری روبه‌رو کرده است.

Donnerstag, 14. November 2013

باز هم بازی اعدام جان یک کودک را گرفت

علی‌ اخوان پور:

در حادثه‌ای تکان‌دهنده و اسفناک یک کودک هفت ساله در دهستان «فیشور» استان فارس در پی بازسازی کودکانه صحنه اعدام در حیاط خانه‌اشان٬ معصومانه چشم از جهان فرو بست.
سایت‌های محلی خنج و فیشور در استان فارس گزارش دادند: در پی بازیگوشی و کنجکاوی کودکانه، کودکی معصوم و ۷ ساله بنام محمد (مروان) .... فرزند عبدالله ... در حادثه ای اتفاقی و تلخ به کام مرگ کشیده شد. این گزارش می‌افزاید: ظاهرا و در پی اعدام‌ اخیر دو محکوم به اعدام اهل دهستان فیشور در زندان عادل‌آباد شیراز، که بحث اهالی این منطقه بود، حس کنجکاوی این طفل معصوم در این مورد و بازی‌های کودکانه او را بر آن داشت تا آن را به صورت بازی کودکانه برای خود انجام دهد ولی متاسفانه باعث از دست دادن جانش شد.

اخیرا اعدام در ملاعام در شهرهای کشور افزایش یافته است
این کودک معصوم با استفاده از طنابی که در گوشه حیاط خانه‌شان برای خشکاندن رخت، آویزان بود با قرار دادن ماشین اسباب بازی در زیر پایش از طناب آویزان شد و در پی حرکت کردن ماشین اسباب بازی در زیر پایش، باعث خفگی و از دست دادن جانش شد. گفتنی اینکه، مهر ماه گذشته نیز یک کودک هشت ساله در روستایی کوچک در استان کرمانشاه در پی بازسازی صحنه اعدام جان خود را از دست داده بود.

Dienstag, 12. November 2013

محسنی‌اژه‌ای: هیچ امنیتی برای بازگشت پناهندگان به ایران نیست

علی‌ اخوان پور:
به نقل از ایسنا دادستان کشور در جامعه خبرنگاران اعلان کرد که پناهندگان سیاسی در هنگام ورود به ایران دستگیر می‌شوند در زیر متن چپ شده توسط ایسنا را ملاحظه می‌کنید:

» سرویس: معارف و حقوق - حقوقي و قضايي
976.jpg
خبرنگاری در رابطه با برخورد قوه قضائیه با افرادی که در جریان حوادث سال 88 از کشور خارج شده و اکنون به کشور بازگشته‌اند، سوال پرسید که محسنی‌اژه‌ای پاسخ داد: در مورد این که احیانا افرادی در کشور مرتکب جرم شده و به خارج می‌روند قبلا گفته‌ام که اگر به کشور برگردند تحت تعقیب قرار می‌گیرند و به اتهامشان رسیدگی می‌شود.

گزارش رویترز از ثروت اندوزی خامنه‌ای

علی‌ اخوان پور:
خبرگزاری رویترز در گزارشی مفصل به بررسی ابعاد فعالیت های اقتصادی ستاد اجرایی فرمان امام که تحت نظر علی خامنه ای، رهبر ایران اداره می شود، پرداخته است. برآوردهای گزارشگران رویترر نشان داده که جمع دارایی های این ستاد حدود 95 میلیارد دلار است. کنترل این دارایی های عظیم تنها در اختیار علی خامنه ای، رهبر ایران است. عمده دارایی های ستاد که تحت نظارت هیچ نهادی از جمله سازمان بازرسی کل کشور نیست، از راه مصادره املاک با کمک دستگاه قضایی به دست آمده است.

Montag, 11. November 2013

در رژیم آخوندی شاهد را به جای مجرم زندانی میکنند

علی‌ اخوان پور:
edalat je

دکتر رضا حیدرپور، پزشک زندان اوین به دلیل شهادت در خصوص آثار ضرب و جرح در پیکر وبلاگ نویس جان باخته، ستار بهشتی؛ بازداشت و به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد.

بنا بر اطلاع” کمپین صلح فعالان در تبعید”، دوشنبه ١٣ آبان سال جاری، دکتر رضا حیدرپور به شماره نظام پزشکی١١٠۶۵٩ ، پزشک زندان اوین به دلیل شهادت و نوشتن گزارش آثار ضرب و شتم ستار بهشتی در پرونده وی، بعد از ظهر همان روز به هنگام خروج از زندان توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده است.
طبق گزارش منابع این این کمپین، دکتر حیدرپور به ۲۰۹ منتقل شده و تا به امروز از وضعیت وی اطلاعی در دسترس نیست.
در همین رابطه، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران روز چهارشنبه، ۱۵ آبان، مصاحبه‌ای از “یک منبع آگاه به پرونده ستار بهشتی” منتشر کرد که در آن گفته می‌شود یک سال پس از مرگ این وبلاگ‌نویس، خانواده او مطلع شده‌اند در “یک گزارش پزشکی قانونی، خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه در زمان بازداشت” آقای بهشتی مطرح شده است.
پیشتر و در اتفاقی مشابه رامین پوراندرجانی پزشک بازداشتگاه کهریزک که شاهد برخی از رخدادهای درون این زندان پس از وقایع انتخابات سال ۸۸بوده، به طرز مشکوکی درگذشت.
بعدها عباس جعفری دولت‌آبادی مسمومیت دارویی را علت مرگ این پزشک اعلام کرد و گفت قرص‌هایی در غذای آقای پوراندرجانی کشف شده که تا این لحظه نشان می‌دهد مرگ، ناشی از مسمومیت دارویی بوده است. دادستان عمومی و انقلاب تهران گفت، کارگر رستورانی که غذای دکتر پوراندرجانی را آورده شناسایی شده و بازپرس از وی تحقیق کرده است، اما وی هم اکنون در بازداشت به سرنمی‌برد!
چند سال پس از آن اتفاق، دوشنبه هفته گذشته دکتر رضا حیدرپور به صورت ناگهانی و مخفیانه بازداشت و به انفرادی ۲۰۹ منتقل میشود.
سابقه برخورد با موارد مشابه نگرانی ها از سرنوشت این پزشک را دوچندان کرده است.

Samstag, 9. November 2013

القاب آخوندی که امروزه در حوزه های علمیه قم ؛ اصفهان ؛ مشهد بکار میرود ریشه در ساختار سیاسی حکومتهای صفویه و قاجار دارد

علی‌ اخوان پور: 
با تشکیل حکومت صفویان ؛ شیعه به دربار برده میشود و پادشاهان صفوی برای مقابله با قدرت  دولت عثمانی ــ که دارای مذهب سنی بودند و مذهب سنی دین رسمی دولت عثمانی بود ــ مذهب شیعه را به دین رسمی کشور تبدیل نمودند . بدین ترتیب راه برای ورود سران ؛ شیوخ و متولیان " فقه " شیعه از کشورهای مختلف به دربار صفویه هموار گردید . با ورود علمای شیعه و تمرکز یابی آنان در دربار صفوی ؛ " فقه " شیعه دیگر از حالت بحث ؛ تدوین ؛ نوآوری و اجتهادِ گذشته خارج شده و از این به بعد ؛ فقهای شیعه به طمع نان و نام در گیر امور حکومتی ــ دولتی ــ شدند . یعنی فقیهان شیعه از این پس جمع شدند تا برای دولت شیعه صفوی یک فقه تبلور یافته شیعی دست و پا کنند تا بر اساس آن دولت بتواند مردم را تربیت و امورات کشور را حل و فصل نماید .
در همین دوره بود که ؛ نطفه بندی اولیه القاب و اسم گذاری برای سلسله مراتب آخوندی بسته شد ــ در این دوره بود که برای علامه حِلّی که جزئی ار ارکان حکومت صفوی شده بود ؛  لقب " آیت الله " بکار برده  شد ــ امّا ؛ اگر چه نطفه بندی اولیه این طرح در دوره صفوی صورت گرفته بود ؛ ولی طرح نهائی ؛ تکمیلی و اصلی سلسله مراتب و رتبه بندی و اعطا القاب به آخوندها در واقع در دوره قاجاریه کامل و بپایان رسید  ــ و هم پیمانی استراتژیک و علنی " شاه " و " شیخ " با مشروعیت بخشی روحانیت به پادشاهان قاجار و از جمله مشروعیت و اعتبار به فتحعلی شاه قاجار توسط " ملا احمد نراقی " پدر آرمانی " روح الله خمینی " ؛ پرده برداری شد ــ همچنین بحث مرجع1 و تقلید2 از مجتهد جامع الشرایط نیز در همین دوره تئوریزه و تدوین گردید  .
 القاب آخوندی عموما" از طرف حکومت3 ــ بر حست موقعیت و خدمات آخوندها به حکومت ــ همزمان و به موازات القابی که برای پادشاهان ؛ وزرا و سایر مقاماتِ دربار و دولتِ قاجار تعیین میشد ــ به آخوندها نیز اعطا می شد . القابی مانند ثقه الاسلام ــ که پائین ترین رتبه آخوندی بود ــ ؛ حجت الاسلام و آیت الله و ...... بعد که تعداد آیت الله ها زیاد شد ؛ برای تفکیک و تمیز و مشخص کردن درجه و شأن هر یک از آیت الله ها ؛ لقب آیت الله عظما و .... نیز به القاب اضافه گردید .
بنابراین پیدایش این القاب ربطی به اسلام نداشته و ندارد ؛ یعنی ذاتی اسلام نبوده و نیست . به عبارتی پاسخی به نیاز حکومتگران دوره صفویه و قاجار و برای اعتبار و مشروعیت بخشی به پادشاهان و تثبیت اقتدار آنها بوده است .  از آنجا که در این دوره روحانیون ــ بخصوص روحانیون طراز اول و شناخته شده ــ جزئی از دربار و ارکان قدرت بودند ؛ به موازات تخصیص القاب به پادشاهان ؛ وزرا و مقامات حکومتی ؛ می بایست برای تقدیس روحانیونی که به پادشاهان مشروعیت و اعتبار می بخشیدند ؛ القابی نیز به روحانیون اختصاص داده شود .
یعنی القاب آخوندی و سلسله مراتبی که امروزه در حوزه های علمیه قم ؛ اصفهان ؛ مشهد و ...... بکار میرود ریشه در ساختار سیاسی حکومتهای صفویه و قاجار دارد و  برای آخوندهائی که در دربار حکومتهای صفوی و قاجار بکار مشغول بوده اند ــ و به عبارتی برای آخوندهای سیاسی ــ ؛ بکار می رفته است . بعدا" در دوره پهلوی ــ بخصوص در دوره پهلوی دوم ــ بر اساس همین القاب در حوزه علمیه قم ؛ رتبه بندی روحانیون نهادینه شد .
همین جا باید توضیح دهم که ؛ روحانیت در حوزه علمیه قم ؛ قبل از تأسیس نظام جمهوری اسلامی ــ و بخصوص تا پیش از یک شبه آیت الله شدن سید علی خامنه ای ــ نسبت به اعطا و بکارگیری این القاب حساسیت داشت و مواظب بود که این القاب بیهوده به کسی که مدارج لازم حوزوی را طی نکرده است تعلق نگیرد . در نظام جمهوری اسلامی و بخصوص در دوره خامنه ای حرمت و اعتبار این القاب از میان رفت و این القاب براحتی و مانند نقل و نبات به آخوند های حکومتی داده شد .

 بدین ترتیب نهاد اجتماعی شیعه در این دوره ها پا گرفت و نهادینه شد و برای اولین بار در تاریخ شیعه شاهد سیادت یک و یا چند تن از مجتهدان و فقیهان بر دیگران و پذیرش ولایت و رهبری ایشان از سوی دیگر مجتهدان و روحانیون در شهرهای مختلف ایران و دیگر کشورهای شیعه بودیم . این نهاد روحانیت که محصول دولت شیعی صفوی بود و ربطی به اسلام نداشت ؛ بیشتر نهاد فقه بو د تا علوم اسلامی دیگر مانند فلسفه و یا عرفان ( بعدا" بیشتر توضیح می دهم ) .
بنابراین در این دوره است که سازمان کار روحانیت همراه با سلسله مراتب حوزوی رسمیت می یابد و بعد از این فاجعه است که راه ورود متولیان دین به امر سیاست باز می شود . و از جمله " شیخ نورالدین کرکی " معروف به " محقق ثانی " وارد دربار صفوی شده و در زمان شاه " اسماعیل صفوی " به مقام " شیخ الاسلامی ــ"  نایب امامی " ــ رسید و باز سازی " نیابت امامی " که از پایان عصر " غیبت اصغر " به سایه رفته بود دوباره از سرگرفته میشود و ادامه می یابد تا امروزه که سید علی خامنه ای معروف به " علی گدا " نایب بر حق امام زمان می شود و دولت احمدی نژاد ؛ دولت ظهور نامیده شده و برای ظهور قبل از موعد " امام غایب " برنامه ریزی میکند .
امروزه بیش از هر زمان دیگر ؛ بدلیل بی اعتنائی و لگد مال شدن ارزشها و پرنسیب های حوزوی در اعطا القاب به روحانیون توسط سید علی خامنه ای ؛ روحانیت موجود در نظام جمهوری اسلامی ــ بلحاظ دنباله روی و تأمین منافع حکومت و رو در روی مردم قرار گرفتن ــ بیشتر به روحانیت شیعه در بار صفوی شبیه میباشد تا روحانیتِ تا حدودی مستقل و خود مختار قبل از انقلاب 57  . بی دلیل نبود که مرحوم منتظری گفته بود : حکومت با درآمدهای سرشار نفتی ؛ قدرت روحانیت را هم خریده است .
امّا امروزه دیگر بخاطر کثرت جنایت و فساد توسط آخوندها در این 34 سال ؛ شدت کینه و تنفر از آخوندها و همدستان آنها بحدی است که بعد از سرنگونی نظام ولایت فقیه و تعیین تکلیف شدن " نهاد روحانیت " و رسیدگی به جرائم آخوندها در دادگاه های صالحه ؛ حتی در مورد امکان زندگیِ سربلندانه آنان در میان مردم ایران تردیدی جدی وجود دارد .