درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Freitag, 11. Oktober 2013

جواد آزاده، مزدوري است كه در اعتراف گيري زير شكنجه، نقش اول را ايفا مي كند

علی‌ اخوان پور:
يكي از ماموران اعتراف گيري، بازجويي و شكنجه كه تبحر به خصوصي در حرفه ضدانساني خود دارد، فردي است به نام «جواد عباسي كنگوري» معروف به «جواد آزاده» يا آملي. او از نمايندگان خامنه اي در حفاظت اطلاعات سپاه و سرتيم شكنجة بازداشت شدگان پرونده قتل هاي زنجيره اي بوده است. جنايتكاري كه بالاترين مقامات حكومتي، در زمينه جنايت و شقاوت، به او اعتماد كامل دارند.
جواد آزاده، مزدوري است كه در اعتراف گيري زير شكنجه، نقش اول را ايفا مي كند و بسياري از زندانيان را روي تخت شكنجه به قتل رسانده است.
يكي از مسووليت هاي اخير جواد آزاده، در هم شكستن زندانياني بوده است كه بازجويان پيشين موفق به درهم شكستن آنها نشده بودند.
منابع مطلع تاکید دارند که شخص خامنه اي بر لزوم اعتراف گیری از این افراد به هر قیمت ممکن تأکید داشته و به همین علت در پی ناکامی بازجویان قبلی، پرونده به جواد آزاده سپرده شده است.
چرا كه تخصص وی، در شکنجه بی حد و مرز برای کسب اعترافات ساختگی از متهمان است.
جواد آزاده كيست؟
جواد آزاده همان کسی است که پیشتر، فهیمه دری نوگورانی همسر سعید امامی از متهمان قتل های زنجیره ای زیر نظر او چنان شکنجه شد که به علت از کار افتادن هر دو کلیه خود، در بیمارستان بقیه الله تهران بستری گردید.
متعاقب این برخورد، جواد آزاده با انتشار یک جزوه هشتاد صفحه ای معروف، به تشریح اعترافاتی پرداخت که زیر شکنجه، حتی از سرسخت ترین کارکنان وزارت اطلاعات و برخی منسوبین آنها گرفته بود.
در فیلم تکان دهنده ای که بعدها از جلسات بازجویی از همسر سعید امامی به بیرون از بازداشتگاه وزارت اطلاعات راه یافت و نشان دهنده شکنجه وحشتناک نامبرده برای اعتراف به کثیف ترین موارد فساد و خیانت بود، سر تیم بازجویان همان جواد آزاده است که در فیلم با اسم مستعار «آملی» از وی نام برده می شود.
مهدي رياحي، از پرسنل وزارت اطلاعات و از بازداشت شدگان پرونده ي قتل هاي زنجيره ای، پس از آزادی از زندان روایتی را در جمع عده ای نقل کرد که بازخوانی آن، پی بردن به شیوه بازجویی جواد آزاده را بهتر امکانپذیر می کند:
«فقط يك صحنه را بگويم كه در حالي كه پاي من تاول زده بود و كيسه ي خون شده بود، از شلاق هايي كه 2 نصفه شب تمام شده بود، از اتاق تعزير آمدم [و] نمي توانستم راه بروم . با زانو راه مي رفتم . يكي از آنها به اين آقا جواد آزاده گفت كه آقا جواد، اين را ببريم بهداري پوست پا را بچينند خون را تخليه كنند.
گفت نه، مي بريم در اتاق، با شلاق خالي مي كنيم . بردند با همان حالت، پاهاي من را بستند به تخت و با كابلي كه زدند خون پاشيد...
در آن شرايط كه پاهاي مرا آنطور مي زدند، تمام كبود شده بود و در دمپايي نمي رفت و باد كرده بود. مرا مي آوردند دوباره [دستبند] قپاني مي كردند.
قپاني تمام مي شد برمي گشتيم اتاق تعزير...
در حالت قپاني، به من فشار خيلي زيادي مي آوردند. طوري مي شد كه از 2 ساعت و نيم، دوساعت و ربع كه مي گذشت با اينكه توان جسمي ام خوب بود، بيهوش مي شدم…
دستهاي من از پشت به هم نمي رسيد. جواد آزاده، اون مجتبي [اشاره به مجتبی بابابی یا امیری از اعضای تیم بازجویی] و احمد [احمد نیاکان یا تفتازانی، از اعضای تیم بازجویی] بعضي وقتها سه نفري دستهاي مرا مي كشيدند كه صداي استخوانهايم در مي آمد. در اين شرايط دست و پا حتي نماز هم نمي توانستم بخوانم.
در نقطه اي به من مانند كيس بوكس ضربه مي زدند. بازجو مي گفت اين دفعه محكم تر زدم يا دفعه قبل؟ مي زدند ...
شرايط من به نحوي بود كه اصلاً بازجويي نمي كردند و فقط مي زدند. طوري شده بود كه مثلا يك نفرشان كه از آنجا رد مي شد در را باز مي كرد مي آمد و مي گفت، وايستا يك چك تراپي دارم! مي ايستاد 20 تا 30 تا سيلي محكم مي زد به سر و صورت و دلم. با لگد مي زد، با مشت مي زد، بعد كه خسته مي شد و مي رفت، يكي ديگر مي آمد. نفر جديد مي گفت در دل ات نزدند؟ دوباره مي زد…
بعدها در جريان بازجويي ها، وقتي از جواد آزاده پرسيده شد که به چه حقي اين همه زندانيان را براي کسب اعتراف دروغ ‏شکنجه کرديد، پاسخ آن بود که وقتي مقام رهبری گفتند که قتل ها قطعاً کار عوامل بيگانه بوده، ‏براي ما تکليف شرعي ايجاد شد آن قدر آنها را بزنيم تا به عامل بيگانه بودن اعتراف کنند، و مگر می توانستیم اعترافی مغایر با تصریح رهبر از آنان بگیریم.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen