درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Montag, 30. Juni 2014

آن‌چه خامنه‌ای می‌گوید از فلسفه‌ی سیاسی‌اش ناشی می‌شود؛ او بر آن است که سلطنتش مطلق است، و لذا تمام قوانین کشور از او ناشی می‌شود

علی‌ اخوان پور:
پس از روایت‌های جسته-گریخته‌ای که از ملاقاتی با سلطان منتشر شده‌بود، اینک روایت اصلی و مفاد روایت‌های پیش را تأیید می‌کند. علی مطهری می‌گوید به سلطان چنین گفته: «از نظر من و بسیاری از افراد، ادامه‌ی حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی به‌نفع کشور و انقلاب نیست و ضرورتی ندارد. اگر یکی از این دو در این حال از دنیا برود، مسئله به‌صورت یک غده‌ی چرکین برای جمهوری اسلامی باقی می‌ماند. از جناب‌عالی درخواست می‌کنم که به قوه‌ی قضائیه دستور بدهید که این موضوع را تمام کنند. اگر لازم است محاکمه شوند، ‌هم‌راه سایر اطراف ماجرا محاکمه شوند و به قضیه خاتمه داده شود».
سلطان چنین پاسخ داده: «من قبلن درباره‌ی بصیرت صحبت کرده‌ام و این‌که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم این‌ها بزرگ است و اگر امام بودند شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر این‌ها محاکمه شوند حکم‌شان خیلی سنگین خواهد بود و قطعن شما راضی نخواهیدبود. ما اکنون به این‌ها ملاطفت کرده‌ایم».
پاسخ خامنه‌ای به علی مطهری، به‌روشنی نشان می‌دهد هنوز که هنوز است، نظریه‌ی سلطنت مطلق، که دست‌کم از صفویه به این سو، نظریه‌ی مسلط اندیشه‌ی سیاسی ایران بوده‌است، و معدود تلاش‌هایی برای براندازی‌اش، به شکست منجر شده، بر فضای سیاست ایران تفوق دارد، و آن انقلاب مشروطه و این انقلاب ۵۷، صرفن سلطنت مطلق را در لباسی دیگر بازتولید کرده‌است. این‌که چرا چنین است، موضوع این نوشتار کوتاه نیست.
آن‌چه خامنه‌ای می‌گوید از فلسفه‌ی سیاسی‌اش ناشی می‌شود؛ او بر آن است که سلطنتش مطلق است، و لذا تمام قوانین کشور از او ناشی می‌شود، یا به‌عبارت فنی‌تر، سلطان ــ به‌مانند همیشه‌ی تاریخ ایران‌زمین ــ علت موجبه و مُبقیه‌ی تمام نهادهای دیگر است: اگر بخواهد هستند، وگرنه نیستند.
برای فهم روی‌کرد خامنه‌ای به قانون، که به‌سادگی تمام تلاش‌های قانون‌خواهانه و شکست‌خورده‌ی ملت بی‌چاره‌ی ایران را ظرف بیش از یک سده‌ی گذشته، به‌مسخره می‌گیرد، و بر آن است که «قانون یعنی سلطان»، نیازی به این بیان تبخترآمیز نیست؛ اگرچه این، تا جایی که در خاطرم مانده، صریح‌ترین‌شان است.
به‌یاد بیاورید عصر ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ را، که سلطان پیش از طی فرآیندهای تأیید انتخابات ننگین آن سال، شخصن صحت انتخابات را در بیانیه‌اش تأیید کرد، و بدین‌ترتیب نشان داد صحبت از قانون و طی فرآیندهای قانونی، دست‌کم درباره‌ی آن موضوع، چیزی در حکم کشک است.
با این نگاه، طبیعی‌ست که سلطان چنین سخن بگوید؛ در حالی که وقتی قانون حاکم باشد، دیگر صحبتی از اراده‌ی سلطانی و ملاطفتی که او در حق رعایایش روا می‌دارد، محلی از اِعراب ندارد، و حکم قانون بر همه‌ی ابناء ملت جاری‌ست، صرف‌نظر از این‌که حکم قانون سنگین باشد یا نه، و کسی از آن حکم راضی باشد یا خیر.
نحوه‌ی پرسش علی مطهری هم در نوع خود جالب است؛ هرچند اگر تنها کاری که او در مدت فعالیت سیاسی‌اش کرده‌باشد، انتشار همین پرسش و پاسخ باشد، او رسالتش را انجام داده‌است. او هم به نظم سلطانی باور دارد و این نظم در او نیز درونی شده؛ مطهری نمی‌گوید این حصر غیرقانونی‌ست، نمی‌گوید شما، که ظاهرن آمر این حصر هستید، مجرم‌اید، بل‌که می‌گوید شما، که سلطان ِ علی‌الإطلاق این مملکت هستید، به قاضی‌القضات‌تان دستور دهید قضیه را جمع کند، و اگر لازم است ایشان را محاکمه کنید؛ در حالی که اگر جرمی واقع شده، همه در برابر قانون برابرند، و با فرآیند قانونی باید به جرم‌شان رسیدگی شود، و این‌که مجرم کی‌ست تأثیری در قضیه ندارد.
سیدجواد طباطبایی می‌گوید در تاریخ این مملکت، همیشه حتا بهترین حاکمان هم، بدترین نمایندگان ایرانیان بوده‌اند. تکلیف سلطان که روشن بود، تکلیف علی مطهری هم، که در نهایت مسئله‌ی حصر را به درگذشت رهبران جنبش سبز تقلیل می‌دهد، پس از افاضات «ساپورتی» و «وازکتومی»محورش، دیگر روشن شده‌است.

محکومیت ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه ها در ایران


علی‌ اخوان پور:

item8.26.jpg
سه‌شنبه 3 تیر 1393، در جریان بیست و ششمین اجلاس شوراى حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان غيردولتى "سودويند"، در بحث عمومی در مورد بیانیه وین و برنامه عمل آن، موضعگیری کرد.

شعله زمینی، فعال حقوق بشر، به نمايندگى از سازمان غیر دولتی سودويند، در این نشست با اشاره به دغدغه جهانی نسبت به اشکال مختلف تبعیض و خشونت علیه زنان، نسبت به اشکال مختلف تبعیض علیه زنان در ایران، از جمله ممانعت از ورود آنان به ورزشگاهها انتقاد کرد.

ترجمه متن و ويدئوى سخنرانى شعله زمینی، که به نمايندگى از سازمان غير دولتى "سودويند" و به انگليسى ايراد شده، به شرح زير است:

کنفرانس جهانی حقوق بشر در سال 1993، نگرانی عمیق خود را از وجود اشکال مختلف تبعیض و خشونت، که زنان همچنان در سراسر جهان در معرض آنها قرار دارند، اعلام نموده و مشارکت کامل و برابر زنان در امور سیاسی، مدنی، اقتصادی، اجتماعی و زندگی فرهنگی و ریشه کن کردن همه اشکال تبعیض بر مبنای جنسیت را از والاترین اهداف جامعه بین المللی قلمداد کرده است.

سال گذشته کنفرانس وین + 20، از کشورهای جهان خواست تا تضمین بدهند که زنان روزنامه نگار می توانند آزادنه و بدون ترس از خشونت و سرکوب، کار کنند. از کشورها خواسته شده بود تا حفاظت از زنان روزنامه نگار را تضمین کنند و به مصونیت مجازات حمله کنندگان به آنها پایان دهند.

هفته گذشته زنان ایرانی نتوانستند برای تماشای مسابقات بین المللی والیبال مردان، بازی ایران و برزیل وارد ورزشگاه آزادی بشوند، در حالی که زنان برزیلی توانستند.

در بیستم ژوئن روزنامه نگار ایرانی فاطمه جمال پور در حالی که می خواست برای تهیه گزارش از مسابقات وارد ورزشگاه شود، دستگیر شد و شش ساعت در بازداشتگاه به سر برد. او در همان روز در فیس بوک خود نوشت: "سیلی اول، سیلی دوم، سیلی سوم را در کمال ناباوری خوردم و کشان کشان میان ضربات ده مامور و لباس شخص زن و مرد تا ون بدرقه شدم. چشم هایم را بستم و برای لحظه ای به خودم گفتم یک کابوس است..."

خانم رئیس جلسه، در برخی از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران، نابرابری بین زنان و مردان به طور سیستماتیک اجرا و بر تمامی جنبه های زندگی حاکم اسث.

در ماده دوم طرح فراگیر جمعیت و تعالی خانواده که کلیت آن در مجلس شورای جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسیده است، اولویت اول استخدام در هر دو بخش دولتی و خصوصی برای مردان متاهل با فرزند و اولویت دوم برای مردان متاهل بدون فرزند درنظر گرفته شده است. زنان متاهل با فرزند در اولویت سوم هستند و استخدام افراد مجرد در صورتی که متقاضی متاهل وجود نداشته باشد، قابل قبول است.

سودویند از تمام کشورها می خواهد تا تعهدات خود را انجام داده و از همه کشورهایی که هنوز CEDAW را تصویب نکرده اند می خواهد که این کار را انجام دهند.

Mittwoch, 25. Juni 2014

آغاز یک پایان، یکسال گذشت!

علی‌ اخوان پور:

اعتاولین عکس بعد از آزادی در کمپ نیومنستر توسط روزنامه نگار روز نامه شلویزهولشتان گرفته شد. دو بعد از ظهر روز بیست و سوم ماه جون پلیس بعد از تحویل غذا صدام کرد و گفت: ساعت 3صبح آماده باش که گارد ویژه میاد دنبالت و چون این برای دومی بار هست که برای دیپرت می برندت با 2 پلیس آلمانی به مجارستان فرستاده می شی.
شکه شدم.
یک لحظه همه چیز رو تموم شده دیدم.
تنها کاری که کردم ی زنگ به شهناز مرتب ( مسئول فدرایسیون پناهندگان ایرانی در آلمان ) زدم.
گفتم سه صبح می برن من رو فرودگاه که دیپرتم کنن به مجارستان.
شهناز گفت: باهات تماس می گیرم.
ساعتی بعد خانوم داچمن( مسئول سوسیال در زندان ترک خاک رنسبورگ) روی خط زندان زنگ زد.
گفت: ما همه تلاشمون رو کردیم، الان شهناز تماس گرفت و گفت صبح میری بچه های فعلال حقوق پناهندها (گروه نتورک ازول)امشب میان جلوی زندان و فرودگاه اما من دیگه امیدی ندارم و برات آرزوی بهترین هارو می کنم.
شهناز زنگ زد، گفتم خانوم داچمن این جوری گفت. به نظرت خودکشی کنم که برم بیمارستان!
گفت: از تو انتظار این حرف رو نداشتم تا آخر وایسا و مبارزه کن و چند نکته دیگه گفت و اینکه تا هواپیما از زمین بلند نشده تو هنوز در آلمان هستی و باید برای حقت بجنگی.
قرار شد شب دوباره صحبت کنیم.
ساعت 7 عصر در سلول ها بسته می شد و من در سلول بعد از بسته شدن در داشتم می نوشتم چون گفتن سه صبح پلیس برای بردنم میاد. اما درب سلول باز شد. چهار پلیس وارد شدن و اولی موبایلم رو گرفت و خاموش کرد و گفت 5 دقیقه وقت داری آماده شی. گیچ شده بودم، ساعت 7.30 شب بود. اینها قرار بود 3 صبح بیان، واقعا هنگ کرده بودم.
چاره ای نبود آماده شدم و راه افتادیم. بچه های دیگه هم که در سلولهای خودشون بودن و نتونستم به کسی بگم من رو الان دارن می برند. در بی خبر مطلق راه افتادیم و من رو به بازداشتگاهی در شهر دیگری بردن.
اسمش رو بعدها فهمیدم، "لوبک" بود. لباس هام رو گرفت ویک پتو و متکا داد گفت تا صبح اینجایی و صبح از اینجا میریم فرودگاه. اتاق هیچی نداشت حتی یک پنجره کوچیک هم نداشت. هوا داشت تاریک می شد از روی هوا می شد فهمید ساعت نزیک 12 شب است.(آخه در شمال آلمان تابستون هوا 12 شب تازه تاریک می شه.) مدتی بعد در سلول باز شد. دراز کشیده بودم، وقتی دیدم گارد وارد اتاق شد بلند شدم.
گفت یک خبر دارم برات نمی دونم خوبه یا بد!!! اما دیپورت تو فعلا متوقف شده و فردا می بریمت کمپ پناهندگی. بعض، اشک و شوک ناشی از این خبر که اصلا انتظارش رو نداشتم در من حسی ایجاد کرد که بی اختیار رفتم و صورت پلیسی که این خبر رو داد رو بوسیدم. حالا از خوشحالی نمی تونستم بخوابم.
می دونستم شهناز نگران هستش، خانوم داچمن و کیان آذر(دبیرسازمان جوانان کمونیست) که در ریز کارهای من بود. دلم می خواست می تونستم زنگ بزنم به انها بگم این خبرو.
توی اون اتاق لعنتی مگه صبح می شد. وای عجب شبی اولش داشتم سکته می کردم آخرش از خوشحالی پاهام انگار روی زمین نبود. فکنم 1000 بار دوره اتاق چرخیدم. فکر دوستام بودم و می دونستم الان انها ناراحت هستن.
بلاخره صبح رسید تا در بازداشگاه باز شد از جام بلند شدم پتو و متکارو برداشتم اومدم بیرون. لباس ها و موبایلم رو تحویل گرفتم بعد از روشن کردن گوشیم باورم نمی شد بالای 300 زنگ روی خطم زده شده بود. اولین کاری که کردم به شهناز زنگ زدم. گفتم: سلام!
گفت: میدونم دیپورتت متوقف شده، خوش آمدی به آلمان. گفتم:فکر می کردم نمی دونی و داشتم لحظه شماری می کردم زنگ بزنم.
پلیس آمد و گفت بریم، ماشین امده ببرتت کمپ. در راه کمپ پلیس گفت گوش بده رادیو داره اخبارتورو می گه. بلاخره به کمپ رسیدیم و من در آلمان پناهنده شدم.
امروز درست یک سال از اون روز گذشت و من توی خونم در لوبک همون شهری که آغاز یک پایان برام بود نشسته ام و می نویسم.
از همه دوستانی که از دورو نزدیک در این مسیر همراهم بودن ممنونم: کیان آذر، شیرین شمس ، شهناز مرتب، سرویا داچمن، ماتیاس و لی.

Dienstag, 24. Juni 2014

دوفوریت طرح در مجلس تصویب شد حمایت از آمران و ناهیان


علی‌ اخوان پور:

 
با تصویب دو فوریت طرح "حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر" توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی این طرح ظرف ٢۴ ساعت در دستور کار مجلس قرار خواهد گرفت. در مقدمه این طرح آمده که به دلیل "خلاء قانونی در حال حاضر مبادرت به انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، حتی در مواردی ممکن است مشمول عنوان مجرمانه ایجاد مزاحمت نیز باشد." بر اساس این طرح کسانی که با آمران به معروف برخورد کنند سخت‌گیرانه مجازات خواهند شد. مجتبی رحماندوست، نماینده مردم تهران و یکی از طراحان این طرح گفته است: "در این ماه‌ها درباره کسانی که نهی از منکر کردند اما مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به شهادت رسیدند، بسیار شنیده‌ایم. نمی‌توانیم در کشور شاهد چنین شرایطی باشیم. تصور و تحمل این شرایط برای خانواده شهدا قابل قبول نیست."
در ماده واحده این طرح : "هرگاه فردی در مقام دفاع از شعائر اسلامی به‌شرط عدم استفاده از الفاظ رکیک اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نماید و به این جهت به او صدمه جسمی و جانی وارد آید، حسب مورد مشمول قوانین و مقررات مربوط به جانبازان و شهدا می‌شود."
 در ایران معمولا برخی افراد مذهبی، بسیجیان، هواداران حکومت و... خود را موظف می‌دانند تا به رفتاری از دیگران که به نظرشان خلاف شرع است اعتراض کنند و به "خاطیان" تذکر بدهند. این تذکرات که در اسلام با عنوان "امر به معروف و نهی از منکر" مطرح است تا کنون اغلب با مسائلی مثل حجاب، روابط زن و مرد و... در ارتباط بوده است. در برخی موارد این تذکرات منجر به درگیری و آسیب دیدن افراد شده است، البته رسانه‌های داخلی تنها به انتشار اخبار آسیب دیدن "آمران به معروف و ناهیان از منکر" اکتفا می‌کنند و به طرف دیگر ماجرا نمی‌پردازند.

دغدغه‌ای برای همه مسئولان‌
در اصل هشتم قانون اساسی: "در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ دعوت‏ به‏ خیر، امر به‏ معروف‏ و نهی‏ از منکر وظیفه‏‌ای‏ است‏ همگانی‏ و متقابل‏ بر عهده‏ مردم‏ نسبت‏ به‏ یکدیگر، دولت‏ نسبت‏ به‏ مردم‏ و مردم‏ نسبت‏ به‏ دولت‏. شرایط و حدود و کیفیت‏ آن‏ را قانون‏ معین‏ می‏ کند."
نماینده‌های مطرح کننده طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر نیز با اشاره به همین اصل در مقدمه طرح آورده‌اند: "بدون شک این تکلیف مستلزم پیش‌بینی حمایت‌های قانونی لازم از افرادی است که مبادرت به انجام این وظیفه قانونی و شرعی می‌نمایند. به‌عبارت دیگر چنانچه اجتماع از منافع و کارکردهای مثبت این نهاد بهره‌مند می‌شوند، علی القاعده باید حمایت‌ها و تدابیر قانونی لازم را نسبت به کسانی که آسیب‌ها و مخاطرات انجام این وظیفه سنگین را متحمل می‌شوند به عمل بیاورند."
مرتضی آقاتهرانی، رئیس کمیته طرح امر به معروف و نهی از منکر مجلس پیش‌تر به خبرگزاری مهر گفته بود برای تهیه این طرح با شخصیت‌های مذهبی مانند محمدرضا مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان و محمدتقی مصباح یزدی، عضو دیگر مجلس خبرگان مشورت شده است.
دغدغه ترویج امر به معروف و نهی از منکر اما تنها به نمایندگان مجلس محدود نمی‌شود. محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج هم به تازگی گفته شورای امر به معروف و نهی از منکر به این نتیجه رسیده که "مهم‌ترین منکری که باید در کشور به آن توجه و با آن مبارزه کرد، بحث ماهواره‌ای و شبکه‌های خارجی است که ریشه بسیاری از منکرات دیگر است."
 چند سال پیش هم موضوع تشکیل وزارتخانه امر به معروف و نهی از منکر از سوی آیت‌الله مکارم شیرازی مطرح شد. این مرجع تقلید گفته بود که باید "وزارت امر به معروف و نهی از منکر" ایجاد شود تا به مسائل اخلاقی در مدارس و دانشگاه‌ها و رسانه‌ها رسیدگی شود. یک ماه بعد سیداحمد خاتمی هم پیشنهاد تاسیس وزارت امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کرد. بعد از آن هم گروهی از نمایندگان پیگیر این خواسته شدند که البته به نتیجه نرسید.
در سال 1389 نیز طرحی در مجلسکه بر اساس آن امر به معروف و نهی از منکر باید در 10 زمینه، شئون و حدود اسلامی، عفت عمومی، خانواده، امنيت اجتماعی، گرانفروشي و كم فروشي، بهداشت عمومي و محيط، حقوق شهروندي، رباخواری، رشوه و اموال عمومی انجام شود.
"تو چشم هایت را ببند"
"برای اقامه نماز ظهر عازم مسجد شدم، دو دختر جوان در حال گذر بودند که یکی از آنها بد‌حجاب بود. محترمانه تذکر دادم: «خانم خودت را بپوش» که در جوابم گفت: «تو چشم هایت را ببند»، این حرف او برای من بسیار سنگین و ناراحت کننده تمام شد."
 این را حجت الاسلام سید علی بهشتی پیش نماز مسجد جامع شهرستان شهمیرزاد در خصوص چگونگی ضرب و شتم خود توسط دو دختر "بد حجاب"گفته : "در آن لحظه متاسف شدم که بد‌حجاب‌ها خواسته باشند به افراد متدین امر کنند چشمهای‌تان را ببندید، دوباره تذکر دادم اما نه تنها خودش را نپوشاند، بلکه به من توهین هم کرد، از او خواستم دیگر توهین نکند اما شروع به فریاد زدن و تهدید کردن کرد، من را هل داد و به زمین انداخت، با کمر به زمین افتادم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، فقط ضربات لگد این دختر که به جانم افتاده بود و توهین می‌کرد را حس می‌کردم."
اما امام جماعت یکی از مساجد شهمیرزاد تنها کسی نبود که خبر مصدوم شدنش پس از امر به معروف و نهی از منکر رسانه‌ای شد. خبرگزاری مهر در این مورد نوشته است: "پیش از این حجت الاسلام سید محمود مصطفوی منتظری در خیابان 30 متری نیروی هوایی تهران، حجت الاسلام فرزاد فروزش امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران در خیابان شریعتی پایتخت، یک روحانی در منطقه تهرانپارس و حاج آقا خیراندیش مسئول دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز و... همگی بخاطر انجام به تکلیف شرعی خود و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر کتک خورده و در برخی موارد دچار صدمات جبران ناپذیری شده‌اند."
 آیت‌الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه پس از مجروح شدن دو طلبه آمر به معروف در تهران گفته بود: "اینکه همه دستگاه‌ها از جمله قوه قضاییه در مسئله امر به معروف و نهی از منکر وظایفی بر عهده دارند، قطعی است اما با اینکه قانون اساسی تصریح داشته که حدود و کیفیت امر به معروف و نهی از منکر را قانون مشخص می‌کند، متاسفانه قوه مقننه این کار را زمین گذاشته است."
حالا اما قوه مقننه هم دست به کار شده تا از "امر به معروف و نهی از منکر" دفاع کند؛ مساله‌ای که بسیاری از شهروندان آن را دخالت در امور فردی و نقض حریم شخصی خود می‌دانند. منتقدان همچنین معتقدند چنین طرح‌هایی دست برخی افراد هوادار حکومت را در تعرض به حریم شخصی افراد باز می‌گذارد و امکان سواستفاده بیشتر را فراهم می‌کند.
 

Donnerstag, 19. Juni 2014

عکس شکنجه گر سپاه توسط اپلیکیشن موبایل زندانی

علی اخوان پور:

timthumb
به گزارش نشریه آمریکایی هافینگتون پست، اپلیکیشن ضد سرقت تلفن هوشمند این زندانی، عکس هایی را از مردی ثبت کرده که یکی از فعالین می‌گوید شکنجه گر وی و زندانیان دیگرِ دستگیر شده در سرکوب مخالفان بوده است.
این اپلیکیشن زمانی فعال می شود که فرد دیگری غیر از صاحب تلفن سعی در وارد شدن به اطلاعاتش دارد. اپلیکیشن بعد از گرفتن عکس هایی، آنها را به همراه مشخصات جی پی اس محل تلفن، به آدرس ایمیل صاحب تلفن، ارسال می کند.
دنیل برت، در این گزارش می نویسد: “نیروهای سپاه پاسداران ایران- که برای حفظ حکومت‌های دست نشانده تهران در سوریه و عراق مستقر شده اند، به بی‌رحمی مشهور هستند. اما بی‌دقتیِ این مورد در بدست آوردن اطلاعات تلفن همراه زندانی، نشانگر نقطه ضعف‌های تکنولوژیکی رژیم است.”
این بازجو، متهم به ضرب و شتم شدید بازداشت شدگان و “توهین به عزت و افتخار” آنان است، به نحوی که حتی قربانیان حاضر به توضیحات بیشتر نیستند.
در ادامه گزارش آمده است، مردی اهل اهواز که نمی توان نامش را ذکر کرد، به من گفته است: “بسیار شگفت زده شدم که عکسی از صورت شکنجه گرم را دیدم. می خواهم دنیا چهره او را ببیند. ما با بی‌عدالتی مواجهیم و می خواهیم نقاب از چهره نیروهای اطلاعات برداریم. می خواهیم در مقابل دنیا، خوار شدن را احساس کنند و جوابگوی جنایات‌شان علیه بشریت باشند.”
عرب‌های اهوازی در ایران با تبعیض نژادی و آزار و اذیت مواجه هستند. فعالان به طور معمول دستگیر می شوند و تعداد زیادی از اعضای سازمان‌های فرهنگی عرب، در ماههای اخیر به اتهام “محاربه با خدا” و فساد در زمین” اعدام شده اند.
در گزارش اخیر دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل برای حقوق بشر، [در مورد ایران] آمده است: ” افزایش اعدام ها، شامل زندانیان سیاسی و افرادی از اقلیت‌های قومی مانند بلوچ ها، عرب‌های اهوازی و کُردها، در نیمه دوم سال ۲۰۱۳ میلادی، در ایران قابل توجه است.”

Montag, 16. Juni 2014

بیانیه ۱۵۷ نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران در دفاع از رضا شهابی

علی‌ اخوان پور:

شهابی
شهابی4
چهارده روز پیش رضا شهابی، عضو هیئت مدیره سندیکای کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ضمن انتشار بیانیه اعلام کرد که به دلیل تبعید خود از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان رجائی شهر دست به اعتصاب غذا زده است. او در قسمتی از بیانیه اعتصاب غذای خود نوشته است: «بیش از دو سال از بازداشتم در اعتراض به پایمال شدن حقوق هم طبقه های کارگرم می‌گذرد. در این مدت بر اثر شکنجه ها و انواع و اقسام فشار و تهدید علیه خودم و خانواده ام بخش عمده ای از سلامت جسمی و روحی ام را از دست داده ام، و ممانعت از ادامه درمان ستون فقرات و مهره های گردنم، باعث کشیده شدن کارم به جراحی شده و باز گردانده شدنم از بیمارستان به زندان آن هم درست در شب عید، تنها ذره ای از رنج هایی است که در این مدت متحمل شده ام. اینک در اقدامی دیگر بدون هیچ دلیلی و بطور غیر قانونی حکم به تبعید به زندان رجایی شهر داده اند. علی رغم وضعیت وخیم جسمی ام در اعتراض به این تبعید غیر قانونی از امروز ۱۱\۳\۹۳ تا رسیدن به خواسته های خود یعنی بازگشت به بند ۳۵۰ اعلام اعتصاب غذا میکنم و نیز اعلام میکنم که مسئولیت سلامتی اینجانب متوجه دادستانی تهران است.»
بعد از دو هفته اعتصاب غذا اکنون فشار خون رضا شهابی افت محسوسی کرده و حال جسمی او رضایت بخش نیست، وی هنوز بعد از انجام جراحی گردن نیاز به استراحت دارد و این فشارها باعث تشدید ناراحتی جسمی او می‌شود. نباید فراموش کرد که او تا کنون دو مرتبه از زندان به صورت تحت‌الحفظ به بیمارستان منتقل شده است تا مورد درمان قرار بگیرد، بنابراین پزشکان سازمان زندانهای کشور نیز بیماری جدی این فعال کارگری را تایید کرده‌اند.
دنیای فکری یک زندانی سیاسی بزرگ است اما محیط زندگی او در زندان بسیار کوچک است. عجیب نیست که یک زندانی بعد از روزهای متمادی زندگی در زندان، از انسان‌های همبند گرفته تا رنگ میله‌های زندان، به بسیاری امور روزمره عادت می‌کند و از این عادت، احساسی ضعیف از امنیت و آرامش به او دست می‌دهد. دقیقا در این نقطه است که دشمنان آزادی‌خواهان و برابری‌طلبان ایران به دنیای کوچک یک زندانی سیاسی نیز رحم نمی‌کنند و با تغییر محل سلول، بند و یا زندان، سعی در ایجاد شوک‌های روانی به فعالان سیاسی و اجتماعی می‌کنند. شوک‌هایی که به جز خود فرد زندانی، آرامش خاطر و امنیت درونی خانواده یک زندانی سیاسی را نیز به شدت تحت تاثر قرار می‌دهد.
در دنیای کنونی مشاهده آنکه یک انسان به حدی از تنگنا رسیده است که برای زنده نگاه داشتن یک اندیشه یا برای حفظ جزئی‌ترین معیارهای زندگی، جسم زندانی خود را به عنوان آخرین حربه مبارزه مورد استفاده قرار می‌دهد بسیار تلخ است. این امر برای هر انسان پایبند به انسانیت، غیر قابل پذیرش و تحمل است. ما‌ ضمن درخواست از رضا شهابی برای پایان دادن به اعتصاب غذای خود اعلام می‌کنیم خواسته ما بازگشت رضا شهابی به زندان و بند پیشین خود نیست؛ خواسته ما آزادی او و تمامی فعالان کارگری از زندان است. ما معتقد هستیم تمامی زندانیان سیاسی باید از زندان آزاد شوند.
ما خواهان به رسمیت شناخته شدن حق آزاد اندیشیدن، حق اظهار آزادانه عقاید، حق ایجاد آزادانه‌ تشکل‌های سیاسی، اجتماعی و صنفی مستقل توسط مردم ایران هستیم. این هدف ماست و برای تبدیل این هدف به واقعیت از ارائه تلاش‌های هر چند کوچک خود دست نخواهیم کشید چرا که معتقد هستیم هیچ حاکمیتی نمی‌تواند تا ابد در مقابل خواست مردم یک جامعه مقاومت کند.
اسامی امضا کنندگان:
ناصر زرافشان
اکبر معصوم بیگی
فرج سرکوهی
محمد رضا شالگونی
احمد سیف
عابد توانچه
احمد باطبی
سپهر ابراهیمی
علی عجمی
بامداد یاوری
مینا خانلرزاده
میدیا بایزیدپور
پویا عزیزی
فاطمه ليلازي
مهران جنگلی مقدم
بهداد بردبار
احد خلیلوند
گلرخ جهانگیری
مینا خانی
محمد امیرانی
خورشید شاه ابراهیمی
میترا یوسفی
الهام هومین‌فر
رحمان جوانمردی
امیر غفاری
آیلین اسدی نژاد
محسن سهرابی
صلاح ایران دوست
سیمین روزگرد
احسان منصوری
بهرام رحیمی
حسین جندقیان
هادی خردمندپور
پیمان حکمت پور
مصطفی غفوری
آرش کیا
سولماز قبادی
محمدرضا حمیدی
ابراهیم قربانپور
بانو صابری
روح الله سپندارند
علی کلائی
امیر چمنی
آدرین جلالی
الوار قلی وند
ناصر اشجاری
پروین اردلان
بهاره فراهانی
حمید فراهانی
عمار گلی
تینا جاوید
عمار ملکی
ارژنگ علی پور
شیرکوه جهانی
سمیرا یحیایی
نظام جلالی
هومن طاهری
فربد رهنما
پژمان رحیمی
پرنیان نعمتی
ساناز سالارتاش
آیدین خلیلی
آریس زارعی
شورش عباسی
امید پویا
شورش زارعی
امیر امیرقلی
سیامک قبادی
بنان یحیا نیا
پرستو فروهر
امین یوسفی
سعید پوریان
امید شمس
احمد پوری
زهرا خندان
فریدون یزدی
سعید منصوری
هژیر پلاسچی
محمد غزنویان
علیرضا هومینی فر
شراره نوری
سارا صالح
علی رسولی
پروانه وزیری
جعفر زیاری
محمد خانی
مسعود وفابخش
برزو فولادوند
محسن مالجو
نیلوفر فولادی
امیر یعقوبعلی
مهران بوالحسنی
عماد برقعی
عابس خلقی
عبدی کلانتری
مینا سیگل
لیلا جدیدی
آناهیتا حسینی
ساسان قهرمان
هومن کاظمی
الهه کلانی
امیر جواهری لنگرودی
علی کلایی
ستاره صبور
صبری بهمنی
فرشین کاظمی نیا
آرمان احمدی
روبرت استپانیان
مجید فراهانی
عباس سماکار
هما عليزاده
جمشيد جزستاني
هما فرید
مصی پوینده
فرامرز شیروند
پیمان پیران
مهرداد باران
جهانشاه رشیدیان
بابک مینا
مهوش علاسوندی
حسین افصحی
احسان حقیقت نژاد
پریسا مدیری
فریدا سهرابیان
رضا سپیدرودی
مریم محسنی
رزا فرج الهی
ارژنگ بامشاد
روبن مارکاریان
مریم عظیمی
جلال نادری
حمید آذر
سیرانوش مرادیان
مریم امانی
فرخ قهرمانی
مینا جوادی
ابولحسن عظیمی
احمد نوین
شهاب شکوهی
نادر فولادی
یوسف آبخون
بهروز نظری
هدایت غلامی
شاهین کاظمی
رفعت رنجبران لنگرودی
رضا چیت ساز
رحیم استخری
محمد رضا شالگونی
مهرداد مهر پور محمدی
مریم اسکویی
پرویز جواهری
رحیم استخری
مجتبی نظری
اردشیر نظری
اصغر ارسنگ
عسکر شیرین بلاغی
سروژ قازاریان
حمزه عظیمی
نیکی دانش
سعید محمدی
شهاب شکوهی
نادر فولادی
یوسف آبخون
بهروز نظری
هدایت غلامی
شاهین کاظمی
رفعت رنجبران لنگرودی
رضا چیت ساز
رحیم استخری
مهرداد مهر پور محمدی
مریم اسکویی
پرویز جواهری
رحیم استخری
مجتبی نظری
اردشیر نظری
اصغر ارسنگ
عسکر شیرین بلاغی
سروژ قازاریان
حمزه عظیمی
نیکی دانش
سعید محمدی

Mittwoch, 11. Juni 2014

مادران پارک لاله:باز هم خرداد، ماه خون و درد، ماه بازداشت های بی چون و چرا، ماه پرسش های بی پاسخ

علی‌ اخوان پور:

مادران پارک لاله به مناسبت پنجمین سالگرد جنبش سبز و یک سالگی روی کار آمدن روحانی اطلاعیه ای منتشر کرده و نوشته اند که در ایران مردم همچنان سرکوب و حقوق آن ها پایمال می شود.


باز هم خرداد، ماه خون و درد، ماه بازداشت های بی چون و چرا، ماه پرسش های بی پاسخ که برگی خونین از برگ های دردمند تاریخ ایران را گشوده است، از راه رسید. روزهایی که مردم معترض در اعتراض به نتایج انتخابات و ظلمی که دیکتاتورها بر آن ها روا داشتند، به خیابان آمدند و با باتوم و گاز اشک آور و گلوله، زندان و شکنجه، تجاوز و مرگ مواجه شدند. سرکوب وحشیانه پاسخ حاکمان دیکتاتور به مردم معترض خسته از دیکتاتوری بود. از آن پس تاکنون مادران پارک لاله تلاش کردند صدای دادخواهی این مردم معترض و تمامی خانواده های داغدار و آسیب دیده در طول دوران حکومت اسلامی باشند و علیرغم فشارها، تهدیدها و دستگیری ها، هم چنان پیگیرانه در کنار خانواده های کشته شدگان و آسیب دیدگان خشونت های حکومتی، به دنبال تحقق سه خواست انسانی خود هستند.

در پنج سال اخیر، علیرغم همه وعده و وعیدها هیچ اقدام عملی برای پاسخ گویی به خواست های بر حق خانواده ها انجام نشده است. آنان هم چنان پیگیرانه به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش های خود هستند. پرسش هایی از قبیل این که عزیزان شان توسط چه کسی و به دستور چه کسانی کشته یا مجروح و بازداشت شده اند؟ چرا اجازه برگزاری مراسم آزادانه به آنها داده نمی شود؟ چرا اعتراض مسالمت آمیز مردم به خشونت کشیده شد و مردم را به گلوله بستند؟ و بسیاری پرسش های دیگر که فقط با برپایی دادگاهی مردمی، علنی و عادلانه می توان امیدوار به یافتن پاسخی برای آن ها بود.

یک سال از روی کار آمدن دولت روحانی که با وعده بهبود شرایط زندگی و آزادی زندانیان سیاسی روی کار آمد، می گذرد، ولی چه شد؟ نه تنها وضعیت حقوق بشر بهتر نشد، بلکه شرایط به مراتب بدتر شد. در این یک سال ما شاهد افزایش دستگیری ها و در نهایت افزایش چشمگیر اعدام ها بوده ایم، که در میان آنها جوانانی دیده می شوند که در زمان وقوع جرم کودک بوده و زیر ۱٨ سال داشته اند و قریب به صدها نفر دیگر در انتظار اجرای حکم اعدام خود در زندان ها هستند. این موضوع به دغدغه اصلی مدافعین حقوق بشر و مخالفان اعدام در کشور بدل شده تا آن جا که هشدار های بسیار جدی به حاکمان ناقض حقوق بشر ایران داده شده است، اما دریغ از کمی دور اندیشی. حکومت به جای توجه به حداقل خواسته های مردم معترض، عرصه سرکوب و اعدام های وحشیانه را بیشتر می کند که نمونه آن حمله به بند ٣۵۰ اوین و ایجاد محدودیت های بیشتر برای زندانیان و اعدام تلافی جویانه غلامرضا خسروی سوادجانی است. هم اکنون نیز چندین زندانی در خطر اعدام قرار دارند که خانواده های آنان برای دادخواهی به نهادهای بین المللی نامه نوشته اند. از جمله علی چه بیشاط و خالد موسوی، دو عرب اهوازی، محمد عبداللهی، مصطفی سلیمی و علی و حبیب افشاری، چهار زندانی سیاسی کرد که حکم آنان برای اجرا به اجرای احکام فرستاده شده و چهار زندانی اهل سنت کرد، حامد احمدی، کمال ملایی و جهانگیر و جمشید دهقانی.

از روند یک ساله دولت جدید به روشنی می توان فهمید که قوای سه گانه در سرکوب مردم اتفاق نظر دارند و هیچ تصمیمی برای جلو گیری از افزایش اعدام ها و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و بهبود شرایط زندان ها وجود ندارد. دولت نسبت به اعمال خشونت آمیز قوه قضاییه در برابر مردم، سکوت اختیار کرده است. در کنار موج شدید افزایش اعدام ها، ما شاهد دستگیری های بیشتر و احکام ناعادلانه حبس و زندان هستیم. فقط در چند روز اخیر ۱۲ وب نگار در چند شهر کشور برای فعالیت در شبکه های اجتماعی در مجموع به ۱٣۵ سال زندان محکوم شده اند و ایران تبدیل به بزرگ ترین زندان روزنامه نگاران شده است. به گونه ای که هم اکنون ۲٣ روزنامه نگار در زندان بسر می برند. این برخلاف وعده های انتخاباتی آقای روحانی است که قول باز کردن انجمن صنفی روزنامه نگاران و آزادی همه روزنامه نگاران زندانی را داده بود. نه تنها این وعده ها تحقق نیافته بلکه فشارها و دستگیری ها رشد فزاینده ای داشته است. این سرکوب های گسترده تا آن جا پیش رفته که در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۴ از میان ۱٨۰ کشور، ایران در رتبه ۱۷٣ قرار گرفته، یعنی یکی از سرکوب گرترین کشور های جهان در عرصه آزادی اطلاع رسانی شده است.

وضعیت زندانیان سیاسی نیز روز به روز بدتر می شود و در شرایط بسیار ناعادلانه و غیرقانونی در حبس بسر می برند، به طوری که زیر بار فشارها مجبور به اعتصاب غذا برای احقاق حقوق خود می شوند و در نتیجه آسیب های زیادی می بینند که گاهی جبران ناپذیر است. این شرایط نشان می دهد که نه تنها هیچ اراده ای برای آزادی زندانیان سیاسی وجود ندارد، بلکه هیچ اقدامی نیز برای بهبود شرایط زندان ها و زندانیان نمی کنند و شرایط را روز به روز سخت تر می کنند و زندانیان معترض را یا به زندان های دیگر تبعید می کنند یا در سلول های انفرادی مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار می دهند. بسیاری نیز با وضعیتی نامعلوم و گمنام در زندان های ناشناخته تهران یا در شهرستان ها در شرایطی به مراتب بدتر و با حداقل امکانات رفاهی که حق قانونی یک زندانی است، بسر می برند. این در حالی است که گاهی برای درهم شکستن مقاوت و همبستگی زندانیان سیاسی به آن ها حمله می کنند یا به اشکال مختلف از آن ها انتقام می گیرند.   

حکومت اسلامی که با شعار حمایت از طبقات محروم و آزادی، قدرت را به دست گرفت، نه تنها نتوانست وضعیت معیشت مردم را نسبت به گذشته بهتر کند، بلکه امکان سوء استفاده های مالی را باز گذاشت و از هر گونه پاسخ گویی به مردم و شفاف سازی پرونده دزدی های کلان، پرهیز می کند. نمونه اش پرونده فساد مالی اخیر است که با اعدام شتاب زده "مه آفرید خسروی" سر به مهر ماند. در مقابل حداقل حقوق کارگران به یک سوم خط فقر می رسد، پرونده اعتراض کارگران با شدتی هر چه بیشتر پیگیری می شود و این روند بی عدالتی و محدود کردن صدای آزادی خواهی در یک سال گذشته نیز ادامه می یابد. حکومت با ایجاد محدودیت های بیشتر برای نمایندگان واقعی و در بند کارگران؛ از جمله رضا شهابی، محمد جراحی، شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، جعفر عظیم زاده و دیگران، تلاش می کند جلوی هر تشکل و مبارزات حق طلبانه کارگران را بگیرد و صدای عدالت خواهی آن ها را خفه کند.

در کنار سرکوب گسترده نیروهای کارگری و روزنامه نگاران، جنبش دانشجویی نیز از این سرکوب ها بی نصیب نماند. دانشجویان بسیاری به خاطر بیان عقایدشان یا فعالیت های مسالمت آمیز بازداشت و یا از تحصیل محروم شدند و جلوی ایجاد هر تشکل مستقلی را در دانشگاه ها می گیرند. منع بهاییان از تحصیل در دانشگاه ها نیز هم چنان به قوت خود باقی است و بازداشت های مکرر برای جلوگیری از فعالیت های حق طلبانه آن ها ادامه دارد. دراویش نیز از این خوان نعمت بی بهره نبوده اند و با احکام جدید فشار بر روی آن ها بیشتر می شود. هم چنین حکومت با تاکید بیشتر بر نظام سهمیه بندی جنسیتی، در جهت محدود کردن پذیرش زنان در دانشگاه ها بر آمده است و با تصویب قوانین جدید زن ستیز، به افزایش فشار به زنان روی آورده است و قصد دارد که زنان را بیشتر به سمت خانه نشینی سوق دهد.

ما بر این باوریم که روند رو به تبعیض و محرومیت و محدودیت های بیشتر؛ اعم از جنسیتی، قومیتی، مذهبی، عقیدتی و ... تا نبود آزادی بیان و اندیشه هم چنان با شدت و حدت ادامه می یابد.   
   
این شرایط در حالی ادامه دارد که حکومت هنوز پاسخی مبنی بر چرایی و چگونگی کشتار و مجروح کردن مردم بی دفاع در خیابان و بگیر و ببندهای سال ٨٨ و پس از آن را به خانواده های داغدار و آسیب دیده آن ها نداده است و می رود که این پرونده مانند پرونده کشتار دهه شصت و پرونده های مشابه پیش از سال ٨٨ به فراموشی سپرده شود. در همین رابطه و برای به سکوت کشاندن خانواده های آسیب دیده پنج سال گذشته و فعالان جنبش سبز نیز هنوز تعدادی در زندان اند یا دوباره دستگیر می شوند.

ما مادران پارک لاله ایران، ضمن تبریک مجدد به مادران خاوران برای دریافت جایزه حقوق بشری گوانگجو به خاطر سی سال تلاش و ایستادگی دادخواهانه شان؛ بر سه خواست خود، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ لغو مجازات اعدام؛ و محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایت­ های صورت گرفته در دوران جمهوری اسلامی تاکید می کنیم. ما هم ­چنان گذشته تلاش می کنیم صدای دادخواهی تمامی خانواده­ های ستم­دیده باشیم و تا رسیدن به خواسته­ های خویش از پای نخواهیم نشست و همه دادخواهان را به ادامه پیگیری خواست های بر حق شان فرا می خوانیم. 

Sonntag, 8. Juni 2014

جمهوری اسلامی در 22 روز جان 65 نفر را گرفت



علی‌ اخوان پور:

20 اردیبهشت ، 10 مرد و 1 زن در زندان گوهردشت کرج
20 اردیبهشت ، 2 نفر در زندان مرکزی زاهدان
23 اردیبهشت ، 1 نفر در زندان مشهد
24 اردیبهشت ، 4 نفر در زندان مرکزی ارومیه
27 اردیبهشت ، 2 نفر زندان مرکزی زاهدان
27 اردیبهشت ، 4 نفر در زندان قزوین
29 اردیبهشت ، 10 نفر در زندان مرکزی کرمان
29 اردیبهشت ، 5 نفر در زندان رجایی شهر کرج
29 اردیبهشت ، 10 نفر در زندان گوهر دشت کرج
3 خرداد ، 1 نفر در زندان اوین
4 خرداد ، 1 نفر در ندامتگاه مرکزی قزوین
7 خرداد ، 1 زن در زندان آمل
7 خرداد ، 3 نفر در سراوان
11 خرداد ، 9 نفر در زندان رجایی شهر کرج
11 خرداد ، 1 نفر در سمنان
 

 

Donnerstag, 5. Juni 2014

آنچه خمینی به روحانیت شیعه داد


علی اخوان پور:

مجید محمدی ( جامعه شناس )
باورها و رفتارها و تصمیمات خمینی تاثیرات بلندمدتی در ایران داشته و خواهد داشت. فرد و قشری از مردم ایران نیست که به نحوی تحت تاثیر رهبری وی - به نحو مثبت یا منفی- قرار نگرفته باشد. اما بیش از دانشگاهیان، کارگران، معلمان، زنان، هنرمندان، نویسندگان و نظامیان این روحانیون هستند که سرنوشتشان در ایران به واسطه‌ نهضتی که خمینی رهبر آن بود و ایده‌هایی که خمینی در «کشف الاسرار» و «حکومت اسلامی» ارائه داد تغییر کرده است.  امروز پس از ۳۵ سال که از تجربه‌ی جمهوری اسلامی می‌گذرد به خوبی می توان به این پرسش پاسخ داد که خمینی با روحانیت شیعه چه کرد.
 
آنچه خمینی به روحانیت شیعه داد

خمینی با نظریه‌ ولایت فقیه و تاسیس جمهوری اسلامی چهار امکان را در اختیار روحانیت شیعه قرار داد:
 
۱. امتیازات ویژه در حکومت‌داری با قرار گرفتن در شورای نگهبان، مجلس خبرگان، قوه‌ قضاییه، عقیدتی-سیاسی‌های نیروهای نظامی و انتظامی، نمایندگی در استان‌ها و دانشگاه‌ها و قوای نظامی، و حضور در همه‌ سطوح قانونگذاری، سیاستگذاری و تصمیم‌گیری؛ این امتیازات در قانون اساسی شکل قانونی پیدا کرده‌اند و در عالم واقع نیز با استفاده از اقتدار حکومت جنبه‌ نهادی به خود گرفته‌اند؛
 
۲. تسلط روحانیون بر منابع ثروت جامعه از طریق مصادره‌ها، واگذاری بنیادها و شرکت‌های دولتی به آنها و اعضای خانواده‌شان، کسب بالاترین درآمدها در بخش‌های دولتی و عمومی، اخذ مجوزهای واردات و صادرات از طریق ارتباطات ویژه، کسب بخش قابل توجهی از ارز کشور از طریق رانت به شرکت‌هایی که تحت نظر روحانیون و اعضای خانواده‌ آنهاست، و دریافت بخش قابل توجهی از بودجه‌های فرهنگی و آموزشی کشور؛
 
۳. امکان تحمیل سبک زندگی خود به جامعه‌ ایرانی با اتکا بر درآمدهای نفتی و قوای قهریه، خواسته‌ای که روحانیت شیعه دهه‌ها آرزویش را داشت؛ روحانیون امروز بلندترین صدا را در جامعه دارند و هرجا احساس می کنند صدایشان بلندترین صدا نیست با اتکا بر نیروهای شبه نظامی و نظامی گستره‌ عمومی را به قرق خویش در می‌آورند؛
 
۴. رها شدن از رفتن به خانه‌های مردم برای روضه‌خوانی و گرفتن چند ریال یا چند تومان برای ارتزاق (روحانیون سطح پایین) در کنار رجوع مردم برای دادن خمس جهت پاک کردن اموالشان به هنگام سفر حج (روحانیون سطح بالا)؛ کسانی که بنا به باورهای دینی هر ساله خمس می‌پرداختند بسیار اندک بودند. بدین ترتیب روحانیت از لحاظ مالی مجبور بود چشم به دستان مردم داشته و در هر موضوعی بدان‌ها وابسته باشد. مرتضی مطهری این امر را علت اصلی عوام‌زدگی آنها می‌دانست. قدرت و ثروت باد آورده‌ حکومت آنها را نه تنها از مردم بی‌نیاز کرد بلکه باعث شد مردم چشم به دستان آنها داشته و در سفرهای استانی به دنبال اتومبیل‌هایشان بدوند تا چند ده هزار تومانی به آنها داده شود.
 
آنچه خمینی از روحانیت شیعه گرفت

اما خمینی و نظریه‌ ولایت فقیه‌اش در کنار چیزهایی که به روحانیت (همه‌ روحانیون اعم از آنها که با خمینی بودند یا علیه او بودند، آنها که به ولایت فقیه باور داشتند یا نداشتند) داد چیزهایی را نیز از آنها گرفت:
 
۱. روحانیت شیعه به طور تاریخی نه نظام اخلاقی داشت و نه به نظام حقوق خاصی قائل بود. روحانیون شیعه شریعت را هم نظام حقوقی و هم نظام اخلاقی خود تصور می‌کردند و هنوز می‌کنند. قرار گرفتن قدرت مطلقه در دست گروهی که نه به حاکمیت قانون باور داشتند و نه نظام اخلاقی خاصی را دنبال می‌کردند آنها را به سرعت فاسد ساخت. کمتر روحانی‌ای در حکومت می‌توان یافت که از قدرت سوء استفاده نکرده باشد (از رد کردن فرزندان از سد کنکور تا تفکیک اراضی شهری بر اساس ارتباط با مقامات شهرداری‌ها، از سفر خارجی بی‌ربط برای گرفتن ارز تا وام بانکی کم بهره، از خرید ارزان املاک مصادره‌ای تا مسافرت تفریحی با جیب مردم، از بالا رفتن از پله‌های قدرت با حذف رقبا تا استفاده از منابع عمومی برای امور شخصی) چون در شریعت هیچ مانعی بر سر این کار وجود ندارد. در چارچوب شریعت ایدئولوژیک شده‌ خمینی همه‌ اموال عمومی در اختیار ولی فقیه و نمایندگان وی است و آنها می‌توانند آنها را چنان که می‌خواهند به مصرف برسانند. چون ثروت عامل در اختیار گرفتن قدرت است بنابر این ثروت باید در اختیار وفاداران به حکومت به هر قیمت و روش باشد.  
 
۲. خمینی با مسلط کردن روحانیون بر کشور بدون آمادگی اخلاقی و حقوقی آنها اعتمادی را که سال‌ها بخشی از روحانیون در میان مردم کسب کرده بودند به باد فنا داد. اکثریت روحانیون قبل از تاسیس جمهوری اسلامی با نظریه‌ ولایب فقیه خمینی مخالف بودند چون می‌دانستند به این ترتیب اعتماد مردم را از دست می‌دهند اما وقتی مزه‌ قدرت را چشیدند اکثریت نزدیک به اتفاق آنها از نظریه‌ ولایت فقیه استقبال کردند. خمینی مزه قدرت را به روحانیت شیعه چشاند و در مقابل اعتماد عمومی را از آنها سلب کرد. جمهوری اسلامی رابطه‌ روحانیون با شهروندان به عنوان واعظ و خطیب و مسئله‌گو و مشاور را مختل ساخت. قبل از انقلاب ۵۷ و تاسیس جمهوری اسلامی روحانیون در کنار دانشگاهیان و معلمان از اقشاری بودند که مردم بدان‌ها اعتماد بالایی داشتند و مورد رجوع آنها قرار می‌گرفتند (گروه مرجع بودند) اما پس از چند سال که از تاسیس جمهوری اسلامی گذشت انها چنین موقعیتی را از دست دادند. نظر سنجی‌هایی که توسط مراکز نیمه مستقل در اواخر دهه‌ هفتاد خورشیدی در ایران انجام شد (قبل از قلع و قمع شدن آنها) نشان داد که محبویبت روحانیون تک‌رقمی شده است.  
 
۳. خمینی روحانیت را که در دوران قاجار و پهلوی یک نهاد نیمه‌مدنی و تا حدودی مستقل بود(استقلال اداری و سازمانی داشت و منابع عمومی دولتی نیز بخش قابل توجه منابع مالی آن نبود) به بخشی لاینفک از حکومت تبدیل کرد و بسترهای تبدیل آن به زائده‌ای از حکومت را فراهم کرد. البته او در دوران خود کلید این امر را زد اما آن را به پایان نرساند. علی خامنه‌ای پروژه‌ای را که خمینی آغاز کرده ولی نتوانسته بود در دوران جنگ به انجام برساند تکمیل کرد. این روند نیز برای حفظ قدرت ناگزیر بود چون رهبر دوم و رهبران بعدی نمی‌توانستند بر کاریزمای دوران انقلاب اتکا داشته باشند و باید دیوانسالاری دولتی دینی را بسط می‌دادند. در دوران خامنه‌ای روحانیت و دیگر نهادهای دینی از حیث اداری، مالی و سازمانی به بخشی جداناشدنی از حکومت تبدیل شدند.
 
خامنه‌ای به دلیل فقدان مشروعیت قانونی و سنتی و فرهمندانه از همان سال‌های آغازین رهبری خود سیل امکانات عمومی را به سوی نهادهای دینی سرازیر کرد. او نخست همه‌ روحانیون را تحت بیمه‌ بهداشت و درمان قرار داد؛ بعد بیشترین شهریه را در میان مراجع بدان‌ها پرداخت؛ بعد نقش دیگر مراجع در مدیریت حوزه را به صفر رساند و با فشار وی نهادهای دینی ردیف بودجه‌ قابل توجهی در بودجه عمومی کشور یافتند. خامنه‌ای دیوانسالاری دینی را به بخشی از دیوانسالاری حکومتی تبدیل کرد.
 
سبک و سنگین کردن میراث خمینی برای نهادهای دینی

روحانیونی که امروز می‌خواهند به وارسی میراث خمینی در حوزه‌ نهادهای دینی بپردازند باید آنچه را که روحانیت از قدرت و ثروت به دست آورده در کنار آنچه از اعتماد و منزلت اجتماعی و محبویت از دست داده بگذارند و ببینند آیا این دستاوردها ارزش آن سرمایه‌های تلف شده را داشته است یا خیر. بدون قدرت مطلقه و درآمد نفتی یک تریلیونی در ۳۵ سال اخیر روحانیت شیعه می‌توانست به نهادی دیرپا در ساختار اجتماعی ایران تبدیل شود نهادی که هیچ تحول سیاسی و اجتماعی نمی‌توانست آن را تکان دهد (مثل کلیسای کاتولیک در اروپا و امریکای امروز) اما در شرایط امروز روحانیت در ایران سقوط جمهوری اسلامی چه با جنبش درونی و چه با حمله‌ خارجی پایان نهادهای دینی شیعه در ایران خواهد بود چون این نهادها به شیر حکومت وابسته‌اند و روی کار آمدن یک حکومت سکولار به معنای مرگ تدریجی آنها خواهد بود.
 



روحانیت شیعه با نظریه‌ ولایت فقیه منافع کوتاه‌مدت این نهاد در حال اضمحلال در دوران جدید را با رویکرد به اسلامگرایی فراتر از منافع بلند مدت یک نهاد اصلاح شده قرار داد. روحانیت شیعه با به دست گرفتن قدرت همه‌ اصلاحاتی را که در دهه‌های چهل و پنجاه برای تداوم این نهاد به طور مستقل در نظر داشت به دریا ریخت. روحانیت شیعه تحت تاثیر جذابیت قدرت مرکزی یک دولت- ملت قدرت ناشی از اعتماد عمومی را با قدرت ناشی از تشکیلات شبه نظامی (بسیج)، موشک‌های دوربرد و غنی‌سازی هسته‌ای طاق زد.

Montag, 2. Juni 2014

جدال میان حسن روحانی و گروهی از حامیان و منصوبان رهبر جمهوری اسلامی بر سر بهشت و یا جهنمی کردن مردم ادامه دارد

علی‌ اخوان پور:

Rouhani-vs-Khameneis-Men
تقاطع: جدال کلامی میان حسن روحانی و گروهی از حامیان و منصوبان رهبر جمهوری اسلامی بر سر بهشت و یا جهنمی کردن مردم ادامه دارد. احمد خاتمی، امام‌جمعه‌ی تندروی تهران، در راس مخالفان دولت قرار گرفته است.
به گزارش وب‌سایت رسمی ریاست جمهوری اسلامی در ایران، آقای روحانی، روز شنبه (۱۰ خرداد-۳۱ می) در یک سخنرانی در جمع کارکنان “سازمان حفاظت محیط زیست” گفت: «نمی‌دانم چرا بعضی‌ها که از سر بی‌کاری دچار توهم هستند مدام غصه دین و آخرت مردم را می‌خورند در حالی که نه می‌دانند دین چیست و نه آخرت.»
رییس جمهوری اسلامی، یک هفته پیش‌تر، در روز سوم خردادماه در “همایش بیمه سلامت همگانی” که در محل نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، با بیان این‌که «نمی‌توان به زور و شلاق مردم را به بهشت برد»، گفته بود: «این قدر در زندگی مردم مداخله نکنیم، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند.»
سخنانی که در یک هفته‌ی گذشته  را در میان حامیان علی خامنه‌ای برانگیخت و این واکنش‌ها روز جمعه (۹ خرداد) از سوی خطیبان “نماز جمعه” در شهرهای مختلف ایران به اوج خود رسید.
از جمله، احمد خاتمی، “امام‌جمعه‌”ی این روز تهران، در سخنانی با بیان این‌که «مکتب ما مکتب شلاق نیست» که «وظیفه و رسالت حکومت دینی این است که جاده‌ی بهشتی شدن مردم را صاف و هموار کند».
او هم‌چنین به برگزاری کنسرت‌های موسیقی در کشور نیز انتقاد کرد و افزود: «این‌که جوانان را دختر و پسر جمع کنیم. دخترها آرایش کرده و بزک کرده و با حجاب کاملا بد. پول بیت‌المال را خرج‌شان کنیم که غافل از خدا بشوند؛ این قطعا کار ضد فرهنگی است.»
هم‌زمان، احمد علم‌الهدی، “امام‌جمعه‌”ی مشهد در واکنشی تندتر، سخن حسن روحانی مبنی بر این‌که «نمی‌خواهیم با شلاق مردم را به بهشت ببریم» نادرست خواند و گفت: «شلاق که سهل است با همه‌ی قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد.»
در اصفهان نیز محمدتقی رهبر، “امام‌جمعه‌”ی این شهر به رییس جمهوری اسلامی هشدار داد که «برای رضای لیبرال‌ها» کاری نکند که «جامعه و بسیجیان فکر کنند که نظام اسلامی از مواضع خود عقب‌نشینی کرده است».
هم‌زمان با این اظهارات، مهدی طائب، رییس “قرارگاه عمار” در گفتگوی با خبرگزاری “نسیم” وابسته به سپاه پاسداران با تاکید بر این‌که «وظیفه‌ی حکومت جلوگیری از عادی شدن گناه در جامعه است» گفت: «وظیفه‌ی رییس جمهور اجرای دستورات اسلام است و مبارزه با مظاهر بی‌دینی از دستورات اسلام محسوب می‌شود.»
در همین روز، احمد سالک، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نیز در گفتگو با خبرگزاری “مهر”، متعلق به “سازمان تبلیغات اسلامی”، به این سخن حسن روحانی مبنی بر این‌که «دوره‌ی منبرهای یک‌طرفه به پایان رسیده» واکنش نشان داد و گفت: «ما در این قضیه محکم ایستاده‌ایم و اجازه نمی‌دهیم منابر حذف شود.»
مجموعه‌ی این واکنش‌ها بود که حسن روحانی را وادار کرد تا در واکنشی کوتاه، منتقدان خود را افرادی «بی‌کار» و «متوهم» و بی‌اطلاع از «دین» و «آخرت» بخواند.
اظهارنظری که پاسخ سریع احمد خاتمی را به همراه داشت که روز شنبه (۱۰ خرداد) در گفتگویی با خبرگزاری “فارس”، متعلق به سپاه پاسداران، ضمن تکرار سخنان روز گذشته‌‌اش در “نماز جمعه‌”‌ی تهران گفت که در مقابل «مستبدان مدرن» کوتاه نخواهد آمد و «از میدان به در نخواهد رفت».
در این میان، تازه‌ترین واکنش به سخنان روحانی از سوی محمدحسین صفارهرندی، وزیر اسبق “فرهنگ و ارشاد اسلامی” و مشاور فرهنگی کنونی فرمانده سپاه صورت گرفته که شب گذشته (شنبه ۱۰ خرداد) در سخنانی در برنامه‌ی “نگاه یک” که از شبکه‌ی یک تلویزیون دولتی ایران پخش می‌شود با طرح این پرسش که «چرا باید مردم را به زور به جهنم ببریم»، تصریح کرد تنها دولت سکولار است که «هیچ وظیفه‌ای در ترویج دین ندارد».