درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Mittwoch, 4. Dezember 2013

موعظه گران و مبلغان اسلام خود سردمدار بی‌ اخلاقی‌ هستند


علی‌ اخوان پور:
 کسی که عیب دیگری را اگرباشد، بزرگ می کند و ازآن هرنوع استفاده و ازجمله استفاده سیاسی را، برای مخدوش کردن اذهان عمومی می برد، بدون شک خودش مملو از چنین عیبی است و یا اینکه از محبوبیت افراد یا سازمان مورد اتهام وحشت دارد، در غیر آنصورت هیچ لزومی نباید باشد که ما از هر نیرنگی برای خراب جلوه دادن رقیب، و بویژه از مسایل خصوصی و خانوادگی آنها، در سیاست بهره گیریم! اگرما خود راه درستی می رویم، هیچ نیازی به این نیرنگها و عوامفریبی ها نیست.
داره اینجا مقاله در این مورد نوشته دکتر گلمراد مرادی را می‌خوانیم:
مثلی است که گویند، اگر کسی درجوامع محدود وتحت کنترل، مطلب غیر "اخلاقی" وغیر نرمالی را زیاد تکرارکند و آن را درزندگی اجتماعی اغراق آمیز بد بداند ودائم بحث او باشد، ازسه حالت خارج نیست: اولایا خودمبلغ ازنظر اخلاقی ضعیف است وهیچ شرف انسانی را رعایت نمی کند و همه اعمال غیر "اخلاقی" را انجام می دهد و برای سرپوش گذاشتن بر این اعمال می خواهد اذهان عمومی را مشغول بدارد. همان کاریکه امروزه به ظاهر هوا داران جمهوری اسلامی، علیه احزاب و شخصیتهای مخالف خود، می کنند. دراینجا با بیان فقط یک نمونه ازحقه بازیهای سردمداران جمهوری اسلامی بسنده می کنیم وبقیه رامی گذاریم برای تحقیق وقضاوت خوانندگان محترم. برای اطمینان خاطر، بایدبگویم که طرح این مسئله دشمنی نیست، بلکه یکی از اعمال چندش آور و واقعی این حضرات است که در جمهوری عدل علی درایران اتفاق افتاده است که آخوندی درمسجد روی منبر موعظه می کرده که گویا شهدا زنده اند و هرگز نمی میرند. در صورتی که او خودش خوب می داندکه دروغ می گوید. وقتی انسان کشته شد، بقول خیام "چو رفتی، رفتی". دیگر راه برگشت ندارید. در رابطه با ظاهر سازی آخوندها، شعری داریم، گویا از همین عمر خیام نیشابوری بوده که می گوید: "شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی       هر لحظه به دام دگری پــا بستی
          گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم        آیا تو چنان که می نمایی هستی"
 بله شیخی که موعظه برای دیگران می کند، همانند این شیخی است که موعظه ازروی روده کرده و رسن می بافد و با وصف این که خودش کثیف ترین و بی اخلاقی ترین عمل را انجام داده، انتظار هم دارد که هر چه بگوید، به او باور کنند. البته واژه کثیف بکار می برم، نه این که هم خوابگی با زن جوانی کثیف باشد، نه، خیلی هم لذت بخش است، اگر این عمل دو جانبه باشد و این امری بس طبیعی است و هیچ هم نیاز ندارد که برایش جا نماز آب بکشیم. پس اگر عمل بین عاشق و معشوقی انجام  پذیرد، بسیار لذتبخش است. اما چیزی که کثیف باید دانست، حقه و نیرنگی است که این آخوند کلاهبردار برایش بکاربرده. اگر دختر با رضایت خودش می دانست و دوست می داشت با این مردکه هم بستر شود، حرفی نبود و هردو راضی بوده اند و هیچ نیاز هم نبود که آدم آن را بد بداند. ولی از اینکه با دروغ و بنام شوهر جوانش و بجای او این عمل انجام گرفته، نه اینکه زشت است، بلکه هرانسانی را ازاین آئین ضدزن، منزجر می کند. بی تردید آوردن این داستان مقابله به مثل هم نیست و ما این را بهیچ وجه نمی خواهیم، بلکه این امرحقیقتی است که درجمهوری اسلامی اتفاق افتاده است و بایستی برای روشنگری جوانان گفته شود. "یک دختر جوان و معتقد که شوهر اش تازه شهید شده بوده، خیلی صادقانه از این آقای موعظه گر می پرسد، به بخشید آقا این امکان وجود دارد، آن طور که شما می فرمائید، حسین من زنده باشد، زیرا او در راه میهن شهید شده و روزی بتواند بر گردد؟! آخوند حقه باز و بی اخلاق که موعظه اخلاق می کند، می بیند این دختر زیبا، زیاده از حد ساده لوح و هالو است. در پاسخ به او خیلی جدی می گوید، معلوم است اگر شما به کسی نگوئید و این سر را نزد خود نگهدارید، او حتما برمی گردد وبدین شیوه و بانیرنگ وحقه اسلامی بنام حسین وسر و رو پوشیده، بنابگفته این حقه باز ترکش خمپاره چهره اورا زشت کرده و نباید دیده شود. از این راه ترتیب کار دختر را می دهد. و این یک واقعیت است و چون به کررات تکرار شده، بعداز کشف آن، ظاهرا آخوندرا خلع لباس کرده وبشهر دیگری تبعیدش نموده اند. بدون این که زندانش کنند و یا شلاق بزنند!! جالب اینجاست که اکنون این دختر بی دین شده و نه اینکه علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می کند، بلکه علیه اسلام یک کارزار راه انداخته است و دیگر هیچ توجهی به اسلام نمی کند وآن را دین ریاو تزویر می داند و ازمملکت هم خارج شده است. این نوع حقه بازی و نیرنگ هر روز در سایه این جمهوری به اصطلاح اسلامی اتفاق می افتد و کمتر کسی از آن خبر می یابد. اگر بخواهیم یکی، یکی این ها را بر روی کاغذ آوریم، مثنوی خواهد شد. حالا همین رژیم علیه مخالفان سرسخت خود ازاین سلاح کهنه اخلاق اسلامی سوء استفاده می کند که مردم پاک نهادرا علیه مخالفان اش بسیج نماید. اما بر گردیم به اصل موضوع، ببینیم قضیه از چه قرار بوده؟ بفرض، اگر زنی از شوهر خود خوشش نیاید زیرا اورا معامله کرده  و به مردی شوهر داده اند یا بجای خون بوده و یا زن به زن بوده و یا طبق قوانین اسلام زن به عنوان خادم مرد بوده که این معلوم است، آن مردرا دوست نداشته باشد. زیرا قبل از ازدواج هیچ رابطه حتا گفتگوئی با او نداشته است و با اخلاق و رفتار اش آشنا نشده و هیچ امکان دیگری هم وجود نداشته که بخواهد بعداز کشف نکات منفی در او، جدا شود و درنتیجه و بفرض اگر دست بکاری خلاف عهد و پیمان با مردرا زده است که نباید می زد، این یک امرطبیعی وغریزی بوده است و اغلب انسانها، چه زن و چه مرد، جایز الخطا هستند. اگر چنین اتفاقی بیافتد، انسانهای معقول نخست عیب را جداگانه پیش خود می بینند و از خود می پرسند که من چه عیبی داشته و دارم؟ و بعد خیلی دوستانه و پس از توافقات از هم جدا می شوند. هر دو طرف معقول حتا بنا به قانون انسانی تمام تعهدات را نیز می پذیرند! این نکته درست رفتار کردن و مطقی در این جمهوری اسلامی "بی غیرتی" مردرا نشان می دهد، و اینجور تلقی کرده اند که اگر مرد "غیرت" داشته باشد، باید زن اش را مثلا بکشد!! در صورتی که همین جمهوری اسلامی، دزدی، حقه بازی، دروغ و نیرنگ وکلاهبرداری و کار ناشایست و بی اخلاقی را عملا زبونی و بی "غیرتی" نمی داند و این ها کارهای بدی نیستند!! در حالی که در تئوری همه این اعمال غیر قابل بخشش و لایق حد زدن هستند. اما در عمل فقط رابطه زن و مرد و آن هم بیشتر زنان با مرد غریبه بدون تحقیق، خطای نا بخشودنی است و فقط این مسئله رابطه نا مشروع را بی اخلاقی محض می دانند و پیراهن عثمان اش می کنند و انواع و اقسام انگ ها را به آن می چسبانند و اگر دسترسی داشته باشند، شاید در ملاء عام دستور به سنگسارش بدهند! جالب تر ازهمه این است که آن رابه مسایل سیاسی ربط می دهند، در صورتیکه این یک مسئله کاملا خانوادگی است و هیچ ربطی به مسایل سیاسی ندارد. چه بسا بیل کلینکتن رئیس جمهور خوبی برای مردم آمریکا بوده، اما دیدیم که نکته ضعف هم داشته است و با وصف زن زیبا و بچه داشتن با پراکتیکانت کاخ سفید، مونیکا، رابطه داشته است. البته ما بعنوان مدافع حقوق انسانی بر این نکات ضعف انسانها، صحه نمی گذاریم و آن را دلیل بر تعلیم و تربیت نادرست و شدیدا ضعیف می دانیم و این گونه رابطه را، علیه عهد و پیمان زناشوئی، محکوم می کنیم. دوما این چنین افکار و آدمی خود را در بن بست می بیند و رهائی از این بن بست فقط در آنست، آنچه که خود رعایت نمی کند به صورت تهمت به دیگری بچسباند و این بد "اخلاقی" را طوری عوامفریبانه تکرار کند و بد بداند که واویلا یارو "پشت گردنش پهن" است وهیچ غیرت ندارد و الی آخر!! متأسفانه این یک اسلحه بسیارکهنه است که دراکثر جوامع اسلامی جا افتاده است وبکارگیری آن علیه دشمنان که "بی اخلاق اند"، بسادگی رواج دارد و سخت است از چنین طرز تفکری خودرا رها کردن. در واقع 1400 سال است که برای آن زمینه چینی شده. یعنی 1400 سال است که به قول اعرابی، شرف و آبروی مرد لای پای زن اش است که در آن جوامع زن به صورت کالا و برده در سایه اسلام خرید و فروش می شود. نوشتن یک داستان پند آمیز از خلیفه عباسی، المعتصم بالله، برای مثال که چرا زنی از همسر خود بیزاری می کند و به دیگری گرایش نشان می دهد و یا بدرستی نمی خواهد، با هر مردی هم بستر شود، بد نیست. "گویند یکی از سران قبایل عرب دخترکی برده، به عنوان هدیه برای المعتصم بالله خلیفه عباسی، آورده بود. دخترک بسیار زیبا بود و المعتصم بالله اورا خوش آمد. شب اول که می خواست با او هم بستر شود، دخترک عذرش را خواست و امتناع ورزید. المعتصم بلافاصله غضبناک گردید و جلادرا خواست وگفت که دخترک را گردن زند! هنگامیکه جلاددست دختر را بست و خنجر تیز را بر گردن دختر نهاد که او را گردن زند، المعتصم بالله که خشمش فرو نشسته بود و شیفته ی زیبائی دخترک شده بود، گفت: دست نگهدار و اورا رها کن. او پس از آنکه میر غضب ازسالن رفت، ازدخترک به آرامی پرسید، این چه حکمت است که هزاران زن می خواهند، فقط با من بخوابند و برخی ازآنها به این آرزو، سالها می مانند، اما تو حاضر بمردن هستی و نمی خواهی با من هم بستر شوید، چرا و سر این در چیست؟ دخترک باشهامت گفت: حاضرم بمیرم اما با مردیکه بوی دهانش می آید اگرخلیفه اسلام نیز باشد، هم خوابگی نکنم!! خلیفه اسلام اورا بخشید و گفت تو با شهامتی، آفرین بر تو که عیب مرا به من گفتی. من در حرم صدها زن دارم اما هنوز یکی پیدانشده که این عیب مرا بمن بگوید. خلیفه ضمن اینکه دستور حضور حکیم باشیان را داد که چاره ای برای بوی دهانش بجویند، روی به دخترک کرد و گفت: اگر به من افتخار دهی وسوگلی حرمم شوی بسیار میمنت بخش است". نقل بمعنی، احتمالا تاریخ نویسان زیرک و باهوش ایرانی، این نکته را برای پند آورده اند که آموزنده است. درهرحال روایت درست یا نادرست یک نکته در آن نهفته است که با واقعیت زندگی صدق می کند. یعنی اگر زنی از مردش خوشش نیاید  و هیچ راه چاره ای هم نداشته باشد. مثلا طلاق و جدائی از او، و آن شوهر برای مثال بد سرشت و خشن باشد و نسبت به زن خشونت نشان دهد و برای نمونه بوی تعفن دهان نیزداشته باشد، زن ازاو بیزار می شود وحتا حاضر به پاسخ سلامش نیست، اگر دراسلام مردی به زنش سلام کند! اما چون درجامعه اسلامی این زن هیچ شانس و امکانی برای جدا شدن از چنین مردی نداشته و احتمالا اکنون هم به دلایل اقتصادی، ندارد، پس راه هرزه می رود و تنها راه، به دزدی خودرا ارضاء کردن، برایش می ماند. گرچه پیمان شکنی است، البته اگر پیمان دوطرفه باشد و این پیمان شکنی کار درستی نیست که آن را از هر طرف بشکنند. سوماینکه زن و مرد فرق نمی کند ازنظر غریزه جنسی هرزه باشند وقانع نباشند و به آنچه که دارند و به آن اندازه هم نتوانند به عهد و پیمان پای بند بمانند. یعنی آنها دنیا را فقط در روابط جنسی خلاصه کنند. این مسئله در همه جای دنیا وجود دارد و هیچ استثناء هم نیست و درجوامع اسلامی نیز هست که با تأسف به دلیل ترس و تهدید دائم، کمتر از آن شنیده می شود. همانطور که هم جنسگرائی، زن و مرد، یک مسئله تابو است و حتا جرم شناخته می شود. آن گونه که اشاره شد، با تأسف باید گفت در جوامع اسلامی کمتر به نفرت زنان که بازور پول به عقد کسی درآورده شده اند، توجه می شود و یا اصلا باور دارند که زن مسلمان دست از پا خطا نمی کند!! یعنی همانند کبک سر را زیر برف می کنند که کسی آنهارا نمی بیند! نمونه واضح وروشن آن، بسیار داریم. همین بی"اخلاقی" است که باوصف کنترل شدید در جمهوری اسلامی و طرحهای مختلف جدا سازی، هنوز هم به دزدکی ریسک می شود. مردان و زنانی که عهد و پیمان زناشوئی را می شکنند، در سایه همین کنترل شدید، چندین برابر شده اند و از زمان شاه به مراتب بیشتر هستند. به طوری که می گویند درجه طلاق در ایران از هر پنج ازدواج دو طلاق تا سال 1387 بوده است و این بالا ترین رقم حتا از آلمان که از هر سه ازدواج یک طلاق دارد و در اروپا شاخص است، بیشتر شده. این حضرات اسلامی فاحشه خانه هارا بستند ولی خانه های عفاف را باز کردند که قوادی هر خانه را برای ازدواجهای موقت و نیم ساعته یک ملای رسمی در کشور بعهده دارد. کسانیکه از مردان مجرد به ایران رفت و آمد دارند گواه این حقیقت هستند که بی اخلاق ترین در جامعه همین خواهران زینب اند که خود برای بیرون رفتن یک تارموی سر اززیر روسری، بدختران جوان به عناوین مختلف تذکر می دهند، تنبیه و به آنها توهین می کنند، درصورتیکه خود شبها درکاباره های زیر زمینی عشوه گری می نمایند. همین اسلامیان عادتی و یا موعظه گران اسلامی، وقتی از اخلاق حرف می زنند، کف لای دهان می اندازند و باتمام قوا علیه بی اخلاقی بظاهر مبارزه می کنند و حتا دستور سنگ سار و کشتن فجیع "خاطی" را می دهند، درحالی که خود در بی "اخلاقی" غوطه ور اند. یعنی خود و زنان و فرزندان، عمل "لواط" انجام می دهند! آن گونه که به ما گفته اند برای این کار در همان شهر قم مرکز فقه و تعلیمات اسلامی، شاهد زنده موجود است. گرچه چنین شرایطی که آن واعظ و مداح "اخلاق"، بوجود می آورد، قابل فهم است اگر که در زیر سلطه اسلام، مردان و زنان وجوانها به راهی دیگر بروند وحتا تقلید همجنس گرایان را در آورند.
در هر صورت طرح چنین مسایل خانوادگی زیر نام دفاع از "اخلاق"، اگر ریشه سیاسی و ضدیت با گروهی مخالف نا برابری و استبداد، نداشته باشد، پس چه می توان، نام آن را گذاشت؟! حالا اگر این گروههای مخالف، هوادار جمهوری اسلامی می بودند، بدون شک اگر صدها کار خلاف اخلاقی هم می کردند بر آنها سرپوش گذاشته می شد، همان گونه که در رابطه با کثافتکاریهای خود دم نمی زنند و چیزی نمی نویسند. ما اگر الف بای روابط انسانی و مسایل سیاسی را خوب بدانیم، اولا اختلاف خانواده و بی "اخلاقی" اگر بفرض باشد، که من فکر نمی کنم به آن شیوه که جمهوری ملاها از آن استفاده می کند، اصلا صحت داشته باشد. تازه اگر هم باشد، مسئله ای بسیار طبیعی است و هیچ مرزی نمی شناسد و در همه جای مملکت و حتا خارج از آن در میان همه ملتهای، مؤمن و غیر مؤمن وجود دارد. این نکته خیلی احمقانه و خیلی بی مورد است اگر بفرض رفتار خانوادگی افراد را درمسایل سیاسی دخیل دهیم. چه بسا ما افرادی را در سطح جهان داشته باشیم، که زنباره یامردباره باشند (نکته سوم)، اما هرگز دروغ نگویند ونیرنگ نزنند، آن چیزیکه بنام نیرنگ و دروغ وحیله دراین اسلام ناب محمدی درسطح وسیعی رواج دارد. یعنی عملا پایه و اساس اسلام بر دروغ و نیرنگ گذاشته شده. حتا در قرآن مجید بر مکر و تزویر خدا به نا باوران اشاره دارد و می گوید: "همانا منافقان با خدا مکر و حیله می کنند و خدا نیز با آنان مکر می کند.....". سوره النساء آیه 142 قرآن مجید. یعنی خدای توانا و قادر مطلق بقدری در برابر ناباوران ناتوان است که به مکر و حیله متوصل می شود.
اکنون ببینیم چه اتفاقی افتاده است؟ اولا، تا آنجائیکه ما اطلاع داریم، هیچ اتفاقی که به مبارزه و جنبش حق طلبانه انسانهای حق و حقوق پایمال شده، لطمه وارد آورد، نیافتاده است که جمهوری جنایت کار اسلامی برای انحراف اذهان عمومی آن را کاهی به کوهی تبدیل کرده ومطرح می نماید. جمهوری اسلامی ومسلمانان مغز متحجر از "فساد اخلاقی درزندگی کمپ نشینی" مخالفین شان حرف می زنند و می کوشند برای ازمیان برداشتن مخالفان، یعنی کسانیکه زندگی قرون وسطائی راپذیرفته اند فقط به این دلیل که در سر زمین خویش نمی خواهند زیرسلطه دیکتاتوری باشند ونمی خواهند باخواری زندگی کنند. دوما، در همه جای دنیا مسایل غیر اخلاقی وجود دارد وبویژه درآن سرزمینهائی که زیاد بر اخلاق تکیه می کنند، مانند کشورهای مقید به مذهب، آمریکا، ایران، واتیکان و غیره بوی تعفن اش بقدری زیاد است که آزار می دهد قوه شامه را. شرم باد برکسانی که خودغرق درمنجلاب فساد هستند، اما نکوهش می کنند لغزش دیگران را. آنگونه که در پیش اشاره شد، به فرض این هجویاتیکه درسایتهای متعدد جمهوری اسلامی آورده شده، اگر اینان در سایه جمهوری اسلامی می بودند چون همه درزیر لوای اسلام ناب محمد زندگی می کردند و "کنترل زن کاملا وجود داشت"، دچار این تهمتها نمی شدند!! ننگ باد بر مدافعان دروغ و نیرنگ و ظاهر سازی.
                                  دکتر گلمراد مرادی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen