درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Sonntag, 29. Dezember 2013

حسن روحانی رئیس جمهوری است که از دل نیروهای امنیتی به این مقام منصوب شده است

علی‌ اخوان پور:

روی کار آمدن حسن روحانی بعنوان رئیس جمهور ایران ؛ هم پاسخ ولی فقیه بود به سرکوب قیام مردم در خرداد ماه 1388 و هم پاسخی به آتشِ زیرِ خاکسترِ خشم نهفته مردم و جوانان ایران . این شورش اگر چه بدلیل آلودگی و آمیخته شدن به ایده های اصلاح طلبان حکومتی و نا کار آمدی و نا پیگیر بودن رهبران سمبلیک آن موسوی و کروبی ؛ شکست خورد و به نتیجه مطلوب نرسید ؛ ولی ولی فقیه را از خواب سلطنت ابدی بیدار کرد و زنگ خطر جدی را برای او بصدا در آورد .
حسن روحانی رئیس جمهوری است که از دل نیروهای امنیتی به این مقام منصوب شده است و نقطه مثبت کابینه خود را هم وجه امنیتی آن دانسته و بآن افتخار می کند ؛ روحانی میگوید : .... اگر کسی فهم امنیتی داشته باشد حُسن است و همه ما بآن افتخار میکنیم . روحانی برای ادعای خود دلایل موجه ای دارد ؛ نخست و مهمتر از همه اینکه حفظ و بقاء نظام در گرو همین فهم امنیتی بوده و میباشد و با مدیریت سرکوب توسط همین کارگزاران امنیتی نظام بوده است که این رژیم توانسته است ؛ تا امروز به حیات ننگین خود ادامه بدهد ؛ ضمن اینکه خود وی در بالاترین پستهای مختلف امنیتی در این رژیم مشغول بکار بوده است .
بر اساس همین ضرورت بوده است که آقای رئیس جمهور ؛ کابینه دولت " تدبیر و امید " خود را از میان خبرگان و کار کشته ترین فرماندهان و مدیران وزارت اطلاعات و ارگانهای امنیتی نظام برگزیده است . تا این کابینه اش بتواند تدابیری بهتر برای مراقبت از بقای نظام آخوندی اتخاذ نماید . حسن روحانی خود به مدت 16 سال در رأس دبیر خانه " شورای امنیت ملی " یعنی حساس ترین و مخوف ترین ارگان امنیتی و برنامه ریز سرکوب و ترور ؛ قرار داشته است .
اگر چه در نظام جمهوری اسلامی ؛ هر رئیس دولتی در انتخاب اعضاء دولت با این مشکل جدی مواجه است ؛ که بندرت می تواند در درون این نظام افرادی پیدا کند که در تعدیات و جنایات رژیم در این 34 سال سهیم نبوده باشد و پرونده قطوری از دزدی ؛ فساد و جنایت نداشته باشد . ولی قالب کردن این دزدان و جنایتکاران بعنوان اعضاء دولتی معتدل و میانه رو و خیر خواه مردم ؛ توهین آشکار به شعور مردم ایران است .
مثلا" معرفی پور محمدی ؛ کسی که در قتل هزاران زندانی سیاسی دست داشته و به جرم جنایت علیه بشریت از سوی نهادهای حقوق بشری و حقوقدان های بین المللی متهم است ؛ آنهم به بعنوان وزیر دادگستری ــ وزارت خانه ای که باید مرکز عدل و دادخواهی باشد ــ غیر از توهین و دهن کجی آشکار به خانواده های داغدار هزاران زندانی اعدام شده ؛ چه معنی میدهد ؟

تجاوز به حریم خصوصی نسرین ستود

علی‌ اخوان پور:

امروز رضا خندان در فیسبوکش نوشت :
دو ساعتی می شود که از یک سفر یک روزه برای شرکت در مجلس ختم یکی از اقوام که دو روز پیش بر اثر تصادف جان اش را از دست داده است, به خانه برگشته ایم. علاوه بر چهره ی و حشت زده ی بچه ها و خاله شان و درب شکسته ی آپارتمان این هم تصویر گوشه ای از یکی از اتاق هاست که این چنین شخم زده شده است. هنوز دقیقا نتوانسته ایم چیزهایی را که برده شده است را لیست کنیم. تقریبا هیچ چیز ارزشمندی در خانه نمانده است. این که این اتفاق چقدر با جنجال های اخیر مرتبط هست یا نه؟ اثبات اش بستگی به نیروی انتظامی و مامورین امنیتی و اراده ی آنها برای پیگیری موضوع و پیدا کردن عاملین این اتفاق دارد.
با توجه به عکس فوق دلایل و انگیزه این سرقت خیلی دور از ذهن نیست , از آنجا که ماموران واواک به کار خودشان وارد هستند , برای رد گم کردن همه چیز را برده اند و به همین دلیل رضا خندان در فیسبوکش نوشته " تقریبا هیچ چیز ارزشمندی در خانه نمانده است " ! احتمالا همین روزها نسرین ستوده بدلیل دزدی از منزلش دستگیر و روانه زندان خواهد شد . چرا در خانه اش باید چوبی باشد که ماموران بتوانند آنرا بشکنند ؟ چرا نباید در آهنی باشد و همین مسئله موجب احمال کاری او قلمداد شده و روانه زندان خواهد شد .
به رضا خندان و خانواده اش پیشنهاد میکنیم همه جا را خوب بررسی کنند , دوربین مخفی و میکرفن مخفی همه جا نصب میکنند از لوله بخاری تا کانال کولر و زیر تخت و داخل متکا ! دزدان منزل شما همکاران سعید امامی  هستند که در اتاق خواب فرج سرکوهی و دفتر کار علی مطهری و... میکرفن و دوربین کار گذاشته بودند . شاید هم دزدی زیر سر هیئت اروپایی باشد به جعفر پناهی هم خبر بدهید یک وقت مسافرت یک روزه نرود . شاید این دزد که در خانه توست قصد خدمت دارد ؟ مواظب خودتان باشید

Donnerstag, 26. Dezember 2013

یک روحانی جوان و غیر مشهور ماهانه حدود یک میلیون تومان درآمد دارد


علی‌ اخوان پور:
مسئله امرار معاش روحانیون همواره از بحث های داغ جامعه بوده است، بسیاری از روحانیون پس از اتمام دروس حوزه برای امرار معاش، خود به کارهای دیگری نظیر تدریس در مدارس و دانشگاه ها، دفترداری اسناد و ازدواج ، قضاوت ،وکالت و.... مشغول شده و از آن طریق زندگی خود را تأمین می کنند.

شهریه طلبگی نیز تا زمانی که طلاب ارتباط خود را با حوزه های علمیه ادامه دهند، به آنها تعلق می گیرند که رقمی بین 100 تا 300 هزار تومان است.


طلاب در حال گرفتن شهریه ماهانه

در کنار مشاغل رسمی یادشده "مسجدداری" یکی دیگر از منابع درآمدی روحانیون و طلاب به شمار می آید.

بسیاری از روحانیون امامت جماعت یکی از مساجد را به عهده دارند و برای همین امر نیز مبلغی به عنوان ایاب و ذهاب و یا مدیریت امور مسجد از هیات امنای مسجد دریافت می کنند.

مسجد داری بیشتر مربوط به نمازجماعت مغرب و عشاء می شود و مبلغ متوسط دریافتی روحانیون برای یک وعده مغرب و عشاء نیز هم اکنون پانصد هزار تومان است.

 البته مسائلی همچون میزان درآمد مسجد و محل آن که در کدام بخش شهر قرار دارد و یا این که مسجد خانه امام جماعت دارد یا خیر نیز از متغیرهای این مبلغ محسوب می شود.

 رسیدگی به امور مسجد بنا بر صلاحدید هیات امنا و امام جماعت از فعالیت های جنبی امام جماعت محسوب می شود و بسیاری از روحانیون دریافت حقوق از مسجد را مرتبط با این فعالیت ها می دانند و نه اقامه نمازجماعت.

اقامه نمازجماعت در شرکت ها و ادارات دولتی

اقامه نمازجماعت ظهر و عصر در شرکت ها و ادارات دولتی ، یکی دیگر از منابع درآمدی روحانیون است. در حال حاضر مبلغی که به عناوینی همچون "حق القدم " و یا هزینه ایاب و الذهاب به روحانیون برای اقامه نماز ظهر و  عصر پرداخت می شود نیز حدود 500 هزار تومان است.

 از عوامل تغییر نرخ این فعالیت نیز تمکن مالی شرکت ها و ادارات و یا میزان شهرت امام جماعت است. سخنرانی و بیان احکام در بین و یا پس از نماز ظهر و عصر از فعالیت های جانبی این حوزه است و مانند مسجد داری برخی از روحانیون مبلغ دریافتی خود را مربوط به این فعالیت می دانند.
 


نماز و روزه قضا

"نماز و روزه قضا" هم از منابع درآمدی برخی طلاب و روحانیون است. هم اکنون عرف یک سال نماز و روزه قضای یک نفر که از دنیا رفته و ورثه آن اقدام به واگذاری آن می کنند به طور متوسط یک میلیون و پانصد هزار تومان است که نهصد هزار تومان آن مربوط به نماز و ششصد هزار تومان آن برای یک ماه روزه قضا است. نماز و روزه قضا معمولا در بیوت مراجع تقلید، حوزه ها و مساجد واگذار می شود. بسیاری از مردم با توجه به این که روحانیون نماز را به صورت بهتری می خوانند تمایل دارند تا نماز قضای گذشتگان خود را به این گروه واگذار کنند.

سخنرانی در مساجد و تکایای عزداری

از فعالیت های درآمدی بالا برخی روحانیون یکی از آن را انتخاب می کنند و برخی تمام آن ها را انجام می دهند و به عنوان مثال صبح ها در حوزه حاضر شده و مبلغی را به عنوان شهریه دریافت کرده و در همان حوزه مسئولیتی را بر عهده می گیرند و حقوقی به عنوان مسئولیت اداری حوزه دریافت می کنند.

به گزارش پارسینه، بسیاری از مسئولین حوزوی ظهرها این اجازه را دارند که به میزان حدود یکی دو ساعت نیز برای اقامه نماز ظهر و عصر از حوزه بیرون بروند.

 همچنین برای غروب و شب ها نیز مسجد داری یکی از مساجد را بر عهده داشته باشد و بعد از مسجد داری نیز سخنرانی در هیئات و یا مساجد دیگری را انجام دهند. مبلغی که به عنوان حق القدم و یا هزینه ایاب و الذهاب برای سخنرانی نیز به روحانیون پرداخت می شود نیز در تهران به طور متوسط 50 هزار تومان است.

با این اوصاف،می توان نتیجه گرفت یک روحانی جوان و غیر مشهور ماهانه حدود یک میلیون تومان درآمد دارد.

Sonntag, 22. Dezember 2013

شیخ حسن توانست پرچم حکومت اسلامی را همچنان افراشته نگهدارد

علی‌ اخوان پور:
بازی با روش های دموکراتیک برای بقای یک حکومت دیکتاتوری در جهان امروز امری عادی است و یکی از رژیم های موفق در این زمینه جمهوری اسلامی است که به راحتی مردم را در زمانهای مقتضی به صحنه می آورد و بعد آنها را فراموش می کند تا انتخابات بعدی!
شاید حکومت اسلامی جزء معدود رژیم هایی باشد که چرخش قدرت بین جنایتکاران با روشی کاملا دموکراتیک صورت می گیرد.
اگر از دولت های کوتاه مدت اوائل انقلاب بگذریم که کارنامه ای نا مشخص داشتند ، تمامی روسای جمهوری بعدی این رژیم ؛ از خامنه ای گرفته تا احمدی نژاد ؛ دستهای کاملا آغشته به خون مخالفین و سیاسیون دارند.
امروز حسن روحانی با روشی بسیار دموکراتیک که در قانون اساسی عقب مانده رژیم اسلام پیش بینی شده است ، توانست کلید زندان ایرانیان را از احمدی نژاد تحویل بگیرد تا در طی 4 سال آینده بعنوان زندانبان از منافع بیش از 70 میلیون انسان در بند دفاع کند!
هیچ کدام از روسای جمهور پیشین حکومت اسلامی همانند حسن روحانی دارای کارنامه درخشان در سرکوب و مدیریت نهادهای سرکوبگر نبودند که خوشبختانه این افتخار نصیب شیخ حسن شد و توانست پرچم حکومت اسلامی را همچنان افراشته نگهدارد.
فردی که از سال 68 تا 84 مستقیما در راس شورای امنیت ملی حکومت اسلامی بود و تصمیمات مهمی برای سرکوب معترضین و دانشجویان و سایر مخالفین گرفته ، امروز مدعی نوشتن منشور حقوق شهروندی برای مردم ایران است.
روحانی فردی خطرناک و حیله گر و پرورش یافته در مکتب استعمارگر پیر است و تمام مهارتهای خود را در سایه انگلیس آموخته است و از این بابت باید به حال خود افسوس بخوریم که زمام امور خود را در اختیار فردی گذاشته ایم که با دشمن همیشگی ایرانیان هم کاسه است.
 خامنه ای به او دستور داد که برای حل مسائل کشور اصلا عجله نکند زیرا نیازی هم به عجله نیست! مگر در طی 24 سال گذشته و یا قبل از آن عجله ای وجود داشت که امروز باید چنین کرد.
مهم رفع خطر مشروعیت از نظام بود که حاصل شده است و تا 4 سال آینده و موعد انتخابات ریاست جمهوری، دیگر به مردم و مشارکت آنها نیازی نیست.

چه کسی‌ تاوان بی‌ گناهی این انسان را میدهد اگر او را اعدام میکردند

علی‌ اخوان پور:

مردی که به مدت 6 سال به اتهام قتل شاگردش در زندان به سر می‌برد 48 ساعت قبل از اجرای حکم اعدامش بی‌گناهیش ثابت و آزاد گردید.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، شاگرد یک تعویض روغنی در یک شب سرد زمستانی در مغازه با ضربه چاقو کشته شد و ماموران یکی از کلانتری‌های کرج صاحب مغازه را به عنوان قاتل به قاضی معرفی کردند و سپس با اعتراف مرد که "ج-ا" نام داشت در چند جلسه دادگاهی که حدود 6 سال به طول انجامید مجرم شناخته شد و حکم اعدامش صادر گردید. اما این پایان ماجرا نبود. . . .

چند ساعت قبل از اجرای حکم یک سارق در شهر‌های شمالی کشور به همراه همدستانش دستگیر شدند و این متهم پس از بازجویی پلیسی به جز سرقت کابل به یک مورد قتل در یک تعویض روغنی در کرج اعتراف می‌کند و این موضوع به اداره جنایی پلیس آگاهی استان اعلام می‌شود. . . .

قاتل به نام "ج- ا" در ٤٨ ساعت آینده قرار بود در زندان قصر اعدام شود. با توجه به حساسیت موضوع قاضی پرونده به آگاهی آمد و پس از مشورت قرار شد که اجرای حکم اعدام قاتل داخل زندان تا اعزام متهم مرند به تعویق بیافتد. ازطرفی چون تنها قاضی صادر کنندة رای اولیه می توانست جلوی اجرای حکم متهم(ج-ا)رابگیرد بخت با این مرد بی‌گناه یار بود و قاضی پرونده همین قاضی‌ای بود که در جریان موضوع قرار گرفته بود . بلافاصله دوفقره نیابت قضایی صادر کرد. یکی برای اجرای احکام زندان قصر برای ممانعت از اجرای حکم اعدام وانتقال قاتل "ج-ا" به آگاهی کرج ونیابت دوم برای انتقال متهم دستگیر شده توسط آگاهی مرند.

بعد از ٤٨ ساعت هر دو تا متهم به کرج منتقل شدند. متهم اصلی که حکم اعدامش صادر شده بود به هیچ عنوان حرف نمی‌زد و تنها گریه می‌کرد و می‌پرسید شما چگونه به بی‌گناهی من پی بردید ؟ او وقتی آرامش خود را به دست آورد گفت: در طول این ٥ سال تمام موهایم سفید شد، زنم طلاق گرفته وتنها پسرم هم معتاد شده است. پدرم مغازه تعویض روغنی ام را فروخت وهمه اش را خرج وکیل کرد.

مرد بی‌گناه درخصوص علت اعتراف به قتل می گفت: مقتول شاگرد من بود وشب‌ها در داخل مغازه می خوابید یک روز صبح که هوا سرد بود وبرف هم باریده بود رفتم سرکارشاگردم در را از داخل با یک میله اهرم می کرد که از بیرون باز نمی شد. دیدم کرکره مغازه کمی باز است با خودم گفتم حتماً زودتر بیدار شده است در مغازه را بالا کشیدم دیدم جسد شاگردم غرق در خون داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاده است. از پله ها پایین رفتم اثریک چاقوی عمیق را روی سینه او مشاهده کردم. بلافاصله از مغازه بیرون آمدم وشروع به داد وفریاد کردم مردم وهمسایگان جمع شدند و به کلانتری رجایی شهر زنگ زدند.

وی افزود: پلیس آمد وتجسس کلانتری مرا گرفت وبا خودش به کلانتری برد. درداخل کلانتری همه گفتند تو قاتلی وچرا شاگردت را کشته ای ومرا کتک زدند. دیدم تحمل این همه ضرب وشتم را ندارم. زیر کتک به خودم گفتم اگر اعتراف نکنم مرا می کشند واگرهم اعتراف کنم حکمم اعدام است. پس بهتر که اعتراف کنم تا حداقل کتک نخورم. سرانجام با توجه به چیزهایی که دیدم نشستم وهمه چیز را گردن گرفتم و به قتل شاگردم بدون اینکه روحم اطلاعی داشته باشد اعتراف کردم.بعد مرا به دادگاه بردند وآنجا هم همه چیز را گردن گرفتم.

این مرد بی‌گناه ادامه داد: چند روز بازداشت بودم و بعد مرا به زندان بردند.برای دوستان زندانی ام همه چیز را گفتم؛ می گفتنند اگر اعترافاتت را پس بگیری تورا به آگاهی می برند در کلانتری یک قتل را گردن گرفته ای، بروی آگاهی پنج شش قتل دیگر را هم باید گردن بگیری.چند بار دادگاه آمدم هروقت اسم آگاهی می آمد تمام بدنم می لرزید آن برخورد کلانتری را دیده بودم از اسم آگاهی وحشت می کردم هرچه دوستان وخانواده در ملاقات‌ها می‌گفتند من از ترس کتک گوش نمی کردم و در گفتن انگیزه قتل هم با بیان یک انگیزه واهی مثل اختلاف مالی قاضی را راضی کردم که قاتل هستم.در طول این ٥ سال تمام زندگیم از دست رفت و زندگی ام از هم پاشید.

.... و اما متهم مرند پس از انتقال بدون اینکه در جریان حضور متهم(ج-ا) در آگاهی باشد، از اصل موضوع بی اطلاع بود بیان کرد: من معتاد هستم ومواد مخدر های مختلفی را تجربه کرده ام. من وچند تا از دوستانم را به جرم سرقت سیم برق گرفته بودندومن قبلاً به آنها همه چیز را گفته بودم وگفتم من ٥ تا ٦ سال پیش یک نفر را در کرج کشته ام وتا بحال آگاهی یکبار دنبالم نیامده است وپلیس ما آنقدر که گفته می شود قوی نیست این را به دوستانم تعریف کرده بودم تا هم خودم را نشان بدهم وهم ترس آنها ریخته شود ودر زمان سرقت سیم برق اگر گیر کردیم کسی از آگاهی نترسد که متأسفانه زمانی که مارا در مرند گرفتند یکی از دوستانم جریان قتل را برای عوامل آگاهی تعریف کرده است.

جریان از این قرار بود...که من در زمستان چند سال پیش در یک شب سرد زمستانی برای پیدا کردن کار عازم تهران بودم در اتوبان کرج گفتند اینجا تاکسیرانی کرج است من به موادمخدر احتیاج داشتم پیاده شدم ساعت حدود ٩شب بود رفتم ترمینال کرج ٥٠٠ تومان حشیش خریدم یک نفر آنجا بود اوهم آمده بود حشیش بخرد من در مورد کار پرسیدم و باهم گرم صحبت شدیم هوا سرد بود به من پیشنهاد داد که شب پیش او در مغازه تعویض روغنی بخوابم رفتیم داخل مغازه یک بخاری که با روغن سوخته کار می کرد مغازه را گرم کرده بود با هم رفتیم بالکن مغازه وصحبت کردیم وچای خوردیم میوه خوردیم ومقدار با هم حشیش کشیدیم و...کلی باهم حرف زدیم شب از نیمه گذشته بود آماده خواب شدیم.

من روی تخت خوابیده بودم نمیدانم چقدر از خوابم گذشته بود دیدم شاگرد مغازه دارد بدن مرا لمس می کند فکر کردم می خواهد جیب‌های عقب شلوارم را پیدا کند من چون بچه شهرستان بودم خیلی ترسیدم احساس کردم می خواهد از من دزدی کند. با هم درگیر شدیم چون شب با یک چاقوی بزرگ، میوه خورده بودیم دستم را روی اپن دیوار بالکن دراز کردم و یک ضربه به سینه او زدم و او را به عقب هل دادم و پاهایش به دیوار کوتاه بالکن مغازه خورد و با سربه داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاد ومن هم وسایلم را جمع کردم در مغازه را پایین کشیدم وخودم را به ترمینال رسانیده ونزدیک صبح با اولین اتوبوس به تبریز رفتم.

راز یک جنایت بعد از ٦سال کشف شده بود و تمام اعترافات با عکس‌ها وفیلم بررسی صحنه مطابقت کامل داشت و تمام اعترافات با جزییات مورد باز سازی قرارگرفت؛ شکستن جمجمه براثر پرتاب مقتول به داخل چاله سرویس ویک ضربه چاقو داخل سینه وبخاری روغنی وچاقو و....همگی در عکسها دیده می شد.

این متهم با قرار قانونی بازداشت و متهم بی‌گناه "ج-ا" پس از ٦سال حبس از زندان آزاد شد، واقعا چه ظلم بزرگ به این بی‌گناه شده است. 

Donnerstag, 19. Dezember 2013

همسر و مادر پیمان (امیر رضا) عارفی زندانی تبعید شده به مسجد سلیمان، در راه بازگشت از ملاقات این زندانی سیاسی در یک تصادف رانندگی درگذشتند

علی‌ اخوان پور:
گناه این انسانها چیست ؟جنایت‌های پنهان رژیم آخوندی که شاید دور از چشم جهانیان اتفاق می‌افتد...

پیمان عارفی که دو ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در سن ۲۱ سالگی و به همراه همسر خود به اتهام هواداری از انجمن پادشاهی بازداشت و  به اعدام محکوم شد. حکم وی در دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال در تبعید تقلیل یافت.

درحالی که وی  دو ماه قبل از انتخابات بازداشت شده بود، اما در دادگاههای نمایشی پس از انتخابات به عنوان یکی از بازداشت شدگان حوادث انتخابات محاکمه قرار گرفت و تحت فشار به دروغ اعتراف کرد که در زمان انتخابات در روند برگزاری انتخابات اخلال کرده است.
زیبا صادق زاده همسر پیمان عارفی که به همراه وی دستگیر و مدتی زندانی شده بود در یکی از آخرین پستهای فیس بوکی خود نوشته است:
هوای ابری ، چشمانی بارونی ، خاطرات فراموش نشدنی سال 88"
بعد از ملاقات با پیمان ،من و مادر پیمان از سالن ملاقات اوین برمیگشتیم ،بدلیل استرس و نگرانی هایی که داشتیم ،نه تنها حال و روز خوبی نداشتیم ،بلکه نفس کشیدن هم برایمان مشکل بود،هرروز فضا متشنج تر از روزقبل ، ذهن ما هم درگیرتر از روز قبل .
به هنگام برگشت بقدری دلمون گرفته بود که از روی پل عابر پیاده که نزدیک به زندان اوین بود می تونستیم لحظه ای اوین رو تماشا کنیم تا کمی آروم بگیریم حداقل نگاه کردن به اوین باعث میشد که احساس نزدیکتری به پیمان داشته باشیم...با دیدن این صحنه به اندازه سرعت ماشین هایی که از زیر پل رد میشدن فکرها هم همینطور از ذهنم رد میشد، توان ایستادن نداشتم و روی همان پل نشستم .
متوجه زمان نشدم هنگام بلند شدن و تکاندن خاک از روی لباسم باعث شد حلقه از دستم بیرون بیاد وصدای ضربه حلقه به پل رو شنیدم و حلقه افتاد به همون جاده ای که ماشین ها به سرعت افکارم رد میشدن و ناگفته نماند که بدلیل ناتوانی ام خیلی خرافاتی شده بودم .
(بعد از سه ماهی که بازداشت بودم ، چهارده کیلو وزن کم کرده بودم ، همین باعث شد حلقه ازدواجمون براحتی از دستم بیرون بیاد ، ولی حاضر نبودم حلقه رو از خودم جدا کنم)
در آن لحظه به هیچ چیز جز حلقه توجه نکردم و تمام فکرم این بود که اون حلقه رو هر جور شده پیدا کنم ، به سمت پایین دویدم و همینطور ناخودآگاه اشک میریختم وچشمانم تار شده بود حتی نمیگذاشت بتونم رد حلقه رو پیدا کنم ، ساعت ها میگذشت وهوا هم تاریک میشد ....ومن فقط میتونستم با کف دستام و انگشتانم زمین را لمس کنم تا .. .بالاخره به کمک چند نفر تونستم اون حلقه رو پیدا کنم
بالاخره حلقه پیدا شد ،حلقه ای که شبیه حلقه نبود ،چرخ ماشین از روی حلقه رد شده واز وسط نصف و له شده بود .

روز چهارشنبه ۲۷ آذرماه٬ مجمع عمومی سازمان ملل با ۸۶ رای موافق و۳۶ رای مخالف قطعنامه‌ حقوق بشری علیه ایران را به تصویب رساند

علی‌ اخوان پور:
مجمع عمومی سازمان ملل روز چهارشنبه با تصویب قطعنامه‌ای٬ نسبت به نقض حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرد٬ اما در عین حال از قول‌هایی که رئیس جمهور ایران درخصوص بهبود شرایط در برخی زمینه‌های حقوق بشری داده است٬ استقبال کرد.

به گزارش خبرگزاری رویترز٬ روز چهارشنبه ۲۷ آذرماه٬ مجمع عمومی سازمان ملل با ۸۶ رای موافق و۳۶ رای مخالف قطعنامه‌ حقوق بشری علیه ایران را به تصویب رساند.

به موجب این قطعنامه٬ اگرچه نسبت به نقض حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی شده است٬ این مجمع قول‌های حسن روحانی در زمینه حقوق بشر٬ از جمله تاکیدش به تلاش برای حذف تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های مذهبی و همچنین ارتقای آزادی بیان و عقیده را مورد استقبال قرار داده است.

در این قطعنامه همچنین از طرح حسن روحانی برای اجرای منشور حقوق مدنی استقبال و از ایران خواسته شده است تا گام‌های «ملموسی» در جهت اجرایی شدن فوری این تعهدات بردارد.

متن پیش‌نویس این قطعنامه ۲۸ آبان‌ماه در کمیته سوم مجمع عمومی به تصویب رسیده بود.

این قطعنامه پیامدهای قانونی ندارد اما به گفته رویترز فشار بین‌المللی بر ایران را افزایش داده و انزوای بیشتر جمهوری اسلامی را به دنبال خواهد داشت.

روز چهارشنبه ۲۷ آذرماه پیش از تصویب این قطعنامه٬ نماینده ایران در مجمع عمومی سازمان ملل این قطعنامه را «غیرسازنده» دانست و گفت قطعامه مزبور بیانگر واقعیات ایران نیست.

آبان‌ماه سال جاری احمد‌ شهید٬ گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران به کمیته سوم این سازمان گفته بود که سابقه حقوق بشری ایران نباید به خاطر قول‌هایی که حسن روحانی به غرب داده است٬ نادیده گرفته شود. او آن زمان از اعدام «۷۲۴ تن» در ایران در عرض ۱۸ ماه انتقاد و تاکید کرد که ده‌ها تن از این افراد پس از انتخاب شدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور٬ اعدام شده‌اند.

Dienstag, 17. Dezember 2013

با امضای تفاهم نامه‌ای میان آموزش‌ و پرورش تهران و حوزه علمیه، مدارس دولتی در پایتخت ایران به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شود

علی‌ اخوان پور:
نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش‌وپرورش گفت: تفاهم نامه‌ای میان آموزش‌وپرورش شهر تهران و حوزه علمیه برادران به امضا رسید که بر این اساس مدارس دولتی تحت پوشش طرح به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شود! در این مورد محسن سازگارا گفته است: قرار گرفتن خردسالان و نوجوانان زیر ۱۸ سال در دسترس اهالی حوزه و حضور گسترده آقایان روحانی در مدارس می تواند فجایعی بسیار بد به بار آورد.

Montag, 16. Dezember 2013

نشانه های پایان کارِ حکومت آخوندها و نزدیک شدن این حکومت قرون وسطایی به زباله دانی تاریخ است

علی‌ اخوان پور:
در سخنرانی حسن روحانی رییس جمهور منتصب حکومت ولایت فقیه در هنگام ارائه بودجه گوشه ای از عمق فساد و ورشکستگی حکومت رو به زوال آخوندها به نمایش درآمد. این سخنرانی به نوبه خود سند ورشکستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حکومت آخوند ها بود. مقایسه ضمنی گوشه هایی از این سخنرانی با صحبتهای خامنه ای در طول سالیان گذشته از طرف دیگر عمق وارونه نمایی و فریب و دروغ در حکومت آخوندها را به نمایش می گذارد. 
 
فساد و ورشکستگی در حکومت آخوندها چنان فراگیر شده است که دیگر حتی با لاپوشانی و دروغ هم نمی توان مانع از آشکار شدن آن شد. 
 
 
این از نشانه های پایان کارِ حکومت آخوندها  و نزدیک شدن این حکومت قرون وسطایی به زباله دانی تاریخ است. 

Sonntag, 15. Dezember 2013

علی مطهری:موبایل‌های همه نمایندگان مجلس شنود می‌شود

علی‌ اخوان پور:
ترس و هراس رژیم بجایی رسیده که حتی نمایندگان مجلس نیز شدیدا تحت نظارت اطلاعات رژیم هستند،در این میان گفت‌های مطهری نماینده مجلس که از این موضوع پرده برداری کرده جالب به نظر می‌رسد:
علی مطهری، نماينده مجلس، روز شنبه ۲۳ آذرماه در بيانيه ای اعلام کرده که به دنبال تحقيقات درباره نصب دستگاه شنود و دوربين فيلمبرداری در دفتر کارش در ۵ ماه پيش، محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت روحانی، يک معاون و يک مديرکل وزارت اطلاعات در ارتباط با اين پرونده را از سمت خود برکنار کرده است و پرونده آنها مطابق مقررات داخلی وزارت اطلاعات در دست بررسی برای صدور حکم است. علی مطهری در اين بيانيه که در وب سايت شخصی خود منتشر کرده، نوشته است در دهم آذرماه سال جاری در جلسه ای به دعوت وزارت اطلاعات و با حضور محمود علوی، وزير اطلاعات دولت روحانی، و يکی از معاونان اين وزراتخانه حضور يافته است. اين نماينده مجلس گفته است: در اين جلسه به من اطلاع داده شد که «کارگذاری دستگاه شنود در دفتر کار اينجانب – همان طور که حدس می زدم- با هدايت يکی از معاونان مديريت قبلی وزارت اطلاعات توسط چند تن از افراد زير مجموعه او با انگيزه سياسی انجام شده است و آن معاون و مدير کل او هر دو از کار برکنار شدند و پرونده آنها مطابق مقررات داخلی وزارت اطلاعات در دست بررسی برای صدور حکم است.» آقای مطهری ۲۲ تيرماه از کار گذاشتن «دستگاه‌های مختلف استراق سمع و فيلمبرداری» در دفتر کار «خارج از مجلس» خود خبر داده بود. به گفته وی، در تصاوير به دست آمده از اين تجهيزات، «تصوير فردی که آن را نصب می‌کند، به وضوح ديده می‌شود و تصوير دو نفر ديگر از ۹ نفر متجاوز به حريم اين ملک نيز تا حدودی واضح است». در بيانيه روز شنبه علی مطهری همچنين آمده است: که افراد برکنار شده « به نادرستی کار خود اعتراف کرده و متنبه شده اند. اسامی اين افراد – هرچند مستعار- نزد اينجانب محفوظ است.» وی اضافه کرده است:«ضمنا در تاريخ ۹/۲۱/ ۹۲ وسائل شنودی که در دفتر اينجانب کشف و ضبط شده بود با يک دستگاه گوشی تلفن همراه و دستگاه DVR دوربين ورودی ساختمان که روز بعد آن ماجرا توسط افراد مذکور برای محو تصاوير آن به سرقت رفته بود مبادله شد. »

Donnerstag, 12. Dezember 2013

حداقل ۶ زندانی در روز جهانی حقوق بشر از بندهای مختلف زندان گوهردشت کرج جهت اجرای حکم ضد بشری اعدام به سلولهای انفرادی منتقل شدند

علی‌ اخوان پور:
روز سه شنبه ۱۹ آذر ماه حداقل ۶ زندانی از بندهای ۶ و۷  زندان گوهردشت کرج به سلولهای انفرادی منتقل شدند. سنین آنها بین ۲۵ و۴۰ سال می باشد. آنها به اتهام سرقت محکوم به اعدام شده اند.
اسامی ۶ زندانی که به سلولهای انفرادی منتقل شده اند به قرار زیر می باشد ۳ تن از آنها برادر می باشند:


یونس کنانی ، سامان کنانی  وفرزاد کنانی برادر می باشند و رضا کنانی پسر عموی آنها است .زندانی دیگری به نام  سیاوش شفیع پور می باشد  همگی آنها  از بند ۷ به سلولهای انفرادی منتقل شدند.
زندانی رضا از بند ۶ زندان گوهردشت کرج به سلولها انفرادی منتقل شد.
گزارش ارسالی حاکی از آن است که حکم ضدبشری اعدام آنها قرار است روز چهارشنبه به اجرا گذاشته شود.
این ۶ زندانی در حالی روانه سلولهای انفرادی جهت اجرای حکم ضدبشری اعدام  می شوند که  جهانیان، روز جهانی حقوق بشر را گرامی میدارند. رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای بار دیگر ضدیت خود را با مناسبتهای  جهانی نشان داد.

Dienstag, 10. Dezember 2013

دین تحمیل شده به مردمان میهن ما، همواره با منش، فرهنگ، تاریخ و فلسفه ایرانی در تضاد آشتی ناپذیر قرار داشته است

علی‌ اخوان پور:
دین نا انجا که امری شخصی، وجدانی و بی آزار است ، باعتبار کرامت انسان محترم می باشد؛ ولی هنگامیکه که به ابزار دخالتگری، تحمیق، سرکوب، تبعض، دگراندیش ستیزی و آئین کشی تبدیل می گردد، بجرم تحقیر و توهین به کرامت انسان و انسانیت، موضوع  نقد و نفی آزاداندیشان و آزادیخواهان قرار می گیرد.
اسلام، دین تحمیل شده به مردمان میهن ما، همواره با منش، فرهنگ، تاریخ و فلسفه ایرانی در تضاد آشتی ناپذیر قرار داشته است.  تهاجم دینی و آئینی به ایرانیان، هنوز با مقاومت بخش وسیعی از جامعه مواجه است.
برای رهائی از سلطه فاجعه بار سیاسی، دینی و فرهنگی نظام دینی، بایستی جایگاه اسلام را از دو منظر نگریست؛ نخست بمثابه امری خصوصی و وجدانی شهروندان، و دوم بعنوان ابزار حفظ سلطه فرهنگی - دینی مهاجمین آئینی در کشور ما.
سلطه نظامی اعراب بر ایران مربوط به قرنهای نخستین اسلام بوده، ولی سلطه دینی و فرهنگی شان همچنان ادامه یافته است. در دوران معاصر شبکه های مافیائی روحانیت شیعه که قبل از قدرت گیری نقش ستون پنجم را داشته اند، اکنون بعنوان ستون فقرات جمهوری اسلامی، مسئولیت تحمیل سلطه فرهنگی و دینی اعراب دوران قرون وسطی در ایران را عهده دار هستند.
سازمانهای سرکوب، تحمیق و چپاول دینی روحانیت شیعه، نهادهائی ایرانی ستیز اند که بر اساس ایدئولوژی آئین کش و فرهنگ ستیز بنا شده  و با منافع ملی، سیاسی و فرهنگ و منش ما تضادی آشتی ناپذیر دارند.
نفی نهادهای فاشیستی و انتقال امور دینی به امر خصوصی شهروندان؛ همزمان کوشش برای رهائی مردم از زیر آوار خرافات، تحجر، سلطه دین و فرهنگ و سنت های قرون وسطائی؛ راه اعتلاء ملی و شکوفائی جامعه و پلورالیسم دینی، فرهنگی و سیاسی را فراهم میسازد. تنها با راندن اسلام به حوزه خصوصی شهروندان، یکی از پیش شرطهای مهم نهادینه سازی آزادی و دمکراسی در ایران تدارک دیده خواهد شد.
سینه چاکان سلطه دین و فرهنگ عرب،  از حیله های گوناگون برای سرکوب و مرعوب کردن مردم بهر می گیرند. یکی از این نیرنگ ها، توسل جستن به صدور احکام اسلامی قتل دگراندیشان است.
رفتاری بیشرمانه تر از این نیست که شبکه های مافیائی روحانیت هستی یک ملت را قربانی دین، فرهنگ و سنت های بیگانه کنند و حکم قتل فرزندانشان را هم بر اساس قوانین دین تحملی صادر نمایند.
برای خاتمه دادن به سلطه گری سیاسی، دینی و فرهنگی اسلامگرایان، نیروی چنبش ملی ناچار است در وسیع ترین جبهه دمکراتیک- لائیک متشکل شوند و آلترناتیو جمهوری ایرانی را در برابر جمهوری اسلامی غیر ایرانی قرار دهند.
نیروهای قطب آزادی، دمکراسی و ایراندوست؛ با ضعف سازماندهی، تشتت، پراکندگی، و سنگ اندازی ایران ستیزان پان ترک و پان عرب و پان اسلامیزم مواحه هستند. این قطب از پتانسیل عظیمی برخوردار بوده و در صورت همپیمانی معطوف به جنبش های اجتماعی زنان، دانشجویان و کارگران،  می توانند ارتجاع نژادپرست پان ترک و پان عرب را منزوی، و پان اسلامیست ها را به زباله دان تاریخ بفرستند.
زمان آن فرا رسیده است که با شفافیت اعلام کنیم که مقدسات فاشیست ها و سلطه گران برای ما پشیزی ارزش ندارند، ولی آزادی ایدئولوژی، مذهب و اندیشه شهروندان را پاس می داریم.
 اکنون بخش عظیمی در جامعه ایران از حکومت اسلامی و اسلام رو برگردانده، مبارزه خود را تداوم مقاومت  1400 ساله "مرتدین" ایرانی علیه چیرگی متجاوزین دانسته و در آستانه تعیین تکلیف با سلطه اسلام در ایران قرار دارند. دیری ست که تابوت حکومت اسلامی بر سر دستان لرزان اقلیتی ناچیز باد کرده است.ایران در انتظار همپیمانی ملی فرزندانش برای رهائی و سربلندی ش غمگین نشسته است. اگر امروز من و تو  ما نشویم؛ و در دفاع از "مرتدین" و علیه سلطه دین و فرهنگ تحمیلی همپیمان نشویم؛ فردا دیر است!

Montag, 9. Dezember 2013

سرکار گذاشتن مردم توسط دولت با شعار تو خالی‌ منشور حقوق شهروندی

علی‌ اخوان پور:
کسی را بدنبال نخود سیاه فرستادن و یا کسی را سرِکار گذاشتن درادبیات کوچه وبازار فارسی ، بمعنی سرگرم کردن کسی است به کاری عبث و بیهوده  تا توجه او از کار و یا موضوع اصلی منحرف شود ، حالا داستان دولت تدبیر و امید آقای حسن روحانی ومنشور حقوق شهروندی ایشان است که با مطرح کردن این منشور ، قرار است حواس عده ای را ازمطالبه اعلامیه جهانی حقوق بشر که جمهوری اسلامی بزرگترین ناقض آن در دنیا شناخته شده است منحرف ساخته و بدنبال نخود سیاه منشورحقوق شهروندی دولت تدبیر و امید بفرستد ، منشوری که گویا قرار است تمام اندیشمندان ، حقوق دانان و دانشگاهیان و کارشناسان مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران بروند و در مورد آن ، به رایزنی و بحث و گفتگو بپردازند و بعد هم برای خالی نبودن عریضه ، نتایج پروهش و تحقیقات خود را در این خصوص به اطلاع دفتر ریاست جمهوری برسانند تا آقایان اعتدال گرا بنشینند به ریش این مردم درمانده بخندند !
و باز درادامه همین ضرب المثلِ ، اگر آن کس که قرار است بدنبال نخود سیاه فرستاده شود و یا سِر کار گذاشته شود ، حواس اش جمع باشد و متوجه شود که طرف مقابلش نقشه ای برای انحراف فکر و توجه او به موضوع و یا کاری بیهوده در سر دارد ، شخص مذکور با گفتن عبارت "خودتی عمو" ، طرف مقابل را متوجه میسازد که دست اش رو شده و او حاضر نیست توجه خود را از موضوع اصلی منحرف کند و بدنبال نخود سیاه برود ، و از شما چه پنهان که  عبارت "خودتی عمو" دراین مورد برای پرهیزاز بکار بردن نام آن حیوان باربر و دراز گوش و بی آزاری است که درفرهنگ و ادبیات فارسی به ناروا سمبل حماقت وبلاهت گشته است ، میگویم به ناروا چرا که حکومت اسلامی وبیت رهبری شخصیت هائی را در خود پروده  و برجایگاه های رفیع نشانده است که در بلاهت و حماقت ، گوی سبقت را ازاین حیوان باربر و بی آزار ربوده اند ، شخصیت هائی که هرکدام از آنان در حماقت و بلاهت ، به تنهائی میتوانند با یک طویله از دراز گوشهای بی آزار برابری نمایند ، بنابراین کنشگران سیاسی و اجتماعی که نقض سیستماتیک حقوق بشررا در ایران افشا میکنند و خواهان اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر دراین کشور میباشند اگر به دولت اعتدال بگویند : "خودتی عمو" بی احترامی نکرده اند . 
و اما داستان منشور حقوق شهروندی که آقای روحانی رئیس دولت اعتدال بتازگی از آن پرده برداری کرد  ، مرا بیاد  طرح "گفتگوی تمدن ها" که  سالها پیش ازاین آقای خاتمی رئیس دولت اصلاحات ، مبتکرآن بود میاندازد ، با این تفاوت که طرح گفتگوی تمدن های خاتمی اصلاح طلب ، عرصه بین المللی را حوزه تبلیغ وفعالیت خود قرار داده بود ولی طرح منشورحقوق شهروندی روحانی اعتدال طلب ، هم عرصه داخلی وهم عرصه بین المللی را در مّد نظر دارد تا در شرایطی که گفتمان حقوق بشردر جامعه ایران به مهمترین گفتمان شهروندان فرهیخته و ستمدیده ایرانی تبدیل شده است ، و درشرایطی که طشت رسوائی جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین ناقض حقوق بشر از بام دنیا افتاده است ، با اینگونه عوامفریبی ها برای اعلامیه جهانی حقوق بشر بدیل سازی کنند و مدعی گردند که با آمدن دولت آقای روحانی ، وضعیت حقوق بشر درایران رو به بهبود است و گویا دولت اعتدال روحانی در راه احیای حقوق پایمال شده ی شهروندان ایرانی گام برمیدارد ! و بدین ترتیب ساده لوحانی را بدنبال نخود سیاه بفرستند .
همچنین دولت اعتدال در شرایطی اقدام به بدیل سازی اسلامی برای اعلامیه جهانی حقوق بشر کرده است که پرونده سیاه 34 سال نقض حقوق بشر و جنایات رژیم جمهوری اسلامی بر روی میز دبیر کل سازمان ملل متحد و تمام مجامع و نهاد های بین المللی مدافع حقوق بشرمفتوح است و هر روز که میگذرد برگهای تازه ای بر پرونده قطور شکنجه و اعدام و نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران افزوده میگردد . حجم موارد نقض حقوق بشر در ایران آنقدر سنگین و گسترده است که کمیسیون حقوق بشرسازمان ملل متحد ، نماینده ویژه ای را مأمور رسیدگی به وضعیت حقوق بشر دراین کشورکرده است وهمانطوریکه میدانید جمهوری اسلامی ، امسال نیز برای سومین سال متوالی به درخواست های مکرر آقای احمد شهید نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشرسازمان ملل متحد ، برای مسافرت به ایران و رسیدگی به وضعیت حقوق بشر دراین کشورپاسخ منفی داده است . برادران لاریجانی که توسط خامنه ای به ریاست قوه قضائیه ، ریاست قوه مقننه وریاست کمیته حقوق بشرحکومت اسلامی گمارده شده اند ، مثل همیشه در پاسخ به درخواست های مجامع بین المللی حقوق بشر برای اعزام نماینده ای به ایران مدعی گردیدند که : "درهیچ جای دنیا مثل ایران دمکراسی و حقوق بشر رعایت نمیشود" ! و هنگامیکه خبرنگاران خارجی ازاین نوکران حلقه بگوش خامنه ای سئوال میکنند : پس چرا به نماینده سازمان ملل متحد برای بازرسی از وضعیت حقوق بشر، اجازه ورود به ایران را نمیدهید ؟ در جواب میگویند: چون ایشان یعنی آقای احمد شهید با ضدانقلاب ( بخوانید خانواده قربانیان ، شکنجه شدگان و زجر کشیدگان و زندانیان سیاسی سابق) ارتباط دارد و اطلاعات خود را از آنان دریافت داشته است !
همین دیروز قوه قضائیه جلاد جمهوری جمهوری اسلامی فرمان اعدام 4 تن دیگر از هموطنان خوزستانی ما را صادر کرد و همزمان با ارتکاب این جنایت ، صادق لاریجانی  گماشته خامنه ای و رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی در جمع مسئولان عالی قضائی حکومت اسلامی از صدور قطعنامه سازمان ملل متحد در خصوص محکوم نمودن جمهوری اسلامی در ارتباط با نقض حقوق بشر اظهار تأسف کرد و مدعی شد که : "این قطعنامه براساس ادعاهای مغرضانه و دروغ عناصر ضدانقلاب و متأثرازمطالب نادرستی که رسانه های ضد انقلاب نوشته اند صادر شده است " و کسی نیست که ازاین آخوند آدمکش سئوال کند که آیا اعدام بیش از 50 نفر در یک ماه را مطالبی است که رسانه های ضد انقلاب جعل کرده اند ؟!
رئیس جنایتکار قوه قضائیه جمهوری اسلامی ، در انتقاد از قطعنامه سازمان متحد و برای توجیه اعدام هائی که به دستور این قوه انجام گرفته و میگیرد میگوید : "قصاص نص صریح قرآن است و انتظار نابجائی است که بخواهند ما از اجرای مضمونی قرآنی ، بدلیل تصویب یک قطعنامه دست بکشیم ، اعتقاد به قصاص مختص نظام حقوقی جمهوری اسلامی نیست ، بلکه اعتقاد دینی بیش از یک میلیارد مسلمان است ." ! وقتی در ابتدای این نوشته گفتم که آن حیوان چهارپای دراز گوش بی آزار بر برخی از شخصیت ها و مسئولان جمهوری اسلامی شرف دارد ، سخنی به گزافه نگفته ام . صادق لاریجانی گماشته رهبر جمهوری اسلامی در قوه قضائیه ،  آدم کشی و اعدام های فله ای و بدون محاکمه عادلانه و بدون وکیل و حق دفاع را "اعتقاد دینی" بیش یک میلیارد مسلمان میداند ! زهی وقاحت به این آخوند که بی چشم و روئی را به اوج رسانده است ، و کسی نیست از این آخوند بی شرم بپرسد که :  کدام خراب شده ی اسلامی را در دنیا سراغ دارید که طی 34 سال دهها هزار انسان را به اتهامات واهی ملحد و منافق و محارب و مفسد فی الارض و غیره به چوبه های دار آویخته باشد ؟! در کدام کشور آسیائی و افریقائی عقب مانده ای  ، مشتی آخوند بیسواد و عقده ای بر قوه قضائیه تسلط دارند و به استناد احکام و تفسیر های من درآوردی ، جان انسانها  را بازیچه افکار متعفن خود کرده اند ؟! این اسلام منحصر بفرد را آخوندهای آدمکش از کجا آورده اند که در هیچ کشور اسلامی عقب مانده ای(بجز عربستان سعودی) نمونه ای از این قوانین الهی و قرآنی در قوانین جزائی آنان مشاهده نمیشود ؟!
رئیس جمهور دولت تدبیر و امید که در مورد حقوق شهروندی نطق و خطابه ایراد میکند و صاحبان اندیشه و دانشگاهیان و وکلا را بدنبال نخود سیاه  بررسی و تنظیم منشور حقوق شهروندی روانه میکند ، اگر راست میگوید جلو آدمکشی قوه قضائیه را بگیرد و اجازه ندهد که  شهروندان بیگناه ایرانی قربانی رقابت جناحهای فاسد جمهوری اسلامی شوند ، زیرا همه میدانند که فعال تر شدن ساطور قصابی قوه قضائیه جمهوری اسلامی و افزایش تعداد اعدام ها در چند ماه اخیردر ارتباط مستقیم است با زورآزمائی جناحهای رقیب در حکومت فاسد جمهوری اسلامی ، پس از روی کار آمدن آقای حسن روحانی ، بیت رهبری و دارودسته های نظامی و امنیتی پیرامون آن از اعدام های اخیر وسیله ای ساخته اند 1 – برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه  2- برای تضیعف دولت روحانی در انظار عمومی  و صحنه بین المللی . خامنه ای خودکامه با فعال تر کردن ساطورقصابی قوه قضائیه  ، میخواهد هم به مردم ایران و هم به دولت اعتدال بگوید که قدرت رئیس جمهوری کشور ، فقط در حد  وزیر خارجه است برای عبور دادن بیت رهبری و جمهوری اسلامی از بحران هسته ای و نه بیشتر از آن .
دولت اعتدال اگر براستی صداقتی در کارش وجود دارد و آنطور که ادعا میکند میخواهد به مردم ایران  خدمت کند ، بجای سرگرم کردن جامعه با طرح های توخالی و تبلیغاتی نظیر منشور حقوق شهروندی ، در درجه اول باید جلو کشتار قوه قضائیه را که این روزها بی محابا مشغول اعدام های فله است  بایستد و مردم را در جریان قرار دهد که چرا این قوه در ماههای اخیر سیاست خود را بر ایجاد رعب و وحشت بیشتر و افزایش اعدام ها قرار داده است . آقای روحانی به عنوان مسئول قوه مجریه اگر نتواند به مردم ایران بگوید که قوه قضائیه زیر فرمان خامنه ای ، به قوه اعدام و آدمکشی تبدیل شده و هیچ نشانی از عدالت و اعاده حقوق مردم دراین قوه مشاهده نمیشود ، اگرنتواند برای مردم ایران توضیح دهد که قوه قضائیه فاقد استقلال است و دربست در اختیار باندهای نظامی و امنیتی ذوب شده در ولایت فقیه میباشد ، بداند که در پاسداری از آرای مردم که در انتخابات 92 بنام ایشان به صندون ریخته شده ، اهمال ورزیده است .
آقای حسن روحانی که در هر فرصتی و به طعنه ، سرهنگ بودن خود را نفی و به حقوق دادن بودن خویش افتخار میکند ، حتماً میداند که قانون اساسی هرکشور، مرجع ومنبعی است برای سایر قوانین و از جمله قوانین مدنی و جزائی کشور ، و منشورحقوق شهروندی دولت اعتدال آقای روحانی اگر قرار است به شکل لایحه ی دولت ، برای تصویب به مجلس شورای اسلامی زیر نر خامنه ای ارائه شود ، در وحله اول نباید هیچگونه تعارضی با قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته باشد ، و کیست که نداند در بند بند قانون اساسی جمهوری اسلامی ، تبعیض و نابرابری  و بی عدالتی موج میزند و برخی از مواد آن از قوانین عصرحجر و توحش انسان غارنشین نشأت گرفته است ودلالان دین در ایران ، با افزودن واژه هائی از قبیل الهی و اسلامی بر این قوانین ضدبشری مشروعیت بخشیده اند تا در پرتو آن بتوانند به جنایات و غارتگری های خود ادامه دهند ، روی همین اصل است که وقتی منشور حقوق شهروندی دولت اعتدال را مطالعه میکنیم بازمیبنیم علیرغم بازی با کلماتی از قبیل : کرامت و شرافت انسانی ، برابری شهروندان در برابر قانون ، آزادی بیان و مطبوعات ، ارزش های انسانی و اسلامی و سایر لفاظی های پوچی که در منشور حقوق شهروندی دولت اعتدال مشاهده میشود همه بی ارزش است ، چرا که جوهره  منشور حقوق شهروندی مذکور چیزی نیست مگر همان قوانین اسارت بار و قرون وسطائی جمهوری اسلامی که ابتدا در قانون اساسی قید شده و سپس در قوانین جزائی و مدنی جمهوری اسلامی تبلور یافته و حالاهم برای خام کردن و فریب دادن مردم ایران و با هدف بدیل سازی برای اعلامیه جهانی حقوق بشر و بی اعتبار کردن این سند تاریخی بشریت متمدن در قالب "منشور حقوق شهروندی "عرضه شده است .
رئیس جمهور حقوقدان حتماً میداند که صادق لاریجانی و تیم آدمکش زیر دست او نیز به استناد و در پرتو قوانین جزائی ضدبشری جمهوری اسلامی که ملهم از قانون اساسی قرون وسطائی این کشور است ، اعدام ها و آدمکشی های خود را توجیه میکنند و آنرا به حساب دستورات الهی و قرآنی میگذارند ! بنابراین اگر کسی اراده احیای حقوق شهروندی را درحکومت اسلامی در سر می پروراند ، اصلاح را باید از لغو قوانین ضدبشری و از جمله لغو شکنجه و اعدام آغاز نماید ، و باید بداند که تلاش برای آشتی دادن قوانین ضدبشری جمهوری اسلامی با اعلامیه جهانی حقوق بشر، تلاشی است بی ثمر و بیهوده چرا که این دو مقوله برای وضع و ایجاد قوانین از دو منبع متفاوت استفاده میکنند ، اولی از منبغ غیب و آسمان و مغزهای بیمارآخوندهائی چون صادق لاریجانی و مصباح یزدی و مکارم شیرازی و دومی از منبع زمینی و عقل و خرد جمعی انسان متمدن وتکامل یافته در قرن 21 .  
تلاش جناح های اصلاح طلب و اعتدال گرای جمهوری اسلامی برای آشتی دادن قوانین تبعیض آمیر قرون وسطائی و  وحقوق شهروندی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر متجلی شده است ، بجائی نخواهد رسید ، زیرا ساختار حقوقی و قانونی سیستم ولایت فقیه ، راه را بر هرکس و هر جریانی که حتی با نیت خیرخواهانه بخواهند اصلاحاتی را در این ساختار بوجود آورند بسته است . حتی در "فصل حقوق مردم" در قانون اساسی جمهوری اسلامی که اصلاح طلبان و اعتدال طلبان ، تمام امید خود را به اجرای آن فصل بسته اند و مردم جان بلب رسیده ایران را به اجرای آن وعده میدهند ، این حقوق با اگرها و مگرها مقید و مشروط گردیده  و باز ما را  بجای اول یعنی همین قوانین ضدبشری موجود جمهوری اسلامی برمیگرداند  برای مثال : اجتماعات آزاد اند مگر اینکه مخل و نظم و امنیت باشند ! مطبوعات و نشریات آزاد اند به شرط اینکه با مبانی اسلام مغایرت نداشته باشند ! تشکیل احزاب و گروههای سیاسی و فرهنگی آزاد است در صورتیکه در چهار چوب قوانین فعالیت کنند ! زنان ومردان در چهارچوب قوانین شرع مقدس  دارای حقوق مساوی اند ! و غیره و غیره که ذکر آنها داستان مثنوی هفتاد من کاغذ است .
همزمان با پرده بردای از منشور حقوق شهروندی دولت امید و تدبیر آقای روحانی ، جمعی از چهره های شاخص  فرهنگی و هنری وسیاسی جامعه ، طرحی را برای عبور گام به گام از جنایت و خشونت به یک جامعه مدنی و در شأن ایرانیان ارائه داده اند که مورد اقبال تمامی اندیشمندان و فرهیختگان ایرانی در داخل و خارج از کشور قرار گرفته است ، آقای خاتمی و دولت تدبیر و امید او اگربراستی میخواهد اقدامی در جهت تأمین حقوق شهروندان ایرانی بنماید ، بعنوان قدم اول ، شایسته خواهد بود که از طرح فرهیختگان سیاسی و فرهنگی ایران در مورد لغو گام به گام  اعدام و شکنجه و خشونت درایران حمایت کنند و با پشتیبانی از مطالبه فرهیختگان جامعه ، اولاً به مردم ایران نشان دهند با جنایاتی که قوه قضائیه مرتکب میشود موافق نیستند و ثانیاً به جهانیان ثابت نمایند که بطور جدّی در پی احقاق حقوق شهروندی ایرانیان هستند .

سپیده دم روز پنج‌شنبه هفته گذشته ۱۵ نفر در زندان دیزل آباد کرمانشاه و زندان مرکزی ایلام اعدام شدند


علی‌ اخوان پور
سحرگاه روز پنج‌شنبه ۱۴ آذر ماه ۷ زندانی با اتهام‌های مرتبط با مواد مخدر در زندان دیزل آباد کرمانشاه و ۸ زندانی در زندان مرکزی ایلام اعدام شدند.
بر اساس این گزارش از هویت این زندانیان و اتهام زندانیان اعدام شده در ایلام اطلاعی در دست نیست.
هیچ کدام از رسانه‌های رسمی ایران تاکنون خبر اعدام‌های روز پنج‌شنبه را اعلان نکرده‌اند.

Sonntag, 8. Dezember 2013

ساعت ۱۰ صبح روز شنبه ۱۶ آذر ماه دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان کارون اهواز به نامهای هادی راشدی و هاشم شعبانی به مکان نامعلومی منتقل شدند

علی‌ اخوان پور:
 صبح روز شنبه هادی راشدی و هاشم شعبانی از زندان کارون به مکان نامعلومی منتقل شدند و خطر اجرای حکم اعدام ایشان وجود دارد.
 ساعت ۱۰ صبح روز شنبه ۱۶ آذر ماه دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان کارون اهواز به نامهای هادی راشدی و هاشم شعبانی به مکان نامعلومی منتقل شدند.
کریم دحیمی فعال حقوق بشر به گزارشگر هرانا گفت: «با توجه به اعدامهای مخفیانه چهار زندانی سیاسی اهل شادگان احتمال اجرای اعدام این دو نفر خیلی زیاد است.»
هاشم شعبانی‌نژاد، شاعر، وبلاگنویس، دبیر ادبیات عرب و دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی دانشگاه چمران اهواز و هادی راشدی، دبیر شیمی و فوق لیسانس شیمی کاربردی توسط شعبه دوم دادگاه انقلاب اهواز به اعدام محکوم شدند و پس از آن این حکم عینا به تایید رسید.
این دو زندانی سیاسی عرب همراه با محمدعلی عموری‌نژاد، سید جابر آلبوشوکه و مختار آلبوشوکه به اتهام محاربه وفساد فی‌الارض و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شدند.

Mittwoch, 4. Dezember 2013

موعظه گران و مبلغان اسلام خود سردمدار بی‌ اخلاقی‌ هستند


علی‌ اخوان پور:
 کسی که عیب دیگری را اگرباشد، بزرگ می کند و ازآن هرنوع استفاده و ازجمله استفاده سیاسی را، برای مخدوش کردن اذهان عمومی می برد، بدون شک خودش مملو از چنین عیبی است و یا اینکه از محبوبیت افراد یا سازمان مورد اتهام وحشت دارد، در غیر آنصورت هیچ لزومی نباید باشد که ما از هر نیرنگی برای خراب جلوه دادن رقیب، و بویژه از مسایل خصوصی و خانوادگی آنها، در سیاست بهره گیریم! اگرما خود راه درستی می رویم، هیچ نیازی به این نیرنگها و عوامفریبی ها نیست.
داره اینجا مقاله در این مورد نوشته دکتر گلمراد مرادی را می‌خوانیم:
مثلی است که گویند، اگر کسی درجوامع محدود وتحت کنترل، مطلب غیر "اخلاقی" وغیر نرمالی را زیاد تکرارکند و آن را درزندگی اجتماعی اغراق آمیز بد بداند ودائم بحث او باشد، ازسه حالت خارج نیست: اولایا خودمبلغ ازنظر اخلاقی ضعیف است وهیچ شرف انسانی را رعایت نمی کند و همه اعمال غیر "اخلاقی" را انجام می دهد و برای سرپوش گذاشتن بر این اعمال می خواهد اذهان عمومی را مشغول بدارد. همان کاریکه امروزه به ظاهر هوا داران جمهوری اسلامی، علیه احزاب و شخصیتهای مخالف خود، می کنند. دراینجا با بیان فقط یک نمونه ازحقه بازیهای سردمداران جمهوری اسلامی بسنده می کنیم وبقیه رامی گذاریم برای تحقیق وقضاوت خوانندگان محترم. برای اطمینان خاطر، بایدبگویم که طرح این مسئله دشمنی نیست، بلکه یکی از اعمال چندش آور و واقعی این حضرات است که در جمهوری عدل علی درایران اتفاق افتاده است که آخوندی درمسجد روی منبر موعظه می کرده که گویا شهدا زنده اند و هرگز نمی میرند. در صورتی که او خودش خوب می داندکه دروغ می گوید. وقتی انسان کشته شد، بقول خیام "چو رفتی، رفتی". دیگر راه برگشت ندارید. در رابطه با ظاهر سازی آخوندها، شعری داریم، گویا از همین عمر خیام نیشابوری بوده که می گوید: "شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی       هر لحظه به دام دگری پــا بستی
          گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم        آیا تو چنان که می نمایی هستی"
 بله شیخی که موعظه برای دیگران می کند، همانند این شیخی است که موعظه ازروی روده کرده و رسن می بافد و با وصف این که خودش کثیف ترین و بی اخلاقی ترین عمل را انجام داده، انتظار هم دارد که هر چه بگوید، به او باور کنند. البته واژه کثیف بکار می برم، نه این که هم خوابگی با زن جوانی کثیف باشد، نه، خیلی هم لذت بخش است، اگر این عمل دو جانبه باشد و این امری بس طبیعی است و هیچ هم نیاز ندارد که برایش جا نماز آب بکشیم. پس اگر عمل بین عاشق و معشوقی انجام  پذیرد، بسیار لذتبخش است. اما چیزی که کثیف باید دانست، حقه و نیرنگی است که این آخوند کلاهبردار برایش بکاربرده. اگر دختر با رضایت خودش می دانست و دوست می داشت با این مردکه هم بستر شود، حرفی نبود و هردو راضی بوده اند و هیچ نیاز هم نبود که آدم آن را بد بداند. ولی از اینکه با دروغ و بنام شوهر جوانش و بجای او این عمل انجام گرفته، نه اینکه زشت است، بلکه هرانسانی را ازاین آئین ضدزن، منزجر می کند. بی تردید آوردن این داستان مقابله به مثل هم نیست و ما این را بهیچ وجه نمی خواهیم، بلکه این امرحقیقتی است که درجمهوری اسلامی اتفاق افتاده است و بایستی برای روشنگری جوانان گفته شود. "یک دختر جوان و معتقد که شوهر اش تازه شهید شده بوده، خیلی صادقانه از این آقای موعظه گر می پرسد، به بخشید آقا این امکان وجود دارد، آن طور که شما می فرمائید، حسین من زنده باشد، زیرا او در راه میهن شهید شده و روزی بتواند بر گردد؟! آخوند حقه باز و بی اخلاق که موعظه اخلاق می کند، می بیند این دختر زیبا، زیاده از حد ساده لوح و هالو است. در پاسخ به او خیلی جدی می گوید، معلوم است اگر شما به کسی نگوئید و این سر را نزد خود نگهدارید، او حتما برمی گردد وبدین شیوه و بانیرنگ وحقه اسلامی بنام حسین وسر و رو پوشیده، بنابگفته این حقه باز ترکش خمپاره چهره اورا زشت کرده و نباید دیده شود. از این راه ترتیب کار دختر را می دهد. و این یک واقعیت است و چون به کررات تکرار شده، بعداز کشف آن، ظاهرا آخوندرا خلع لباس کرده وبشهر دیگری تبعیدش نموده اند. بدون این که زندانش کنند و یا شلاق بزنند!! جالب اینجاست که اکنون این دختر بی دین شده و نه اینکه علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می کند، بلکه علیه اسلام یک کارزار راه انداخته است و دیگر هیچ توجهی به اسلام نمی کند وآن را دین ریاو تزویر می داند و ازمملکت هم خارج شده است. این نوع حقه بازی و نیرنگ هر روز در سایه این جمهوری به اصطلاح اسلامی اتفاق می افتد و کمتر کسی از آن خبر می یابد. اگر بخواهیم یکی، یکی این ها را بر روی کاغذ آوریم، مثنوی خواهد شد. حالا همین رژیم علیه مخالفان سرسخت خود ازاین سلاح کهنه اخلاق اسلامی سوء استفاده می کند که مردم پاک نهادرا علیه مخالفان اش بسیج نماید. اما بر گردیم به اصل موضوع، ببینیم قضیه از چه قرار بوده؟ بفرض، اگر زنی از شوهر خود خوشش نیاید زیرا اورا معامله کرده  و به مردی شوهر داده اند یا بجای خون بوده و یا زن به زن بوده و یا طبق قوانین اسلام زن به عنوان خادم مرد بوده که این معلوم است، آن مردرا دوست نداشته باشد. زیرا قبل از ازدواج هیچ رابطه حتا گفتگوئی با او نداشته است و با اخلاق و رفتار اش آشنا نشده و هیچ امکان دیگری هم وجود نداشته که بخواهد بعداز کشف نکات منفی در او، جدا شود و درنتیجه و بفرض اگر دست بکاری خلاف عهد و پیمان با مردرا زده است که نباید می زد، این یک امرطبیعی وغریزی بوده است و اغلب انسانها، چه زن و چه مرد، جایز الخطا هستند. اگر چنین اتفاقی بیافتد، انسانهای معقول نخست عیب را جداگانه پیش خود می بینند و از خود می پرسند که من چه عیبی داشته و دارم؟ و بعد خیلی دوستانه و پس از توافقات از هم جدا می شوند. هر دو طرف معقول حتا بنا به قانون انسانی تمام تعهدات را نیز می پذیرند! این نکته درست رفتار کردن و مطقی در این جمهوری اسلامی "بی غیرتی" مردرا نشان می دهد، و اینجور تلقی کرده اند که اگر مرد "غیرت" داشته باشد، باید زن اش را مثلا بکشد!! در صورتی که همین جمهوری اسلامی، دزدی، حقه بازی، دروغ و نیرنگ وکلاهبرداری و کار ناشایست و بی اخلاقی را عملا زبونی و بی "غیرتی" نمی داند و این ها کارهای بدی نیستند!! در حالی که در تئوری همه این اعمال غیر قابل بخشش و لایق حد زدن هستند. اما در عمل فقط رابطه زن و مرد و آن هم بیشتر زنان با مرد غریبه بدون تحقیق، خطای نا بخشودنی است و فقط این مسئله رابطه نا مشروع را بی اخلاقی محض می دانند و پیراهن عثمان اش می کنند و انواع و اقسام انگ ها را به آن می چسبانند و اگر دسترسی داشته باشند، شاید در ملاء عام دستور به سنگسارش بدهند! جالب تر ازهمه این است که آن رابه مسایل سیاسی ربط می دهند، در صورتیکه این یک مسئله کاملا خانوادگی است و هیچ ربطی به مسایل سیاسی ندارد. چه بسا بیل کلینکتن رئیس جمهور خوبی برای مردم آمریکا بوده، اما دیدیم که نکته ضعف هم داشته است و با وصف زن زیبا و بچه داشتن با پراکتیکانت کاخ سفید، مونیکا، رابطه داشته است. البته ما بعنوان مدافع حقوق انسانی بر این نکات ضعف انسانها، صحه نمی گذاریم و آن را دلیل بر تعلیم و تربیت نادرست و شدیدا ضعیف می دانیم و این گونه رابطه را، علیه عهد و پیمان زناشوئی، محکوم می کنیم. دوما این چنین افکار و آدمی خود را در بن بست می بیند و رهائی از این بن بست فقط در آنست، آنچه که خود رعایت نمی کند به صورت تهمت به دیگری بچسباند و این بد "اخلاقی" را طوری عوامفریبانه تکرار کند و بد بداند که واویلا یارو "پشت گردنش پهن" است وهیچ غیرت ندارد و الی آخر!! متأسفانه این یک اسلحه بسیارکهنه است که دراکثر جوامع اسلامی جا افتاده است وبکارگیری آن علیه دشمنان که "بی اخلاق اند"، بسادگی رواج دارد و سخت است از چنین طرز تفکری خودرا رها کردن. در واقع 1400 سال است که برای آن زمینه چینی شده. یعنی 1400 سال است که به قول اعرابی، شرف و آبروی مرد لای پای زن اش است که در آن جوامع زن به صورت کالا و برده در سایه اسلام خرید و فروش می شود. نوشتن یک داستان پند آمیز از خلیفه عباسی، المعتصم بالله، برای مثال که چرا زنی از همسر خود بیزاری می کند و به دیگری گرایش نشان می دهد و یا بدرستی نمی خواهد، با هر مردی هم بستر شود، بد نیست. "گویند یکی از سران قبایل عرب دخترکی برده، به عنوان هدیه برای المعتصم بالله خلیفه عباسی، آورده بود. دخترک بسیار زیبا بود و المعتصم بالله اورا خوش آمد. شب اول که می خواست با او هم بستر شود، دخترک عذرش را خواست و امتناع ورزید. المعتصم بلافاصله غضبناک گردید و جلادرا خواست وگفت که دخترک را گردن زند! هنگامیکه جلاددست دختر را بست و خنجر تیز را بر گردن دختر نهاد که او را گردن زند، المعتصم بالله که خشمش فرو نشسته بود و شیفته ی زیبائی دخترک شده بود، گفت: دست نگهدار و اورا رها کن. او پس از آنکه میر غضب ازسالن رفت، ازدخترک به آرامی پرسید، این چه حکمت است که هزاران زن می خواهند، فقط با من بخوابند و برخی ازآنها به این آرزو، سالها می مانند، اما تو حاضر بمردن هستی و نمی خواهی با من هم بستر شوید، چرا و سر این در چیست؟ دخترک باشهامت گفت: حاضرم بمیرم اما با مردیکه بوی دهانش می آید اگرخلیفه اسلام نیز باشد، هم خوابگی نکنم!! خلیفه اسلام اورا بخشید و گفت تو با شهامتی، آفرین بر تو که عیب مرا به من گفتی. من در حرم صدها زن دارم اما هنوز یکی پیدانشده که این عیب مرا بمن بگوید. خلیفه ضمن اینکه دستور حضور حکیم باشیان را داد که چاره ای برای بوی دهانش بجویند، روی به دخترک کرد و گفت: اگر به من افتخار دهی وسوگلی حرمم شوی بسیار میمنت بخش است". نقل بمعنی، احتمالا تاریخ نویسان زیرک و باهوش ایرانی، این نکته را برای پند آورده اند که آموزنده است. درهرحال روایت درست یا نادرست یک نکته در آن نهفته است که با واقعیت زندگی صدق می کند. یعنی اگر زنی از مردش خوشش نیاید  و هیچ راه چاره ای هم نداشته باشد. مثلا طلاق و جدائی از او، و آن شوهر برای مثال بد سرشت و خشن باشد و نسبت به زن خشونت نشان دهد و برای نمونه بوی تعفن دهان نیزداشته باشد، زن ازاو بیزار می شود وحتا حاضر به پاسخ سلامش نیست، اگر دراسلام مردی به زنش سلام کند! اما چون درجامعه اسلامی این زن هیچ شانس و امکانی برای جدا شدن از چنین مردی نداشته و احتمالا اکنون هم به دلایل اقتصادی، ندارد، پس راه هرزه می رود و تنها راه، به دزدی خودرا ارضاء کردن، برایش می ماند. گرچه پیمان شکنی است، البته اگر پیمان دوطرفه باشد و این پیمان شکنی کار درستی نیست که آن را از هر طرف بشکنند. سوماینکه زن و مرد فرق نمی کند ازنظر غریزه جنسی هرزه باشند وقانع نباشند و به آنچه که دارند و به آن اندازه هم نتوانند به عهد و پیمان پای بند بمانند. یعنی آنها دنیا را فقط در روابط جنسی خلاصه کنند. این مسئله در همه جای دنیا وجود دارد و هیچ استثناء هم نیست و درجوامع اسلامی نیز هست که با تأسف به دلیل ترس و تهدید دائم، کمتر از آن شنیده می شود. همانطور که هم جنسگرائی، زن و مرد، یک مسئله تابو است و حتا جرم شناخته می شود. آن گونه که اشاره شد، با تأسف باید گفت در جوامع اسلامی کمتر به نفرت زنان که بازور پول به عقد کسی درآورده شده اند، توجه می شود و یا اصلا باور دارند که زن مسلمان دست از پا خطا نمی کند!! یعنی همانند کبک سر را زیر برف می کنند که کسی آنهارا نمی بیند! نمونه واضح وروشن آن، بسیار داریم. همین بی"اخلاقی" است که باوصف کنترل شدید در جمهوری اسلامی و طرحهای مختلف جدا سازی، هنوز هم به دزدکی ریسک می شود. مردان و زنانی که عهد و پیمان زناشوئی را می شکنند، در سایه همین کنترل شدید، چندین برابر شده اند و از زمان شاه به مراتب بیشتر هستند. به طوری که می گویند درجه طلاق در ایران از هر پنج ازدواج دو طلاق تا سال 1387 بوده است و این بالا ترین رقم حتا از آلمان که از هر سه ازدواج یک طلاق دارد و در اروپا شاخص است، بیشتر شده. این حضرات اسلامی فاحشه خانه هارا بستند ولی خانه های عفاف را باز کردند که قوادی هر خانه را برای ازدواجهای موقت و نیم ساعته یک ملای رسمی در کشور بعهده دارد. کسانیکه از مردان مجرد به ایران رفت و آمد دارند گواه این حقیقت هستند که بی اخلاق ترین در جامعه همین خواهران زینب اند که خود برای بیرون رفتن یک تارموی سر اززیر روسری، بدختران جوان به عناوین مختلف تذکر می دهند، تنبیه و به آنها توهین می کنند، درصورتیکه خود شبها درکاباره های زیر زمینی عشوه گری می نمایند. همین اسلامیان عادتی و یا موعظه گران اسلامی، وقتی از اخلاق حرف می زنند، کف لای دهان می اندازند و باتمام قوا علیه بی اخلاقی بظاهر مبارزه می کنند و حتا دستور سنگ سار و کشتن فجیع "خاطی" را می دهند، درحالی که خود در بی "اخلاقی" غوطه ور اند. یعنی خود و زنان و فرزندان، عمل "لواط" انجام می دهند! آن گونه که به ما گفته اند برای این کار در همان شهر قم مرکز فقه و تعلیمات اسلامی، شاهد زنده موجود است. گرچه چنین شرایطی که آن واعظ و مداح "اخلاق"، بوجود می آورد، قابل فهم است اگر که در زیر سلطه اسلام، مردان و زنان وجوانها به راهی دیگر بروند وحتا تقلید همجنس گرایان را در آورند.
در هر صورت طرح چنین مسایل خانوادگی زیر نام دفاع از "اخلاق"، اگر ریشه سیاسی و ضدیت با گروهی مخالف نا برابری و استبداد، نداشته باشد، پس چه می توان، نام آن را گذاشت؟! حالا اگر این گروههای مخالف، هوادار جمهوری اسلامی می بودند، بدون شک اگر صدها کار خلاف اخلاقی هم می کردند بر آنها سرپوش گذاشته می شد، همان گونه که در رابطه با کثافتکاریهای خود دم نمی زنند و چیزی نمی نویسند. ما اگر الف بای روابط انسانی و مسایل سیاسی را خوب بدانیم، اولا اختلاف خانواده و بی "اخلاقی" اگر بفرض باشد، که من فکر نمی کنم به آن شیوه که جمهوری ملاها از آن استفاده می کند، اصلا صحت داشته باشد. تازه اگر هم باشد، مسئله ای بسیار طبیعی است و هیچ مرزی نمی شناسد و در همه جای مملکت و حتا خارج از آن در میان همه ملتهای، مؤمن و غیر مؤمن وجود دارد. این نکته خیلی احمقانه و خیلی بی مورد است اگر بفرض رفتار خانوادگی افراد را درمسایل سیاسی دخیل دهیم. چه بسا ما افرادی را در سطح جهان داشته باشیم، که زنباره یامردباره باشند (نکته سوم)، اما هرگز دروغ نگویند ونیرنگ نزنند، آن چیزیکه بنام نیرنگ و دروغ وحیله دراین اسلام ناب محمدی درسطح وسیعی رواج دارد. یعنی عملا پایه و اساس اسلام بر دروغ و نیرنگ گذاشته شده. حتا در قرآن مجید بر مکر و تزویر خدا به نا باوران اشاره دارد و می گوید: "همانا منافقان با خدا مکر و حیله می کنند و خدا نیز با آنان مکر می کند.....". سوره النساء آیه 142 قرآن مجید. یعنی خدای توانا و قادر مطلق بقدری در برابر ناباوران ناتوان است که به مکر و حیله متوصل می شود.
اکنون ببینیم چه اتفاقی افتاده است؟ اولا، تا آنجائیکه ما اطلاع داریم، هیچ اتفاقی که به مبارزه و جنبش حق طلبانه انسانهای حق و حقوق پایمال شده، لطمه وارد آورد، نیافتاده است که جمهوری جنایت کار اسلامی برای انحراف اذهان عمومی آن را کاهی به کوهی تبدیل کرده ومطرح می نماید. جمهوری اسلامی ومسلمانان مغز متحجر از "فساد اخلاقی درزندگی کمپ نشینی" مخالفین شان حرف می زنند و می کوشند برای ازمیان برداشتن مخالفان، یعنی کسانیکه زندگی قرون وسطائی راپذیرفته اند فقط به این دلیل که در سر زمین خویش نمی خواهند زیرسلطه دیکتاتوری باشند ونمی خواهند باخواری زندگی کنند. دوما، در همه جای دنیا مسایل غیر اخلاقی وجود دارد وبویژه درآن سرزمینهائی که زیاد بر اخلاق تکیه می کنند، مانند کشورهای مقید به مذهب، آمریکا، ایران، واتیکان و غیره بوی تعفن اش بقدری زیاد است که آزار می دهد قوه شامه را. شرم باد برکسانی که خودغرق درمنجلاب فساد هستند، اما نکوهش می کنند لغزش دیگران را. آنگونه که در پیش اشاره شد، به فرض این هجویاتیکه درسایتهای متعدد جمهوری اسلامی آورده شده، اگر اینان در سایه جمهوری اسلامی می بودند چون همه درزیر لوای اسلام ناب محمد زندگی می کردند و "کنترل زن کاملا وجود داشت"، دچار این تهمتها نمی شدند!! ننگ باد بر مدافعان دروغ و نیرنگ و ظاهر سازی.
                                  دکتر گلمراد مرادی

Dienstag, 3. Dezember 2013

امیر تتلو امروز سه شنبه ۱۲ آذر ۹۲ دستگیر شد


علی‌ اخوان پور:

رییس پلیس امنیت اخلاقی ناجا سرهنگ مسعود زاهدیان در گفت‌وگو با خبرنگار «انتظامی» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره برخورد پلیس با خواننده‌های زیرزمینی که اقدام به ساخت آثار خود و پخش آن در شبکه‌های خارجی می‌کنند گفت: پلیس با این دسته از افراد برخورد می‌کند و اخیرا نیز با خواننده‌ای به نام «تتلو» برخورد کرده است و وی هم‌ اکنون پس از دستگیری در اختیار مقامات قضایی است.