علی اخوان پور:
رعایت حقوق بشر ونوع دوستی بسیار صفت با ارزش و جزو خصایل مثبت انسانی می باشد . بشرط اینکه نه تبعیض وجود داشته باشد ونه جنبه ظاهری وتبلیغاتی. چون گفته می شود :
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدر آورد روز گار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی ، نشاید که نامت نهند آدمی
از سوی دیگر گفته می شود چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است . بنابراین وقتی احمدی نژاد در سوگ برادر بسیجی واقعی اش هوگو چاوز نامه تسلیت ستایش انگیز با آب و تاب تهیه و ارسال می کند و تأکید می نماید که وی جزو صالحانی است که با عیسی مسیح و امام زمان باز خواهد گشت. خوب اگر واقعاً جزو باور وی می باشد باید گفت نکوست. به ویژه اینکه برای اینکه به جانشین چاوز واعضای خانواده اش وملت ونزوئلا تسلیت گفته وابراز همدردی نموده با شد همراه با رحیم مشایی سفر به ونزوئلا کرد تا در مراسم تشییع چاوز حضور داشته باشد وبر تابوت وی بوسه زند .سپس مادرش را در آغوش بکشد تا سرش را بر شانه ی امن وی گذارد . آنگاه همین صحنه با دختر چاوز نیز تکرار شود. در صورتیکه گزارش شده است که یک زن 35 ساله کارتن خواب بدلیل سرما در مشهد جان سپرد . حال سئوال است که ریشه ی پدیده ی شوم کارتن خوابی چیست؟ چه فرقی میان این هموطن محروم کارتن خواب در تهران با مادر و دختر چاوز در کاراکاس می باشد که برای تسلی خاطرشان و همدردی کردن اینان را آغوش کشید تا سر بر شانه ی احمدی نژاد بعنوان جای امن بگذارند . حال گذشته از اینکه این اقدام وی از نظر دین فروشان عوامفریب پیرو وحامی ولی فقیه چیست؟ چون علی مطهری با این اقدام احمدی نژاد انتقاد کرده است. در صورتی که جسد زن نگون بخت کارتن خواب 35 ساله در مشهد مشخص نیست چگونه بر داشته و کجا بی نام ونشان دفن شده است؟ همینطور سئوال است چرا باید برای بعضی از آدم ها برخی بندگان جزو بندگان اَ ه ، اَ ه و برخی جزو بندگان اَخ ، اَخ ِ خدا باشند؟!
عباس عبدی : "گریه احمدی نژاد در آغوش مادر چاوز" را که دیدم، از خنده منفجر شدم!
به گزارش سرویس سیاسی انتخاب ؛ وی در روزنامه بهار نوشت : مضحکبودن این تصویر نه در روبوسی و مصافحه، که در گریانبودن رییس دولتی بود که اگر قرار بر گریهکردن بهمناسبت ازدسترفتن هموطنانش داشت در این سالها دهها بار باید عکس گریانش را میدیدیم؛ حداقل در زلزله آذربایجان باید قطره اشکی نثار مردم داغدیده میشد.
عبدی می افزاید: مرگ هوگو چاوز از اتفاقاتی است که یکی از ابعاد ناشناخته جریان دولت را برملا کرد و آن نگاه این جریان به خارج است. تفاوت نگاه این جریان به نیروهای داخل و خارج از کشور را میتوان در تعریفوتمجیدهایی دید که رییس دولت از چاوز کرد که او را بالاتر از قدّسین و هم رکاب با امامزمان و حضرت مسیح قرار داد و بازگشت او را وعده داد (در حالی که آن بندهخدا در آخرین لحظات زندگیاش درخواست میکرد نگذارند بمیرد!)
این تحلیلگر اصلاح طلب اضافه می کند: درمقابل، توهین و استهزایی نبوده و اکنون هم نیست که نثار صدروذیل شخصیتهای ایرانی نکرده باشند؟ بسیاری از افراد این جامعه هستند که نسبت به عملکردها و سیاستها و حتی تعلّقات فردی شخصیتهای انقلاب و ایران نقد دارند و آن را در حد مقدور طرح هم میکنند، ولی این بدان معنا نیست که مرغ همسایه را غاز بدانیم و خط بطلان بر سابقهولاحقه سیاستمداران و شخصیتهای ایرانی بکشیم که چه خوب چه بد برای این کشور کوشیدهاند، ولی وقتی نوبت به خارجیها میرسد گیوه خود را بالاکشیده از این سرِ عالم بکوبیم به آن سوی دنیا برویم و بعد تعاریفی از فرد متوفا کنیم که با هیچ منطقی جور درنمیآید و مرحوم ازدنیارفته هم این چیزها را درباره خودش قبول نداشته، شاید هم متوجه این موقعیت خود نبوده است! مشکل اصلی جامعه ما رفتار رییس دولت و گروه او نیست؛ مشکل آنانی هستند که اگر کسی کوچکترین حرفی برخلاف گزارههای رسمی آنان از دین میگفت، کفنهایشان را که روی چوب لباسی حاضر و آماده بود میپوشیدند و سرازیر خیابانها میشدند تا مانع از رفتن ایمان و امان مردم شوند، ولی امروز در برابر این اظهارات و رفتارها، جز سکوت کار دیگری انجام نمیدهند.
آنان که در سال 84 انتخاب او را ناشی از دستور یا خواست امامزمان میدانستند، امروز چگونه میتوانند در برابر این دستور یا خواست راه دیگری در پیش گیرند؟
جناح دولت در مسیر ازپیشتعیینشدهای بهسوی انتخابات در حال حرکت است و گمان نمیکنم که بخواهند یا قادر شوند در مسیر دیگری نیز گام بردارند و منتقدان محافظهکار آنان هم توجه کافی ندارند که دولت گامهایی را برمیدارد و هنگامی که محافظهکاران خود را سرگرم مواجهه با یکی از این گامها میکنند، دولت گام بعدی را برمیدارد که چالشبرانگیزتر از قبلی است؛ در نتیجه مجبور میشوند کار پیشین دولت را رها کنند و در پی رفعورجوع اقدام بعدی آن شوند، ولی هنوز بحث درباره کمّوکیف اقدام جدید را نکردهاند که رییس دولت گام بعدی را برمیدارد.
از اینرو محافظهکاران یا باید با ادامه این مسیل همراه شوند، که نهایت آن از پیش روشن است، یا آنکه نگاه خود را تغییر دهند. تغییر این نگاه مستلزم یک خانهتکانی ذهنی از اتفاقاتی است که در هفت سال گذشته رخ داده است؛ سیاست یکبام و دوهوا را نمیتوان در بلندمدت پیگیری و اجرا کرد.
عبدی در پایان تصریح می کند: راستی تا فراموش نکردهام بد نیست بگویم دیروز و بهمناسبت روز زن (8مارس) برگی از زندگینامه بعضی از زنان ایرانی را میخواندم. نمیدانم چرا با دیدن این تصویر از رییس دولت به یاد اقدام قرهالعین در مازندران افتادم.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen