علی اخوان پور:
خامنهای برای تقویت روحیهی چند هزار نفری از طلاب و بسیجیانی که همه کارمندان رسمی حکومت و دیوانسالاری دینی هستند و در اجتماع مقابل وی شعار میدهند، میگوید: «نخبگان و هوشمندان جهان به ملت ایران آفرین میگویند.» (همهی نقل قولهای این نوشته از سخنان خامنهای از سایت تابناک گرفته شدهاند) کسانی که اخبار و رویدادهای ایران را در سراسر دنیا دنبال میکنند چنین نخبگان و هوشمندانی را سراغ ندارند. البته کسانی مانند فلینت لورت (تحلیلگر ارشد سابق سیآیای) و همسرش (کارمند سابق وزارت خارجهی امریکا) که برای جمهوری اسلامی لابی میکنند و از تنعمات درگاه ولایت نیز برخوردارند، هستند که چنین سخنانی را به زبان میآورند.
احتمالا اینگونه سخنان هنگامی به زبان دلالان جمهوری اسلامی میآید که به هزینهی مردم ایران به کشور سفر میکنند و به پابوس مقامات میروند. در تاریخ روابط میان امریکا و ایران تبدیل شدن ماموران سیآیای و وزارت خارجه به دلالان سیاسی کشور مورد مطالعه و خدمت و سود بردن از آن سابقه داشته است. (کیم روزولت، گریشن یاتسویچ و ریچارد هلمز)
همپیمانان چپ ضد امپریالیست جمهوری اسلامی نیز ممکن است چنین نکاتی را به زبان آورده باشند (کسانی که در کشور خودشان به دنبال تاسیس نظام استبدادی مطلقه مثل جمهوری اسلامی هستند) اما غیر از این دو دسته کسی در دنیا نیست که جمهوری اسلامی را با این همه جنایات و قساوتها بستاید. البته خامنهای وقتی از ملت ایران سخن میگوید خود و وفاداران به حکومت را در نظر دارد.
خامنهای در باب اعمال دشمنان (موهوم) کشور میگوید: «میخواهند مانعتراشی کنند که ملت ایران به پیشرفت و رشد دست نیابد.» امروز هیچ قدرتی در دنیا غیر از حاکمان جمهوری اسلامی مانع پیشرفت کشور نیست. ساختار استبدادی و الابختکی حقوقی کشور و تمرکز منابع در دست باندهای فاسد و نظام رانتخواری و امتیازات طبقهی روحانیت مثل یک بختک گریبان کشور را گرفته و نمیگذارد نیروهای کشور تنفس و رشد کنند. فرار سرمایه و مغز از کشور یک جریان دائمی بوده و ریشه در نظام ولایت فقیه دارد.
خامنهای با فرافکنی، نفرت خود از غرب و ایالات متحده را به همهی مردم ایران نسبت میدهد: «ملت ایران در طول سیوچند سال مراحلی را گذرانده است که تا میگویند دشمن، ذهن مردم ایران متوجه آمریکا میشود.» هیچ نظرسنجی مستقل و آزادانهای در کشور سخنان خامنهای را تایید نمیکند. برای برساختن دشمنی مردم ایران با امریکا مقامات جمهوری اسلامی ملت را به خود تقلیل میدهند و راه را نیز بر هرگونه نظرسنجی مستقل میبندند. رهبری که ۲۴ سال است در یک انتخابات خود را در معرض نظر مردم قرار نداده نمیتواند از جانب آنان سخن بگوید.
خامنهای در باب عکسالعمل در برابر حملهی نظامی اسراییل به تاسیسات اتمی میگوید: «گاهی سردمداران رژیم صهیونیستی ما را تهدید به حمله نظامی میکنند اما خودشان هم میدانند و اگر نمیدانند بدانند اگر غلطی از آنها سر بزند جمهوری اسلامی، تلآویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.» این هم یک رجزخوانی تهی برای تقویت روحیهی خودیها است. اولا اسراییلیها به احتمال زیاد به تنهایی برای نابودی تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی اقدام نخواهند کرد و ثانیا اگر چنین کنند جمهوری اسلامی نمیتواند تلآویو و حیفا را با خاک یکسان کند چون پس از آن بخشهایی از تهران و قم با خاک یکسان خواهد شد که ولی فقیه چنین ظرفیتی را برای اینگونه تصمیمگیری از خود نشان نداده است. اصل بر بقای حکومت و روحانیت است و نه نابودی آن. روحانیت حاکم در ایران آنچنان غرق در فساد و مطامع دنیوی است و آنقدر در سراسر کشور دارای منافع است (شرکتها و کارخانهها) که نخواهند گذاشت ریالی به خودشان خسارت وارد آید.
خامنهای به صراحت در سخنرانی خود استقلال یک کشور عضو شورای امنیت را نفی میکند: «دولت خبیث انگلیس هم نقش مکمل آمریکا را بازی میکند و خودش استقلالی ندارد.» خامنهای اگر نمیداند که کشورهای همپیمان در مقاطع خاص و مهم تاریخی با هم همراهی میکنند (چنانکه امروز جمهوری اسلامی شریک جنایات بشار در کشتار ۷۰ هزار سوری است) باید از مقام خود استعفا دهد و اگر میداند مرتکب دروغی بسیار بزرگ شده است.
کشورهایی که در سایه آمریکا زندگی کردند
۳۴ سال است که مقامات جمهوری اسلامی و دیگر اسلامگرایان یک دروغ بسیار بزرگ به جامعهی ایران گفتهاند و آن این است که برخی کشورها در زیر سایهی امریکا زندگی میکنند. در دنیای امروز کشورها با هم روابط و پیمانهای متقابل دارند. برخی از این پیمانها میان کشورهای دمکراتیک و برخی میان کشورهای دمکراتیک و غیر دمکراتیک است. این دیدگاه معوج چپگرایانه بسیاری از مردم ایران را از دیدن واقعبینانهی روابط بینالمللی محروم کرده است. کشورهای اروپایی اکثرا همپیمان ایالات متحده هستند و رابطهی بسیار نزدیک تجاری و امنیتی و سیاسی دارند اما هیچیک از آنها زیر سایهی امریکا نیستند. برخی کشورهای عربی نیز با نظام غیر دمکراتیک چنین رابطهای با ایالات متحده دارند.
خامنهای با اتکا به این دروغ نتیجه میگیرد که آنها که زیر سایهی امریکا هستند وضعیت بدتری نسبت به ایران دارند. کافی است از کشورهای منطقه، قطر و امارات متحدهی عربی را با ایران مقایسه کنید و ببینید این کشورهای نفتخیز که روابط گستردهای با ایالات متحده دارند در وضعیت بهتری هستند یا ایران. قطر در سه سال گذشته بالاترین درآمد سرانه را در دنیا داشته است (سال گذشته حدود ۱۱۸ هزار دلار).
خامنهای به موضوع مذاکره با امریکا که میرسد در سه جمله مرتکب یک دروغ بزرگ دیگر میشود. او میگوید: «از جمله تاکتیکهای تبلیغاتی اینها این است که از طرف رهبری ایران، کسانی با آمریکاییها مذاکره کردند این دروغ محض است. تاکنون از سوی رهبری ایران هیچکس با آنها مذاکره نکرده است. در برخی موارد مسوولان دولتی راجع به مسائل مقطعی با آمریکاییها مذاکره کردند که البته مخالفتی با آن نداشتم.»
همه امروز در دنیا میدانند که هیچ مقامی در جمهوری اسلامی نمیتواند با دولت امریکا بدون کسب مجوز از خامنهای مذاکره کند. اگر مقامات دولت در برخی موارد با امریکاییها مذاکره کردهاند که خامنهای بدان معترف است این بدین معنی است که حکومت با مقامات امریکایی مذاکره کرده است و نفی آن موجب سرسخت نمایی و نمایش کلهشقی رهبر جمهوری اسلامی نمیشود.
او در زمینهی جهتگیری کشور میگوید: «در همه این موارد پیشرفت داشتیم هم در زمینه امنیت و هم در سلامت و هم نفوذ بینالمللی و هم تسلط بر حوادث گوناگون که بر کشور و منطقه جاری است.» البته خامنهای در ارائهی این بیلان ظاهرا گزارشهایی را که مقامات بدو میدهند به ماشین کاغذ-خرد-کنی سپرده است. در طول یک سال گذشته چکهای برگشتی سه برابر شده است؛ پروندههای ثبت شدهی سالانه در قوهی قضاییه از حدود ۱۳ میلیون به ۱۶ میلیون رسیده است؛ تعداد زندانیان از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۱، ۲۳ برابر شده است (با دو برابر شدن جمعیت)؛ تعداد اعدامها همچنان ایران را در صدر کشورهای اعدام کننده قرار داده است؛ جوانان سارق را به دلیل سرقت ۵۰ هزار تومان اعدام میکنند؛ مراکز درمانی کمبود داروی بیهوشی و داروخانهها کمبود دارو دارند (نه به دلیل تحریمها بلکه به دلیل عدم اختصاص ارز)؛ و کشورها یکی پس از دیگری روابط اقتصادی خود را با جمهوری اسلامی کاهش میدهند. تنها بخشی که در کشور خوب کار میکند ماشین سرکوب است که نوعی امنیت قبرستانی سیاسی در کشور ایجاد کرده است.
چند سالی است که با خالی شدن خزانهی اخلاق و ارزشها (به واسطهی دروغگوییها و تقلبات مفرط) مقامات جمهوری اسلامی در دادن بیلان کاری خود به سراغ علم و تکنولوژی آمدهاند. خامنهای در این قلمرو میگوید: «در حوزه آب و محیط زیست و سلولهای بنیادی و انرژی هستهای و… کشور به پیشرفتهای بزرگی توانست دست پیدا کند.» تنها در حوزهی آب و محیط زیست میتوان به خشک شدن تدریجی رودخانههای بزرگ کشور مثل زایندهرود و کارون و خشک شدن دریاچهها مثل دریاچهی ارومیه و تشدید آلودگی آب تالابها و هوای شهرها اشاره کرد.
تنها برگ برندهی خامنهای در بحث از پیشرفت علمی غنیسازی اورانیوم تا حد بیست درصد است. آیا هزینههای این امر که بدون تنش با کشورهای غربی نیز ممکن بود (در یک قلم محروم شدن کشور از حدود ۵۰ میلیادر دلار درامد ارزی در سال ۹۱) ارزش غنیسازی بیست درصدی به روش جمهوری اسلامی را داشته است یا خیر؟
ولی فقیه جمهوری اسلامی در موضوع انتخابات نیز وعدهی دروغ میدهد. او هم میگوید همگان میتوانند در انتخابات رقابت کنند و هم این رقابت را منوط به اعتقاد به جمهوری اسلامی (بنا به تجربه، شخص خودش) میکند: «در انتخابات همه سلیقهها و جریانات معتقد به جمهوری اسلامی شرکت کنند. این هم حق همه است و هم وظیفه است. انتخابات برای یک سلیقه و جریان سیاسی خاص نیست. همه کسانی که به استقلال کشور و آینده کشور اهمیت میدهند و دلشان برای منافع ملی میسوزد باید در انتخابات شرکت کنند.»
علی خامنهای همانند دیگر مقامات جمهوری اسلامی همهی پیشرفتهایی را که مردم ایران علیرغم تمایل حکومت داشتهاند به حساب خود میگذارد. درست بعد از تحولات پس از انتخابات سال ۸۸ و تجمعات بزرگ دانشجویی در اعتراض به سرکوب مردم، خامنهای از حضور چهار میلیون دانشجو در کشور ابراز نارضایتی کرد اما هنگام «پز دادن» که میرسد او از ۲۵ برابر شدن تعداد دانشجویان در کشور از سه دههی قبل به این سو سخن میگوید. به همین ترتیب مقامات جمهوری اسلامی از مطبوعات نیمهمستقلی که با هزارگونه زحمت و فشار در داخل کشور منتشر میشوند و هر هفته تعدادی از آنها بسته یا محاکمه یا روزنامهنگاران آنها بازداشت میشوند در مجامع بینالمللی به عنوان نشانهی آزادی در کشور سخن میگویند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen