درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Dienstag, 30. April 2013

سنگسار به قانون مجازات اسلامی بازگشت


علی‌ اخوان پور:

شورای نگهبان در اقدامی که از سوی یکی از معاونان قوه قضائیه، غیرقانونی خوانده شده اقدام به تغییر قانون مجازات اسلامی کرده و واژه "سنگسار" را که به جای آن "سلب حیات" گذاشته شده بود به متن این قانون باز گردانده است.

ظاهرا تمام ۹ ماهی که این لایحه برای تایید نهایی در دست شورای نگهبان بوده، جدال بین مجلس و قوه قضائیه و شورای نگهبان بر سر مجازات زنای محصنه جریان داشته است.


بر اساس لایحه‌ای که قوه قضائیه به مجلس ارائه داده بود، مجازات سنگسار از قانون حذف و به جای آن "سلب حیات" قرار گرفته بود. هرچند این تغییر ناچیز نیز نتیجه این مجازات را تغییر نمی‌داد و در نهایت فرد متاهلی که وارد رابطه خارج از ازدواج شود، محکوم به مرگ است اما روش اجرای مرگ او دیگر نمی‌توانست سنگسار باشد.

این قانون نیز البته مورد اعتراض فعالان حقوق بشر، زنان و حقوقدانان بود چرا که علاوه بر اینکه برای یک رابطه جنسی مجازات مرگ تعیین کرده، دست قاضی را نیز برای تعیین نوع مرگ باز گذاشته بود.

اینک با نظر شورای نگهبان اما مجازات سنگسار همچنان قانونی است.

پیشینه حذف مجازات سنگسار

بحث بر سر صدور و اجرای حکم سنگسار برای زنای محصنه (رابطه جنسی خارج از ازدواج بین زن و مرد متاهل) از سال ۱۳۸۰ آغاز شد. در آن زمان به دلیل اعتراضات بین‌المللی و داخلی به اجرای مجازات سنگسار، رئیس وقت قوه قضائیه، هاشمی شاهرودی طی بخشنامه‌ای به قضات توصیه کرد که از صدور و اجرای این حکم خودداری کنند.


آسیه امینی می‌گوید تنها راه حذف مجازات سنگسار لغو قانون آن است

علت صدور این بخشنامه از سوی هاشمی شاهرودی چنین عنوان شده بود که اجرای سنگسار برای اسلام ایجاد وهن می‌کند. با این حال بسیاری از قضات وقعی به این بخشنامه ننهاده و همچنان به صدور و اجرای این حکم ادامه دادند.

آسیه امینی روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان که روی بسیاری از پروند‌ه‌های سنگسار کار کرده می‌گوید تنها در فاصله سال ۱۳۸۴ تا کنون ۸ مورد حکم سنگسار اجرا شده است.


درباره علت اصرار قضات به صدور و اجرای حکم سنگسار، خانم امینی می‌گوید: «من دست‌کم در جریان دو پرونده، در جریان تصمیم‌گیری قاضی البته بعد از اجرای حکم بوده‌ام. با یک نفر مستقیماً صحبت کردم و نامه نفر دوم به رئیس قوه قضاییه را خواندم. در هر دو مورد عنوان شده بود که احدالناسی نمی‌تواند و حق ندارد جلو حد الهی را بگیرد، حتی رئیس قوه قضائیه. مثلاً قاضی مشهد که این حکم را در مورد دو نفر صادر کرده بود و دستگاه قضائیه مشهد و نیروی انتظامی و بخشی از نیروی سپاه آن را در بهشت رضای مشهد اجرا کرده بودند، استدلال‌شان این بود که قوه قضائیه اگر می‌خواهد این قانون اجرا نشود، باید قانون را عوض کند».

در اصل دعوای بین شورای نگهبان و قوه قضائیه و مجلس، دعوایی فقهی است که افتادن در آن دوری باطل است. یک سو شورای نگهبان است که معتقد است حد الهی قابل تغییر نیست و سوی دیگر کسانی هستند که اجرای این حد را موجب وهن اسلام می‌دانند.

قضات هم در این میان دستشان باز است که بین حد الهی و جلوگیری از ایجاد وهن برای اسلام یکی را انتخاب کنند. آنها می‌گویند اگر قرار به عدم اجرا باشد باید قانون تغییر کند. برای تغییر قانون اما آیا امیدی هست؟


سکینه آشتیانی یکی از زنان محکوم به سنگسار بود که پرونده او جنبه بین‌المللی گرفت و فشار زیادی را بر جمهوری اسلامی وارد کرد


آسیه امینی می‌گوید: «راستش من در این هفت هشت سالی که روی پرونده‌های سنگسار کار کرده‌ام، اساساً امیدواربودن را یک کار عبث می‌دانم یعنی عملگرایانه نیست. به چه چیزی باید امید داشت؟ به قانون باید امید داشته باشیم که قانون صریحاً دارد دست قضات را باز می‌گذارد. شاید بتوان گفت تنها مورد مثبتی که می‌توانست امیدوارکننده باشد، در همین چارچوب بسته قانون مجازات اسلامی و نه مثلاً در حوزه‌ی قانون حقوق بشری یا یک قانون دموکراتیک، شاید فتاوی کسانی مثل آیت‌الله منتظری ممکن بود بتواند راهگشا باشد، چون ایشان فتوا داده بود که حد الهی در زمان غیبت قابل اجرا نیست».

خانم امینی معتقد است حتی رهبر جمهوری اسلامی نیز از نظر فقهی در جایگاهی نیست که بتواند چنین حکمی صادر کند چرا که جایگاه او بیشتر سیاسی است تا دینی و تنها مراجع تقلید شیعه هستند که می‌توانند جلوی اجرای این قانون را بگیرند.

بالا بردن سن مسئولیت کیفری؛ اقدامی مثبت اما ناکافی

ماده دیگری که در قانون جدید مجازات اسلامی تغییر کرده، تغییر سن مسئولیت کیفری است. این سن که تا کنون برای دختران ۹سال تمام و برای پسران ۱۵ سال تمام قمری بود، برای هر دو جنس به ۱۵ سال تمام شمسی تغییر کرده است.

آسیه امینی ضمن تاکید بر این نکته که متن لایحه جدید قانون مجازات اسلامی هنوز به دست او نرسیده و او نمی‌تواند مطمئن باشد که این ماده بدون تبصره و اما و اگر تصویب شده باشد، تصویب چنین قانونی را یک اقدام مثبت ارزیابی می‌کند.

او می‌گوید: «تغییر قانون برای بالارفتن سن مسئولیت کیفری قطعاً یک دستآورد مثبت است. البته همان طور که گفتم من آدم بدبینی نیستم، ولی تجربه‌ی عینی به‌خصوص در دادگاه‌های محلی به من نشان داده که قضات با استقلال، رأی صادر می‌کنند و قانون باید بدون تبصره در بیان موضع خودش صراحت داشته باشد. من اعتقاد دارم که باید نتیجه‌ی این قانون را در دادگاه‌ها ببینیم».

خانم امینی معتقد است رسیدن به یک دستاورد واقعا مثبت زمانی است که مطابق کنوانسیون حقوق کودک، سن مسئولیت کیفری برای دختر و پسر ۱۸ سال تمام اعلام شود و به آن پایبندی هم وجود داشته باشد یعنی ضمانت اجرایی داشته باشد.

قانون جدید مجازات اسلامی پس از ابلاغ به رئیس جمهوری، از خرداد ماه اجرا خواهد شد.

Sonntag, 28. April 2013

علی خامنه ای انسان را به یاد ماری آنتوانت ملکه فرانسه در دوران انقلاب این کشور می اندازد


علی‌ اخوان پور:
 از دید علی خامنه ای همه چیز بر وفق مراد است و مردم اگر اعتراضی میکنند بیجاست.  وضعیت نابسامان کشور و اوضاع فاجعه آمیز اقتصاد این بار نیز هیچ انعکاسی در صحبت های علی خامنه ای ندارد. او و سایر مسئولان رژیم  مشکلی در کشور نمی بینند و طبیعتا در پی یافتن راه حلی هائی برای خروج کشور از بحران نیز نیستند.
صحبت هائی که از علی خامنه ای در زیر آمده، نشان میدهد که او یا از مشکلات مردم کاملا بی خبر است و یا آنکه خود را به نادانی میزند. همه میدانند که مشکل مردم استفاده از کالاهای داخلی یا خارجی نیست. اکثر مردم چه بسا خواهان خرید تولیدات داخلی بجای تولیدات خارجی یا چینی اند. اما کیست که نداند مشکل، قدرت خرید مردم است و نه عدم خواست خرید تولیدات داخلی که  به سبب سیاست های رژیم اکثرا یا نایابند یا قدرت رقابت با تولیدات خارجی بویژه چینی را ندارند. گفته علی خامنه ای انسان را به یاد ماری آنتوانت ملکه فرانسه در دوران انقلاب این کشور می اندازد که گفته میشود وقتی به او اطلاع میدهند مردم پول برای خریدن نان ندارند میگوید: “اگر مردم نان ندارند باید بروند بجای آن شیرینی بخورند”!  

Samstag, 27. April 2013

مدیران مسئول روزنامه ها و مطبوعات سراسری هفته گذشته به وزارت اطلاعات احضار شده اند


علی‌ اخوان پور:
باتوجه به ترس همیشگی‌ رژیم از اطلاع رسانی سالم و برای اجرای هر چه بهتر نمایش انتخابات،مدیران مسئول روزنامه ها و مطبوعات سراسری هفته گذشته به وزارت اطلاعات احضار شده اند تا خط قرمز ها و موارد ممنوع به آنها اعلام شود.

به گزارش کلمه،
در حالی که کمتر از ۵۰ روز تا زمان برگزاری انتخابات فرصت باقی است و سایه سنگین فضای امنیتی و شبه کودتایی چهار سال گذشته هنوز هم بر عرصه سیاسی کشور گسترده است، وزارت اطلاعات اقدام به احضار مدیران مطبوعاتی کشور برای حضور در یک جلسه کرد تا باز هم فضای امنیتی و زبان تهدید را به فضای رسانه ای محدود فعلی حاکم کند.

در این جلسه، فردی که خود را معاون وزیر و مسئول مطبوعات وزارتخانه معرفی می کرده، درباره انتخابات هشدارها و مواردی را مطرح کرده و از جمله تهدید کرده که با هرگونه سیاه نمایی در دوران تبلیغات انتخاباتی برخورد خواهد شد.

این مقام امنیتی همچنین خط قرمز اخبار و تحلیل ها را مواضع و اظهارات رهبری ذکر کرده و تهدید کرده که با هرگونه تخطی یا مخالفت به رهبری به شدت برخورد خواهد شد.

در این جلسه همچنین به مدیران مسئول مطبوعات اعلام شده است که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را در واقع سپاه برگزار می کند و این نیرو و وزارت اطلاعات مراقب همه مسائل خواهند بود و هیچ تخطی از محدوده های تعیین شده را تحمل نخواهند کرد.

جالب اینجاست که از طرف مسئولان امنیتی به مدیران رسانه ها اعلام شده که با وجود ممنوع بودن سیاه نمایی، هر میزان انتقاد از احمدی نژاد آزاد است و محدودیتی ندارد.

این در حالی است که بعد از اعتراضات سال ۸۸ بسیاری از معترضان به اتهام انتقاد از احمدی نژاد محکوم و در مواردی زندانی یا محکوم به شلاق و جزای نقدی شدند.

وزارت اطلاعات در حالی به احضار مسئولان روزنامه ها پرداخته است که ادعای انتخابات آزاد و آزادی مطلق در جمهوری اسلامی بارها از سوی حاکمان مطرح شده و وعده حماسه سیاسی نیز داده شده است. اما به نظر می رسد هنوز ترجیح حاکمیت این است که فضا امنیتی باقی بماند و انتخابات نیز در شرایطی آزمایشگاهی و به شدت کنترل شده برگزار شود.

Mittwoch, 24. April 2013

برای آنهایی که چهره واقعی‌ خاتمی را فراموش کرده اند



علی‌ اخوان پور:
 
توجه داشته باشید که عاطفه در زمان ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی به این فلاکت اعدام شد قابل توجه عزیزانی که آزادی موزیک و کنسرت دوره آقای خاتمی چشم آنها رو کور کرده بود و خبر نداشتند که در نقاط مختلف ایران چه به روز هموطنانشان میآید!!


عاطفه سهاله رجبی
مشخصات
سن ۱۶
ملیت ايراني
مذهب: احتمال قوي اسلام
وضعیت خانوادگی: مجرد
تحصیلات: تصديق دبستان
شغل :دانش آموز

تاریخ اعدام:۲۴ مرداد ۱۳۸۳
محل : نکا, ايران
نحوه اعدام: حلق آویز به دست قاضی
اتهامات: اعمال منافی عفت و زبان تند

خبر اعدام عاطفه سهاله (رجبی) دختر جوانی که از سلامتی کامل عقل برخوردار نبود، توسط سازمان عفو بین الملل ( ٢٣ اوت ٢٠٠٤) ، رسانه های اینترنتی ، پیک ایران (٢٥مرداد ١٣٨٣) ، ایران فوکوس ( ٣شهریور ١٣٨٣)، زنان ایران وهمچنین رادیو فردا، روزنامه اعتماد(٣١شهریور ١٣٨٣)، روزنامه کیهان(اول شهریور)، روزنامه ایران (٨شهریور١٣٨٣) انتشار یافت.

سایت اینترنتی پیک ایران در مورد این اعدام می نویسد" اين اعدام درحالی صورت گرفت که سن اين دختر نوجوان در شناسنامه ۱۶ سال می باشد امادادگستری شهرستان نکا سن وی را به دروغ ۲۲ سال اعلام نمود".درقسمتی دیگراز این گزارش آمده است" لازم به ذکر است مردی که همراه اين دختر ۱۶ سالهدستگير شده بود تنها به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شده بود و پس از اجرای حداسلامی آزاد گرديد".

صفرعلي سهاله ، پدر عاطفه در گفت و گو با سايت زنان ايران با نشان دادن شناسنامه خود كه درآن سال تولد دخترش عاطفه ١٣٦٦ثبت شده ، از تنظيم شكايتي عليه حكم اعدام عاطفه خبر مي دهد.همچنين در رونوشت وفات عاطفه كه در سازمان ثبت احوال كشور باشماره(٩٣٤٨٦٣٥/ف) ثبت شده ، سال تولد وي ١٣٦٦ عنوان شده است.
بنا بر اظهارات وکیل پدر عاطفه، شناسنامه عاطفه و پدرش و گواهي سند ثبت احوال همگي حکایت از ١٦ ساله بودن عاطفه دارند. در حالي كه رويه موجودقضايي اين است كه معمولا اعدام افراد زير ١٨ ساله اي را كه به اعدام محكوم مي شوند، تا بعد از ١٨ سالگي آنها به تعويق مي اندازند.

چند روز پس از اینکه توجه مراجع بین المللی به این مورد جلب شد، روزنامه های کیهان و ایران ، با انتشار خبر اعدام ،سن متهم را٢٢سال ذکر کردند. به گزارش همین روزنامه ها، دوشیزه سهاله در طول چهار سال قبل از اعدامش ، چهار بار به جرم فساد دستگیر شده و هر بار حکم صد ضربه شلاق در مورد او اجرا شده بوده است.
درمورد وضعیت روانی عاطفه سهاله ، و نامه ای که وی در زندان در اعتراض به حكم نخستينش نوشته و خود را مبتلا به جنون ادواري دانسته، وکیل پدرش به سایت زنان می گوید"تحقيقات محلي نيز نشان مي دهد كه عاطفه از سلامت عقلي كامل بر خوردار نبوده است".

از سال ١٩٨٩تعداد زیادی از ارگان های بین المللی مخالفت خود را با اعدام مجرمینی که دچار بیماری های روانی هستند اعلام داشته اند. در گزارش مخصوصسازمان ملل در سال ١٩٩٨ ذکر شده که کسانی که از بیماری های روانی رنج میبرند، در زمان بازداشت و بازجوئی و اعتراف، آسیب پذیرتر هستند.در سال٢٠٠٠سازمان ملل از دولت هائی که حکم اعدام را اجرا میکنند خواستبرای تطبیق قوانین خود با استاندارد های بین المللی درباره ممنوعیت اجرایحکم اعدام در مورد کودکان، بیماران روانی ومفلوجین، به اقدامات فوری دستبزنند

Montag, 22. April 2013

معرفی بازجوی گمنام وزارت اطلاعات



علی‌ اخوان پور:
فردی با نام مستعار مهدوی و نام واقعی سیدحسین اصلانی (حدودا ۵۰ ساله) سال هاست که سربازجوی اعضای نهضت آزادی است. وی که از اعضای وزارت اطلاعات از کینه توز‌ترین بازجویان در زندان اوین است و کتک زدن افراد بازداشتی در حین بازجویی و فحش‌های رکیک روش معمول اوست.


سیدحسین اصلانی نام بازجویی است که محمدامین هادوی فرزند اولین دادستان کل انقلاب در شکواییه اخیرش به صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه در مورد تهدیدهای وی در زندان اوین، گفته است. فردی با نام مستعار مهدوی که سال هاست سربازجوی اعضای نهضت آزادی است.
به گزارش خبرنگار کلمه، فردی با نام مستعار مهدوی و نام واقعی سیدحسین اصلانی (حدودا ۵۰ ساله) سال هاست که سربازجوی اعضای نهضت آزادی است. وی که از اعضای وزارت اطلاعات از کینه توز‌ترین بازجویان در زندان اوین است و کتک زدن افراد بازداشتی در حین بازجویی و فحش‌های رکیک و برخوردهای لات منشانه روش معمول اوست.
به گفته ی زندانیان تحت بازجویی وی، در بازجویی‌ها وی اصولا در پی کشف حقیقت نیست بلکه آنچه در مواجه با افراد تحت بازجویی دنبال می‌کند این است که با اعمال هرگونه فشار جسمی و روانی، از جمله نگهداری طولانی افراد در سلول های انفرادی و تهدیدهای فراوان به خود متهم و خانواده‌اش، افراد را مجبور می‌کند به سناریوی از قبل تعیین شدهٔ وی گردن نهند و به مواردی که وی دیکته می‌کند اعتراف کنند.
بر اساس این گزارش در اینگونه اقدامات وی به هیچ قید و بند اخلاقی و دینی و شرعی مقید نیست و اینگونه برخورد‌ها محدود به افراد جوان‌تر نهضت آزادی نمی‌شود، و حتی افراد مسن و سابقه دار را که قبل از انقلاب از فعالان سیاسی و مبارزین بوده‌اند، همچون دکتر یزدی، مهندس توسلی، مهندس صباغیان و امثال آن‌ها که در سنین بالای ۷۰ سال قرار دارند و از فعالین و مسوولین ارشد دوران انقلاب بوده‌اند نیز، همین نوع برخورد‌ها را داشته است..
از آخرین اقدامات وی در چند ماه گذشته ممنوع الخروج کردن مرحوم دکتر حاج سیدجوادی ۹۶ ساله ای بود که به دلیل کهولت سن در داخل منزل خودش نیز براحتی قادر به جابجایی نبود. مرحوم حاج سیدجوادی در دادگاه رژیم سابق وکیل مدافع رهبری و بسیاری از سران جمهوری اسلامی بوده و در این سال های آخر عمر خود با رفتارهای این بازجو از او قدردانی شایسته ای می‌شد!؟
در وضعیت اسف بار فعلی دستگاه قضایی، این شخص که در بازجویی‌ها خود را عضو تیم بازجویان سعیدی سیرجانی و از دوستداران و طرفداران سعید امامی (اسلامی) معرفی می‌کرد در رابطه با اعضای نهضت آزادی، هم دادستان و صادرکننده حکم بازداشت، هم بازجو و شکنجه گر و هم صادر کننده حکم نهایی محکومیت آنهاست. و قضات مطیع شعبه‌های خاص دادگاه های انقلاب احکام دیکته شده وی را بدون هیچ گونه بررسی حقوقی و قضایی صادر می‌کنند.
وی در هنگام بازداشت عماد بهاور، مسول شاخه جوانان نهضت آزادی، به وی و خانواده‌اش گفته بود به او ۱۰ سال حکم می‌دهد و نهایتا نیز قاضی دادگاه که باید مستقل باشد همین حکم را برای وی صادر کرد.
وی بلافاصله پس از انتخابات رسوای ۸۸، پانزده نفر از اعضای شاخه جوانان نهضت را که نوعا فعالیتی در انتخابات و حوادث پس از آن نداشتند بازداشت کرد و مدت‌ها آن‌ها را در سلوله ای انفرادی نگهداشت تا از عضویت در نهضت آزادی استعفا دهند.
بر اساس این گزارش و به گفته ی شاهدان برخوردهای وی محدود به اعضای نهضت و فعالیت‌های سیاسی آن‌ها نمی‌شود. وی به طرق مختلف خانواده‌های افراد بازداشتی را نیز تحت فشار قرار می‌دهد و حتی برای مشاغل آن‌ها نیز ایجاد مشکل و مانع می‌کند.
در دوران پس از انتخابات ۸۸ از اعضای نهضت آزادی، ابراهیم یزدی، محمد توسلی، هاشم صباغیان، محسن محققی، امیر خرم، فرید طاهری، عماد بهاور، مهدی معتمدی مهر و گروهی دیگر از اعضا و هواداران نهضت را که بسیاری از آن‌ها از السابقون السابقون هستند، بوسیله این شخص تحت بازجویی های غیر قانونی و هتاکانه قرار گرفته و با احکام فرمایشی به زندان‌های طویل المدت محکوم شده‌اند. بطوریکه حدود یکصد سال زندان برای آنان صادر شده است.
در مورد رفتارهای خلاف اخلاق، خلاف قانون و خلاف شرع این شخص (سید حسن اصلانی) قبلا دونامه با ذکر برخی جزییات بوسیله محمدامین هادوی فرزند مهدی هادوی اولین و تنها دادستان کل انقلاب ایران و مهدی معتمدی مهر از اعضای نهضت آزادی ایران به مقامات قضایی نوشته شده ولی مشابه دیگر نامه‌هایی از این نوع هیچ ترتیب اثری به آن‌ها داده نشده است.
به تعبیر زیبای حضرت علی امیرالمومنین (ع): وای بر آن جامعه‌ای که در آن اراذل به مسوولیت های حساس گمارده می‌شوند و افاضل و دانشمندان مورد بی‌محلی و بی‌مهری قرار می‌گیرند.

فیفا، فدراسیون بین‌المللی فوتبال، درباره اعدام در استادیوم‌های ورزشی به ایران تذکر داده است


علی‌ اخوان پور:
''فیفا، فدراسیون بین‌المللی فوتبال، درباره اعدام در استادیوم‌های ورزشی به ایران تذکر داده است.''
علی کفاشیان، رییس فدراسیون فوتبال ایران، در گفت‌و‌گو با ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، با اعلام این خبر گفته است که فیفا در نامه تذکرش نوشته "این کار در ورزشگاه‌ها انجام نشود."
آقای کفاشیان می‌گوید "نامه فیفا را به مراجع ذی‌صلاح ارجاع دادیم تا بررسی کنند و دیگر شاهد چنین برنامه‌هایی نباشیم."
به گفته آقای کفاشیان، این نامه دو ماه پیش برای فدراسیون فوتبال ایران نوشته شده است.
۲۷ دی ماه ۱۳۹۱ یک زندانی در شهر سبزوار به اتهام تجاوز به عنف در ملأ عام اعدام شد.
خبرگزاری‌های ایران گزارش کردند که مجرم محکوم به اعدام در استادیوم ورزشی سبزوار و در حضور مردم اعدام شده است.
شماری از مردم شهر هم برای تماشای اعدام روی سکوهای استادیوم نشسته بودند.
این در حالی است که در بهمن ماه ۱۳۸۶ رئیس وقت قوه قضاییه ایران اعدام در مکان‌های عمومی را ممنوع اعلام کرده بود.
در آن بخشنامه انتشار عکس و تصاویر مربوط به اعدام هم در رسانه‌ها ممنوع اعلام شد، اما در سال‌های اخیر اعدام در ملأعام دوباره افزایش یافته است.

Samstag, 20. April 2013

زندانی سیاسی رضا شهابی بر دیگر به زندان برگشت


علی‌ اخوان پور:

او رضا شهابی ست
عضو سندیکای کارگران شرکت واحد
از 22 خرداد 1389 در بازداشت موقت
محبوس در بند 350 زندان اوین

18 دی سال 91 پس از 23 روز اعتصاب غذای که برای درمان بیماری به مرخصی اعزام شده بود ؛ دقایقی قبل و پیش از اتمام دوران درمان ؛ در میان بدرقه جمعی از دوستان و یارانش به زندان برگشت



Freitag, 19. April 2013

همسر مهدی خزعلی : جان همسرم در خطر است، چرا سکوت می کنید؟


علی‌ اخوان پور:
وضعیت جسمی خزعلی بسیار نگران کننده و خطرناک است و به گفته خودش در آخرین تماس تلفنی به علت ضعف شدید و افت فشار دو مرتبه به زمین افتاده اند و نفس تنگی شدید با سابقه ی بیماری قلبی، حتما لازم است که در بیمارستان بستری شوند و تحت مراقبت های ویژه در ccu قرار گیرد....

در صد و دهمین روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی، تعدادی از فعالان سیاسی به دیدار خانواده این زندانی سیاسی رفتند. در این دیدار همسر مهدی خزعلی از مراجع و علما پرسیده است که چرا در برابر ظلمی که به همسرش می شود، سکوت کرده و تنها نظاره کردند.
به گزارش کلمه، در این دیدار ابتدا همسر مهدی خزعلی به شرح فشار هایی که بر همسرش در زندان می شود پرداخت و گفت: قریب شش ماه است که مهدی عزیز در سلولی تنگ بدون هیچگونه امکانات اولیه در شرائطی سخت نگهداری می شود. در حالی که ۱۱۰ روز اعتضاب غذا کرده و تحت مراقبت و محدودیت شدید امنیتی قرار دارد.
وی در ادامه گفت: حتی تلفن بسیار کوتاه و چند دقیقه ای با مزاحمت و دخالت ماموران کوتاه تر می شود.
همسر این زندانی سیاسی در مورد وضعیت جسمانی مهدی خزعلی اظهار داشت: وضعیت جسمی او بسیار نگران کننده و خطرناک است و به گفته خودشان در آخرین تماس تلفنی به علت ضعف شدید و افت فشار دو مرتبه به زمین افتاده اند و نفس تنگی شدید با سابقه ی بیماری قلبی، حتما لازم است که در بیمارستان بستری شوند و تحت مراقبت های ویژه در ccu قرار گیرند. ولی ظاهرا با وجود تاکید خودشان بر این امر همچنان ایشان را در سلول نگهداری کرده و از انتقال ایشان به بیمارستان امتناع می کنند. هر از چند گاهی در بهداری ۲۰۹ سرم و آمپولی به ایشان تزریق می کنند و دیگر هیچ.و اخیرا ایشان از تزریق سرم هم خودداری می کند.
وی در پاسخ به اینکه این اعتصاب غذا تا کی ادامه دارد، اظهار داشت: همسرم انسانی متدین ، معتقد ،انقلابی و ازاده است و دارای اراده ای اهنین. کسی است که در زمان جبهه و جنگ جان بر کف در نقش بیسیم چی انجام وظیفه میکرد، ان زمان بیسیم به دست داشت و نقاط ضعف خودی و راه های نفوذ متجاوزان را میگفت و هم اکنون به گفته خود به گونه ای دیگر انجام وظیفه میکند.
همسر خزعلی در ادامه گفت: با اینکه به دفعات به ایشان گفته ام که تحملی برای شنیدن نوشته هایت نیست و تو را حتی از حقوق اولیه شهروندی محروم کرده اند و به دفعات به زندانت افکنده اند .لیکن چون احساس وظیفه میکرد دست به قلم میبرد و مثل سابق لباس رزم به تن و سلاح قلم به دست مینوشت و می نوشت.هر گاه که ایشان را به واسطه ی مسائل روز مملکت ملتهب و بر آشفته میدیدم به محض نوشتن آرام میگرفت و راضی از خود میگشت.
وی افزود: در تماس های اخیر ملتمسانه از ایشان خواسته ام که به اعتصاب خود پایان دهند.
در پایان جلسه همسر مهدی خزعلی پیامی را خطاب به مراجع عظام، علما، فقها، فضلا و مردم شریف و مسلمان ایران و مسئولان و دولتمردان و صاحبان قدرت قرائت کرد.
متن این پیام به شرح زیر است:
بسم رب الشهداء و الصدیقین
مراجع عظام ، علما ، فقها، فضلا مردم شریف و مسلمان ایران ،مسئولان و دولتمردان و صاحبان قدرت.من همسر دکتر مهدی خزعلی علویه ای از بوستان سیادت ، از اولاد فاطمه زهرا و علی مرتضی ،فاطمه زهرا که مصداق سوره کوثر بوده و علی مرتضی که اسوه زهد و تقوی، کسی که خلخال از پای زن یهودی بیرون کشیدند فرمود:جای دارد بر این ظلم بمیرم.
سبط بزرگترین مراجع جهان تشیع سید ابولحسن اصفهانی و میرزای نائینی،همو که امام فرمودند:این خانواده در جهان تشیع بی نظیر است.
به من و فرزندانم ظلمی فاحش روا می دارند.
اعلام می کنم جان شوهرم در خطر است،این انسان بزرگ جان بر کف به پیشواز شهادت می رود و متعجبم که مسئولان می دانند و می نشینند و هیچ نمی کنند، مراجع و علما فقط نظاره گرند و سکوت می کنند.
مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا
(هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است)
بزرگواران و عالی مقامان نکند در خاموشی و خواب به سر بریم و جان بزرگی از کف رود و آن گاه به خود آئیم و تواب شویم.
امروز بر شما با چشمانی خونبار مظلومیت شوهرم را فریاد میزنم همانگونه که مادرم فاطمه زهرا فریاد زد .فریاد می زنم و ضجه می کنم.
همانند بانویم درب خانه ی یکایک تان را می کوبم و حدیث مصیبت سر می دهم. شاید که کسی از شما مردانه حق مظلوم از ظالم بستاند.

Mittwoch, 17. April 2013

کری خوانی و ادعاهای بی‌ اساس رهبر ایران


علی‌ اخوان پور:
خامنه‌ای برای تقویت روحیه‌ی چند هزار نفری از طلاب و بسیجیانی که همه کارمندان رسمی حکومت و دیوان‌سالاری دینی هستند و در اجتماع مقابل وی شعار می‌دهند، می‌گوید: «نخبگان و هوشمندان جهان به ملت ایران آفرین می‌گویند.» (همه‌ی نقل قول‌های این نوشته از سخنان خامنه‌ای از سایت تابناک گرفته شده‌اند) کسانی که اخبار و رویدادهای ایران را در سراسر دنیا دنبال می‌کنند چنین نخبگان و هوشمندانی را سراغ ندارند. البته کسانی مانند فلینت لورت (تحلیل‌گر ارشد سابق سی‌آی‌ای) و همسرش (کارمند سابق وزارت خارجه‌ی امریکا) که برای جمهوری اسلامی لابی می‌کنند و از تنعمات درگاه ولایت نیز برخوردارند، هستند که چنین سخنانی را به زبان می‌آورند.
احتمالا این‌گونه سخنان هنگامی به زبان دلالان جمهوری اسلامی می‌آید که به هزینه‌ی مردم ایران به کشور سفر می‌کنند و به پابوس مقامات می‌روند. در تاریخ روابط میان امریکا و ایران تبدیل شدن ماموران سی‌آی‌ای و وزارت خارجه به دلالان سیاسی کشور مورد مطالعه و خدمت و سود بردن از آن سابقه داشته است. (کیم روزولت، گریشن یاتسویچ و ریچارد هلمز)
هم‌پیمانان چپ ضد امپریالیست جمهوری اسلامی نیز ممکن است چنین نکاتی را به زبان آورده باشند (کسانی که در کشور خودشان به دنبال تاسیس نظام استبدادی مطلقه مثل جمهوری اسلامی هستند) اما غیر از این دو دسته کسی در دنیا نیست که جمهوری اسلامی را با این همه جنایات و قساوت‌ها بستاید. البته خامنه‌ای وقتی از ملت ایران سخن می‌گوید خود و وفاداران به حکومت را در نظر دارد.
خامنه‌ای در باب اعمال دشمنان (موهوم) کشور می‌گوید: «می‌خواهند مانع‌تراشی کنند که ملت ایران به پیشرفت و رشد دست نیابد.» امروز هیچ قدرتی در دنیا غیر از حاکمان جمهوری اسلامی مانع پیشرفت کشور نیست. ساختار استبدادی و الابختکی حقوقی کشور و تمرکز منابع در دست باندهای فاسد و نظام رانت‌خواری و امتیازات طبقه‌ی روحانیت مثل یک بختک گریبان کشور را گرفته و نمی‌گذارد نیروهای کشور تنفس و رشد کنند. فرار سرمایه و مغز از کشور یک جریان دائمی بوده و ریشه در نظام ولایت فقیه دارد.
خامنه‌ای با فرافکنی، نفرت خود از غرب و ایالات متحده را به همه‌ی مردم ایران نسبت می‌دهد: «ملت ایران در طول سی‌وچند سال مراحلی را گذرانده است که تا می‌گویند دشمن، ذهن مردم ایران متوجه آمریکا می‌شود.» هیچ نظرسنجی مستقل و آزادانه‌ای در کشور سخنان خامنه‌ای را تایید نمی‌کند. برای برساختن دشمنی مردم ایران با امریکا مقامات جمهوری اسلامی ملت را به خود تقلیل می‌دهند و راه را نیز بر هرگونه نظرسنجی مستقل می‌بندند. رهبری که ۲۴ سال است در یک انتخابات خود را در معرض نظر مردم قرار نداده نمی‌تواند از جانب آنان سخن بگوید.
خامنه‌ای در باب عکس‌العمل در برابر حمله‌ی نظامی اسراییل به تاسیسات اتمی می‌گوید: «گاهی سردم‌داران رژیم صهیونیستی ما را تهدید به حمله نظامی می‌کنند اما خودشان هم می‌دانند و اگر نمی‌دانند بدانند اگر غلطی از آن‌ها سر بزند جمهوری اسلامی، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.» این هم یک رجزخوانی تهی برای تقویت روحیه‌ی خودی‌ها است. اولا اسراییلی‌ها به احتمال زیاد به تنهایی برای نابودی تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی اقدام نخواهند کرد و ثانیا اگر چنین کنند جمهوری اسلامی نمی‌تواند تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان کند چون پس از آن بخش‌هایی از تهران و قم با خاک یکسان خواهد شد که ولی فقیه چنین ظرفیتی را برای این‌گونه تصمیم‌گیری از خود نشان نداده است. اصل بر بقای حکومت و روحانیت است و نه نابودی آن. روحانیت حاکم در ایران آن‌چنان غرق در فساد و مطامع دنیوی است و آن‌قدر در سراسر کشور دارای منافع است (شرکت‌ها و کارخانه‌ها) که نخواهند گذاشت ریالی به خودشان خسارت وارد آید.
خامنه‌ای به صراحت در سخنرانی خود استقلال یک کشور عضو شورای امنیت را نفی می‌کند: «دولت خبیث انگلیس هم نقش مکمل آمریکا را بازی می‌کند و خودش استقلالی ندارد.» خامنه‌ای اگر نمی‌داند که کشورهای هم‌پیمان در مقاطع خاص و مهم تاریخی با هم همراهی می‌کنند (چنان‌که امروز جمهوری اسلامی شریک جنایات بشار در کشتار ۷۰ هزار سوری است) باید از مقام خود استعفا دهد و اگر می‌داند مرتکب دروغی بسیار بزرگ شده است.
کشورهایی که در سایه آمریکا زندگی کردند
۳۴ سال است که مقامات جمهوری اسلامی و دیگر اسلام‌گرایان یک دروغ بسیار بزرگ به جامعه‌ی ایران گفته‌اند و آن این است که برخی کشور‌ها در زیر سایه‌ی امریکا زندگی می‌کنند. در دنیای امروز کشور‌ها با هم روابط و پیمان‌های متقابل دارند. برخی از این پیمان‌ها میان کشورهای دمکراتیک و برخی میان کشورهای دمکراتیک و غیر دمکراتیک است. این دیدگاه معوج چپ‌گرایانه بسیاری از مردم ایران را از دیدن واقع‌بینانه‌ی روابط بین‌المللی محروم کرده است. کشورهای اروپایی اکثرا هم‌پیمان ایالات متحده هستند و رابطه‌ی بسیار نزدیک تجاری و امنیتی و سیاسی دارند اما هیچ‌یک از آن‌ها زیر سایه‌ی امریکا نیستند. برخی کشورهای عربی نیز با نظام غیر دمکراتیک چنین رابطه‌ای با ایالات متحده دارند.
خامنه‌ای با اتکا به این دروغ نتیجه می‌گیرد که آن‌ها که زیر سایه‌ی امریکا هستند وضعیت بدتری نسبت به ایران دارند. کافی است از کشورهای منطقه، قطر و امارات متحده‌ی عربی را با ایران مقایسه کنید و ببینید این کشورهای نفت‌خیز که روابط گسترده‌ای با ایالات متحده دارند در وضعیت بهتری هستند یا ایران. قطر در سه سال گذشته بالا‌ترین درآمد سرانه را در دنیا داشته است (سال گذشته حدود ۱۱۸ هزار دلار).
خامنه‌ای به موضوع مذاکره با امریکا که می‌رسد در سه جمله مرتکب یک دروغ بزرگ دیگر می‌شود. او می‌‌گوید: «از جمله تاکتیک‌های تبلیغاتی این‌ها این است که از طرف رهبری ایران، کسانی با آمریکایی‌ها مذاکره کردند این دروغ محض است. تاکنون از سوی رهبری ایران هیچ‌کس با آن‌ها مذاکره نکرده است. در برخی موارد مسوولان دولتی راجع به مسائل مقطعی با آمریکایی‌ها مذاکره کردند که البته مخالفتی با آن نداشتم.»
همه امروز در دنیا می‌دانند که هیچ مقامی در جمهوری اسلامی نمی‌تواند با دولت امریکا بدون کسب مجوز از خامنه‌ای مذاکره کند. اگر مقامات دولت در برخی موارد با امریکایی‌ها مذاکره کرده‌اند که خامنه‌ای بدان معترف است این بدین معنی است که حکومت با مقامات امریکایی مذاکره کرده است و نفی آن موجب سرسخت نمایی و نمایش کله‌شقی رهبر جمهوری اسلامی نمی‌شود.
او در زمینه‌ی جهت‌گیری کشور می‌گوید: «در همه این موارد پیشرفت داشتیم هم در زمینه امنیت و هم در سلامت و هم نفوذ بین‌المللی و هم تسلط بر حوادث گوناگون که بر کشور و منطقه جاری است.» البته خامنه‌ای در ارائه‌ی این بیلان ظاهرا گزارش‌هایی را که مقامات بدو می‌دهند به ماشین کاغذ-خرد-کنی سپرده است. در طول یک سال گذشته چک‌های برگشتی سه برابر شده است؛ پرونده‌های ثبت شده‌ی سالانه در قوه‌ی قضاییه از حدود ۱۳ میلیون به ۱۶ میلیون رسیده است؛ تعداد زندانیان از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۱، ۲۳ برابر شده است (با دو برابر شدن جمعیت)؛ تعداد اعدام‌ها هم‌چنان ایران را در صدر کشورهای اعدام کننده قرار داده است؛ جوانان سارق را به دلیل سرقت ۵۰ هزار تومان اعدام می‌کنند؛ مراکز درمانی کمبود داروی بیهوشی و داروخانه‌ها کمبود دارو دارند (نه به دلیل تحریم‌ها بلکه به دلیل عدم اختصاص ارز)؛ و کشور‌ها یکی پس از دیگری روابط اقتصادی خود را با جمهوری اسلامی کاهش می‌دهند. تنها بخشی که در کشور خوب کار می‌کند ماشین سرکوب است که نوعی امنیت قبرستانی سیاسی در کشور ایجاد کرده است.
چند سالی است که با خالی شدن خزانه‌ی اخلاق و ارزش‌ها (به واسطه‌ی دروغ‌گویی‌ها و تقلبات مفرط) مقامات جمهوری اسلامی در دادن بیلان کاری خود به سراغ علم و تکنولوژی آمده‌اند. خامنه‌ای در این قلم‌رو می‌گوید: «در حوزه آب و محیط زیست و سلول‌های بنیادی و انرژی هسته‌ای و… کشور به پیشرفت‌های بزرگی توانست دست پیدا کند.» تنها در حوزه‌ی آب و محیط زیست می‌توان به خشک شدن تدریجی رودخانه‌های بزرگ کشور مثل زاینده‌رود و کارون و خشک شدن دریاچه‌ها مثل دریاچه‌ی ارومیه و تشدید آلودگی آب تالاب‌ها و هوای شهر‌ها اشاره کرد.
تنها برگ برنده‌ی خامنه‌ای در بحث از پیشرفت علمی غنی‌سازی اورانیوم تا حد بیست درصد است. آیا هزینه‌های این امر که بدون تنش با کشورهای غربی نیز ممکن بود (در یک قلم محروم شدن کشور از حدود ۵۰ میلیادر دلار درامد ارزی در سال ۹۱) ارزش غنی‌سازی بیست درصدی به روش جمهوری اسلامی را داشته است یا خیر؟
ولی فقیه جمهوری اسلامی در موضوع انتخابات نیز وعده‌ی دروغ می‌دهد. او هم می‌گوید همگان می‌توانند در انتخابات رقابت کنند و هم این رقابت را منوط به اعتقاد به جمهوری اسلامی (بنا به تجربه، شخص خودش) می‌کند: «در انتخابات همه سلیقه‌ها و جریانات معتقد به جمهوری اسلامی شرکت کنند. این هم حق همه است و هم وظیفه است. انتخابات برای یک سلیقه و جریان سیاسی خاص نیست. همه کسانی که به استقلال کشور و آینده کشور اهمیت می‌دهند و دل‌شان برای منافع ملی می‌سوزد باید در انتخابات شرکت کنند.»
علی خامنه‌ای همانند دیگر مقامات جمهوری اسلامی همه‌ی پیشرفت‌هایی را که مردم ایران علی‌رغم تمایل حکومت داشته‌اند به حساب خود می‌گذارد. درست بعد از تحولات پس از انتخابات سال ۸۸ و تجمعات بزرگ دانشجویی در اعتراض به سرکوب مردم، خامنه‌ای از حضور چهار میلیون دانشجو در کشور ابراز نارضایتی کرد اما هنگام «پز دادن» که می‌رسد او از ۲۵ برابر شدن تعداد دانشجویان در کشور از سه دهه‌ی قبل به این سو سخن می‌گوید. به همین ترتیب مقامات جمهوری اسلامی از مطبوعات نیمه‌مستقلی که با هزارگونه زحمت و فشار در داخل کشور منتشر می‌شوند و هر هفته تعدادی از آن‌ها بسته یا محاکمه یا روزنامه‌نگاران آن‌ها بازداشت می‌شوند در مجامع بین‌المللی به عنوان نشانه‌ی آزادی در کشور سخن می‌گویند.

Montag, 15. April 2013

عضویت نسرین ستوده در انجمن حقوق بشر آلمان


علی‌ اخوان پور:
نسرین ستوده، فعال حقوق بشر و وکیل زندانی، به عضویت هیأت امنای انجمن بین‌‏المللی حقوق بشر آلمان در آمد. مراسمی به همین مناسبت روز یکشنبه در شهر بن آلمان برگزار شد. نسرین ستوده از شهریور ۱۳۸۹ در زندان به سر می‌برد.
انجمن بین‏‌المللی حقوق بشر در آلمان (IGFM) نسرین ستوده را به عنوان عضو هیأت امنا و یکی از مشاوران خود برگزید. این عضویت در چهل و یکمین سالگرد تاسیس این انجمن و در مجمع عمومی آن اعلام شد.

"ماکس کلینگ‌برگ"، عضو کمیته رسانه انجمن حقوق بشر درباره علت انتخاب نسرین ستوده برای عضویت در هیات امنای این نهاد به دویچه وله گفت: «نسرین ستوده از نظر ما یک فعال واقعی حقوق بشر است. او برای ما و برای همه مدافعان حقوق بشر یک الگو، یک منبع انرژی و یک انگیزه است. به همین دلیل ما خیلی خوشحالیم که توانستیم برای نسرین ستوده و برای دیگر فعالان حقوق بشر در ایران کاری انجام دهیم و این افتخاری برای ماست که او عضو هیأت امنا و مشاوران ما باشد».

به گفته آقای کلینگ‌برگ، نسرین ستوده تنها عضو ایرانی هیأت امنای انجمن بین‌المللی حقوق بشر است.


منصوره شجاعی به همراه مترجم

انجمن بین‏‌المللی حقوق بشر آلمان نهادی غیردولتی است که در زمینه دفاع از قربانیان نقض حقوق بشر در جهان فعالیت می‏‌کند. این انجمن تا کنون چندین کمپین و حرکت اعتراضی نسبت به زندانی شدن و صدور حکم اعدام برای یوسف ندرخانی، کشیش ایرانی و نیز سرکوب بهائیان در ایران ترتیب داده است.

منصوره شجاعی، فعال حقوق زنان و یکی از موکلان نسرین ستوده که در آلمان به سر می‌‏برد، در مراسمی که به این مناسبت روز یکشنبه (۱۴ آوریل / ۲۵ فروردین) در شهر بن برگزار شد، درباره نسرین ستوده صحبت و پیامی را که این وکیل زندانی از داخل زندان فرستاده بود، قرائت کرد.

او با ذکر سابقه فعالیت نسرین ستوده که با بیست و دو سال پیش با روزنامه‌نگاری آغاز شد و با وکالت فعالان زنان و حقوق بشر و نیز متهمان زیر ۱۸ سال ادامه یافت، خانم ستوده را با صفت "قابل اعتماد" در تمامی نقش‏ه‌ای اجتماعی‏‌اش توصیف کرد و گفت: «آنگاه که مادر است، مسئولانه و مهربانانه مادری می‏‌کند...آنگاه که وکیل است پا به پای موکلان خود در دادگاه و تجمعات مسالمت‌آمیز ایستادگی می‏‌کند».

خانم شجاعی نسرین ستوده را "همسری فداکار، کنشگری متعهد، رفیقی امانت‌دار و روزنامه‌نگاری اطلاع رسان" معرفی کرد.

وی سخنانش را درباره نسرین ستوده اینگونه پایان داد: «قابل اعتماد بودن، نیکوترین صفت نسرین است که موجب ایجاد عشقی دوسویه میان او و مردمان کنشگر ایران و اینک نیز جهان شده است».

مجازات خانوادگی؛ از ناعادلانه‏‏‌ترین موارد نقض حقوق بشر

نسرین ستوده از داخل زندان پیامی را برای انجمن حقوق بشر آلمان ارسال کرده بود که توسط منصوره شجاعی خوانده شد.

وی در پیام خود ضمن تشکر از این انجمن برای اعطای عضویت در هیات امنا، به موضوع مجازات‌های خانوادگی در ایران اشاره کرده و آن را یکی از ناعادلانه‏‌ترین موارد نقض حقوق بشر دانسته است.

این وکیل زندانی که سال گذشته ۴۹ روز در اعتصاب غذا بود، علت اعتصاب غذایش را صدور حکم ممنوعیت خروج برای دختر ۱۲ ساله‏‌اش عنوان کرده و گفته است: «هم اکنون نیز اعضای خانواده بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی هم زمان در زندان به سر می‌‏برند و عده زیادی از آنان در معرض بازداشتند. برخی از زندانیان سیاسی و عقیدتی بیش از دو عضو خانواده‏‌شان هم زمان در زندان هستند».

نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق بشر و زنان از شهریور ۱۳۸۹ در زندان است. او به اتهام عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و اقدام علیه امنیت ملی به شش سال زندان و بیست سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.

Samstag, 13. April 2013

بن‌بست هایی که رژیم ایران با آن روبرست


علی‌ اخوان پور:
یک نگاه اجمالی به صفحه شطرنج درون‌مرزی می‌تواند برای گمانه‌زنی درباره نقشه‌های آینده رژیم مفید باشد. از هر سوی که به مسائل امروزی رژیم بنگریم جز شبح سراشیبی سقوط، دورنمای دیگری در افق آینده‌اش دیده نمی‌شود. درواقع رژیم در چندین جبهه با بن‌بست‌های گریزناپذیر روی در رو است. با آنکه استیصال رژیم در صحنه سیاست خارجی بیشتر از دیگر مشکلات خودنمایی می‌کند، بدیهی است که مشکلات در مدیریت سیاست خارجی به تنهایی نمی‌توانست رژیم را در چنین شرایط سخت و خطیری قرار دهد. در جبهه داخلی اوضاع نظام بسیار آشفته و فاجعه‌بار شده است. شکست برنامه‌های اقتصادی، فضاحت ناشی از اجرای عجولانه طرح حذف یارانه‌ها، تورم و بی‌کاری و از همه مهم‌تر اختلافات «میان خودی» آن‌چنان گلوی رژیم را روزانه می‌فشارد که کمتر می‌توان باور کرد که این بار نیز شعبده‌باز این معرکه بتواند خرگوش جدیدی از کیسه بیرون کشد.
مسأله مذاکرات هسته‌ای
مشکلات در مدیریت سیاست خارجی هر روز بیشتر و بیشتر گریبان‌گیر سردمداران نظام اسلامی شده است. اگر ما در اینجا تنها سه مورد از بسیار موارد گوناگون شکست در حیطه سیاست خارجی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم بدین معنا نیست که در سایر موارد مانند سیاست منطقه‌ای و یا در ارتباط با افغانستان، عراق و لبنان تحت فشار نیستند. اما این سه مورد نمونه‌های خوبی از ندانم‌کاری‌ها و اشتباهات مضاعف رژیم است. شکست دور دوم مذاکرات آلماتی کاملا قابل پیش‌بینی بود. جمهوری اسلامی در آن‌چنان سردرگمی و بی‌هدفی گرفتار شده است که نتوانست در مورد پیشنهاد مورد بحث غربی‌ها حتی یک جواب صریح منفی عرضه کرده بگوید این پیشنهاد شما به این صورت قابل قبول نیست تا آن‌ها پیشنهاد دیگری مطرح کنند. به جای یک پاسخ روشن وارد مباحثی شدند که طرف مذاکره هاج و واج نمی‌دانست چگونه عکس‌العمل نشان دهد. یعنی بدون آنکه پاسخ پیشنهادهای پیشین طرف را داده باشند شروع کردند به مطرح کردن مسائلی که سال‌ها پیش به کرات در رویارویی با همین جمع مطرح کرده بودند و مورد قبول واقع نشده بود. به قول یکی از شرکت‌کنندگان نتیجه این نشست دوروزه تکرار مکررات بود. این نمایان‌گر آن است که رژیم حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. از قدرت تفکر و سیاست‌گذاری درمانده‌اند. نه فکر تازه‌ای دارند و نه راه‌برد تازه‌ای را می‌توانند عرضه کنند. این دور مذاکرات هم بی‌نتیجه به پایان رسید و مجدداً آقای جلیلی باید با به دست آوردن محبت خانم اشتون امیدوار باشد که در چند ماه آینده جلسه دیگری تشکیل شود. شاید جمهوری اسلامی گمان می‌کند که این فرافکنی‌ها در درازمدت به سود آن‌ها است و آن‌ها می‌توانند هم‌زمان با این مذاکرات بی‌سرانجام به کارهای خودشان ادامه دهند.
اما اشتباه بزرگ در جای دیگر است. بنجامین نتانیاهو در نطق دو روز پیش خود به مناسبت سال‌گرد فاجعه هولوکاست برای نخستین بار به صراحت گفت که برای اسراییل خطر جمهوری اسلامی نظیر ماجرای هولوکاست است و اسراییل اجازه نخواهد داد چنین بلایی مجدداً بر سر قوم یهود نازل شود و سپس اضافه کرد که در حفاظت از مردم اسراییل او حتی به نزدیک‌ترین کشور دوست و هم‌راه هم اتکا نمی‌کند و اسراییل از منافع خود دفاع خواهد کرد. معنی این حرف بسیار روشن است. یعنی بار دیگر از لابه لای این صحبت‌ها آوازه جغد شوم جنگ به گوش می‌رسد. در این ارتباط آنچه در کره شمالی می‌گذرد یکی از عواملی است که برای جمهوری اسلامی بسیار گران تمام خواهد شد. و اینکه جمهوری اسلامی یگانه کشوری است که نه تنها زیاده‌روی‌های رهبر مجنون کره شمالی را مورد انتقاد قرار نداده است بلکه به طور غیر مستقیم و در لفافه از او جانب‌داری می‌کند.
دخالت در جنگ داخلی سوریه
مسأله دیگری که باز در سیاست خارجی سردرگمی و شکست جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد مشارکت عوامل رژیم در جنگ داخلی سوریه است. امروز کمتر کسی در مورد شکست نهایی بشار اسد شکی به دل راه می‌دهد. شکست او حتمی است، آنچه نامعلوم است زمان آن است. با این وجود جمهوری اسلامی از هیچ نوع کمکی به تداوم جنایت‌های رژیم بشار اسد فروگذار نکرده است. مشارکت پاسداران چه مستقیم و چه از طریق حزب‌الله لبنان در قتل عام مردم بی‌پناه سوریه و پرداخت میلیارد‌ها دلار از سرمایه ملت ایران به این دیکتاتور ورشکسته و از همه مهم‌تر پشتیبانی سیاسی و برانگیختن تنفر جامعه کشورهای عربی در ارتباط با دخالت در سوریه بر کسی پوشیده نیست. سرنوشت شوم بشار اسد نیز آن‌قدر آشکار است که حتی روسیه نیز مدعی است که از زمان آغاز جنگ سلاحی به سوریه نفرستاده است. معنی این حرف روسیه که مسلماً کسی آن را باور نمی‌کند مقدمه دور شدن از کشتی در حال غرق شدن رژیم بشار اسد است. بنابراین در مورد سوریه نیز جمهوری اسلامی در یک بازی باخت-باخت گرفتار شده است و هر روز عمیق‌تر در این گنداب غوطه‌ور شده بر میزان تعهدات و اشتباهات خود می‌فزاید.
نتیجه سی و پنج سال آمریکاستیزی
نمونه سوم از شکست و بن‌بست در سیاست خارجی برای جمهوری اسلامی مسأله رابطه با آمریکا است. بدون داشتن هیچ نوع برنامه و هدفی در مورد مذاکره با آمریکا جمهوری اسلامی در هر فرصتی عدم سیاست و درایت خود را نشان داده است. از سویی خامنه‌ای اعلام می‌کند که هیچ دلیلی برای مذاکره با آمریکا وجود ندارد و از سوی دیگر عوامل او به طور محرمانه با نمایندگان آمریکا تماس می‌گیرند. آنچه در این درگیری سی و پنج ساله با آمریکا نصیب ملت ایران شده همین اوضاع رقت‌باری است که امروز با آن روبرو هستیم بدون اینکه کوچک‌ترین سودی از این عداوت یک‌سویه نصیب ملت ایران شده باشد. پس از سقوط کمونیسم در شوروی سابق و تغییر ماهیت رژیم کمونیستی چین در تقابل با آمریکا، امروز خامنه‌ای یک تنه در کنار آن جوانک ابله و دیوانه در کره شمالی، کیم جونگ اون، به خیال خود جبهه ضد آمریکا را تشکیل داده است. متحد اصلی این حضرات و ضلع سوم این مثلث ضد آمریکابی‌های ابدی بن لادن بود که فعلاً خبری از بازماندگان او مطرح نیست و به احتمال زیاد حتی طالبان نیز به زودی در قطر با آمریکا وارد مذاکره خواهند شد. این برآورد از اوضاع سیاست خارجی رژیم نمایان‌گر آن است که بدون مشخص کردن هدف روشن از سیاست خارجی که نمی‌تواند چیزی جز حفاظت از منافع ملی ایران باشد نتیجه‌ای جز آن‌چه امروز شاهد آن هستیم نباید انتظار داشت. هرگز بر کسی روشن نشده است که این آمریکاستیزی آقای خامنه‌ای چه سودی برای ملت ایران دارد و در مرحله دوم دلیل و مسبب این آشتی‌ناپذیری چیست؟ اگر ایشان نگران مسأله فلسطین است که خود فلسطینی‌ها بهترین رابطه را با آمریکایی‌ها برقرار کرده‌اند. اگر هدف خامنه‌ای تداوم سیاست شعاری خمینی یعنی نه غربی و نه شرقی است، که دیگر شرقی وجود ندارد و روسیه و چین بهترین یار و یاور و شریک «امپریالیست‌های آمریکایی» شده‌اند. بنابراین کسی نیست که از ایشان سوال کند سود این آمریکاستیزی و سی‌وپنج سال دشنام و نفرین به یک ملت سیصد میلیونی چه سودی برای ملت ایران داشته است و چه کسی مسوولیت زیان‌هایی را که از این سوء‌سیاست‌ها به ملت ایران تحمیل شده است پذیرا خواهد شد؟
گسترش جدال‌های «میان خودی»
در مسأله سیاست داخلی هم همان‌طور که اشاره شد بن‌بست‌های رژیم بسیار مشهود‌تر از آن است که نیازی به تفسیر و تشریح داشته باشد. در ورطه مسائل اقتصادی هرگز کشور ایران حتی در زمان جنگ با چنین بیکاری، تنگ‌دستی و گرانی روبرو نبوده است. در سیاست داخلی نیز اختلافات میان خودی یا درون خود رژیم به صورتی در آمده است که به مانند یک چرخ گریز از مرکز هر روز و با سرعتی در حال افزایش بسیاری هواداران و هواخواهان رژیم به بیرون پرتاب و خودی‌ها، به ناخودی و دشمن مبدل می‌شوند.
در چنین شرایطی باید پرسید چه نوع راه‌کاری می‌تواند بازیگر اصلی صحنه سیاست شطرنج ایران را موقتاً نجات دهد. یکی از گمانه‌هایی که دست‌کم برای ناظران مسائل ایران مطرح است ایجاد این سوءظن است که در مورد انتخابات آینده از هم‌اکنون یک نوع تفاهم نامریی میان خامنه‌ای و دار و دسته‌ی احمدی‌نژاد ایجاد شده است. این دسته از ناظران معتقدند که با تمام اختلاف‌های صوری و به اصطلاح نافرمانی‌ها و به قول خودشان بداخلاقی‌های احمدی‌نژآد احتمالاً یک تفاهم اساسی میان به اصطلاح رهبری و باند احمدی‌نژاد پیش آمده است. کسانی که این سلسله فکر را تعقیب می‌کنند معتقدند که سابقه این کار در انتخابات قبلی هم وجود داشته است. یعنی زمانی که آقای خاتمی کاندید ریاست‌جمهوری شده بود نظام اسلامی تصمیم گرفت که به شخصی مانند خاتمی نیاز دارد. زیرا این درست بعد از وقایع میکونوس بود و اکثر کشور‌های اتحادیه اروپا سفرای خود را باز خوانده بودند، رژیم در مشکل‌ترین وضع بین‌المللی قرار داشت و ضرورت ایجاب می‌کرد که چهره تازه‌ای وارد صحنه شود تا هم بتوان مردم را برای مدتی فریب داد و هم سروصدا راه بیفتد که ممکن است این آقایی که تازه آمده است سیاست تازه‌ای داشته باشد و این به اصطلاح سید خندان بتواند تا حدودی دل‌های رمیده رهبران غربی را به دست آورد. برای انجام این کار شایع شد که رهبر طرفدار آخوند دیگری به نام ناطق نوری است و با صراحت گفتند اگر می‌خواهید رهبر از شما راضی باشد به ناطق نوری رأی دهید. هرچه بیشتر تظاهر به حمایت از ناطق نوری شد مردم بیشتر به سوی خاتمی روی آوردند. او انتخاب شد و در مدت هشت سال کوچک‌ترین قدمی علیه منافع و زیاده‌طلبی‌های رهبر معظم بر نداشت و تنها موجب آن شد که آرزوهای مردم برای تغییر و تحول تبدیل به یأس و نامیدی شود.
پیروان ابدی تئوری توطئه که اینبار نیز تئوری سیاه‌بازی و گاوبندی انتخاباتی را مطرح می‌کنند معتقدند که نمایشنامه خاتمی و دولت اصلاحات در حال تکرار است. این بار هم مشایی و یا هر کاندید دیگری که از طرف باند احمدی‌نژاد معرفی شود‌‌ همان نقش را ایفا می‌کند و رژیم این توهم را ایجاد خواهد کرد که وی کاندیدای مورد تایید رهبری نیست و رهبر از کاندیدای دیگری مانند ولایتی، حدادعادل و یا یکی دیگر از حواریون خود پشتیبانی می‌کند. در نتیجه مردم به هر کاندیدایی که توانسته باشد از صافی شورای نگهبان بگذرد و مورد توجه رهبری نباشد رای خواهند داد. مطرح‌کنندگان این طرح معتقدند که اگر صلاحیت مشایی مورد تایید شورای نگهبان قرار نگیرد ممکن است رهبر با استفاده از حکم حکومتی اجازه دهد مشایی یا کسی دیگر از آن گروه در انتخابات شرکت کند در حالی‌که در ظاهر رهبری پشتیبان کاندیدای رسمی اصول‌گرایان خواهد بود. امید طراحان این نقشه ظاهراً این خواهد بود که مردم این بار هم علی‌رغم خواست رهبر به کاندیدای باند احمدی‌نژاد رای بدهند. هواداران تئوری توطئه که چنین طرحی هستند معتقدند زمانی که با چنین حیله‌ای شخص مورد نظر انتخاب شود باز هم برای مدت چهار یا هشت سال در به روی همین پاشنه خواهد چرخید و آقای خامنه‌ای خواهد توانست بعد از انتخابات در مرحله نخست روابط خود را با کشورهای غربی بهبود بخشد. در مورد سلاح هسته‌ای هم اگر دیر نشده باشد با اندکی عقب‌نشینی موضعی، با غرب به تفاهم برسد. آن‌گاه فرصت خواهد یافت تا در مورد امور داخلی نیز با اندکی اصلاحات صوری، بدون آنکه لطمه‌ای به حیطه فرمانروایی و یکه‌تازی‌اش وارد شود، جایگاه خود و میراث‌خوارانش را مستحکم کند.

Donnerstag, 11. April 2013

ممانعت از آزادی محمد سیف زاده پس از پایان حبس, تشکیل پرونده جدید



علی‌ اخوان پور:
علیرغم اتمام دوره ی حبس دو ساله ی محمد سیف زاده، وکیل محبوس در زندان رجایی، مسئولان از آزادی وی جلوگیری می کنند و برای وی پرونده ی جدید تشکیل شده است. محمد سیف زاده به دلیل برخورد اعتراضی و عدم شرکت در دادگاه انقلاب اسلامی و در حکمی جدید که هنوز قطعیت نیافته است به شش سال حبس محکوم شده است. این وکیل دادگستری، محبوس در زندان رجایی شهر کرج دادگاه و دادسرای انقلاب را به دلیل عدم رعایت تشریفات قانونی و عدم استقلال به رسمیت نشناخته و در جلسات آن شرکت نکرد که عدم شرکت در جلسات دادگاه موجب خشم دستگاه قضایی و تبعید این زندانی بیمار به زندان رجایی شهر شد. محمد سیف زاده از بیماری های کلیه، کولیت روده، کبد و ستون فقرات رنج می برد و عدم تامین نیازهای پزشکی و غذایی زندانیان رجایی شهر کرج وضعیت حاد این زندانی سیاسی را بغرنج کرده است.



ممانعت از آزادی محمد سیف زاده پس از پایان حبس/ تشکیل پرونده جدید
علیرغم اتمام دوره ی حبس دو ساله ی محمد سیف زاده، وکیل محبوس در زندان رجایی، مسئولان از آزادی وی جلوگیری می کنند و برای وی پرونده ی جدید تشکیل شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، در حالیکه ۲ سال حبس تعزیری محمد سیف زاده وکیل دربند دادگستری و از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر فروردین امسال پایان یافته است، این فعال حقوق بشر که از بیماری های متعددی رنج می برد، همچنان در زندان به سر می برد.
محمد سیف زاده به دلیل برخورد اعتراضی و عدم شرکت در دادگاه انقلاب اسلامی و در حکمی جدید که هنوز قطعیت نیافته است به شش سال حبس محکوم شده است.
این وکیل دادگستری، محبوس در زندان رجایی شهر کرج دادگاه و دادسرای انقلاب را به دلیل عدم رعایت تشریفات قانونی و عدم استقلال به رسمیت نشناخته و در جلسات آن شرکت نکرد که عدم شرکت در جلسات دادگاه موجب خشم دستگاه قضایی و تبعید این زندانی بیمار به زندان رجایی شهر شد.
محمد سیف زاده از بیماری های کلیه، کولیت روده، کبد و ستون فقرات رنج می برد و عدم تامین نیازهای پزشکی و غذایی زندانیان رجایی شهر کرج وضعیت حاد این زندانی سیاسی را بغرنج کرده است.

Dienstag, 9. April 2013

زندانی امنیتی با دستبند و پایبند در بیمارستان درگذشت


علی‌ اخوان پور:
علیرضا کرمی‌خیرآبادی، زندانی امنیتی پس از ده روز کما در بیمارستان امام در حالیکه با دستبند و پایبند به تخت بسته شده بود، درگذشت. علیرضا کرمی‌خیرآبادی، زندانی امنیتی محبوس در زندان رجایی شهر کرج بود که از بیماری قلبی رنج می‌برد و با نظر پزشکان باید سریع تحت درمان قرار می گرفت.علیرغم شرایط حاد جسمی ، بازجویان مانع انتقال وی به بیمارستانهای خارج از زندان شدند.این در حالی است که سالها قبل کمیسیون پزشکی وضعیت حاد وی را گزارش کرده بود و اعلام نموده بود که قادر به تحمل حبس نیست. وی دو هفته پیش پس از تاخیر به بیمارستان منتقل شد. وی قبل از انتقال به بیمارستان به دلیل اصرار ماموران اعزام در پوشیدن لباس زندان و مخالفت وی با این خواسته نهایتا به بند بازگردانده شد. اما روز بعد از آن در پی تشدید بیماری این زندانی با حالت بی‌هوش با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد. تا اینکه ظهر روز شنبه بدلیل نارسایی مغزی از طریق عفونت ویروسی مغزی فوت کرد. یکی از شیوه های بازجویان و شکنجه گران که علیه زندانیان سیاسی بکار برده می شود عدم انتقال زندانی به بیمارستانهای خارج از زندان تا لحظه ای که مطمئن شوند زندانی سیاسی در مراحل پایانی حیات خویش می باشد. سپس اقدام به انتقال زندانیان سیاسی به بیمارستانهای خارج از زندان می نمایند تا مسذولیت قتل عمد وی را به عهده نگیرند .این شیوه تا به حال علیه چندین زندانی سیاسی بکار برده شده است. علیرضا کرمی خیرآبادی به اتهام هواپیماربایی ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد. وی 16 سال را در زندان های ایران و اردن گذراند. کرمی خیرآبادی کارمند شرکت نفت بود که در اعتراض به بی عدالتی های مدیران شرکت نفت هواپیمای آن شرکت را ربوده و به عراق می رود. وی سپس به اردن رفته و پس از یکسال زندان در اردن، دولت اردن او را به ایران تحویل داد. کرمی خیرآبادی به مدت شانزده سال در زندان ایران بسر برد که یکسال آن در سلول انفرادی و تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی قرار گرفته بود

نامه افشاگرانه زنده یادعلیرضا کرمی خیرآبادی از سیاهچال ولی فقیه ارتجاع



603983_163961140430800_386424377_n
نامه افشاگرانه زنده یادعلیرضا کرمی خیرآبادی از سیاهچال ولی فقیه ارتجاع
بنام خداوند هستی آفرین، ملت شریف ایران! ایرانیان عزیز در سراسر دنیا ! فعالین حقوق بشر!
من قبلا گفته ام و باز هم می گویم!
وزارت اطلاعات جمهوری نا اسلامی ایران مرا به خاطر هواداری برادرم عبدالرضا کرمی خیرآبادی از سازمان مجاهدین خلق ایران که هیچگونه ارتباطی با من نمی توانست داشته باشد بارها و بارها به وزارت اطلاعات شهرستان گچساران برده و توسط شخصی بنام سیف الله گشتاز که اکنون مدیر عامل شرکت نفت ملی ایران می باشد شکنجه کرده و علاوه بر آنکه در محیط کار مشکلات عدیده ای برایم ایجاد نمود بدون هیچگونه دلیلی برای تمدید گذرنامه به شهربانی مرکز استان مربوطه (کهکیلویه و بویر احمد ) مراجعه کرده بودم. در گذرنامه مهر ممنوع الخروج حک کرده و رفتاری با من داشتن که مصداق بارز قصاص قبل از جنایت می باشد. من جان خود و فرزندانم را در خطر می دیدم و آنها آنقدر مرا شکنجه کردند که لاجرم برای نجات خود و خانواده ام اقدام به فرار با هواپیمای فوکر ۲۷ متعلق به شرکت ملی نفت ایران نموده و سپس ناگزیر در خاک عراق فرود آمدیم دولت عراق هم در اجرای یک برنامه مشترک با سرویس امنیتی کشور اردن مرا به مقامات امنیتی این کشور سپرده. دولت اردن نیز در مورخۀ ۹ مرداد ۱۳۸۷ مرا به حکومت آخوندی تحویل داد، علیرغم آنکه من و خانواده ام تحت پوشش سازمان ملل بودیم. ما را بوسیلۀ هواپیما به تهران آورده و در انتهای باند فرودگاه مهرآباد به مقامات جمهوری نا اسلامی ایران تحویل دادند. از بدو ورود اجباری به ایران من به مدت ۹ ماه در وزارت اطلاعات شکنجه شده و سپس در بیدادگاهی موسوم به دادگاه انقلاب تهران در یک محاکمه ناعادلانه و فرمایشی بدون حضور هیئت منصفه و نیز بدون حضور وکیل منتخب به مرک محکوم شدم!
اکنون قریب ۱۰ سال است که در ایران در زندانهای مخوفی همچون زندان توحید(زندان کمیته سابق) بند ۲۰۹ اوین و زندان بشدت دهشتناک رجائی شهر در حالیکه به انواع بیماریها مبتلا می باشم تحمل حبس می نمایم. در این مدت همان برادرم که مرا به خاطر هواداری او از سازمان مجاهدین خلق ایران اذیت می کردند یعنی عبدالرضا کرمی خیر آبادی را در مورخه ۳ دسامبر ۲۰۰۳ برابر با ۱۲ آذر ماه ۱۳۸۲ در کشور نروژ به طرز مشکوکی که از سوی وزارت جنایت رژیم آخوندی صورت گرفته به قتل رسید، و به شهادت رسانیدند سپس پسرم امید کرمی خیرآبادی را در مورخه ۲۵ مهر ماه ۱۳۸۴ در وزارت اطلاعات پس از شکنجه های بسیار به دار آویخته و اعدام کردن و اعلام کردن که او در کشور ترکیه خودکشی کرده است و بعد از آنکه اندامهای مثل قلب،کبد،کلیه هایش را از بدنش خارج کردن مبلغ ۵ میلیون تومان پول نقد گرفتند تا جسد را به خانواده ام تحویل دادند و نیز علیرغم میل باطنی و تقاضای ما جسد فرزندم را نه در شهر خودمان گچساران که در شاهین شهر اصفهان دفن نمودند. بعد از این ۲ جنایت دو خواهر بزرگم در همین رابطه دق کردن و فوت نمودند. در ادامه این مصائب دخترم نگار کرمی خیر آبادی با ماشین زیر گرفته شد که قریب به ۳ سال است پاهایش در کج می باشند و پس از چندین عمل جراحی هنوز بهبودی حاصل نکرده است و ایضا در طول همین مدت در زندان ۳ بار به جان خودم سوء قصد شده و سکته مغزی به من تحمیل کردند که در نتیجه آن دست و پای راست و زبانم آسیب دیده و دچار لکنت زبان شده ام سپس به اینها هم قانع نشده و ضمن آنکه خانوادۀ زنم را به همکاری گرفته اند مدتی است که تلاش می کنند تا من بر خلاف میل خود زنم را طلاق بدهم و باقیمانده شیرازه زندگیم نیز از هم پاشیده شود.همچنین یک قطعه زمین کشاورزی دارم که میخواهند به زور آنرا از من بگیرند. بررسی عملکرد این شیادان دزد با توجه به آنکه اموال را بدون داشتن حکم مصادره کرده اند و مطالبات خدمات ۲۰ ساله ام در صنعت نفت را نمی پردازند و نیز با توجه به انکه ۲ عزیزانم را کشته و سبب مرک ۲ نفر دیگر هم شده اند. ایضا به اینکه اندامهای ذیقیمت پسرم رااز جسمش خارج کرده و برای تحویل جسدش ۵ میلیون تومان دریافت کرده اند. همچنین عطف آنکه اکنون در صدد هستن تا زمین کشاورزیم را بگیرند. در ضمن یادآوری می نمایم که با جناقم بنام نجف هنرجویان که از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بوده و بدست همین صفاکان اعدام و پسر ۲۱ ساله بنام اشکان هنرجویان نیز به شیوه ای دیگری باز هم بدست همین جنایتکاران اعدام شده است.
لذا از تمامی نهادها، سازمانها و فعالین حقوق بشری تقاضا دارم که شکوایه مرا تا سرحد امکان رسانه ای کرده و حیثیت رژیم را بیش از این زیر سئوال ببرند و لو به قیمت جان من تمام شود چون من از مرگ هراسی نداشته و در واقع دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم.
علیرضا کرمی خیر آبادی
۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

Sonntag, 7. April 2013

افزایش اعدامها در ایران


علی‌ اخوان پور:
آمارهای اعدام ها در سالهای گذشته نشان داده است که در حال افزایش است، بسیاری از مدافعین حقوق بشر از جمله شورای حقوق بشر سازمان ملل و همچنین سازمان عفو بین الملل نکرانی های خود را در این مورد اعلام کرده اند. اخیرا محمد مصطفایی - وکیلی که در ایران عمدتا از پرونده کودکان زیر 18 سال محکوم به اعدام محکوم دفاع می کرده- در نوشته ای در وبلاگ "خانه وکلا" از کم کاری سازمان های حقوق بشری (ایرانی) در مبارزه با حکم اعدام انتقاد کرده است. مصطفایی با اشاره به تجربه حرفه ای خود در ایران و تجربه اش در تماس با سازمان های مختلف در خارج از ایران، می گوید زمینه های زیادی برای مبارزه با لغو حکم اعدام وجود دارد، اما از این امکانات استفاده نمی شود و تلاش زیادی در این زمینه صورت نمی گیرد. به دنبال بازانتشار این نوشته در سایت بالاترین و پرسش و پاسخ هایی که حول آن صورت گرفته، محمد مصطفایی پیشنهادهای مشخصی نیز برای برخورد به این مسئله ارائه داده است. او علاوه بر سازمان های حقوق بشری، نقش رسانه ها و هنرمندان را در توجه به این معضل اجتماعی، مهم می داند.

در سه ماه اول سال جاری میلادی بر اساس گزارش‌های منتشر شده در منابع رسمی  (۷۸ مورد) و منابع غیررسمی (۱۲ مورد) در مجموع ۹۰ نفر در استان‌های مختلف ایران اعدام شده‌اند.
ـــ از مجموع ۹۰ اعدام صورت گرفته، ۴۰ مورد در ماه ژانویه، ۴۷ مورد در ماه فوریه و ۳ مورد در ماه مارس اجرا شده است.3
ـــ  ۹۰ مورد اعدام صورت گرفته در ۲۱ استان مختلف کشور اجرا شده است.
ـــ  از مجموع  ۹۰ مورد اجرای حکم اعدام؛ ۶۰ مورد به خاطر جرائم مربوط به موارد مخدر، ۱۷ مورد به اتهام «تجاوز به عنف»، ۱۱ مورد مربوط به اجرای حکم قصاص و ۲ مورد به خاطر محاربه از طریق سرقت مسلحانه بوده است.
ـــ از مجموع ۹۰ مورد اجرای حکم اعدام ۱۷ مورد اجرای حکم در ملاء عام و در مقابل دیده‌گان مردم  بوده است.  استان تهران و فارس با ۵ مورد محل بیش‌ترین اجرای حکم اعدام در ملاء عام بوده‌اند. چهار محال بختیاری و زنجان با ۲ مورد در رتبه‌های بعدی هستند و خراسان رضوی، آذربایجان غربی و کرمان هر کدام با یک مورد اجرای حکم اعدام، هفت استانی هستند که در مردم ساکن آن با اجرای حکم اعدام در ملاء عام روبه‌رو بوده‌اند.
ــــ  یک نفر از متهمین در زمان ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال سن داشته و در سن ۲۱ ساله‌گی اعدام شده است و مسن‌ترین زندانی ۵۱ سال سن داشته است. جوان‌ترین زندانی اعدام شده در این سه ماه ۲۰ سال سن داشته است.
ــــ ۱۰ نفر از متهمانی که اعدام شده‌اند زیر ۲۵ سال سن داشته‌اند.
ــــ  از مجموعه ۹۰ مورد اجرای حکم اعدام یک از نفر زن بوده که در شیراز اعدام شده است.
ــــ  استان فارس با ۱۳ مورد اجرای حکم اعدام، بیش‌ترین اعدام‌ها را در این سه ماه داشته است. اصفهان با ۱۱ مورد و زنجان با هفت مورد در رتبه‌های بعدی قرار دارند.

Samstag, 6. April 2013

بدون شرح!!!


علی‌ اخوان پور:
شعر زیبای پروین حال این روزهای ما...



 
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرمِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: میباید تو را تا خانه‌ی قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانه‌ی خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم

گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را

گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست


پروین اعتصامی

Donnerstag, 4. April 2013

برای مشاهده کتاب‌های من لطفا با روی لینک کلیک نمایید

10 دقیقه مانده، مرا برای آویختن از آن طناب آماده ام می کنند



علی‌ اخوان پور:
10 دقیقه مانده، مرا برای آویختن از آن طناب آماده ام می کنند، نمیدانم باید چه حسی داشته باشم باید از مردن بترسم یا خوشحال باشم از اینکه از این پوچی راحت می شوم، چرا کسی نمی پرسد جرمم چیست؟ مگر قرار نبود قضاوت را خدایشان انجام دهد پس چه شد؟ آن مرد شکم گنده چگونه حکم مردنم را امضاء کرد،شاید خودش هم می داند خدای برای قضاوت وجود ندارد...نا خواسته یاد روزی افتادم که به جرم آب خوردن در خیابان مرا کتک زدندگفتند روزه خورده ام...روزی که شراب خوردم و کتکم زدند...پدر وراجی میکند دعا میخواند این کتاب را ازبرم میتوانم در دانشگاه تدریس کنم...یا حتی برای اثبات دروغش کتابی بنویسم،پای طناب هستم روی چارپایه می روم همه هستند حتی پسرکی که چند بار در سرما به خانه آوردمش تا یخ نزند...،دارند حکمم را می خوانند جرمم ارتداداست،شک کردن به بودن چیزی که نیست، مردم صلوات می فرستند من خنده ام گرفته ،فحشم می دهند، چار پایه را میزنند من تاب می خورم...وچندسال بعدکتابهایم را تدریس می کنند،برایم یاد بود میگیرند این مردم ...

نه به انتخابات رژیم دیکتاتور ایران



علی‌ اخوان پور:
با نزدیک شدن به انتخابات دیکتاتوری ایران و از سر گیری بازی‌های همیشگی‌ و سریالهای تکراری پیش از انتخابات مزدوران رژیم  بعضی عقیده دارند که با دشنام نوشتن بر روی برگه های  رأی یا  رأی دادن به اصلاح طلبان قدمی برای سرنگونی رژیم بر می دارند.بسیاری از مردم  ناخواسته و از روی نادانی  به رژیم کمک می کنند.
لازم به تظاهرات یا حتی چکیدن قطره ای خون از بینی هیچ کس نیست و حتی بدون واهمه از به خطر انداختن جان خود یا خانواده ی خود , فقط با بیرون نرفتن در روز رأی گیری می توانیم به همه نشان دهیم که ما این رژیم را نمی خواهیم.
اگر می خواهیم موفق شویم باید متحد شویم , اختلافات سیاسی , مذهبی و حتی اختلاف نظر های کوچک خود را نیز کنار بگزاریم  و قدمی به سوی ایرانی آزاد برداریم تا کشور خود را از زیر سایه ی این استکبارگران رها کنیم.
به هر دلیل به پای صندوق های رأی رفتن خیانتی است به ایران و ایرانیان.