درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Dienstag, 11. Februar 2014

آیا خمینی دروغ می‌گفت؟


علی‌ اخوان پور:

برخی منتقدین به صراحت می‌گویند فارغ از ابعاد فقهی و شرعی اقدامات آیت‌الله خمینی، او در جریان انقلاب ایران بارها درباره خواسته‌ها و نظراتش دروغ گفته است.

هوشنگ نهاوندی نویسنده کتاب «خمینی در فرانسه»، تحقیقات گسترده‌ای درباره مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و بیانیه‌های آیت‌الله خمینی در دوره اقامتش در این کشور اروپایی انجام داده است.

او در پاسخ به این سئوال که آیا آیت‌الله خمینی در این دوره دروغ گفته است می‌گوید: «قطعا! قطعا دروغگو بود. در پاریس مطالبی می‌گفت که خوشایند افکار عمومی دنیا باشد، چرا که تمام گروههای چپگرا چه در اروپا و چه در آمریکا از او طرفداری می‌کردند. و تزویر می‌کرد و خدعه می‌کرد.»

عباس میلانی نیز با استناد به تحقیقات یکی از دانشجویانش می‌گوید که از میان ۱۱۰ مصاحبه آیت‌الله خمینی در دوران اقامت در فرانسه، هیچ اشاره‌ای به واژه «ولایت فقیه» وجود ندارد و «برعکس، بارها و بارها گفته است که تکثر فکر و اندیشه آزاد خواهد بود و بارها گفته که ما بر سر زنها چادر نخواهیم کرد.»

در واقع همین اظهارات آیت‌الله خمینی موجب شد تا برخی که خواسته‌هایی از همین دست داشتند، با او و گروه هوادارانش همراه شوند.

و این تنها به گروههای مختلف سیاسی ختم نمی‌شد. چنانکه مهدی فتاپور، از رهبران سازمان فدائیان خلق می‌گوید، اظهارات آیت‌الله خمینی موجب شد تا برخی از مردم عادی نیز به واسطه همین اظهارات به او بپیوندند.

به اعتقاد او، اگر آنچه بعد از انقلاب رخ داد، پیش از انقلاب از سوی آیت‌آلله خمینی و هوادارانش تشریح شده بود، بخش بزرگی از نیروهای همراه با انقلاب، در این همراهی تردید می‌کردند و «چنین نیرویی بسیج نمی‌شد».

با این حال کماکان برخی معتقدند که حتی دروغهای آیت‌الله خمینی هم باز روشی برای دزدیدن انقلاب نبوده است.

سئوال این است که اگر او از روز نخست به جای سخن گفتن از آزادی بیان و آزادی فعالیتهای سیاسی احزاب مختلف، از لزوم حکومت فقیه سخن می‌گفت، باز هم موفق می‌شد تا قدرت را در ایران قبضه کند یا نه.

حسن شریعتمداری که معتقد است آیت‌الله خمینی دروغهای بسیاری گفته است، می‌گوید اگر او راست می‌گفت هم باز در نتیجه انقلاب تغییری رخ نمی‌داد.

او می‌گوید: «آقای خمینی دروغ گفت. آقای خمینی وعده‌های فراوانی داد تا مردم را اغفال کند. آقای خمینی نه فقط به ایرانی‌ها بلکه در مذاکراتی که با غربی‌ها و آمریکایی‌ها داشت گفت که من به قم می‌روم و آنجا خواهم ماند، من یک طلبه‌ام، در ایران دموکراسی حاکم خواهد بود. گروههای چپ هم اجازه فعالیت خواهند داشت. ما رابطه‌مان با غرب خوب خواهد بود. هم به قدرتهای جهانی و هم به مردم ایران دروغ گفت. ولی این بدان معنا نیست که اگر راست می‌گفت، مردم از او چنان روی بر می‌گرداندند که به مخالفانش روی می‌آوردند.»

اسلامی‌ترین تجربه ملت ایران

چه بر اثر سوءاستفاده و فریب مردم یا به دلیل خواست اکثریت جامعه ایران، بعد از انقلاب در سال ۵۷، وقایعی رخ داد که شباهتی به وعده‌های پیش از انقلاب نداشت.

و مهمتر از این وقایع، نظامی از دل انقلاب سال ۵۷ سربرآورد که در برخی موارد شباهتهایی کلیدی با نظام پیشین داشت.

عباس میلانی می‌گوید، بین آنچه که بعد از انقلاب در ایران به نام نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» از پایه ساخته شد با آنچه که در لابه‌لای سخنان آیت‌الله خمینی پیش از انقلاب قابل ردگیری است، یک تفاوت عمیق و بنیادین وجود دارد:

«حکومت لیبرال دموکراتیکی که آقای خمینی در پاریس وعده می‌داد، پدیده‌ای است از عصر تجدد و حکومت ولایت فقیه که در ایران ایجاد کردند، پدیده‌ای برخواسته از قرون وسطی که در آن مشروعیت الهی است. در دموکراسی حاکمیت با مردم است اما در حکومت ولایت فقیه، حکومت با ولی است چرا که او نماینده خداست.»

حالا اگر نامش را انقلاب اسلامی بگذاریم یا به سیاق برخی انقلابیون چپ‌گرا آن را انقلاب بهمن یا انقلاب ۵۷ بنامیم، نتیجه‌ آن تحول سرنوشت‌ساز سال ۵۷، بی‌شک اسلامی‌ترین تجربه سیاسی ملت ایران در تاریخ معاصر است.

فریب مردم

تناقض عمیق سخنان آیت‌الله خمینی قبل و بعد از انقلاب، یکی از ابعاد مهم رهبری سیاسی است که با وعده‌هایی مهم هوادارانی یافت، اما وقتی قدرت سیاسی را قبضه کرد، مخالفانش حتی حق داشتن یک روزنامه هم نداشتند و همه آن وعده‌ها فراموش شدند.

عباس میلانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه استفورد معتقد است از این زاویه، انقلاب ایران دزدیده شد.

چنانکه این پژوهشگر تاریخ می‌گوید، آیت‌الله خمینی به کرات پیش از انقلاب، به گفته خودش تقیه می‌کرد و منظور خودش را از ایجاد یک «حکومت ولایت فقیه یا حکومت مبتنی بر شرع» پنهان می‌کرد.

عباس میلانی می‌گوید: «ایشان نه تنها نیت خود را پنهان می‌کرد بلکه مداوم خلافش را می‌گفت. مدام تاکید می‌کرد که روحانیون در قدرت سهمی نخواهند داشت. حتی قانون اساسی اولی که ظاهرا ایشان با آن موافقت کرد، هیچ نشانی از ولایت فقیه ندارد. فقط وقتی به ایران آمد و تشدد در نیروهای دموکراتیک را دید، آن وقت آن برنامه حداکثری خودش را که ایجاد ولایت فقیه بود عملی کرد. و در این مفهوم خلف وعده کرد. در این مفهوم توانستند انقلاب را بدزدند.»

آنچه که آقای میلانی «تقیه» می‌خواند در واقع اصطلاحی است فقهی برای توصیف گفتاری برخلاف اعتقادات قلبی فرد مسلمان.

برخی فقیهان می‌گویند مسلمانان جایزند برای نجات جانشان، دین خود را پنهان کنند و به این کار تقیه می‌گویند.

این روزها کم نیستند رسانه‌های وابسته به اسلامگرایان که می‌گویند آیت‌الله خمینی تقیه را حرام دانسته بود و موضوع تقیه کردن او در جریان مبارزه با شاه را رد می‌کنند.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen