درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Dienstag, 30. Juli 2013

ابوالفضل عابدینی، زندانی سیاسی و از شاهدان پرونده مرگ ستار بهشتی که در قرنطینه زندان اوین تهران به‌سر می‌برد، دست به اعتصاب غذا زده است

علی‌ اخوان پور:

عابدینی در پرونده مرگ ستار بهشتی درباره آثار شکنجه روی بدن این وبلاگ‌نویس شهادت داده بود. پس از این شهادت وی روز پنج‌شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱ به زندان اهواز تبعید شد اما با دستور دادستانی تهران دوباره به زندان اوین برگردانده شد.

پیشتر ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین طی نامه‌ای با اعتراض به انتقال ابوالفضل عابدینی به زندان اهواز گفته بودند این زندانی سیاسی "مطلع‌ترین" فرد از شکنجه ستار بهشتی است.

مخالفان حکومت ایران می‌گویند ستار بهشتی بر اثر شکنجه "به قتل رسیده"‌ اما روز گذشته رئیس سازمان پزشکی قانونی گفت از نظر این سازمان ستار بهشتی بر اثر مرگ طبیعی جان خود را از دست داده است.

ستار بهشتی، ۳۵ ساله، کارگری بود که در مورد نقض حقوق بشر در ایران وبلاگ می‌نوشت. وی ۹ آبان‌ماه جاری در منزلش در رباط کریم در نزدیکی تهران بازداشت شد. در روز ۱۶ آبان مقامات با خانواده او تماس گرفته و آن‌ها را از مرگش در زمان بازداشت مطلع کردند، بدون آن‌که اطلاعات دیگری ارائه کنند.

پیشتر ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین طی نامه‌ای با اعتراض به انتقال ابوالفضل عابدینی به زندان اهواز گفته بودند این زندانی سیاسی "مطلع‌ترین" فرد از شکنجه ستار بهشتی است
در همین حال اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران گفته است: "علا‌الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نامه‌ای برای من نوشت که مهدی دواتگری را در آن به‌عنوان نماینده این کمیسیون برای بازدید از بازداشتگاه ستار بهشتی اعلام کرد که من دستور همکاری با مجلس را صادر کردم."

احمدی‌مقدم درباره برخورد با عاملان مرگ ستار بهشتی گفت: "هنوز در مرحله تحقیقات قرار داریم و اول باید اصل مسئله روشن شود."

هفته گذشته برخی منابع خبری گفته بودند دست‌کم هفت نفر از بازجویان و عاملان پرونده ستار بهشتی بازداشت شده اند که برای شماری از آن‌ها قرار وثیقه صادر شده است.

همچنین نجف‌قلی حبیبی، رئیس دوره‌ای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفت: "انتظار داریم قوه قضائیه برای حفاظت از حیثیت کشور با مسئله فوت ستار بهشتی با جدیت برخورد کند و ضروری است تا به همه افرادی که مسئولیت بازجویی را در قوه قضائیه و نیروی انتظامی بر‌عهده دارند در این رابطه تذکرات جدی داده شود."

به گفته وی "گلایه دیگری که مطرح می‌شود این است که اگر در مورد مسئله کهریزک با جدیت برخورد می‌شد هم‌اکنون شاهد چنین وقایعی نبودیم."

تاکنون دو گروه از زندانیان سیاسی زندان اوین که یک روز را با ستار بهشتی سر کرده بودند با انتشار بیانیه‌هایی شهادت داده‌اند که آثار شکنجه‌های شدید را بر پیکر او دیده‌اند.

اما رئیس سازمان پزشکی قانونی ایران در مورد کبودی‌های روی بدن ستار بهشتی گفت: "ممکن است کبودی‌هایی روی بدن او بر اثر ضرب و شتم باشد اما این کبودی‌ها نمی‌توانند عامل مرگ باشند."

پیش از این نیز برخی مقامات جمهوری اسلامی بر احتمال "غیرعمد بودن" مرگ ستار بهشتی و یا "مرگ طبیعی" وی تأکید کرده و حتی جواد کریمی قدوسی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس مسئول مرگ این وبلاگ‌نویس را مخالفان حکومت دانسته بود.

مرگ ستار بهشتی بازتاب گسترده‌ای در جهان یافت. سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای کشته شدن ستار بهشتی را بر اثر شکنجه بسیار محتمل دانست و خواستار تحقیق مستقل در مورد سرنوشت وی شد.

سازمان گزارشگران بدون مرز نیز ضمن ابراز تأسف از خبر درگذشت این وب‌نگار زندانی، در بیانیه‌ای نوشت: "به نظر می‌رسد وی بر اثر اعمال خشونت به هنگام بازجویی به قتل رسیده باشد."

همچنین فرانسه، بریتانیا و آمریکا به‌شکل جداگانه کشته شدن ستار بهشتی در زندان را محکوم کرده و خواهان روشن شدن تمامی ماجرا و رسیدگی به آن شدند.

Freitag, 26. Juli 2013

وضعيت پنج زندانی سياسی آذربايجان که از ۲۲ تيرماه اعتصاب غذا کرده اند «روز به روز وخيم تر می شود»


علی‌ اخوان پور:
گزارشها حاکی است که وضعيت پنج زندانی سياسی آذربايجان که از ۲۲ تيرماه اعتصاب غذا کرده اند «روز به روز وخيم تر می شود». لطيف حسنی، آيت مهرعلی‌بيگلو، محمود فضلی، شهرام رادمهر و بهبود قليزاده پنج فعال ترک که از ۲۲تير ماه در اعتراض به روند «ناعادلانه دادرسی و همچنين شرايط بد زندان تبريز» دست به اعتصاب غذای نامحدود زدند، از دوم مرداد ماه به زندان رجايی شهر کرج منتقل شدند. سيزدهمين روز اعتصاب غذای اين پنج فعال سياسی در حالی سپری می شود که سجاد رادمهر، برادر شهرام رادمهر در گفتگو با راديو فردا می گويد که تاکنون «هيچ مسئولی جواب مشخصی درباره خواسته های آنها نداده و وضعيت آنها روبروز وخيم تر می شود». به گفته وی مسئولين دادگستری تبريز «جز تهديد و تمسخر جوابی به خانواده های زندانيان نداده اند». وی می گويد که «در انتقال به تهران هم اين فعالين شاهد غير انسانی ترين رفتارها بوده اند. زندان اوين به خاطر وضعيت جسمانی بی حال آنها، از قبول مسئوليت جان آنها امتناع کرده بودند و آنها يک روز و نيم با دستبند و پابند در قفس فلزی داخل ماشين انتقالی که صندلی هم نداشته، در آن گرمای تهران در حياط زندان اوين سپری کردند که نهايتا آنها را به سلول انفرادی زندان اوين منتقل می کنند. الان هم که به زندان رجايی شهر منتقل شده اند تا اين لحظه در قسمت قرنطينه زندان هستند». سونا فرج زاده همسر آيت مهر علی بيگلو درباره وضعيت جسمانی آنها به راديو فردا گفت که «هر کدام از اين افراد به خاطر شکنجه هايی که در طول چندين بار بازداشتهای طولانی که داشته اند، از ناراحتی جسمی مزمنی در رنج هستند که بعد از اعتصاب هم حادتر شده است. قبل از انتقال به تهران بی حالی در همه اين فعالين و خونريزی معده شهرام رادمهر را به خانواده ها اطلاع دادند». ارديبهشت ماه سال جاری شعبه سوم دادگاه انقلاب تبريز به رياست قاضی باقرپور برای هرکدام از اين فعالين حکم سنگين ۹ سال حبس تعزيری يعنی جمعاً ۴۵ سال حبس تعزيری را صادر کرد. اتهامات وارده تبليغ عليه نظام و تشکيل گروه غير قانونی عنوان شده است. در خرداد ماه در شعبه ششم دادگاه تجديد نظر تبريز به رياست قاضی ايمانی اين حکم را تاييد کرد. سازمان عفو بين‌الملل با انتشار بيانيه‌ای با اشاره به حکم ۹ سال حبس رهبران تشکيلات «يئنی‌گاموح» نگرانی خود را از افزايش سرکوب مخالفان، معترضان و کنشگران سياسی، صنفی و اجتماعی و فعالين ملی در آستانه انتخابات رياست جمهوری در ايران، اعلام کرده بود.

Dienstag, 23. Juli 2013

دیگر برای ایرانیان، دیدن تصاویر آویزان انسان ها از چوبه دار، چیزی عادی و طبیعی شده است





علی‌ اخوان پور:
چرا هم بیشترین تعداد معتاد به مواد مخدر و هم بیشترین تعداد اعدام قاچاقچیان را داریم!؟ براستی، فایده اعدام محکومین به قاچاق مواد مخدر چیست؟! اگر قرار است جلوی قاچاق مواد مخدر را بگیرد، چرا ما بیشترین تعداد معتاد در دنیا را داریم؟! 
 
دیگر برای ایرانیان، دیدن تصاویر آویزان انسان ها از چوبه دار، چیزی عادی و طبیعی شده است، و قباحت آن در جامعه از بین رفته است، کار به جایی رسیده که ساعت پنج صبح، به مانند یک تفریح، مردم برای دیدن مراسم اعدام می روند و گاه کودکان را نیز با خود می برند. 

لطفا نکات زیر را در نظر داشته باشید: 

یک/
مگر نه آنکه دری نجف آبادی، دادستان کل کشور و وزیر اطلاعات سابق، به صراحت اروپا را تهدید کرده بود که رژیم ایران، به اروپا مواد مخدر، قاچاق خواهد کرد؟! (صحبت دری نجف آبادی را به یاد بیاورید در مورد باز کردن کانال مواد مخدر به اروپا،

دو/ 
غیر از این است که سپاه پاسداران رژیم، نقش غیر قابل انکاری در قاچاق مواد مخدر در سطح بین المللی دارد؟! 

سه/ 
تعداد معتادات به مواد مخدر در ایران، بیشترین تعداد در دنیا است و تعداد معتادات را بین یازده تا پانزده میلیون نفر، برآورد می کنند! 
زمان دسترسی به مواد مخدر در ایران را کمتر از بیست دقیقه برآورد کرده ان!!

چهار/ 
از نظر شرعی مصرف مواد مخدر حرام نیست و همانطوری که همه ما می دانیم و به چشم خودمان نیز تجربه کرده ایم ، درصد مصرف مواد مخدر در بین قشر روحانی بیشتر از قشر عادی جامعه است. لذا از نظر رژیم روحانیون این تجارتی است که حرام نیست.

پنج/
رژیم ایران با پخش مواد مخدر در داخل کشور، هیچ مشکلی ندارد. اصولا جمهوری اسلامی بدش نمی آید تعداد معتادین به مواد مخدر زیاد باشد. چرا که طبیعی است جامعه ای با درصد اعتیاد بالا ، جامعه ای منفعل است. آماری که به صورت غیر رسمی و شنیداری به گوش می رسد از اعیاد بیش از پانزده درصد از جمعیت کشور حکایت می کند

شش/
سوال اینجاست که چگونه با این همه اعدام هنوز این افراد قاچاقچی وجود دارند و به روند تجارت مواد مخدر خللی وارد نشده است؟

جواب خیلی ساده است ، این کسانی که اعدام می شوند آدم های ساده ای در حد راننده ها هستند و اشخاص اصلی هرگز گرفتار نمی شوند.

یکی از روش های قاچاق مواد مخدر را به عنوان مثال در اینجا ذکر می کنم، تا ببینید کسانی که این چنین بی رحمانه از طناب دار آویزان می شوند، افراد رده پایینی هستند که از سر ناچاری به این کار روی آورده اند.

روش کار قاچاقچی ها اینگونه است : آنها فقط افرادی را به عنوان کارمند و راننده استخدام می کنند که متاهل باشند و حتما فرزند داشته باشند. با فرد متقاضی که معمولا از سر بیکاری و فقر شدید به این کار روی آورده است توافق می کنند که او به جهت تضمین زن و فرزندانش را نزد آنها بگذارد که در صورت دستگیری آنها را لو ندهد و چون می خواهند مواد مخدر گرانقیمت و خودرو و پول برای حمل در اختیار کاندیدای استخدام قراردهند و از طرفی می خواهند مطمین باشند که او با مواد فرار نخواهد کرد.

سپس از فرد متقاضی استخدام می خواهند همسر و فرزندانش را به عنوان گرویی در اختیار آنها قرار دهد و خانواده گرو گرفته شده را به منطقه تحت کنترل خودشان انتقال می دهند. (در منطقه مرزی مشترک بین ایران و افغانستان و پاکستان چند منطقه وجود دارد که اصولا دولت های یاد شده هیچ کنترلی بر آن ندارند و به دلیل شورش های صورت گرفته و ساختار قبیله ای خاص ، اصولا نظارتی بر آنجا از سوی هیچ کدام دولت های یاد شده نیست.) بعد از آن پول لازم را در اختیار راننده جدید -که حالا به دلیل اینکه زن و فرزندش در گرو هستند دیگر صد در صد مورد اعتماد مافیا است- قرار می دهند و از او می خواهند به اسم خودش خودرو جدیدی (مثلا یک کامیون ) را خریداری کند. مواد مخدر گرانقیمت –که در آنجا خیلی فراوان و ارزان است- نیز در اختیار راننده قرار می دهند و با افراد متخصصی که دارند مواد را نیز جاسازی می کنند. راننده مواد را ابتدا به همراه یک بار معمولی که به مقصد شهرهای مرکزی ایران حمل می کند. این قسمت اول کار است یا بار را در همان ایران می فروشند و یا به همران بار بعدی که به مقصد اروپا یا ترکیه خواهد بود به اروپا می کنند.

حال تصور کنیم که راننده در بین راه گرفتار شود ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ قبلا با راننده توافق شده است که در در صورت دستگیر شدن اگر آنها را لو بدهد خانواده اش را خواهند کشت، اما اگر مقاومت کند و آنها را لو ندهد و مسولیت را خودش به عهده بگیرد اولا مافیای مواد مخدر ایران بهترین وکلا را برایش خواهند گرفت و خانواده اش نیز در رفاه خواهد نگه داری خواهند کرد و در صورتی که حتی اعدام هم شوند برای همیشه از خانواده اش مواقبت خواهند کرد و آنها همیشه از نظر مالی تامین خواهند بود.

 با توجه به اینکه سیستم قضایی ایران بسیار فاسد است و هییت منصفه ای نیز در سیستم قضایی ایران وجود ندارد ، معمولا مافیا موفق می شود که از طریق وکیل های کارچاق کنی که دارند با پرداخت رشوه های سنگین یا متهم را آزاد کنند و یا به مجازات سبکی محکوم گردد. به ندرت کار متهم به اعدام کشیده می شود. معمولا کسانی که اعدام می شوند کسانی هستند که زیر شکنجه تاب نیاورده اند و اطلاعات مافیا را با بازجوها داده اند. در این صورت مافیا حمایتش را از آنها قطع می کند و در نتیجه کار متهم به اعدام کشیده می شود. نکته مهم این است که متهمینی که به اعدام محکوم می شوند ، قاچاقچیان خرده پایی هستند که موفق به دادن رشوه نمی شوند زیرا ارتباط های سطح بالا برای دادن رشوه به قضات و یا اعضا دیوان عالی را ندارند.

معمولا قاچاقچی ها در صورتی که سابقه نداشته باشند به حبس ابد محکوم می شوند که آن هم بعد از چند سال مشمول عفو می شوند و یا اگر مشمول عفو نشوند ، مافیا روش آزادی آنان را بلد است. بعد از یکی دو سال با تلاش وکیل برای مجرم مرخصی چند روزه از زندان می گیرند و وقتی متهم بیرون آمد دیگر به زندان بر نمی گردد. در استان کرمان در سه سال گذشته بیش از بیست مجرم وقتی برای مرخصی رفته اند بر اثر حادثه ای مرده اند و پرونده نیز برای همیشه بسته شده است. آیا واقعا آنها مرده اند ؟ خیر! متوفی شخص دیگری بوده که جای مجرم جا زده شده است و مجرم بدون هیچ سو پیشینه ای با مشخصات مرده زندگی جدیدی را شروع کرده است. هدف من از ذکر این مثال ها فقط این نکته است که بدانیم مجرمین اصلی به خاطر پول و درآمد هنگفتی که از قاچاق دارند هیچ گاه به دام نمی افتند و این اعدام ها بی اثر است و جمهوری اسلامی دارد به صورت سیستماتیک تعدادی انسان را به قتل می رساند –فارغ از اینکه در هزاره سوم میلادی اعدام برای مجازاتی هر جرمی وحشیانه و غیر قابل قبول است.

ختم کلام این است که علت پخش مواد مخدر در جامعه، وجود این رژیم و وجود مافیای هفت سری به نام سپاه پاسداران است! و اصولا افراد اعدامی، خود قربانی این جنایت سازمان یافته هستند. کشتن آنها، باعث کاهش مصرف مواد مخدر نمی شود و هیچ فایده ای نیز ندارد، همانطوری که می بینید، قاچاق و پخش مواد مخدر، همچنان ادامه داشته است...!!

کمپین حق زندگی

Large


علی‌ اخوان پور:
هدف کمپین حق زندگی: هدف از اجرای کمپین حق زندگی، نجات جان انسانهایی است که در آستانه مرگ قرار دارند و عمده تمرکز نیز بر مجازات مرگ و موضوعاتی است که در آنها مدارا نقش اساسی در پیش گیری از مرگ دارد. اگر بخواهیم واقع بینانه به موضوع اعدام در کشورهای اسلامی بنگریم امکان حذف کامل مجازات اعدام به صورت کامل به خصوص در زمینه قصاص در کوتاه مدت وجود نخواهد داشت، اما امکان محدود نمودن آنها و نجات جان انسانها در همه جرایم وجود دارد. در رابطه با محدود کردن اعدام می توان نسبت به برخی از جرایم و موضوعاتی که حساسیت زا نیستند فعالیت کرد و حتی خواستار تغییر قانون شد. به عنوان مثال در رابطه با قتل عمد، قانون به قاضی این اختیار را داده است که اگر کسی دیگری را حتی اگر عمد در کشتن نداشته باشد به قتل رساند ـ البته به غیر از جرایم رانندگی و حوادث ناشی از کار ـ به مجازات اعدام که در ایران به قصاص تعبیر شده است محکوم نماید. آمارهای غیر رسمی در پرونده هایی که داشته ایم و آماری که از صفحه حوادث سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ استخراج شده است، نشان می دهد که ۹۵ درصد از کسانی که در ارتباط با قتل محکوم به اعدام می شوند کسانی هستند که انگیزه و عمدی در ارتکاب جرم نداشته اند در صورتی که طبق اصول جزایی فردی که عمد در ارتکاب جرم ندارد را نمی توان به اشد مجازات محکوم نمود. این موضوع یکی از مواردی است که در این کمپین بر آن تمرکز خواهد شد. در پرونده های قتل می توان گروهها و تیم هایی را تشکیل داد که رضایت خانواده مقتول را برای گذشت از قصاص جلب نمایند. همچنین در موضوع قاچاق مواد مخدر که بالاترین آمار اعدام های ایران را در سالهای گذشته به خود اختصاص داده است به دلیل اینکه فاقد پشتوانه شرعی است و عمده کسانی که مرتکب قاچاق مواد مخدر می شود دارای مشکلات اقتصادی هستند، با یک برنامه ریزی مشخص می توان اعدام را در این بخش حذف کرد و یا از طرق عفو جان متهمین و مجرمین را از مرگ نجات داد. نحوه اجرای طرح و رسیدن به هدف: ضمن اینکه در این کمپین به دنبال این هستیم که خشونت را در جامعه کاهش داده و آستانه تحمل افراد را افزایش دهیم در بخش جرایم و مجازات ها موارد زیر مورد توجه قرار می گیرد.. ـ شخصیت مجرم و وضعیت اجتماعی آنها متهمین و مجرمینی که با مرگ مواجه هستند را شناسایی و معرفی کنید… یکی از موضوعاتی که در تلاش برای کاهش و یا حذف اعدام مورد غفلت قرار می گیرد، شخص مجرم است. نیروی اصلی برای نجات متهم و یا مجرم می بایست بر روی شخص و شخصیت مجرم تمرکز داشته باشد. تاکنون در کشور ایران به خصوص پس از انقلاب اسلامی بر روی مجرم به غیر از اعدام کودکان، تمرکزی به صورت حرفه ای و سازمان دهی شده صورت نگرفته است. دستگاه قضایی بیش از هر چیز به جرم به عنوان یک پدیده ناهنجار در جامعه و نیز مجازات به عنوان یک ابراز پیش گیرنده از وقوع جرم می نگریست. در رابطه با کودکان سعی و توان بر این بود که اولا به بررسی شخصیت مجرم پرداخته شود و ثانیا، وضعیت اجتماعی مجرم مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. در این کمپین ما نیاز داریم که برای هر فردی که مرتکب جرمی می شود که آن جرم مجازات اعدام دارد، پرونده شخصیت تشکیل داده و وضعیت اجتماعی وی و نیز شرایطی که مرتکب جرم شده است را مورد تجزیه و تحلیل کارشناسانه قرار دهیم. از این طریق ما می توانیم ریشه های اصلی جرم را یافته و با استفاده از کارشناسان جامعه شناسی، جرمشناسی، روانشانی راهکارهای اصولی برای کاهش جرم را ارائه دهیم. در حقیقت این کمپین نشان خواهد دارد که برای از بین بردن جرم و نیز مجازات های ناعادلانه می بایست به دنبال ریشه های اصلی جرم رفت. می بایست به دنبال این بود که مساله را حل کرد و نباید صورتمساله را با استفاده از مجازات های سنکین مانند اعدام پاک نمود. یاری و حمایت فعالین مدنی و سیاسی در این مورد باعث می گردد که افکار عمومی به سوی بخشش و نه به اعدام، جلب گردد و جنبش بزرگی در جامعه و مابین مردم ایجاد گردد. باید در نظر داشت که برای موفقیت در این طرح می بایست توجه نماییم که هر کدام از مجرمین وضعیت خاص خودشان را دارند و می توانیم به صورت قاطع بگویبم که می توان بر روی ۹۵ درصد آنها پرونده شخصیتی تشکیل داد و کار روانشانسی و جرمشناسی بر روی متهمین و مجرمین انجام داد. شخصیت مجرم، به خصوص مجرمی که قصد قتل ندارد ولی عملی که انجام داده است نوعا کشنده بوده می بایست دارای اولویت باشد و در کنار این موضوع نحوه رسیدگی قضایی به اتهام های متهم و اینکه متهم و مجرم از دادرسی عادلانه و منصفانه برخوردار باشد و شناسایی متهمین و مجرمین بی گناه نیز دارای اهمیت است. ما در این طرح برای ترویج فرهنگ مدارا را در خانواده، جامعه و حکومت نیز تلاش خواهیم کرد. ـ پیش گیری از خشونت تلاش کنیم مدارا را جایگزین خشونت نمایید …. زمانی که حکومت رفتار خشونت آمیز در مقابله با جرم از خود نشان می دهد این رفتار به عنوان یک فرهنگ در جامعه بروز پیدا می کند. در رابطه با کودکان زیر ۱۸ سال یکی از کارهایی که انجام شد از بین بردن خشونت علیه کودک توسط حکومت بود. هر چند در این رابطه می بایست کار مستمر انجام شود. در این کمپین تلاش نماییم که خشونت را در خانه، جامعه و حکومت کاهش دهیم و دولت را مکلف کنیم که با فرهنگ سازی صحیح و استفاده از امکانات رسانه ای بر روی موضوع مدارا متمرکز شود. برای اجرای این طرح تشریفات و پروسه زیر قابلیت اجرا پیدا می کند. البته ناگفته نماند که این طرح بیش از هر چیز یک کار عملی و نظری گروهی خواهد بود. بخش عملی: همانطور که مرقوم گردید تمرکز اصلی بر مجرم و جامعه است با این توضیح که تمرکز بر حکومت ( همانطور که بسیاری از سازمان ها و نهادهای مخالف اعدام تاکنون به آن تمرکز نموده اند ) نه تنها تاکنون نتوانسته نتیجه مثبتی به همراه داشته باشد. بلکه نتیجه معکوس داشته است به عنوان مثال در خصوص جرم مواد مخدر در سال ۲۰۱۰ مجازات اعدام تشدید و گسترش یافت و در مورد جرایم حدود نیز جرم هایی که پیش تر مجازات اعدام نداشتند، برایشان مجازات اعدام در نظر گرفته شد و در مورد جرایم رایانه ای و اقتصادی هم همینطور شد. اما در خصوص اعدام برای کودکان و سنگسار چون تمرکز اصلی بر مجرم و جامعه و تغییر فرهنگ منع خشونت بود موفقیت هایی صورت گرفت.

Montag, 22. Juli 2013

به گفته محمدتقی کروبی پدرش همچنان در ساختمان امن وزارت اطلاعات حبس و زندانی است

علی‌ اخوان پور:
محمد تقی کروبی، فرزند مهدی کروبی، گفته است که پدرش  طی یک هفته دوبار به بیمارستان منتقل شده و غلظت خون وی به طور بی سابقه ای بالا و نگران کننده است.  وی تاکید کرده است که کماکان ماموران امنیتی از دادن پرونده پزشکی پدرش به خانواده خودداری می کنند.

محمدتقی کروبی در گفت وگو با «سحام نیوز» که روز شنبه ۲۹ تیرماه منتشر شده در خصوص وضعیت پدرش گفته است:«در هفته گذشته ایشان را دوبار برای درد کمر و انجام پاره ایی از آزمایشات به بیمارستان وزارت اطلاعات بردند و ساعت ها ایشان در بیمارستان بودند. فقط می دانیم غلطت خون ایشان به شدت بالاست و این غلظت بی سابقه بوده و در شرایط سنی ایشان مضر و نگران کننده است.»

وی اضافه کرده است:« بارها از مسؤولان امنیتی خواسته ایم که پرونده پزشکی شان را در اختیار مان قرار دهند تا مراحل درمانی را زیر نظر متخصصان مورد اعتماد خانواده پیگیری کنیم که چنین نشده است.»

مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو نامزد معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوی ایران در سال ۱۳۸۸ به همراه زهرا رهنورد از بهمن سال ۱۳۸۹ در حصر خانگی به سر می برند.

فرزند مهدی کروبی همچنین در خصوص وضعیت جسمی پدرش گفته است: «در ۳۰ ماه حبس ظالمانه حکومت پدرم ناراحتی تنفسی، ریوی و گوارشی پیدا کردند که بواسطه پیگیری مستمر خانواده و همکاری پزشک محترم وزارت اطلاعات مراحل درمانی در حال پیگیری است.»

به گفته محمدتقی کروبی پدرش همچنان در ساختمان امن وزارت اطلاعات حبس و زندانی است.

«تغییری ایجاد نشده»

محمدتقی کروبی در بخش دیگری از این مصاحبه  با اشاره به این که «خبری مبنی بر پایان دوران حبس و رفتارهای غیرقانونی حکومت نداریم»،  ابراز امیدواری کرده است  که حکومت دوباره به خواست مردم تن داده و شرایط را برای آزادی تمامی زندانیان دربند فراهم کند.

فرزند مهدی کروبی در ادامه با تاکید بر این که «هیچ تغییری در شرایط حبس پدرش ایجاد نشده» گفته است:  «تاکنون هیج چیز تغییر نکرده. مثلا برادرم، حسین آقا کماکان از ملاقات محروم هستند یا ملاقات سایر فرزندان مطابق گذشته اعمال می گردد.»

در حالی که محمد تقی کروبی می گوید، تغییری در شرایط  حبس پدرش ایجاد نشده، طی هفته های اخیر و به دنبال پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری شماری از شخصیت و گروههای سیاسی خواستار آزادی مهدی کروبی،  میرحسین موسوی و زهرا رهنورد شده اند.

در همین زمینه، احمد منتظری، فرزند آیت الله حسینعلی منتظری  روز گذشته در نامه ای به  آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی پیشنهاد کرده است که زمینه آزادی زهرا  رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، فراهم شده و آنها در مراسم تنفیذ حسن روحانی شرکت کنند.

Freitag, 19. Juli 2013

چهارمین سالگرد کهریزک است؛ خانواده ها میگویند داغ شان تازه است، سعیدی مرتضوی، حسن حداد و علی اکبر حیدری فرد آزاد هستند

علی‌ اخوان پور:



برای اعتراض مدنی به خیابان رفتند، نه سلاح داشتند نه تصوری از آنچه پیش رو دارند. نام کهریزک شاید هیچ گاه به گوش شان نخورده بود شاید هم شنیده بودند، همان زمان که افرادی با عنوان اراذل و اوباش روانه انجا شدند و فریاد برخی فعالان مدنی اما راهی بر گوش هیچ مسولی نیافت تا ۵ جوان معترض به اعلام نام محمود احمدی نژاد به عنوان برنده انتخابات ۸۸ و یک پزشک وظیفه با مرگ خود، چشمان مردم و مسولان را بر آنچه که در بازداشتگاه زیرنظر نیروی انتظامی میگذرد باز کنند. بازداشتگاهی که هیچ گاه سازمان زندانها مسولیت آن را نپذیرفت.
سه قربانی انکار شدند و با گذشت ۴ سال هرگز حکومت مسولیت مرگ آنها را نپذیرفت؛ علت مرگ رامین پوراندرجانی را گاه سکته، گاه خودکشی و گاه مسمومیت خواندند و پرونده شکایت خانواده اش راه به جایی نبرد. او پزشک وظیفه ای بود که دو تن از قربانیان بازداشتگاه کهریزک را معاینه کرده بود. به گفته پدرش، مسولان هرگز به این سوال پاسخ ندادند که چرا در اطراف گردن رامین خون مردگی و آثار کبودی وجود داشت. پزشکی قانونی نیز از کنار این مساله به سادگی گذشت و حکم بر مسمومیت داد این در حالی بود که گزارش اولیه افسری که به عنوان اولین فرد از سوی مراجع قضائی در صحنه قتل رامین پور اندرجانی حاضر شده بود حاکی از این بود که "آثار کبودی و خون مردگی در اطراف گردن مشهود بود".
مرگ احمد نجاتی کارگر را در فیلمی در برنامه ۲۰:۳۰ صدا و سیما انکار کردند، وبلاگی به نام او ساخته و مطالبی به نام او منتشر کردند. تکذیب خانواده نیز راه به جایی نبرد. پرونده شکایت آنها در دادسرای جنایی با عنوان مسمومیت مختومه شد و هیچ توضیحی درباره علت عفونت ریه ها و کلیه های او ندادند. احمد نجاتی کارگر ۱۰ روز پس از آزادی از کهریزک و در بیمارستان جان باخت. منزلت محمدی، مادر او میگوید: هنوز هم شهادت بچه مرا انکار میکنند و اصلا حاضر نیستند بپذیرند که بچه مرا کشته اند. کشتند و انکار کردند و این داغ همیشه برای ما تازه است.
پرونده رامین آقازاده قهرمانی را اما با پرداخت دیه از بیت المال بستند. او با پای خود به بازداشتگاه رفت و پس از دریافت احضاریه ای به احترام قانون خود را معرفی کرد و ۲ روز پس از آزادی از کهریزک جان باخت. رامین هیچ گاه به صورت رسمی از سوی مسولان به عنوان قربانی بازداشتگاه کهریزک پذیرفته نشد و نام او حتی به گزارش کمیته ویژه مجلس از کهریزک هم راه نیافت. اما عبدالحسین روح الامینی ، پدر یکی دیگر از قربانیان کهریزک از او در کنار نام فرزندش به عنوان چهارمین قربانی این بازداشتگاه یاد کرد. دادسرای نظامی با پرداخت دیه از بیت المال، پرونده رامین را برای همیشه در دستگاه قضایی بست. اعظم آقاولی، مادر رامین میگوید: پس از شهادت رامین، پدرش دچار سکته مغزی شده و درگذشت. فشارها اینقدر زیاد بود که ناچار شدم رضایت بدهم اما داغی که بر دل ما نشست هیچ گاه تمام نمی شود.
سه قربانی اما از سوی حکومت به رسمیت شناخته شدند و پرونده آنها ابتدا در دادسرای نظامی و سپس در دادگاه کیفری تهران بررسی شد؛ امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی. سه قربانی ای که متهمان اصلی مرگ آنها همچنان آزاد هستند و بهره مند از همه حقوق قانونی خود، به احکام محکومیت شان اعتراض کرده اند.
۱۸ تیر ۸۸، ضرب و شتم شدید نیروهای بسیجی ، امیرجوادی فر را ابتدا راهی بیمارستان میکند و او و خانواده اش به احترام قانون و با گمان صدور قرار کفالت یا وثیقه به دلیل وضعیت جسمانی اش، به پلیس پیشگیری تهران مراجعه میکنند. او ۲۳ تیر ماه در حالیکه با اتوبوسی از کهریزک عازم اوین بودند جان میدهد. علی جوادی فر، پدر امیر میگوید: من به احترام قانون ، فرزندم را تحویل دادم و تمام ان لحظات و اتفاقات از جلوی چشمانم رژه می رود. او را به جایی تحویل دادم که باید حافظ قانون و عدالت باشد و تن رنجور و درهم شکسته فرزندم را تحویل گرفتم.
محسن روح الامینی هم در راه اوین جان باخت. دهان او را در بازداشتگاه کهریزک شکسته بودند و به گفته پدرش "وی را به شدت کتک زده و زیر شکنجه کشتهاند".
محمد کامرانی اما در بیمارستان مهر جان باخت. براساس گزارش کمیته مجلس، او " پس از دستگيري بدون بازجويي به زندان کهريزک منتقل مي شود و در آنجا نيز همچون ساير زندانيان مورد ضرب و شتم و تحقير قرار مي گيرد و وي نيز تحمل صدمات وارده را نداشته و پس از بازگشت به زندان اوين به بيمارستان لقمان منتقل مي شود و در بيمارستان نيز رسيدگي لازم صورت نمي گيرد و وضعيت بحراني نامبرده پس از ۳۰ ساعت از انتقال به بيمارستان به خانواده وي اطلاع داده مي شود. آنها همان شب فرزند خود را به بيمارستان مهر منتقل نموده، اما انتقال ايشان ثمره اي نداشته و وي در بيمارستان مهر جان خود را از دست مي دهد".
پرونده شکایت خانواده های این سه قربانی ابتدا در سازمان قضایی نیروهای مسلح بررسی شد. در آن پرونده ۱۲ تن از عوامل بازداشتگاه کهریزک محاکمه شدند که با تبرئه افسران و فرماندهان، چند تن ز نگهبانان و مسولان رده پایین این بازداشتگاه به شلاق، حبس و انفصال های کوتاه مدت از خدمت محکوم شدند. دو نفر اما به اعدام محکوم شده بودند که خانواده های این سه قربانی با اعلام گذشت از قصاص، خواستار محاکمه آمران کهریزک شدند؛ سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران و حسن دهنوی معروف به قاضی حداد و همچنین علی اکبر حیدری فرد. دو تن از معاونان سعید مرتضوی.
این سه نفر در سال ۸۹ از سمت های خود برکنار شدند و مصونیت قضایی آنها لغو شد اما با گذشت ۴ سال از آنچه که در کهریزک گذشت متهمان اصلی این پرونده تنها به "بازداشت غیرقانونی" و "گزارش خلاف" محکوم شده اند و عاملیت یا معاونت در قتل در میان نیست. سعید مرتضوی از اتهام آمریت در قتل محمد کامرانی تبرئه شده، خانواده جوادی فر نسبت به او اعلام رضایت کرده اند و شکایت خانواده روخ الامینی در همین زمینه هنوز در دست بررسی است اما انفصال از خدمات قضایی و دولتی و جریمه ۲۰۰ هزار تومانی نتیجه دادگاهی است که ۴ سال افکار عمومی ایران و خانواده های قربانیان بدان چشم دوخته بودند. ۶ نفر جان باختند و مرگ آنها در حکم کهریزک به بازداشت غیر قانونی و گزارش خلاف خلاصه شده است.
کهریزک اما ۹۶ شاکی دیگر هم دارد. کسانی که از این بازداشتگاه جان به در برده بودند و پس از آزادی اعلام شکایت کردند. پرونده ۵۱ شاکی را در سازمان قضایی نیروهای مسلح "با تدابیر شورای عالی امنیت ملی" بستند و پرونده شکایت ۴۵ شاکی دیگر همچنان در دادگاه انتظامی قضات خاک میخورد و علیرغم پی گیری های فراوان آنها برای رسیدگی به شکایت شان از سعید مرتضوی اما تاکنون کیفرخواستی هم صادر نشده است. 

Donnerstag, 18. Juli 2013

چهار تن از فعالان عرب اهوازي از شهر شادگان كه به اعدام محكوم شده اند ,طى نامه اى از درون زندان كارون خواستار مداخله سازمانهاى بين المللى حقوق بشر براى لغو احكام اعدامشان شده اند

علی‌ اخوان پور:



احکامی که منجر به اعتراض شدید محکومان و خانواده هایشان شده است , بطوریکه زندانیان یاد شده طی نامه ای در خصوص احکام ابلاغ شده ضمن تشریح روند دادگاه اعتراض خود را خطاب به سازمانها و نهادهای حقوق بشری اعلام کرده اند

در قسمتی از نامه این زندانیان محکوم به اعدام, نوشته شده:


بعد از گذشت 3 سال بلاتکلیفی در بازداشتگاههای اطلاعات ؛ دادگاه ما در سال 2012 تشكيل شد که در مجموع بيشتر از دو ساعت و نيم طول نكشيد و ما بدون اينكه بتوانيم از خود دفاع كنيم به اتهام اعمال مسلحانه و محاربه با خدا و فساد في الارض به اعدام محكوم شديم .

اینان تاکید کردند : با وجود اينكه 6 نفر از وكلاى ما نيز در جلسه دادگاه حضور داشتند ولى هيچكدام از آنها اجازه دفاع از موكلينش در جلسه را نیافتند. “

گفتنی است یکی از دستاویزهای دادگاه برای این محکومیت , کشف اسلحه شکاری از محکومان به هنگام دستگیری بوده است . زندانیان یاد شده طی توضیحی در این خصوص نوشته اند : “كارشناس اسلحه در شهادتنامه خود در دادگاه گفت كه از سلاحهاى شكارى كشف شده هيچ گلوله اى شليك نشده است ولى بازجويان اطلاعات به دادگاه فشار آوردند تا كارشناس را عوض كرده و كسى ديگر را جايگزين آن كنند تا شهادت بدهد كه از اين اسلحه ها , تيراندازى شده است تا ما را به قيام مسلحانه متهم كنند .”

درهمین رابطه آقای عبدالسلام ساکی , یکی از وکلای متهمین طی اظهار نظری می گوید : تمام اتهامات منصوب شده باطل و مستنداتی حقوقی در زمینه اتهامات وجود ندارد . وی تاکید کرد : اتهامات و رای صادره بر اساس اعترافات اجباری بوده است و جنبه قانونی ندارد .

وی یادآور شد : در صورتیکه دادگاه هیچ اهمیتی به دفاعیات وکیل نگذاشته ؛ حکم صادره بر مبنای گزارشات اداره اطلاعات صادر شده است .

طبق حكم اوليه صادره از شعبه اول دادگاه انقلاب اهواز قاضي علي فرهادوند، چهار نفر از شهروندان عرب از شهرستان شادگان در سپتامبر ٢٠١٢ به اتهام محاربه با خدا و فساد في الأرض به اعدام و سه نفر از آنان به حبس و تبعید محکوم شده بودند.

اسامي محكومين به اعدام بشرح زير است:

١-غازي عباسي، فرزند احمد، متولد ١٣٦١، مجرد، فاقد سابقه كيفري

٢-عبدالرضا امير خنافره، فرزند يونس ، متولد ١٣٦٦، مجرد، فاقد سابقه كيفري

٣-جاسم مقدم پناه، فرزند سعيد، متولد ١٣٦٤، مجرد، فاقد سابقه كيفري

٤- عبد الأمير مجدمي،فرزند هوشنگ،متولد ١٣٥٩،متأهل،فاقد سابقه كيفري

همچنین محكومين به ٣ سال حبس در تبعيد در شهر اردبيل نیز به شرح زیر است :

٥- هادي البوخنفر نژاد، فرزند عبدالخضر، متولد١٣٦٠،متأهل ، فاقد سابقه كيفري

٦-سامي جدماوى نژاد،فرزند عزيز، متولد١٣٦٠، مجرد،فاقد سابقه كيفري

٧-شهاب عباسي، فرزند احمد ، متولد ١٣٦٥، مجرد، فاقد سابقه كيفري

این زندانیان محکوم به اعدام در این نامه ضمن شرح بیگناهی خود و روند غیر قانونی محاکمه بر اساس اعترافات اجباری ؛ شوراى حقوق بشر سازمان ملل , گزارشگر ويژه سازمان ملل براى حقوق بشر در ايران آقاى احمد شهيد , سازمان عفو بين الملل , سازمان ديده بان حقوق بشر و كليه فعالان وسازمان هاى مدافع حقوق بشر را خطاب قرار داده و خواستار پیگیری احکام صادره و تلاش برای توقف آن شده اند . درخواستی که پیشتر توسط خانواده این محکومان نیز اعلام شده بود.

آخوند حسن روحانی از ديکتاتور خونريز سوريه و حزب الشيطان حمايت کرد

علی‌ اخوان پور:
آخوند حسن روحانی


آخوند حسن روحانی از ديکتاتور خونريز سوريه و حزب الشيطان حمايت کرد. آسوشيتدپرس گزارش داد: رئيس جمهور جديد رژيم ايران پيامهايی را برای بشار اسد و حزب الله فرستاد و بر حمايت از اين دو متحد، تصريح کرد. حسن روحانی گفت، با روابط نزديک ايران و سوريه می توان با دشمنان در اين منطقه، مقابله کرد.
روحانی می گويد، سوريه ”بر بحران کنونی غلبه خواهد کرد“.

Montag, 15. Juli 2013

قتل عام زندانيان در رجايي شهر در بيست روز گذشته

علی‌ اخوان پور:

 بدنبال قتل عام سراسري در زندانهاي ديگر از روز ۹ تيرماه تا کنون ۷۰ نفر در اين زندان اعدام شده اند. رژيم اخبار اين اعدامها را پخش نميکند. ولي ما زندانيان ميدانيم که در دسته هاي ٣ يا ۵ يا ۸ و ۲۵ و ۲۹ نفره در اين زندان اعدام کردند. و هيچ اطلاع رساني رو به بيرون نکردند. در مورد محکومين به اعدام در اين زندان که قتلگاه است٬ افکار عمومي از حضور ۲۹ زنداني سياسي و عقيدتي محکوم به اعدام در اين زندان مطلع است٬ اما مردم نميدانند که بيش از ۱۰۰۰ نفر زنداني غيرسياسي زير تيغ اعدام هستند که به آنها شش ماه مهلت داده اند که اگر تا شش ماه آينده تسويه حساب نکنند٬ اعدام خواهند شد.
در اين زندان عليه شاهرخ زماني توسط يکي از نگهبانها پرونده سازي شده است. شاهرخ در سال ۱٣۹۱ در زندان تبريز بدليل توهين يک مامور به نام سليماني پاسخ اين توهين را داد و سپس از او شکايت کرده اند و پرونده جديدي در اين زندان براي او ساخته اند.
شرايط مرگبار و غير انساني رجايي شهر در کنار نبود کوچکترين امکانات رفاهي و نبود هواخوري و غذاي کافي براي زندگي نبود تغذيه و بهداشت و نبود امکانات تفريحي و ورزشي مانند باشگاه و آموزشگاه و توهين و تحقير کردن زندانيان مثلا بردن زنداني به دادگاه با پابند و لباس زندان و لخت مادرزاد کردن زنداني بعد از بازگشت از بيرون به داخل زندان و اذيت و آزار روحي و جسمي در قرنطينه و فضاي نامناسب زندان از جمله مشکلات مهم اين زندان قرون وسطايي است.
اصلاح طلبان از داخل بند سياسي فيلمبرداري کرده و به تلويزيون رژيم داده اند در برنامه ٣۰.۲۰ رژيم اين فيلم پخش شده و از رجايي شهر با عنوان هتل هشت ستاره اسم برده شده است!!. زندانيان رجايي شهر ميخواهند صداي انتقاد و اعتراض آنها به رسانه هاي خارجي رسانده شود که هر اتفاقي در مورد اصلاح طلبان فوري پخش ميشود و اخبار زندانيان سياسي واقعي را پخش نميکنند. چرا؟
يک سوال مهم زندانيان سياسي اينست چرا فقط به زندانيان اصلاح طلب مرخصي داده ميشود و به زندانيان سياسي واقعي ابدا مرخصي در اين زندان تعلق نميگيرد.
خبر رسيده که خواهر آقاي رسول بداغي نماينده صنفي معلمين تهران ٬ مورد اذيت و آزار عوامل حکومت قرار گرفته و دفتر کار ايشان در کوهدشت لرستان مورد حمله قرار گرفته و پلمپ شده است.آقاي رسول بداغي يکي از زندانيان سياسي رجايي شهر است.
ما در داخل زندان خبر دار شديم که ۴۰ نفر از معلمين را اخيرا دستگير کرده و بعد از بازجويي و تهديدات فراوان ٣۸ نفر را آزاد کرده و دو نفر را هنوز در زندان نگه داشته اند.
در داخل زندان از سوي مسئولين زندان بين زندانيان مواد مخدر توزيع ميشود. پخش و فروش مواد مخدر و يا گوشي موبيل يک منبع درآمد زندانبانان شده است. داروهاي روان گردان را خودشان در بين زندانيان پخش ميکنند و يک موبايل ٣۰ هزار توماني را در اينجا به قيمت يک ميليون و ششصد هزار تومان مي فروشند و يک کاسبي کامل راه انداخته اند.
اخيرا به زندانيان اهل سنت که محکوم به پنج سال حبس شده و در ماههاي آخر محکوميت خود هستند٬ نامه داده اند که براي آزاد شدن بايد نامه براي عفو شدن بنويسند . ظاهرا قرار است زندانياني را که بدون هيچ جرمي پنج سال در زندان نگه داشته اند٬ با سر و صدا و اعلام اينکه اينها از رهبر تقاضاي عفو کرده اند آزاد کنند. قبلا از اين افراد خواسته بودند نامه عفو بنويسند و هيچکس اين کار را نکرد.
زندانيان رجايي شهر از سياسي و يا زنداني غير سياسي از افکار عمومي بين المللي انتظار دارند به اين اوضاع غير قبال توصيف اعتراض کنند. صداي ما را به گوش جهانيان برسانيد.

Samstag, 13. Juli 2013

آموزش ریاکاری

علی‌ اخوان پور:
معمولاً بدلیل اینکه گله های گاو چران  تگزاسی در آمریکا با همدیگر مخلوط نشوند . هر گاو چرانی گاو وگوساله ها یش را با نعل اسب مخصوص داغ  می کند تا بعنوان مارک داغ شده برجسته شود  . زیرا که  این آرم موجب می شود که  دیگر  مشکل شناسایی گاو وگوساله ها  وجود نداشته باشد . اما در ایران بدلیل اینکه 35 سال است  که دین ابزار قدرت و  ثروت حکومت شده است . لذا برای شناسایی آخوندها از شیوه ی شناسایی مشابه داغ کردن پیشانی شان  استفاده می شود تا این  آخوند های حوزوی حکومتی حامی رهبر ولی فقیه از طریق مهر پیشانی شان برجسته شوند که چقدر مسلمان هستند و چگونه نیمه شبان نماز شب می خوانند وبا خدا مناجات می کنند؟ چون  با مهر نماز که معادل همان نعل اسب داغ کردن گاوان وگوساله های گاوچران تگزاسی  می باشد . اینان پیشانی خودشان را با مدل های الگو داغ می کنند که نام وتصاویر شان ضمیمه شده است.

 
ریاکاری خود از زیر مجموعه های بسیار مختلف و متنوعی تشکیل شده است؛ یکی از زیر مجموعه های اصلی ِ ریاکاری، حک کردن جای مُهره نماز بر روی پیشانیست.امروزه داشتن جای مُهره نماز بر پیشانی یکی از ارکان اصلی ِ رسیدن به دایره ی قدرت است؛ جای مُهر را می توان به شیوه های مختلفی بر روی پیشانی حک کرد، ما در این پست قصد داریم تا تعدادی از این شیوه ها را به شما آموزش بدهیم.
 روش نعل اسبی

 
 
در این روش چنان که از اسمش پیداست از نعل اسب برای کوبیدن جای مهر بر روی پیشانی استفاده می شود، این روش بیشتر در بین روشنفکران دینی مقبولیت دارداین روش صد در صد تست شده و بازدهی آن بسیار سریع است، برای مثال صاحب تصویر فوق پس از حک نعل اسبی در اولین مرحله ی انتخابات مجلس در منطقه ی خود حائز اکثریت آرا شد و با اختلاف بسیار فاحشی نسبت به نفر دوم راهی مجلس شد.
 روش مدور

 
 
 
روش مدور یا اسیدی یکی از قدیمی ترین روش های کوبیدن جای مُهر است و امروزه کمتر کسی از این روش استفاده می کند، پیش بینی می شود استفاده از این روش تا یکی دو سال آینده به صورت کامل منسوخ شود.استفاده از این روش با وجود درد بسیار شدید، کمترین بازدهی را دارد.
در این روش شی ای مدور و گرد به قاعده ی یک مهر نماز را به اسید آغشته کرده و بر روی پیشانی می گذاریم، بسته به نازکی یا کلفتی پوست شما این عمل باید بین سه تا پنج مرتبه تکرار شود.
 روش دو شاخ
 
 
 
این روش علاقه مندان زیادی دارد و معمولا بیشتر طرفداران این روش از قشر روحانیت مبارز هستند.در این روش دو سکه ی دوریالی (در صورت عدم دسترسی از باطری های بشقابی ساعت نیز می توانید استفاده کنید) را در مایکروفر گذاشته و درجه ی آن را روی صد و پنجاه درجه ی فارنهایت گذاشته، پس از گرم شدن سکه ها از یکی از دوستان خود بخواهید که همزمان هر دو سکه را بر روی پیشانی شما به مدت ده دقیقه بچسپاند، این روش تست شده و صد در صد جواب داده است، شخصیت های بزرگی همچون مصطفی پور محمدی وزیر کشور از این روش برای رسیدن به دایره ی قدرت استفاده کرده اند.
 روش تک شاخ

 
 
 
 
این روش فقط بین کسانی متداول است که نیاز چندانی به داغ پیشانی ندارند و جایگاهشان در نظام مستحکم است اما برای خالی نبودن عریضه دوست دارند تا جای مهر را بر پیشانی خود داشته باشندمراحل انجام این روش دقیقا مانند روش دو شاخ است با این تفاوت که به جای دو سکه از یک سکه استفاده می شود.
 روش گشنیزی.

 
 
 
 
روش گشنیزی که به روش شتاب نیز مشهور است جدیدترین شیوه ی داغ پیشانیست و معمولا توسط کسانی مورد استفاده قرار می گیرد که دوست دارند بسیار سریع و یک شبه به حلقه قدرت متصل شوند.در این روش می توانید از ته ماشین های موبر معروف به فیلیپس که دارای سه دایره هستند استفاده کنید، ابتدا اجاق گاز را روشن کرده و ماشین فیلیپس را روی آن گذاشته تا خوب گداخته شود و قرمزی آن به چشم آید و پس از گداخته شدن فقط در یک مرحله و به مدت زمان سه الی پنج ثانیه بر روی پیشانی خود فشار دهید.
 

Donnerstag, 11. Juli 2013

مادر ستار بهشتی خواهان نبش قبر فرزندش شد


علی اخوان پور:

گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در واکنش به گزارش نهایی پزشکی قانونی که در آن عنوان شده "ضربات وارد شده به ستار بهشتی نوعا کشنده نبوده و نمی‌توانسته منجر به مرگ شده باشد" خواهان نبش قبر فرزندش شده است. خانم عشقی در مصاحبه‌ای با سحام نیوز (از سایت‌های مخالف دولت ایران)، گفت: "جای تعجب و تاسف است وقتی متهمی در برابر من و وکیل، ادعا به قتل و شکنجه بیش از حد ستار می‌کند، چطور دادستان کل کشور به جای اینکه باید مجری قانون باشد و قانون را اجرا کند از بی قانونی حمایت می کند؟ من به عنوان مادر ستار، برای اینکه به این دوگانه گویی‌ها و این حرف‌هایی که گفته می‌شود، پایان دهم، همین جا خطاب به دادگاه و مسئولین عالی رتبه قضایی اعلام می‌کنم که نبش قبر و معاینه جسد ستار زیر نظر پزشکان مورد اعتماد مردم و پزشکان سازمان ملل را خواستارم." مادر ستار بهشتی همچنین گفته است: "اگر آقایان ادعا می کنند که ستار در اثر شکنجه کشته نشده، درخواست نبش قبر فرزندم را حتما انجام بدهند، چرا که اگر ستار زیر شکنجه کشته نشده چرا کفنش خونی بود؟ چرا سر و صورت او کبود بود؟ چرا جنازه را تحویل خود ما ندادند؟ چرا آنهمه فشار روی ما آوردند؟ چرا ما را این همه تهدید می‌کردند؟ چرا از من به زور رضایت گرفتند؟ کاش پرونده پسرم را به دادگاه بفرستند، بعد از من تقاضای رضایت داشته باشند. بخاطر یک مامور خاطی، نظام دارد هزینه می‌دهد. این رفتار مسولین با ما درست نیست."

Montag, 8. Juli 2013

کشتن یک انسان، جرم بزرگی است، و شاید بزرگتر از این جرم وجود نداشته باشد. اعلامیه جهانی حقوق بشر، در ماده سوم خود، حق زندگی انسان ها را به صراحت محفوظ می داند و آنرا تضمین می کند

علی‌ اخوان پور:

اگر آدم کشی کار بدی است، چرا باید دادگاه و حکومت چنین کار کثیفی را انجام دهد؟! 

و اما بعد: 
کشتن یک انسان، جرم بزرگی است، و شاید بزرگتر از این جرم وجود نداشته باشد. اعلامیه جهانی حقوق بشر، در ماده سوم خود، حق زندگی انسان ها را به صراحت محفوظ می داند و آنرا تضمین می کند.

چرا این مطالب را می نویسم؟! 

واقعیت این است که عنصر نیت و قصد قبلی در جرم قتل، اهمیت بسیار زیادی دارد. اهمیت آن تا آنجا است که در قتل غیر عمد و در یک نظام قضایی عادلانه مانند آمریکا، فرد قاتل ممکن است در فاصله دو یا سه سال، از زندان آزاد شود، اما اگر قتل عمد باشد، حداقل مجازات، بیست و پنج سال زندان است. (در زیر، توضیحات لازمه ارایه شده است)

تفاوت بسیاری است بین اینکه یک نفر با قصد قبلی، به کشتن یک انسان اقدام کند، یا اینکه در طی یک حادثه و بدون اینکه قصد گرفتن جان انسان دیگری را داشته باشد، انسانی را بکشد. 

حال سوال من این است: 

اگر قصد قبلی، این همه اهمیت دارد، و بنیان اصلی جرم را تشکیل می دهد، چگونه است که یک دادگاه و یک حکومت، با قصد قبلی، و در طی یک پروسه چند ماهه، تصمیم می گیرد که جان یک انسان را بگیرد؟! 

مگر نه اینکه جرم آن قاتل، کشتن یک انسان از روی عمد بوده؟! چرا باید یک دولت و یک دادگاه، خود به جرم مشابهی دست بزند و کار مشابهی انجام دهد!؟ 

لطفا نفرمایید که مجازات اعدام، قاتلین را می ترساند و آنها دست به آدم کشی نمی زنند!! چون: 

الف) هیچ یک از قاتلین تا کنون نگفته که چون مثلا در انگلیس، مجازات اعدام نبوده، لذا پیش خود گفته که حالا چون مجازات نیست، من می روم و یکی را می کشم!!

ب) تعداد قتل های رخ داده، در جوامعی که مجازات اعدام وجود دارد، بسیار بیشتر است!! 

ج) اصولا خود اینکه دادگاه، آدمی را می کشد، قباحت آدم کشتن را می شکند و کشتن یک انسان را عادی جلوه می دهد! 

د) آیا کشتن یک انسان، فرد قربانی را باز می گرداند؟! اصولا چه سودی دارد؟! آیا اینکه دل خانواده قربانی خنک (!) می شود، و جگرشان حال می آید(!)، دلیل می شود که یک دادگاه و حکومت، دست به آدم کشی بزنند؟! 

بررسی انواع قتل و اهمیت عنصر نیت و قصد قبلی: / ما دو نوع قتل داریم، قتل عمد و قتل غیر عمد.

نوع اول، قتل غیر عمد:

قتل غیر عمد به قتلی گفته می شود که فرد، بدون اینکه قصد کشتن کسی را داشته باشد، انسانی را بکشد، و در 
سامانه قضایی غرب، به آن Manslaughter گفته می شود. البته مجازات قتل غیر عمد در هر کشوری متفاوت است، اما مثلا در آمریکا، بین چهار تا چهارده سال زندان است  و زندانی پس از گذراندن نیمی از مدت زندان، آزاد می شود. 

حتی قتل غیر عمد نیز در نظام قضایی غرب، بر چند گونه است، نوع اول قتل غیر عمد را voluntary manslaughter می خوانند، که در این نوع، شخص متهم، قصد آسیب رساندن به قربانی را داشته، اما قصد کشتن او را نداشته است، و چون مثلا درگیری بالاگرفته، او را کشته است. با توجه به اینکه فرد، قصد و نیت کشتن را نداشته، لذا، اتهام او را قتل عمد نمی دانند. 

اما در نوع دوم قتل غیر عمد، که Invluntary manslaughter خوانده می شود، متهم اصولا قصد و نیتی حتی برای آسیب رساندن نداشته است، و مثلا در طی یک کار خلاف دیگر، چنین جرمی مرتکب شده است. 
 
نوع دوم، قتل عمد:

 قتل عمدی به قتلی گفته می شود که شخص با قصد قبلی، اقدام به کشتن انسان دیگری می کند. این نوع قتل را 
قتل عمد و با قصد قبلی می خوانند و در نظام قضایی غربی، به آن Murder گفته می شود. 


نگاهی به نظام قضایی ایران:

در نظام قضایی ایران، قتل غیر عمد مثلا به قتلی گفته می شود که صرفا ناشی از حادثه بوده باشد و اصولا فرد قاتل، هیچ تصمیمی برای کشتن انسان دیگر نداشته باشد، اما در نظام قضایی غرب، قتل غیر عمد، بازه گسترده تری را می پوشاند. 

مثلا در ایران، اگر یک نفر چاقو بردارد و برای چاقو زدن به یک نفر دیگر اقدام کند، ولی قصد کشتن از قبل نداشته باشد، باز نیز اقدام او را قتل عمد می دانند و مجازات اعدام برای او در نظر می گیرند. 

سمیرا رزاقی پزشک نمونه و دانشجوی رشته تخصصی رادیوتراپی و شیمی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پنجم تیرماه در شیراز بازداشت شد. این فعال دانشجویی از ۱۰ روز پیش در بازداشتگاه اداره اطلاعات استان فارس معروف به پلاک ۱۰۰ نگهداری می شود

علی‌ اخوان پور:
سمیرا رزاقی پزشک نمونه و دانشجوی رشته تخصصی رادیوتراپی و شیمی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پنجم تیرماه در شیراز بازداشت شد. این فعال دانشجویی از ۱۰ روز پیش در بازداشتگاه اداره اطلاعات استان فارس معروف به پلاک ۱۰۰ نگهداری می شود. این دستگیری در حالی انجام می شود که وی آخرین ماه تحصیل خود را می گذراند. فعالان دانشجویی به دانشجونیوز گزارش داده اند شواهدی در دست است که این دستگیری به درخواست رییس دانشگاه و با هماهنگی دکتر ایمانیه انجام شده است. محمد هادی ایمانیه رییس دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال ۸۹ بدون ارائه هیچگونه دلیلی به مدت ۴ ماه از ثبت نام وی در رشته تخصص خودداری کرده بود. با این حال نهایتا با حکم دیوان عدالت اداری دانشگاه مجبور به پذیرش وی شد. گفتنی است دکتر سمیرا رزاقی در دوران تحصیل پزشکی عمومی و تخصص خود بارها به عنوان دانشجوی نمونه تحصیلی انتخاب شده بود. وی همچنین سردبیری نشریات دانشجویی و عضویت انجمن اسلامی دانشکده پزشکی ( قبل از انحلال و مصادره توسط دانشگاه) را داشته است.

Sonntag, 7. Juli 2013

جمعی از زندانیان قصاص با انتشار نامه‌ای خطاب به ریاست قوه‌قضائیه خواستار توقف حکم اعدام سحر مهابادی و سوگند جهانی شده‌اند

علی‌ اخوان پور:

زندان زنان
جمعی از زندانیان قصاص با انتشار نامه‌ای خطاب به ریاست قوه‌قضائیه خواستار توقف حکم اعدام سحر مهابادی و سوگند جهانی شده‌اند. به شهادت این زندانیان این دو جوان 27 ساله و 23 ساله به دلیل نداشتن استطاعت مالی وکیل تسخیری داشته‌اند که وکیل تسخیری از آنان دفاع لازم و کافی را به عمل نیاورده است.
وبسایت سازمان مدارای جهانی برای نخستین بار متن کامل این نامه را منتشر می‌کند:
ریاست محترم قوه قضاییه جناب اقای لاریجانی
با سلام و احترام
صدها بار تصمیم گرفتیم برایتان نامه ای بنویسیم از دغدغه‌ها و مشکلات و از رنج ها و سختی‌هایمان بگوییم. اما می‌دانیم این نامه‌ها هرگز به دست شما نمی رسد. ماجمعی از زندانیان قصاص بر آن شدیم که از طریق رسانه‌ها دلنوشتمان را به عرضتان برسانیم.
اقای لاریجانی
سالهاست که در دوره محکومیتمان اعدام عزیزترین دوستانمان را به چشم دیده‌ایم و شبهای وحشتناک چهارشنبه‌ها را با اشک و آه و دعا به پایان رسانده‌ایم. هفته گذشته "بهجت کرم‌زاده" و "سوگند جهانی" از بند زنان زندان شهر ری را برای اعدام بردند که به لطف خدا و التفاط شما توقف حکم گرفتند. حکم بهجت در زندان و حکم یک هفته توقف سوگند پس از اینکه شاهد اعدام شش مرد بود در پای چوبه داربه او داده شد. در حال حاضر سوگند 23 ساله ما چهل ساله می‌نماید و یک شبه 20 سال پیر شده است.
جناب اقای لاریجانی
منابع مطلع می‌گویند این چهارشنبه، شش زن زندانی به پای چوبه دار می روند که یکی از آنان سحر مهابادی 27 ساله است. به دلیل نداشتن استطاعت مالی، وکیل تسخیری او و سوگند جهانی، دفاعیه مختصر و ناکافی از آنان در دادگاه کرده است.
جناب اقای لاریجانی
با بررسی مجدد این پرونده ها متوجه خواهید شد که همسرکشی این دو نفر کاملا تصادفی و در دفاع از خود بوده است. حال از شما مقام بلند پایه ملتمسانه تقاضا داریم دستور فرمایید که حکم اعدام این دوستان مظلوم ما متوقف گردد.
منتظران نگران
راحله ذکایی و جمعی از زندانیان قصاص

نگه‌داری چند ساله کودکان برای رسیدن به سن قانونی و در پی آن اعدام

علی‌ اخوان پور:

 852
در بین خبرهای همیشگی درباره اعدام‌های صورت‌گرفته در ایران، خبر اعدام «صابر شربتی» کسی که سال‌ها پیش در سن  ۱۵ سالگی مرتکب قتل شده، چشم‌گیرتر و تاسف‌بارتر است. زمانی که بخواهم درباره اعدام بنویسم، نخستین مواردی که به ذهن من خطور می‌کند، احترام به حق حیات برای همه مردم که به واسط حکم اعدام نقض می‌شود، برگشت‌ناپذیر بودن حکم اعدام, عدم کارآمدی آن در کاهش جنایت و هم‌چنین نقص‌ها و نارسایی‌های دیگر این حکم است. اگر درباره خبر اعدام صابر شربتی فقط این دلایل نوشته شود، جز تکرار که آن هم تاثیرگذار نیست کاری انجام نگرفته است ولی مصاحبه‌ای با وی که توسط «مریم یوشی‌زاده» انجام شده است، می‌تواند منبع و الهام‌بخش مطلب دیگری باشد.

***
در انتهای گفت‌وگوی خانم یوشی‎زاده با صابر شربتی، نظر صابر درباره برخی تک‌واژه‌ها پرسیده شده  و جواب‌های وی به این تک‌واژه‌ها، آن‌قدر با پاسخ‌های معمول دیگران متفاوت است که می‌تواند هم‌چون قلمویی شمای کلی از وضعیت و شرایط وی را در ذهن خواننده ترسیم کند. منشا ذهن آشفته و ناامیدی وی به انتظار چند ساله‌اش برای اعدام برمی‌گردد که باعث شده وی سال‌ها در انتظار حکم اعدام خود باشد. طبق قوانین کنوانسیون حقوق کودک، اعدام افرادی که در هنگام وقوع جرم کم‌تر از ۱۸ سال داشته باشند، ممنوع است ولی این قانون در ایران در بسیاری از موارد به شکل دیگری اجرا شده و این دسته افراد تا سن ۱۸ سالگی در حبس مانده و پس از آن به مانند «بهنود شجاعی» اعدام می‌شوند.
حکم اعدام برای کسی که در سن ۱۵ سالگی نه از روی عمد بلکه در یک نزاع خیابانی بدون هرگونه خواست و تصمیم قبلی کسی را به قتل رسانده است، هر چند ظالمانه است ولی ظالمانه‌تر از آن، نگه‌داری این افراد تا رسیدن به سن ۱۸ سالگی و سپس دار زدن آن‌ها است. به بیان دیگر، این افراد تا رسیدن به سن ۱۸ سالگی در برزخ مرگ و زندگانی می‌باشند و همان‌گونه که در فیلم‌سینمایی «شهر زیبا» نشان داده شده، عذاب و دردهای روحی این افراد تا سن ۱۸ سالگی بسیار بیش‌تر از اعدام است. رسیدن به ۱۸ سالگی برای این افراد، یعنی روزشماری برای مرگ که قرار است با خاموش شدن شمع‌های تولد ۱۸ سالگی، خورشید زندگی آن‌ها نیز برای همیشه غروب کند.
جز مواردی که برای نقض حکم اعدام در حالت کلی و هم‌چنین اعدام کودکان می‌توان خاطرنشان شد، نگه‌داری چند ساله کودکان برای رسیدن به سن قانونی و در پی آن اعدام، بسیار ظالمانه بوده و می‌توان نام آن را شکنجه نامید. شکنجه‌ای که ذره‌ذره و بسیار دردناک‌تر از دار زدن، زندگی را از فرد گرفته و وی را چیزی فراتر از مرده‌ای متحرک نمی‌کند.

Freitag, 5. Juli 2013

اعدام دسته جمعی ۲۵ نفر در زندان‌های قزل حصار و رجایی شهر

علی‌ اخوان پور:
 
 
اعدام دسته جمعی ۲۵ نفر در زندان‌های قزل حصار و رجایی شهر


سازمان حقوق بشر ایران اعلام کرد که در دو روز گذشته ۲۵ زندانی در زندان‌های قزل حصار و رجایی شهر بطور گروهی به دار آویخته شدند. این موضوع با سکوت خبری رسانه‌های داخلی همراه بوده است.

بنابراین گزارش، تنها در بامداد سه شنبه ۲۱ زندانی در زندان قزل حصار اعدام شده اند که هفده نفر از آنها در همان جا زندانی بوده و چهار نفر دیگر برای اجرای حکم به این زندان منتقل شده بودند. بنا بر گزارش‌های رسیده، اتهام این افراد "محاربه، فساد فی‌ الارض و جرائم مربوط به قاچاق مواد مخدر" بوده است.

چهار تن دیگر هم بامداد چهارشنبه در زندان رجایی شهر به دار آویخته شدند. این زندانیان به اتهام قتل به قصاص محکوم شده بودند.

سازمان حقوق بشر ایران ضمن محکومیت شدید اعدام‌های گروهی نسبت به اعدام‌های بیشتر در روزهای قبل از آغاز ماه رمضان هشدار داده است. محمود امیری مقدم، سخنگوی این سازمان، از جامعه جهانی‌ خواست تا در قبال این اعدام‌ها واکنش فوری نشان دهند.
 

۳۴۹ فعال زن ، با نگارش نامه ای به هاشمی رفسنجانی، هاشمی شاهرودی، سید حسن خمینی، سید محمد خاتمی و ناطق نوری خواستار تلاش آنها برای رفع حصر از راهبران جنبش سبز شدند.

علی‌ اخوان پور:
۳۴۱ فعال زن اطلاح طلب در نامه ای به هاشمی رفسنجانی، هاشمی شاهرودی، سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی و ناطق نوری ضمن ابراز نگرانی شدید از وضعیت رهبران در حصر و همه دربندان، به ویژه زنان و مادران زندانی، از آن ها درخواست کرده اند که تلاش خویش را برای آزادی همه این عزیزان به کار بندند. به گزارش وب‌سایت خبری کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، در بخشی از این نامه آمده است: ایام و مناسبت های مبارک گذشته فرصت های مغتنمی بود تا با توجه به شرایط مناسب پس از حماسه آفرینی ملت سربلند ایران در انتخابات ۹۲ شکست حصر غیر قانونی آقایان کروبی و موسوی و سرکار خانم رهنورد و نیز آزادی کلیه زندانیان سیاسی، کام ملتی را که مطالبه همیشگی اش آزادی زندانیان مظلوم و بی گناه بود شیرین تر کند. در همین حال؛ سازمان دیده‌بان حقوق بشر روز پنج‌شنبه با انتشار بیانیه‌ای نسبت به مرگ افشین اسانلو، فعال کارگری زندانی و نامساعد بودن وضعیت جسمی میرحسین موسوی، یکی از رهبران مخالف دولت جمهوری اسلامی ایران واکنش نشان داد. این سازمان از مقام‌های قضایی جمهوری اسلامی خواسته که «به زندانیان سیاسی اجازه ملاقات مرتب و نیز دسترسی به مراقبت‌های پزشکی کافی دهد. » در بیانیه سازمان دیده‌بان حقوق بشر تاکید شده که «وضعیت درمانی یکی از شاخص‌ترین مخالفان حاکمیت و نیز درگذشت یک فعال کارگری در زندان مشکلات زندانیانی را که در ایران با مسئله محرومیت از دسترسی به خدمات بهداشتی کافی و ملاقات‌های مرتب دست و پنجه نرم می‌کنند پررنگ‌تر کرده است.» در بیانیه سازمان دیده‌بان حقوق بشر، نسبت به وخامت وضعیت جسمی محمدرضا‌ پورشجری، وبلاگ نویس و آرش صادقی، فعال دانشجویی زندانی اشاره شده است.

این هم از رئیس جمهور مردمی!!!

علی‌ اخوان پور:
اینها واقعیت هایی هستند که متاسفانه بعضی‌ از هموطنان ما یا نمی‌دانند و یا نمی‌خواهند که بدانند.

Montag, 1. Juli 2013

از سر گیری اعدام‌ها پس از انتخابات


علی‌ اخوان پور:

پنج زندانی روز شنبه، هشتم تیرماه جاری در شهرهای اهواز، گچساران و زاهدان اعدام شدند و یکی از آنها در ملأ عام به دار آویخته شد. خبرگزاری فارس با اعلام اینکه یکی ازاین افراد در شهر اهواز اعدام شده، اتهام او را مرتبط با مواد مخدر عنوان کرده است. بر اساس همین گزارش یکی دیگر از اعدام شدگان به اتهام قتل و در زندان گچساران اعدام شد. سازمان “حقوق بشر ایران” به نقل از “فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران” از اعدام سه زندانی دیگر در زاهدان نیز خبر داده است. بر اساس این گزارش عارف نورزهی، ۳۷ ساله از اتباع افغانستان، شیر محمد کاشانی، ۳۰ ساله و قربانعلی سوری، ۵۵ ساله سه مردی هستند که صبح روز شنبه در محوطه زندان زاهدان اعدام شدند. یادآور می شود که این اعدام ها تنها چند روز بعد از پنجمین کنفرانس جهانی علیه حکم اعدام اجرا شد. این کنفرانس با شرکت بیش از هزار نفر از فعالان ضد اعدام، نهادهای مدنی و حقوق بشری، هنرمندان، شخصیت های بین المللی و برخی از مقام‌های دولتی کشورهای مختلف، از ۱۲ تا ۱۵ ژوئن در مادرید اسپانیا برگزار شد. اگر چه نماینده ای از سوی نهادهای دولتی و غیردولتی از ایران در کنفرانس حضور نداشتند اما برخی از نهادهای مدنی و فعالان ایرانی حضور فعالی در این کنفرانس داشتند. از جمله می توان به حضور احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، شیرین عبادی، بنیاد عبدالرحمن برومند، سازمان دفاع از حقوق بشر در ایران و تنی چند از روزنامه نگاران و هنرمندان ایرانی اشاره کرد.