درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Donnerstag, 28. Februar 2013

اعدامهای هفتگی در زندان وکیل آباد


علی‌ اخوان پور:
در زندان وکیل آباد مشهد چه می گذرد؟ زندان بزرگی که دوازده هزار زندانی دارد و شنیده شده است که دو هزار محکوم به مرگ در صف اعدام قرار دارند. زندان وکیل آباد با این حال تنها گنجایش چهار هزار زندانی را دارد. مسوولان قضایی مشهد دست به خلوت کردن این زندان بزرگ زدند و بنا بر شنیده ها هر هفته ۶۰ تا ۷۰ حکم اعدام را در وکیل آباد اجرا کردند. اعدامی ها را در گروههای هفتاد نفره به سالن ملاقات شرعی زندان وکیل آباد می آورند و ساعتی به غروب مانده به طور دسته جمعی و با طنابهای دار به دار می آویختند. اعدامی ها تا چند لحظه مانده به موعد اعدام نمی دانند که برای چه به دفتر زندان احضار شده اند و تنها وقتی تلفن های زندان در یک ساعت به غروب مانده به کلی قطع می شود، دیگر زندانیان خبر دار می شوند که ساعت اعدام فرارسیده است. این وضعیت وحشتناک زندان وکیل آباد مشهد در چند ماه اخیر است. یک فعال حقوق بشر در مشهد با وصف آنچه از سربازان زندان شنیده است، می گوید در هفته های اخیر هر هفته لااقل ۶۰ تا ۷۰ نفر بی اینکه خود و خانواده ها یشان بدانند به پای چوبه دار رفته اند. زندانیانی که نه وکیلی داشته اند و نه دادگاه عادلانه ای برای آنها برگزار شده است.

Mittwoch, 27. Februar 2013

چرا دادگاه مرتضوی غیر علنی برگزار شد؟


علی‌ اخوان پور:
mortazavi-saeeid-sahamnews4
صبح امروز اولین دادگاه رسیدگی به جنایات قاضی سعید مرتضوی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
در این راستا یک منبع آگاه نزدیک به دولت ساعاتی قبل به خبرنگار سحام گفت که سعید مرتضوی قرار بوده نوار مکالمه ی خود با مجتبی خامنه ای را به همراه ببرد و برای دفاع از خود در صورت نیاز برای حضار دادگاه پخش نماید.
این منبع آگاه در خصوص محتوای این نوار مکالمه گفته که در این نوار ضبط شده، سعید مرتضوی در روزهای ۱۸تیر و پس از آن در خصوص وضعیت و نحوه برخورد با بازداشت شدگان ۱۸تیر که به کهریزک منتقل شده بودند، تعیین تکلیف می کند.
صبح امروز دقایقی قبل از آغاز دادگاه، علی رغم اینکه قرار بود دادگاه رسیدگی به پرونده متهمان کهریزک به صورت علنی برگزار شود؛ اعلام شد که این دادگاه غیرعلنی و بدون حضور خبرنگاران و همراهان شاکیان برگزار خواهد شد.
این منبع آگاه به سحام گفت که احمدی نژاد، پیشتر و در جریان اعتراض مجلس به ریاست سازمان تامین اجتماعی؛ این موضوع را به علی لاریجانی گفته بود و تاکید کرده بود که “چرا وی را قربانی می کنید؟ او مامور بوده!”
۱۸ تیر ۱۳۸۸ جزو اولین روزهایی بود که مردم علیه فرزند رهبری شعار دادند.
این شعارها بود که حاکمیت در تقابل با آن، به بدترین نحو ممکن با مردم معترض برخورد نمود.
مهدی کروبی در آن ایام؛ در نامه ای به هاشمی رفسنجانی، خواستار رسیدگی به وضعیت آسیب دیدگان کهریزک و بازداشتگاه های دیگر شده بود.
در بازداشتگاه کهریزک، چهار تن از مردم معترض که دستگیر و به آن بازداشتگاه منتقل شده بودند؛ براثر شکنجه؛ شرایط ناگوار نگهداری و نیز بیماری کشته شدند.
ماه گذشته نیز احمدی نژاد، به هنگام جلسه علنی استیضاح وزیر کار و تامین اجتماعی، فایل صوتی و تصویری را از مکالمه برادر رئیس مجلس با سعید مرتضوی منتشر کرد. این فایل صوتی توسط سعید مرتضوی به صورت مخفیانه ضبط شده بود.

Dienstag, 26. Februar 2013

خانواده‌های قربانیان جنایت کهریزک خواستار امنیت جانی برای اظهار نظر در دادگاه شدند


علی‌ اخوان پور:

درصورت امنیت جانی سخنان مهمی درباره مرتضوی می گوییم 
دادگاه پرونده معروف به «کهریزک» امروز در تهران برگزار شد. علی رغم آنکه مقامات قضایی ایران پیشتر عنوان کرده بودند این دادگاه به صورت علنی برگزار خواهد شد و بسیاری از خبرنگاران در محل برگزاری این دادگاه حضور یافته بودند، این دادگاه نهایتا به صورت غیرعلنی برگزار شد.

بر اساس گزارش های برخی از رسانه های متعلق به جناح اصولگرا در ایران، دادگاه رسیدگی به پرونده متهمان کهریزک به ریاست قاضی سیامک مدیر خراسانی آغاز شده است.

خانواده‌های روح‌الامینی، امیری فر و کامرانی به عنوان شاکیان پرونده کهریزک وارد دادگاه شده اند و سعید مرتضوی، حسن زارع دهنوی و حیدری فر هم به عنوان متهمان پرونده کهریزک در جایگاه قرار گرفتند.

به گزارش رادیو بین المللی فرانسه،پس از اعلام ناگهانی برگزاری غیر علنی دادگاه پرونده کهریزک یکی از نزدیکان عبدالحسین روح الامینی پدر محسن روح الامینی، یکی کشته شدگان زندان کهریزک در میان خبرنگاران عنوان کرد اگر «امنیت جانی داشته باشیم، سخنان مهمی درباره سعید مرتضوی خواهیم گفت.»

محمد رضا زائری از همراهان عبدالحسین روح الامینی در جمع خبرنگاران حاضر شد و با بیان نکاتی درباره این دادگاه اعلام کرد که اگر برای برخی افراد تامین جانی برقرار گردد سخنان مهمی را درباره سعید مرتضوی و متهمان این پرونده اعلام خواهند کرد.

Montag, 25. Februar 2013

پیام زندانیان سیاسی زندان زاهدان به کشورهای 1+5 و مذاکره کنندگان هسته ای با ایران


علی‌ اخوان پور:
 گروهی از زندانیان سیاسی زندان زاهدان طی پیامی صوتی ؛ در  خطااب به اعضای کشورهای 1+5 و  ریاست اجلاس مذاکرات هسته ای خواستار توجه ویژه مذاکره کنندگان به الزام حکومت ایران به رعایت آزادی زندانیان سیاسی و حقوق شهروندی شدند.

به نقل از فعالان در تبعید :
محمد امین آگوشی معلم کرد , زندانی ۵۳ ساله که بر طبق حکم شعبه اول دادگاه نظامی ارومیه ؛  ۱۰ سال تبعید در زندان مرکزی زاهدان را می گذراند , به نمایندگی از سایر زندانیان سیاسی این زندان و با ارسالی پیامی صوتی به ” کمپین صلح فعالان در تبعید ”  خطاب به مذاکره کنندگان کشورهای 1+5 و اجلاس هسته ای پیش رو گفت :
اعضای محترم کشورهای1+5 و ریاست محترم اجلاس هسته ای
باسلام
اطلاع پیدا کردیم که مذاکرات هسته ای شما با ایران درروز 26 فوریه ماه جاری آغاز خواهد شد.
از آنجا که ما زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان با تهمتهای ناروا و حبسهای سنگین محکوم شده ایم , و از تمام حقوق شهروندی محروم شده ایم , تقاضا داریم آزادی ما زندانیان سیاسی سرلوحه کارتان قرارگرفته واقدام عملی صورت گیرد.
امروزه رعایت حقوق بشر خواست سازمان ملل وکشورهای مدافع حقوق بشر بوده وهست وما خواهانیم دراین شرایط سخت اقتصادی ؛ لااقل نقض حقوق بشر اعمال ؛ و آزادیهای فردی در کشور ما ایران پایمال نگردد.
خواسته های مارابگوش جهانیان برسانید.
محمد امین آگوشی
نماینده زندانیان سیاسی مرکزی زاهدان
155206_495700897154135_1750055853_n
گفتنی است محمد امین آگوشی آموزگار بازنشسته پیرانشهری است که در تاریخ ۱۲ آذر ماه ۱۳۸۸ به اتهام ارتباط با احزاب کرد و محاربه ابتدا به اعدام با تیرباران و سپس به 10 سال حبس در تبعید محکوم شد

Sonntag, 24. Februar 2013

استفاده از جهل و شکنجه کودکان برای ترویج خرافات در ماه محرم


علی‌ اخوان پور:
محرم را شاید بتوان یکی از عذاب آورترین ماهها برای کودکانی دانست که در خانواده هایی شیعه و به ویژه در کشورهایی به شدت مذهبی مثل ایران، عراق و پاکستان به دنیا می آیند. در ایران که تلویزیون جمهوری اسلامی همواره حالتی حزن آلود دارد، از یک هفته به شروع محرم تا آخر ماه صفر یعنی چیزی حدود ۲ ماه به شدت ملال آورتر میشود و برنامه کودک هم از این قاعده مستثنی نیست. در این دو ماه تقریبا کلیه موسیقی های شاد و برنامه های خنده دار از تلویزیون حذف میشوند. لذا از برنامه کودک و لباسهای سیاه و تیره بر تن مردم و یا پارچه های عزای آویزان بر خیابانها و کوچه ها گرفته تا انواع مراسم سینه زنی و نوحه خوانی و مراسم شیرخوارگان حسین و فداییان علی اصغر و غیره، همه و همه جوی سراسر حزن آلود و غم انگیز همراه با گریه، غم و تاریکی را در جلوی دیدگان کودک قرار میدهند که نوعی از شکنجه روحی و روانی است. تازه این همه ماجرا نیست، در بسیاری از کشورها از جمله در عراق، پاکستان و شمال هند، قمه زدن کودکان و ایجاد شکاف در پیشانی نوزادان جزیی از مراسم عزاداری حسین در روز عاشورا میباشد که همه ساله توسط عده زیادی از مردم خرافاتی اجرا میشود و صحنه های دلخراشی را پدید می آورد.

یکی از دلایل اذیت و آزار کودکان در این ماه را شاید بتوان اعتقاد شیعیان به کشته شدن نوزادی به نام «علی اصغر» به علت فرو رفتن تیر در گلو در جریان جنگ حسین و یزید در صحرای کربلا در سال ۶۱ هجری دانست. تلقین حس مظلومیت علی اصغر و برانگیختن احساسات عمومی جهت ترویج عزاداری ها، اعتقادات مذهبی شدید مانند برخورداری از ثواب و پاداش اخروی، جو گیری و تحت تاثیر محیط قرار گرفتن و نشان دادن عملی علاقه خود به حسین و خاندانش  را شاید بتوان از جمله عوامل اصلی چرایی تحت فشار قرار دادن کودکان و ارتکاب اعمال جنایتکارانه مانند قمه زنی و وارد آوردن دیگر انواع آسیب های جسمی و روحی از سوی پدران و مادران به شدت مذهبی به کودکان خردسال در ماه محرم، برشمرد. به اعتقاد من دلیل اصلی و به عبارتی علت العلل وقوع موارد مذکور هم نادانی و غلبه خرافات بر عقلانیت میباشد.

یادمه یک مداحی بود در نوحه های خودش میگفت «من سگ حسینم، من سگ حسینم» و مرتب این جمله را تکرار میکرد، مردم هم به دنبالش همین حرف را تکرار میکردند! حالا در این عکس می بینیم که اون حرف به مرحله عمل رسیده و طرف به خودش قلاده بسته! یک کسی ۱۴۰۰ سال پیش در راه رسیدن به قدرت کشته شده، عده ای دیگر امروز اینطوری خود را خوار و ذلیل میکنند! واقعا که افسوس و صد افسوس از این مردم خرافاتی و بدون عقل!

Freitag, 22. Februar 2013

طرز تهیه خورش رفع فتنه



دیکتاتوری ایران جائی‌ که افراد از سنین کودکی با فرهنگ اعدام و خشونت آشنا میشوند



علی‌ اخوان پور:
تعجب نکنید اینجا ایران است و تصویر فوق مختص به کتابی‌ از گروه سنی‌ کودکان می‌باشد.پس باز هم جای تعجب نیست که در ایران اعدام در ملا عام اغلب با حضور تماشاگران برگزار میشود و در بعضی‌ مورد حتی این احکام در استادیوم‌های ورزشی به اجرا در می‌آیند.
جای تعجب نیست،کودکانی که از سنین کودکی با چنین فرهنگی‌ آشنا شوند، خشونت را جزئی از زندگی‌ بدانند و در دوران جوانی و بزرگسالی به دلیل محرومیت‌های زیاد از جمله اطلاع رسانی و عدم آزادی فکر و اندیشه با حقوق خود آشنا نباشند.
این هم روشی است که دیکتاتوری ایران برای ادامه حیات آن را برگزیده.

یکی‌ دیگر از قوانین اسارت زن ایرانی‌



علی‌ اخوان پور:
 گویا برخی از حکومت ها فقط در بحران است که می توانند دوام بیاورند و شاید به همین دلیل است که نمایندگان محترم مجلس، برای بحران آفرینی در جامعه، دیواری کوتاه تر از زنان پیدا نکرده اند و هر روز آواری از قوانین زن ستیز را بر سر آنان خراب می کنند تا جامعه بحران زده زنان را بحرانی تر سازند. یک روز به فکر قانونی کردن صیغه و چندین همسری و  وضع مالیات بر مهریه می افتند، دیگر روز برای حل مشکل بیکاری در جامعه تلاش می کنند تا قوانین نیمه وقت کردن کار زنان و سهمیه بندی جنسیتی را به تصویب برسانند، ده ها قانون  و بخشنامه و تبصره و ماده وضع کرده و می کنند که جملگی حرفشان یکی است و حاوی یک پیام اند که زن جنس دوم است و قیم می خواهد و خودش به تنهایی حق ندارد در امور مربوط به خود تصمیم بگیرد.

از سوی دیگر این روزها نمایندگان خدمتگزار بیکار ننشسته اند و پس از کلی کلنجار رفتن با لایحه گذرنامه  و صرف وقت خود و دیگران برای این که اثری فراموش نشدنی! از خود در تاریخ به جا بگذارند که نامشان فراموش نشود سرانجام تصمیم گرفتند که خروج دختران بالای 18 سال  به خارج از کشور، منوط به اجازه ولی قهری شان باشد. طبق مصوبه کمیسیون امنیت ملی "زنان متأهل در هر سنی با موافقت کتبی شوهر، می‌توانند گذرنامه دریافت کنند. زنان مجرد بالای هیجده سال برای خروج از کشور باید اذن ولی داشته باشند، ولی منعی برای دریافت گذرنامه ندارند"[1] 

جا دارد به  برخی از دلایلی که برای تصویب ماده  اسارت بار لایحه جدید گذرنامه از طرف طراحان و تصویب کنندگان بیان شده  اشاره کنم تا عمق منطق متفکرین صاحب اختیار جان و مال و "ناموس" مردم روشن شود.

 محمدعلی اسفنانی٬ سخنگوی کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس شورای اسلامی در پاسخ به  پرسش رادیو زمانه در خصوص محدودیت برای زنان در این لایحه: دلیل لزوم "اذن ولی برای صدور گذرنامه زنان مجرد" را داشتن مبنای شرعی دانسته  و گفته است: همانطور که زنان برای ازدواج‌شان نیاز به اجازه ولی دارند، برای خروج‌شان از کشور هم اذن ولی شرط است.[2]

به گفته حسین نقوی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس "توجیه نمایندگان دولت در کمیسیون برای تعیین سقف سنی 40 سال برای صدور گذرنامه برای بانوان مجرد این بود که در حال حاضر مراجعات زیادی از سوی بانوان مجرد برای سفر به خارج از کشور به ویژه سفرهای زیارتی می‌شود که در جهت حفظ سلامت و رفت و آمد و ورود و خروج و به طور کلی حفظ سلامت خانم‌ها تعیین سقف سنی 40 سال برای صدور گذرنامه بهتر است".[3] وی همچنین در گفتگو با «عبرت نیوز» گفته است «که غیرت مرد ایرانی اجازه نمی‌دهد که در موضوع سفر زنان ایرانی سوءاستفاده‌ای صورت گیرد و دختران جوان بدون اذن پدر از کشور خارج شوند.»
سید حسین نقوی افزوده است: «غیرت ما اجازه نمی‌دهد که زنان ما در برخی از کشورها به امور فساد کشیده شوند. تجربه سختی است که بخواهی وارد هتلی در استانبول شوی و متوجه شوی که دختران ایرانی در آنجا به چه اموری مشغول‌اند.» ( به نقل از سایت خودنویس)[4]

هر خواننده هوشمندی  اول از خود می پرسند چرا گذر این آقایان غیرتمند به مراکز علمی و دانشگاه ها و پژوهشکده ها نمی افتد تا از نزدیک ببینند که دختران ایرانی چه افتخار آفرینی هایی کرده اند؟ چطور است که برای نمونه  دکتر مریم میرزاخانی ریاضیدان ۳۳ ساله[5]، استادیار جوان دانشگاه«پرینستون»،که  به عنوان یکی از ۱۰ مغز برتر آمریکای شمالی معرفی شد و به او لقب سد شکن دادند و امثال او را که در بین زنان ایرانی و در رشته های مختلف  کم نیستند نمی بینند؟

در قدم بعدی نیز سخنان برخی از نمایندگان مجلس، هر خواننده منصفی را با این پرسش مواجه می کند که آیا اندکی اندیشه و منطق در این گونه  گفتار می توان دید؟ چطور است که غیرت مرد ایرانی فقط بستگی به این دارد که زن چه بپوشد، کجا برود و با کی معاشرت کند، کار بکند، تحصیل بکند؟ چرا این همه غیرت آنجا که فقر، گرانی، رشوه، دزدی و تباهی بیداد می کند به درد نمی آید؟  آیا این همه توهین و تحقیر به زنان ایرانی و مردان آگاهی که مخالف زن ستیزی اند پاسخی ندارد؟

چگونه است که طبق قانون مدنی دختران در سن ۹ سال قمری به بلوغ شرعی می‌رسند و بر اساس قانون مجازات دارای مسوولیت کیفری خواهند بود. در 16 سالگی از رای شان برای کسب قدرت استفاده می شود. ولی همین زن قدرت تشخیص ندارد؟ وقتی گفته می شود زنان مجرد بالای 18  برای خروج از کشور اجازه ولی قهری را لازم دارند قاعدتا این اصل شامل زنان در هر سنی می شود مثلا زن 80 ساله ای که مجرد است باید از ولی قهری اش اجازه بگیرد. یعنی زن تا وقتی که زنده است آقا بالاسر لازم دارد البته این گونه قوانین و لوایح را باید بر سنگ نوشت تا آیندگان بدانند در برهه ای از تاریخ بر زن ایرانی چه ستم ها و توهین هایی که نشده است. این طور که پیش می رود ممکن است رانندگی خانم ها در شب ممنوع شود. بعد هم شب و روز ممنوع شود و بعد هم اصلا برای خانم ها گواهینامه رانندگی صادر نشود  چون باز هم چنین استدلال های «غیرتمندانه»، حتما از مغز متفکرین غیرتمند تراوش خواهد کرد.

اگرچه مردان آگاه ایرانی با چنین محدودیت هایی برخورد خواهند کرد و چه بسا در حرکتی جمعی اجازه دائمی خروج فرزندان دختر خود را صادر کنند (چون که هنوز هم فرهنگ مردم  ایران از قوانین به خصوص در مورد زنان پیش تر است)، ولی این مسئله از بار توهین و تحقیر این لایحه نسبت به زنان نمی کاهد و تنها می تواند نشانه ای از اعتراض مردان به تصویب چنین قوانینی باشد. اما به رغم این دور زدن های قانونی توسط خانواده، باز هم جای نگرانی های بسیاری وجود دارد چرا که در این میان تکلیف دخترانی که تشنه یادگیری اند ولی "ولی قهریشان" آگاهی لازم را ندارد که به دخترش اجازه خروج از کشور ولو برای تحصیل ندهد چه خواهد شد؟ آیا شایسته است که چنین استعدادهایی به کنج پستو خانه ها هدایت شود؟
از سوی دیگر باید پرسید آیا با اجازه ولی قهری همه چیز حل خواهد شد و دیگر دختری به هتل هایی  که آقایان معمولا تشریف می برند به "اموری مشغول" نمی شوند که غیرت آن ها را جریحه دار کند؟ گویا آقایان بی اطلاعند که چه تعداد "ولی قهری" دخترانشان را معامله می کنند. آیا می توان با این توجیه سطحی که "مراجعات زیادی از سوی بانوان مجرد برای سفر به خارج از کشور به ویژه سفرهای زیارتی می‌شود" یا به صرف دیدن تعدادی انگشت شمار زن در "هتلی در استانبول" در حق  بیش از  38 میلیون زن  ایرانی اجحاف کرد و لایحه و قانون نابرابر و توهین آمیز وضع کرد؟

به صراحت باید گفت مشروط کردن خروج دختران بالای 18 سال به اجازه ولی قهری با ماده 13، 6 و 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر کاملا در تناقض  است.[6]

سخن آخر اینکه  به جای تشدید وضع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان  به فکر رفع تورم و بحران اقتصادی و کم کردن فشار از روی خانواده باشید.
 

Donnerstag, 21. Februar 2013

تفکرات و سیاستهای دینی و افراطی در مدارس ایران


علی‌ اخوان پور:
از سرکوب تمامی اقشار جامعه _از پرفسور و استاد دانشگاه گرفته تا گارگر_ و از بستن سایت ها و روزنامه ها و خفه کردن ملت و از فعالیت های غیر قانونی سپاه ، بسیج و وزارت اطلاعات و از بسیاری دیگر از این مشکلات که بگذریم به موضوعی می رسیم که به نظر من آنقدر که مهم است و این اهمیت را افراط گرایان حکومتی جمهوری اسلامی درک کرده اند ، به آن توجه کافی نمی شود ؛ موضوعی که می تواند اثرات مخرب جبران ناپذیری به جامعه ایران و حتی خاورمیانه بگذارد ؛ موضوعی که امروز جمهوری اسلامی سخت در کوشش است که از این راه برای آینده خود برنامه ریزی کند . بله این موضوع چیزی نیست به جز شسشوی مغزی فرد از دوران کودکی و نوجوانی و این که فرد چگونه رام شود تا در زمان مناسب بتواند هدف آقایان را برآورده کند .
این اقدامات بسیار گسترده و برنامه ریزی شده است که به تفصیل به آنها می پردازیم . ابتدا سخن از تشکلی است که در مدارس با حمایت مالی از سوی آموزش و پرورش ایجاد شده است به نام هسته امر به معروف و نهی از منکر ؛ اختصاص یک تابلوی اعلانات درخور توجه و حمایت همه جانبه از امکانات این تشکل است . مشخص است که این نهاد تندرو از نهادهای پیرو امر به معروف و نهی از منکر که در جامعه فعالیت دارند ،است.
در تابلو اعلانات این تشکل می توان مقاله هایی در رابطه با اینکه خامنه ای کسی است که از سوی خدا تعیین شده و اینکه فلان عارف و یا فلان فقیه قبل از رسیدن وی به رهبری احتمالا در ماه چهره خامنه ای را هم دیده اند . و یا ربط دادن احادیث امامان به خمینی، خامنه ای و جمهوری اسلامی؛ همچنین مقالاتی درباره لزوم اجرا امر به معروف و نهی از منکر در جامعه و این که جامعه بدون این نهاد و این فعل به سوی زوال خواهد رفت. خلاصه اینکه من در این تابلوها مطلب مفیدی ندیدم. کارکرد این تشکل و یا بهتر است بگوئیم نهاد دولتی در مدارس همانند همان نیروی امر به معروف است.

آنها به گفتن و بحث در این رابطه و اثبات آن بسنده نمی کنند ؛ در روز سیزده آبان همین سال اگر به میان دانش آموزانی می رفتید که اکثر آنها یا به زور آمده بودند و یا به دلیل فراغت از کلاس و گرفتن نمره تشویقی به راهپیمایی رفته بودند ؛ صحنه وحشتناکی می دید ، کفن پوش بودن بسیاری از دانش آموزان چه دختر و چه پسر در حالی که پیشانی بند به صورت داشتند و شعار می داند:« وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد» شما را قطعاً به فکر وا می داشت . وقتی من این صحنه را دیدم به عمق و جدّی بودن قضیه پی بردم . فکر کنید یک عده نوجوان چنان تحت تأثیر قرار گرفته بودند که به کفن پوشانی زنده تبدیل شده بودند .
اندیشه شهادت طلبی بسیار تبلیغ می شود . در دو سال گذشته سیمای جمهوری اسلامی تجمّعی را نشان می داد که داوطلب شده بودند تا در صورت حمله آمریکا به تأسیسات هسته ای ایران با عملیات انتحاری مواضع آمریکا در افغانستان و عراق را مورد هدف قرار دهند .
در بین وقت های استراحت تا تقریباً دو سال و نیم پیش موسیقی هایی پخش می شد که کلاسیک یا پاپ به زبان فارسی بودند ؛ ولی در حال حاضر از این وقت هم استفاده می شود و آهنگ های حماسی عربی با بدترین شکل پخش می شود و این کاملاً هماهنگ با نماهنگ هایی که تلویزیون پخش می کند .

علاوه بر ترویج این افکار اندیشه ضد اسرائیلی ، ضد یهودی و ضد صهیونیستی بسیار در حال رشد در بین محصلان است . در جلوی در ورودی بسیاری از مدارس در تمام مقاطع پرچم اسرائیل نقاشی شده است تا هر روز قبل و بعد از کلاس رفتن از روی پرچم کشور اسرائیل رد شوند .
« صهیونیست ضد اسلام است ، انسانهای غرب فقط در پی بدست آوردن مادیات هستند و اخلاقیات انسانی را مهم نمی دانند ، آمریکا با همکاری انگلیس و اسرائیل در پی ضربه زدن به ملّت ایران است ، شهادت طلبی از پایه های اصلی اسلام است ، جبهه اسلام به رهبری خامنه ای در راه پیشرفت و پیروزی است ، ولایت فقیه نماینده امام زمان است و باید از او پیروی کرد و ...» اینها سخنانی است که ما در هر فرصتی که مسئولین مدرسه پیدا کنند و تریبون آزاد باشد می شنویم .
اینقدر که در مورد شهید فهمیده و همچنین دیگر شهدای کم سال ما تبلیغ می شود برای هیچ یک از شهدای دیگر تبلیغ نمی شود و نکته جالب توجه در اینجا این است که در مورد هیچ یک از شهدا از کلمات دفاع از وطن و یا جلوگیری از نفوذ بیگانگان استفاده نمی کنند و در مورد همه آنها عبارت دفاع از اسلام ، زنده نگه داشتن اسلام و از این دست عبارات استفاده می شود .
نکته دیگر که مناسبت زمانی هم دارد کشاندن دانش آموزان پای صندوقهای رأی است. در انتخابات گذشته ریاست جمهوری سن قانونی رأی دادن دو سال کاهش یافت. آنها (یعنی همان مسئولین مدارس و درجه داران سپاه ) با تلاش بسیار این دانش آموزان را که به لحاظ سنّی موقعیّت تصمیم گیری ندارند با دادن شعارهایی مانند جشن تکلیف سیاسی شماست(جلسه رئیس جمهور با رأی اولی ها یکی از آنهاست.) ، ما باید برای خود تصمیم بگیریم و یا اینکه همه افراد جامعه حق دخالت در امور کشور را دارند ، ترغیب می کنند تا آرای بیشتری در صندوق ریخته شود . جالب اینجاست که این دانش آموزان فقط هنگام رأی دادن حق دخالت دارند و اگر بخواهند در جایی صحبتی خلاف میل آقایان بکنند به آنها گفته می شود که شما با این سنّ کم صلاحیّت تصمیم گیری و اظهار نظر را ندارید، حتی در دانشگاه به دانشجویان در مقابل مخالفت با خودشان از کم سن و سالی و خامی دانشجویان سخن می گویند. آنها رأی دادن را برای بچه ها حفظ اسلام و نابودی کفّار توصیف می کنند و مشخّص است نوجوانان با بیان این صحبت ها و آگاه نبودن آنها نسبت که تبلیغات گسترده رژیم چه تصمیمی می گیرند .
در سالهای گذشته در مدارس جلساتی با عنوان جلسه پرسش و پاسخ وجود داشت که مسئولین مدارس و دانش آموزان جمع می شدند و دانش آموزان آزاد بودند هر سوالی بپرسند ولی متأسفانه این جلسات هم دیگر برگزار نمی شود .
بر ضد دموکراسی و مردم سالاری زیاد سخن می رود و آنها امیدوارند بتوانند چهره ای زشت و ضد اسلامی از دولت هایی که حکومت مردم بر مردم دارند در میان نوجوانان نشان بدهند تا یک ذهنیّت بدی نسبت به دموکراسی پیدا کنند .
تمامی این اقدامات به هم پیوسته است و رژیم با تلاش هایی که می کند در پی این است که از این قشر به عنوان برگ برنده در کشور استفاده کند و در صورت بروز جنگ این نوجوانان مثل نوجوانانی که در جنگ ایران و عراق کشته شدند ، جهت کشته شدن برایشان آماده باشند . و در غیر اینصورت هم بوسیله شستشوی مغزی سعی می کنند که هر چه بیشتر جامعه را به انزوا بکشند و افراد بیشتری را از صحنه مبارزه با آنان خارج کنند . چون آنها می دانند که اگر این اقدامات را انجام ندهند فردی که در محیط شفاف و دور از جوسازی پرورش بیابد قطعاً در مقابل این رژیم فاشیستی به خاطر اعمال خارج از عقل آنان ایستادگی خواهد کرد و حتی این می تواند در سالهای بسیار نزدیک به برکناری رژیم هم ختم شود .
پس بر ماست که در مقابل این گونه اعمال رژیم با آگاه کردن نوجوانان و خصوصاً خانواده آنها نسبت به اینگونه خطرات اجتماعی که جامعه ما را تهدید می کند، عکس العمل هایی داشته باشیم تا در آینده به مشکلات بیشتری برخورد نکنیم ؛ زیرا به نظر من این مسئله بسیار مهم تر از این است که ما ساعت ها وقت خود را صرف اموری کنیم که خود رژیم ما را به آنها سرگرم کرده است و اگر از کنار این مسائل بی تفاوت عبور کنیم ضربات جبران ناپذیری را خواهیم خورد .

اندر حکایت زندانی کردن افکار


Mittwoch, 20. Februar 2013

رژیم ایران جائی‌ که وکلا به واسطهٔ دفاع از موکل زندانی میشوند


علی‌ اخوان پور:

وقتی به کلاس ادبیات دوران دبیرستانم فکر می کنم شاید هیچ داستانی برای من دردناک تر و تاثیر گذار تر از داستان “بر دار کردن حلاج ” نبود. داستان مردی که از “مگویید” ها می گفت و به قول حافظ جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد. سال های بی خیالیم که طی شد هر بار که کتاب تاریخی درباره ایران ورق می زدم حلاج ها می دیدم با سرنوشت هایی کم و بیش مشابه. عادت تاریخی که تا امروز در سرزمین من امتداد داشته است. سرهای بی گناهی که تا پای دار می رفت و اتفاقا بر دار هم می شد. حافظه تاریخی این سرزمین چه بسیاراز این دست را  به یاد می آورد وعجب تر آنکه تاب می آورد.
اکنون در مقطعی از تاریخ ایران ایستاده ایم که “متفاوت” بودن جرمی نابخشودنی است.تفاوت در عقاید، دین، ظاهر، منش و مسلک، رابط عاشقانه، عادات غذایی و حتی تفاوت در موسیقی و هنر مجازات هایی گاه سنگین به دنبال دارد چه بسیار مردان و زنانی که به دلیل متفاوت بودن طعم تلخ بازداشت ها و پرس و جو ها را چشیده اند و دم بر نیاورده اند و عده ای هم که از حقوق قانونی خود برای داشتن وکیل، دادگاه عادلانه و هیات منصفه آگاه بوده اند در نهایت با ارعاب و فشار از حق خود گذشته اند.در اسناد حقوق بشری و اسناد قانونی اکثر کشورها حق داشتن وکیل یکی از حقوق اساسی برای داشتن یک محاکمه عادلانه و تضمینی برای برقراری عدالت است اما مسئله جایی قابل تامل می شود که متصدیان قضایی که باید حامیان امر قضاوت عادلانه باشند به حذف بخشی های اساسی از یک دادگاه عادلانه می زنند و بدون وکیل و هیات منصفه حکم صادر می کنند و از نتیجه کار راضی و خشنود می شوند و در جایی که وکیل متهم بر وظیفه خود پافشاری می کند از هر گونه ارعاب و تهدید و دستگیر برای به کرسی نشاندن رای خود فرو گذاری نمی کنند.
تعداد بالای وکلای زندانی در ایران که با احکامی غیر منصفانه و برخودهای ناشایست مواجه شده اند نشان از همین جهان بینی دارد. مقامات بالا دستی برای جلوگیری از برگزاری دادگاهی عادلانه و صدور حکم هایی برای ایجاد وحشت در توده مردم و محدود کردن فعالیت های “متفاوت ها” وکلای وظیفه شناس را به بهانه های واهی و رای معروف “تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت کشور” دستگیر و مجازات می کنند.
جاوید هوتن کیان وکیل سکینه محمدی آشتیانی در پی ملاقات با دو خبرنگار آلمانی، به همراه سجاد قادر‌زاده فرزند ارشد سکینه محمدی آشتیانی بازداشت و پس از پخش اعترافات تلویزیونی ، از سوی دستگاه قضایی مورد محاکمه قرار گرفت در این بین فرزند سکینه محمدی از اتهامات تبرئه و دو خبرنگار آلمانی نیز با اعمال فشار دولت آلمان و با پرداخت جریمه نقدی از زندان آزادشدند. اما جاوید هوتن کیان وکیل سکینه محمدی با  بر اساس گزارشات منابع حقوق بشری، به ۱۱ سال حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.
مصطفی دانشجو، امیر اسلامی، امید بهروزی و فرشید یداللهی وکلای مدافع حادثه حسینیه دراویش گنابادی نیز هم اکنون در زندان به سر می برند. مصطفی دانشجو که از بیماری تنفسی نیز رنج می برد پس از گذراندن شش ماه حبس در زندان ساری به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است. امیر اسلامی نیز نزدیک به ۱۸ ماه است که در زندان اوین به سر می برد. مریم شیرینی همسر امیر اسلامی در مصاحبه با رادیو فردا از سردگمی و بی خبری از وضعیت همسر خود اطلاع می دهد و می گوید:” دادسرای انقلاب که می رویم قاضی آن شعبه می گوید به من ربطی ندارد. هر جا که می رویم ما را به قاضی صلواتی ارجاع می دهند و ما وقتی پیش قاضی صلواتی می رویم اصلا ما را قبول نمی کنند.”
وی با اشاره به ارسال نامه به آقای خامنه ای می افزاید:” اعتراض اصلی ما این است که می گوییم از سال ۸۴ تا به حال حسینیه های دراویش را تخریب کرده اند و کسی به ما جوابگو نبوده و هر جایی هم یک درویشی را بازداشت کرده اندوحقوقدانان روی پرونده شان کار کرده اند دستگیر شده اندو الان خودشان ۱۳ ماه است که به طور غیر قانونی بازداشت شده اند و و ما از آقای خامنه ای خواهش کردیم که به این موضوع توجه داشته باشند که اینها واقعا بیگناه هستند و اقدامی بر علیه امنیت ملی انجام نداده اند.” 
امید بهروزی نیز همراه با سایر وکلای دراویش گنابادی در زندان اوین به سر می برد و اخیرا به دلیل خودداری از حضور در جلسه دادگاه به سلول انفرادی منتقل شده است. فرشید یداللهی نیز از ۱۷ ماه پیش در حبس به سر می برد.عاطفه امیریهمسر وی با اشاره به سابقه بازداشت این وکیل اظهار داشته است:” آقای یداللهی  در خصوص جریان تخریب حسینیه شریعت قم به بازداشت و زندان محکوم شدند ٬ در جریان پلمپ حسینیه کیش هم به ۶ ماه حبس محکوم شدند و در سایر شهرستان ها نیز وکالت دراویش در دفاع از آنها را به عهده داشتند.”
مصطفی آزمایش، سخنگوی دروایش گنابادی نیز در مصاحبه ای در این باره می گوید:” اینها که در زندان اوین هستند به دو دلیل بازداشت هستند یک دلیل اعتقادی است یعنی چون مکتب درویشی دارند. دلیل دیگر هم این است که وکیل هستند یعنی شغل شان دفاع از حقوق موکلانشان است و موکلان آنها از کسانی که به منازل یا اماکن آنها حمله کرده و مورد ضرب و شتم‌شان قرار داده بودند شاکی بودند اما متاسفانه به جای رسیدگی به شکایت برای آنها و وکلایشان پرونده های امنیتی درست کردند و آنها را به اتهاماتی امنیتی همچون اقدام علیه امنیت ملی و برهم زدن امنیت جامعه متهم کردند.”
سید محمد سیف‌زاده نیز از جمله وکلای مبارز و توانمند دادگستری است که در حال حاضر در زندان رجایی شهر کرج محبوس است. وی به همراه شیرین عبادی، محمد شریف، عبدالفتاح سلطانی و محمدعلی دادخواه کانونی تحت عنوان کانون مدافعان حقوق بشر را تشکیل دادند. این کانون به بررسی موارد نقض حقوق بشر در ایران می پرداخت سیف زاده در طول فعالیت خود وکالت بسیاری از زندانیان سیاسی را بر عهده داشت .
عبدالفتاح سلطانی دیگر وکیل زندانی نیز که به جرم تبلیغ، اجماع و تبانی علیه نظام به ۱۸ سال حبس تبعید به شهر برازجان و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است از بانیان و مدافعان حقوق بشر در ایران به شمار می آید.”تحصیل مال حرام” از طریق دریافت جایزه حقوق بشری نورنبرگ (که از سال ۱۹۹۵ هر سال به یکی از فعالان حقوق بشر اعطا می‌شود) هم در زمره اتهامات آقای سلطانی و مبنای صدور حکم اعلام شده است.
محمدعلی دادخواه نیز از دیگر اعضای کانون مدافعان حقوق بشر نیز که وکیل عبدالفتاح سلطانی نیز به شمار می رود هم اکنون در زندان به سر می برد. دادخواه که پیش‌تر در سال ۸۱ و در جریان وکالت اعضای نهضت آزادی بازداشت شده بود، آخرین بار در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۸۸ به همراه ملیحه دادخواه، سارا صباغیان، بهاره دولو و امیر رئیسیان در دفتر کارش توسط پلیس امنیت بازداشت و دفتر او پلمپ شد.
آقای دادخواه وکالت پرونده هایی چون پرونده فعالان ملی مذهبی‌، پرونده عبدالفتاح سلطانی، پرونده دراویش گنابادی، پرونده سه تن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، پرونده سورنا هاشمی و علیرضا فیروزی در واقعه تحصن دانشجویی دانشگاه زنجان و پرونده کشیش محکوم به اعدام یوسف ندرخانی را به عهده داشته است. دادخواه که ‌پیش از این در تیر ماه سال ۹۰ از سوی شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب به ۹ سال زندان، ۱۰ سال ممنوعیت از وکالت در دادگستری و همچنین به تحمل شلاق و چند فقره جزای نقدی محکوم شده‌ بود، امروز به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
نسرین ستوده نیز که از شهریور ماه سال ۱۳۸۹ در زندان به سر می برد.وی وکالت پرونده‌های فعالان حقوق بشر و کشته شدگان و اعدام شدگان حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ را بر عهده داشته‌است. وی عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان بوده و وکالت پرونده‌های بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانی کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را برعهده داشته‌است. ستوده در سال ۲۰۰۸ میلادی برنده جایزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بین‌الملل» شد.
نکته حائز اهمیت و مشترک میان هر ۹ وکیل زندانی در ایران اهمیت به حقوق بشر و دفاع از حقوق اقلیت ها بوده است.دراویش گنابادی، روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی از دید جو حاکم محکوم هستند و دفاع واقعی از آنها که منجر به تبرئه شدن و یا تخفیف مجازات می شود خود جرمی بالقوه است که باید با مشت آهنین با آن برخورد کرد. کلام حقی که دم شمشیر می شود و وکلا و مدافعان آن کلام هم سزاوار توبیج و مجازات خواهند شد.

Dienstag, 19. Februar 2013

اتهامات تازه وزارت اطلاعات علیه روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها


علی‌ اخوان پور:
وزارت اطلاعات ایران در بیانیه جدید خود در ارتباط با روزنامه‌نگارانی که سه هفته پیش بازداشت شدند، با اشاره به «کشف یک شبکه رسانه‌ای» از شبکه خبری بی‌.بی‌.سی به عنوان «هسته مرکزی» آن نام برده و ادعا کرده که دیگر رسانه‌‌های فارسی زبان خارج از کشور «مرتبط یا وابسته» به آن هستند.
این وزارتخانه همچنین از احتمال پخش «اعترافات» روزنامه‌نگاران بازداشتی خبر داده، اما به زمان پخش آن اشاره‌ای نکرده است.

وزارت اطلاعات ایران در این بیانیه که روز سه‌شنبه، یکم اسفند منتشر کرده، همچون دو بیانیه پیشین خود بدون ارائه مدارک و شواهد، روزنامه نگاران بازداشتی را به همکاری با «شبکه رسانه‌‌ای» نام برده متهم کرده و از سایت‌های «جرس، کلمه، ملی مذهبی، نوروز، ندای سبز آزادی، روز آنلاین، گذار، خودنویس و سحام نیوز، شبکه‌های رادیویی آر.اف.ای (فرانسه)، دویچه وله (آلمان)، رادیو فردا و شبکه‌های تلویزیونی بی‌.بی‌.سی، صدای آمریکا ومن و تو» به عنوان حلقه‌‌های این شبکه یاد کرده است.

به زعم دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران، این شبکه «از طریق برخی مجاری پوششی و به اصطلاح سفید توانسته بود در تعدادی از رسانه‌های داخلی رسوخ کرده و نقش خط دهنده و در عین حال دریافت کننده‌ اطلاعات از آن‌ها را ایفا کند » و هشدار داده است که «اقدام قانونی لازم در مورد آن‌ها انجام شده یا خواهد شد.»

موج جدید بازداشت روزنامه‌نگاران از هفتم بهمن آغاز شد و تا ۱۳ بهمن ادامه یافت، بیشتر روزنامه‌نگاران در روز یکشنبه، هشتم بهمن و همزمان با حضور نیروهای امنیتی در دفتر روزنامه‌های اصلاح‌طلب  بهار، اعتماد، آرمان و شرق و مجله آسمان بازداشت شدند.

در حال حاضر سه نفر از این روزنامه‌‌نگاران به نام‌های مطهری شفیعی از روزنامه آرمان، فاطمه ساغرچی، ویراستار سایت جماران و جواد دلیری، سردبیر روزنامه اعتماد به قید وثیقه آزاد شده‌اند و پژمان موسوی، اکبر منتجبی، پوریا عالمی، نسرین تخیری، ساسان آقایی، امیلی امرایی، نرگس جودکی، میلاد فدایی اصل، سلیمان محمدی، صبا آذرپیک، کیوان مهرگان، ریحانه طباطبایی و حسین یاغچی همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

در بیانیه سوم وزارت اطلاعات به آزادی سه روزنامه‌‌نگار بدون نام بردن آنها اشاره شده و از «بازداشت، احضار و دعوت» افرادی دیگر خبر داده شده است.

وزارت اطلاعات در عین حال اعلام کرده است که «چهار نفر» از افردای که در فهرست بازداشت یا احضار قرار داشته‌اند، «فرار کرده‌اند که یک نفر از آنها از کشور نیز خارج شده است.»

وزارت اطلاعات روز سه‌شنبه (اول اسفند) در اطلاعیه خود از آزادی سه روزنامه‌نگار و «متواری» شدن چهار روزنامه‌نگاری خبر داده که نام آنها در فهرست بازداشتی‌ها قرار داشته است.
در این اطلاعیه از بازداشت روزنامه‌نگاران با عنوان «احضار» و «دعوت» یاد شده و آمده آنها پس از بازداشت٬ درباره «اهداف پنهان و مقاصد سوء» شبکه بی‌بی‌سی «توجیه» شده‌اند.
این وزارتخانه در اطلاعیه خود ادعا کرده سایت‌های «جرس»، «کلمه»، «ملی مذهبی»، «نوروز»، «ندای سبز آزادی»، «روز آنلاین»، «گذار»، «خودنویس» و «سحام‌نیوز» با هسته‌ای در شبکه بی‌بی‌سی «ارتباط» دارند.
این اطلاعیه از رادیو فرانسه٬ دویچه وله٬ فردا و شبکه‌های تلویزیونی بی‌بی‌سی٬ V. O. A و «من و تو» به عنوان رسانه‌های مرتبط با «هسته مرکزی» مستقر در بی‌بی‌سی نام برده است.
در این اطلاعیه همچنین ادعا شده که هسته مذکور «از طریق برخی عوامل آگاه یا ناآگاه» توانسته «در تعدادی از رسانه‌های داخلی رسوخ کند که اقدام قانونی لازم در مورد آن‌ها انجام شده یا خواهد شد.»
وزارت اطلاعات در بخش دیگری از اطلاعیه خود از «انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران ایرانی»٬ «برنامه‌ پژوهش رسانه در ایران» و «مدرسه روزنامه‌نگاری میانه» به عنوان مامور سرویس‌های اطلاعاتی اروپایی و آمریکایی یاد کرده است.
بخش‌های بسیاری از این اطلاعیه همچون اطلاعیه‌های سابق وزارت اطلاعات هیچ ارتباط مستقیمی با اتهام احتمالی روزنامه‌نگاران بازداشت شده ندارد.
وزارت اطلاعات در این اطلاعیه تنها به نام برخی رسانه‌ها و سازمان‌های خبری اشاره کرده و ادعاهایی کلی درباره آن‌ها مطرح کرده که هیچ‌یک از این ادعاها نمی‌تواند سند محکمی برای بازداشت روزنامه‌نگاران باشد.
این وزارتخانه که پس از بازداشت روزنامه‌نگاران تحت فشار‌های داخلی و خارجی قرار گرفته٬ تلاش می‌کند این اقدام خود را قانونی و براساس اسناد و مدارک «معتبر» نشان دهد.
طی سه هفته گذشته رسانه‌های وابسته به سپاه و گروهی از نمایندگان مجلس ماموریت یافته‌اند با دفاع از این اقدام وزارت اطلاعات٬ روزنامه‌نگاران را متهم به داشتن «رابطه» با رسانه‌های خارج از ایران کنند.
وزارت اطلاعات همچنین از آمادگی گروهی از بازداشت‌شدگان برای «بازگو کردن» و «انتشار» تجربیات خود از «همکاری» با شبکه بی‌بی‌سی خبر داده است.

Montag, 18. Februar 2013

سنگسار همچنان در ایران اجرا می‌‌شود


علی‌ اخوان پور:
متأسفانه در اثر امروز که افکار بین المللی در تلاش هستند تا جلوی اجرای احکام غیر انسانی‌ اعدام و کشتن افراد را بگیرند علاوه بر اعدام که تقریبا هرروز و در حضور مردم انجام میشود ،متأسفانه حکم جاهلانه سنگسار نیز هنوز اجرا میشود و به گفته سخنگوی کمیسیون قضائی مجلس ایران، سنگسار از قانون جدید مجازات اسلامی حذف شده است ولی طبق قانون شرع همچنان اجرا می‌شود.


به گزارش خبرگزاری فارس، محمدعلی اسفنانی، سخنگوی کمیسیون قضائی مجلس نهم امروز شنبه ۲۸ بهمن‌ماه حذف مجازات سنگسار از قانون جدید مجازات اسلامی را به دلیل "بازتاب‌ها و انعکاس مغرضانه بین‌المللی" عنوان کرد و گفت: "این حکم (سنگسار) حدی است از حد الهی و کسی نمی‌تواند آن را به طور کامل حذف کند و آنچه اتفاق افتاد فقط از قانون مجازات اسلامی حذف اما در قانون شرع همچنان وجود دارد."

وی با بیان این‌که "قانون جدید مجازات اسلامی اکنون در شورای نگهبان است و پس از تصویب نهایی ابلاغ می‌شود"، افزود: "حکم سنگسار مصداق نادر است و تنها در یک مورد برای زنای محصنه و برای زن اجرا می‌شود."

به گفته این مقام مسئول، "اگر موردی از زنای محصنه پیدا شود حکم آن براساس آنچه شرع مشخص کرده و در آیات قرآن و روایات آمده است، اجرا می‌شود."

وی با اذعان به این‌که "این حکم (سنگسار) بازتاب بدی در جامعه داشت"، گفت: "نگاه بین‌المللی برخی از مغرضان به این قضیه بسیار صورت برجسته و علیه ایران بود، چنانکه حکم سنگسار را نقض حقوق بشر مطرح می‌کردند."

به نظر می‌رسد مجلس ایران با حذف مجازات سنگسار از لایحه و سخن به میان نیاوردن از اين مجازات برای جرم زنای محصنه و نیز به‌کارگیری عبارت "سلب حیات" به جای واژه "رجم"، ‌خواسته است عملاً با ارجاع این امر به درخواست فتوای رهبری، حکم سنگسار را با مجازات سلب حیات دیگری مانند اعدام جایگزین کند
دوم بهمن ماه، این نماینده مجلس گفته بود،“مجازات رجم یا سنگسار در قانون جدید مجازات اسلامی به خاطر رعایت مصلحت‌هایی ذکر نشد. شورای نگهبان اما در اصلاح خود بر ذکر نام سنگسار در قانون تأکید کرد."

وی در ادامه سخنان امروز خود افزود: "البته مصداق این حکم نادر است و مبتلا به آن هم نادر است، چنان‌که می‌توان گفت از ابتدای انقلاب تاکنون چنین حکمی اجرایی نشده، چرا که اثبات آن بسیار سخت است."

سخنگوی کمیسیون قضایی مجلس ایران چندی پيش نيز گفته بود: "ما در تمام سال‌های پس از انقلاب اجرای این حکم (سنگسار) را یا اصلا نداشته‌ایم یا بسیار نادر بوده است به همین دلیل اصراری نبوده که حتما در قانون مجازات اسلامی مجازات رجم آورده شود."

این در حالی است که برپایه آمار کمیته بین‌المللی علیه سنگسار و اعدام در میان سال‌های ۱۹۸۰ تا ژوئیه ۲۰۱۰، به‌طور رسمی ۶۹ مورد حکم قضایی سنگسار صادر شد که از میان آن‌ها، ۲۱ مورد به اجرا در آمد و ۱۵ مورد نیز در ‌‌‌نهایت با تبرئه مته‌مان اجرا نشدند. در این فهرست، به اجرای ۱۰۹ مورد سنگسار اشاره شده بود.

شورای نگهبان در نامه حاوی اصلاحات مد نظر خود در دو بند، تأکید کرده است که در ماده ۲۲۵ لازم است حکم زنای محصنه که مجازات آن با جمع شرایط رجم است، آورده شود.

شورای نگهبان همچنین تأکید کرده است که مقرر گردید در همه مواردی که عبارت "سلب حیات" جایگزین کلمه "رجم" شده است، اصلاح گردد."

به نظر می‌رسد مجلس ایران با حذف مجازات سنگسار از لایحه و سخن به میان نیاوردن از اين مجازات برای جرم زنای محصنه در ماده ۲۲۵ و مسکوت گذاشتن موضوع و در نظر گرفتن دو ماده ۲۲۰ و ۲۲۱ و نیز به‌کارگیری عبارت "سلب حیات" به جای واژه "رجم"، ‌خواسته است عملاً با ارجاع این امر به درخواست فتوای رهبری، حکم سنگسار را با مجازات سلب حیات دیگری مانند اعدام جایگزین کند.

با این وجود به باور بسیاری از حقوقدانان و فعالان حقوق بشری، تا هنگامی که کلیت این مجازات از قانون به‌طور صریح و شفاف حذف نشده باشد، نباید نسبت به این تصمیم‌ها خوش‌بین و امیدوار بود.

محمدجواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه خردادماه سال گذشته درباره مجازات سنگسار گفته بود: "این قانون شرع و عرف ما است و تا زمانی که قانون است باید آن را به درستی اجرا کنیم."


Sonntag, 17. Februar 2013

اعتراض به اعدامهای گروهی در ایران



علی‌ اخوان پور:
برعکس آنچه مقامات ایران ادعا می کنند که برایشان مهم نیست، ایران خیلی سعی می کند که در مجامع بین المللی محکوم نشود. بنابراین بسیار مهم است که نهادهای حقوق بشری بیشتری در این زمینه بخصوص مسئله اعدامها فعالیت کنند تا جلوی نقض حقوق بشر در ایران گرفته شود.


طی هفته های گذشته گزارشاتی مبنی بر اعدامهای گسترده در زندان وکیل آباد مشهد منتشر شده که نشان از آغاز دور جدیدی از اعدامهای مخفیانه در زندان های ایران دارد.
در هفدهم بهمن ماه سال جاری سازمان حقوق بشر ایران در گزارشی خبر از اعدام چهارصد زندانی در زندان وکیل آباد مشهد داد. در این گزارش آمده است که اعدام مخفیانه زندانیان هر یکشنبه و چهارشنبه صورت می گیرد. اگرچه اطلاعات تفصیلی در مورد تعداد زندانیان اعدام شده فراهم نیست، اما با این وجود حداقل در یک مورد از این اعدام ها تعداد ۵۰ نفر اعدام شده  و تعداد ۴۰۰ نفر نیز در چهار یا پنج ماه گذشته اعدام شده اند.
سازمان حقوق بشر ایران و چندین سازمان مدافع حقوق بشر دیگر در سپتامبر ۲۰۱۰ پیرامون اعدام های دسته جمعی و مخفیانه در زندان وکیل آباد هشدار داده بودند. بر اساس گزارش سالانه ی این سازمان در مورد مجازات اعدام در ایران، حداقل ۲۲۶ زندانی در سال ۲۰۱۰و ۱۳۳ زندانی در سال ۲۰۱۱ در این زندان اعدام شدند. بیش از ۲۰۰ مورد دیگر اعدام نیز به دلیل فقدان جزئیات کافی در گزارش اعلام نشد.
به این مناسبت سایت ملی-مذهبی با محمود امیری مقدم سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران در خصوص از سر گیری اعدامهای مخفیانه به گفت و گو نشسته است که متن آن در پی می آید:
آقای امیری مقدم! اخیرا اخباری در مورد اعدام چند صد زندانی منتشر شده است می توانید اطلاعاتی در این زمینه در اختیار ما قرار دهید؟
در حقیقت اعدام های مخفیانه در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ که به شکل وسیعی منتشر شد و واکنش جوامع بین المللی حقوق بشر باعث شد این اعدامها متوقف شوند. تا قبل از پاییز ۲۰۱۱ که این اعدامها متوقف شد، هر دو هفته یکبار عده زیادی از زندانیان گاهی شصت تا هفتاد نفر اعدام می شدند. چند ماه پیش از اعدام ۳۵ زندانی اطلاع پیدا کردیم، ولی‌ بعد مشخص شد که موج جدیدی از اعدام‌های دسته جمعی و مخفیانه آغاز شده است. بطوری که هفته‌ای دو نوبت احکام اعدام اجرا می شد و در مواردی هم سه روز در هفته گزارش شده است.
پس از گزارش اخیر سازمان حقوق بشر این اعدامها همچنان ادامه دارد؟
تا سه‌ هفته پیش که سایت حقوق بشر ایران این گزارش را منتشر کرد هنوز اعدام‌ها ادامه داشت. البته بعد از اعدامهای دوره قبل افشا شد و مجبور به توقف آن شدند.
با توجه به اینکه این اطلاعات از منابع موثق داخل ایران بدست می آید آیا برای دسترسی به آمار دقیق این اعدامها با مشکلاتی مواجه بوده اید؟
بله، بر اساس گزارش‌های رسیده افرادی در این رابطه برای باز جویی برده شده اند. زیرا برای مقامات ایرانی خیلی مهم بود که بدانند این منابع که این اخبار را افشا می کردند چه کسانی هستند تا با بازداشت آنها درز این اخبار را متوقف کنند. در حقیقت بخاطر این شرایط سخت امنیتی در ایران و بطور خاص در مشهد دسترسی به جزییات این اطلاعات دشوارتر شده است و شاید روند دسترسی به اطلاعات کمی کندتر شده است.
این اعدامها بطور گسترده دقیقا از چه زمانی شروع شد؟
اولین گزارش‌ها در رابطه با اعدام‌های دسته جمعی‌ در زندان وکیل به بهار ۲۰۱۰ برمی گردد. البته ما نمی توانیم مطمئن باشیم که قبل از بهار ۲۰۱۰ اعدام دسته جمعی و مخفیانه در این زندان وجود نداشته است.
واکنش دستگاه قضاییه چه بوده آیا صحت این اعدامها را تایید کرده است؟
اگرچه بطور علنی همیشه این اخبار را رد می کرد اما یک مورد اعدام بالای شصت نفر در یکروز را تایید کرد. و در یکی‌ از جلسات با دیپلمتهای خارجی‌ قوه قضائیه به ۶۷ اعدام در یک روز اعتراف کردند . از سوی دیگر برای نمونه دادستان بیرجند هم سال گذشته در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت در سال ۱۳۹۰، ۱۴۰ نفر به اتّهام قاچاق مواد مخدر در خراسان جنوبی اعدام شده اند. این در حالی‌ ‌ست که فقط کمتر از ۲۰ مورد این اعدام‌ها در رسانه‌های رسمی‌ گزارش شده بود.
این اعدامهای مخفیانه تنها محدود به مشهد و بیرجند می شود یا در شهرهای دیگر هم اعدامهای گروهی وجود دارد؟
این اعدامها در استان خراسان در سال گذشته صورت گرفت و از همه وسیع تر در زندان وکیل آباد مشهد این اعدامها گزارش شده است. به جز زندان‌های خراسان ، از زندان قزل حصار هم گزارش‌های متعددی در مورد اعدام‌های دسته جمعی‌ و مخفیانه رسیده است. ما سال گذشته موفق به تأیید ۲۵ مورد از این اعدام‌ها شدیم اما به احتمال زیاد تعداد واقعی‌ اعدام‌ها در قزل حصار خیلی‌ بالاتر از آمار گزارش شده است. چون در این زندان هم مثل وکیل آباد زندانیان زیادی هستند که محکوم به اعدام میباشند و تعداد آنها حتا از زندان وکیل آباد هم میتواند بیشتر باشد.
این زندان بسیار وسیع است و نگهداری زندانیان محکوم به اعدام هم در آن زیاد است. متاسفانه این اعدامها مخفیانه بوده است و امکان مستند سازی در خصوص این اعدامها برای ما نبود. اما این اعدامها در زندان قزل حصار از سوی منابع موثق تایید شده است. در گزارش سالانه۲۰۱۱ ما توانستیم اعدام مخفیانه در پانزده زندان مختلف را تایید کنیم که در شرایط خفقان شدید کار بسیار دشواری بود. به همین دلیل اعدامهایی هم وجود داشته که اعلام نشده است و مسئولین هم بارها گفته اند که تعداد حکم اعدامها را اعلام نمی کنیم.
آیا اعدامهای مخفیانه یا اعدامهایی که در ملاء عام صورت می گیرد با چارچوب قوانین بین المللی حقوق بشر سازگار است؟
در قوانین بین المللی آمده است که اعدام تنها برای جرایم بیرحمانه ذکر شده است و طبق این اعدام برای قاچاق مواد مخدر نباید وجود داشته باشد. اما در کشورهایی که آن را اجرا می کنند ممنوع هم نیست. در مورد اعدام در ملاء عام هم بارها در بیانیه های حقوق بشری آمده است که این امر نه تنها یک شیوه بیرحمانه برای کسانیکه اعدام می شوند است بلکه نقض حقوق مردم عادی هم هست. حتی در اعدامهای ملاء عام شاهد بودیم که کودکان هم این اعدامها را تماشا می کردند و این نقض حقوق کودکان است. اما همانطور که ذکر کردم تاکنون قانونی برای ممنوعیت آن وجود ندارد. این یکی از خواسته های ما است که اجرای این اعدامها را در ملاء عام ممنوع کنند. حتی نحوه این اعدامها هم ضد بشری است. در حقیقت حلقه آویز کردن با خالی کردن تکیه گاه زیر پای فرد قطع نخاع صورت می گیرد و فرد بلافاصله می میرد اما در ایران با کشیدن طناب چندین دقیقه مرگ فرد اعدامی طول می کشد که این یک نوع شکنجه هم محسوب می شود.
آقا امیر مقدم! تحلیل شما از افزایش روند اعدامهای مخفیانه در مقاطع زمانی مختلف توسط حاکمیت ایران چیست؟
در واقع حکومت از اعدام بعنوان ابزاری برای ایجاد رعب و وحشت استفاده می کند. هر زمان که حکومت حمایت مردم و حتی طرفداران خودش را از دست می دهد این اعدامها را برای ایجاد رعب و وحشت افزایش می دهد تا چند صباحی بیشتر به عمر خود ادامه دهد.
به عنوان آخرین سوال به نظر شما واکنش و اعتراض مجامع بین المللی و سازمان ملل تا چه حد در توقف روند اعدام در ایران موثر است؟
فشارهای نهادهای بین المللی و کشورهایی که با ایران روابط دیپلماتیک دارند بسیار تاثیرگذار است. ایران اینگونه ادعا می کند که این اعتراضات تاثیری در تصمیم گیری های آنها ندارد اما به هیچوجه اینطور نیست. بارها شاهد بودیم که بر اثر فشارهای بین المللی ایران مجبور به عقب نشینی شده است. از جمله مانند اعدام سکینه آشتیانی که ایران مجبور به توقف آن شد. از سوی دیگر برعکس آنچه که مقامات ایران ادعا می کنند برایشان مهم نیست، ایران خیلی سعی می کند که در مجامع بین المللی محکوم نشود. بنابراین بسیار مهم است که نهادهای حقوق بشری بیشتری در این زمینه بخصوص مسئله اعدامها فعالیت کنند تا جلوی نقض حقوق بشر در ایران گرفته شود.

Freitag, 15. Februar 2013

اعدام،حس انتقام جوئی و دیکتاتوری یا اجرای عدالت و فرمان خدا؟؟؟



علی‌ اخوان پور:
بار‌ها شنیده و گفته ایم که مجازات اعدام در دنیای امروز که جهان به سوی ارج نهادن به کرامت انسانی‌ است،توهین به ارزش انسانهاست و نقض کامل حقوق بشر به حساب میاید.
ولی‌ در ایران جلادان و کسانی‌ که خود را قاضی ،قانون گذار و صاحب حق می‌دانند با بی‌رحمی و با تفکر قرون وسطائی به راحتی‌ جان انسانی‌ را در مقابل عمل خلاف وی میگیرند.
حل سوال اینجاست که در جوامع که مجازات اعدام وجود ندارد چرا میزان جرم پائین تر است ؟قتل مساوی با قصاص،یعنی‌ صاحب نظران و افرادی که مسئولیت اداره جامعه را دارند
در مقابل عمل زشت و جرم یک فرد جواب وی را با  همان عمل زشت و جرم پاسخگو هستند.
در مقابل ادعای اجرای فرمان الهی را نیز دارند،آیا براستی خواست خدا و عدالت خداوند در کشتن افراد است و رضایت خداوند با کشتن و اعدام یک فرد که مقابل رژیم دیکتاتوری به ظاهر
اسلامی و برای احقاق حقوق خود مطلب می‌نویسد و یا مبارزه می‌کند به دست میاید؟
به راستی‌ ریشه ارتکاب جرم در ایجاد ترس و انتقام گیریست یا اوضاع بد اقتصادی فرهنگی‌ اجتماعی.در جائی‌ که یک حکومت استبدادی دینی با محدودیت‌های بسیار فراوان حاکم است چه 
عاملی را می‌توان به عنوان ریشه ارتکاب جرم دانست و آیا کشتن انسانها در عصر امروز به واسطهٔ ارتکاب جرم راهکار درست برای ایجاد امنیت است؟
دیدن صحنه اعدام و گرفتن جان یک انسان تنها میتواند پیام آور این نکته باشد که :اسلام دینی است مبتنی‌ بر خشونت و زورگویی

تاثیر شنیدن و دیدن صحنه اعدام در روز جمعه و تعطیلات آخر هفته



علی‌ اخوان پور:
دیدن این تصویر در آغاز روز تعطیل چه حسی را به انسان منتقل می‌کند؟

شکارچی دختران شرق تهران به دار مجازات آویخته شد



 
شکارچی دختران شرق تهران که به اتهام ارتکاب دو جنایت به قصاص محکوم شده بود، صبح امروز در خیابان مدنی به دار مجازات آویخته شد.
متهم به بالای جرثقیل هدایت شد و طناب سفیدرنگ به دور گردن وی انداخته شد.


چه کسی‌ از زندانیان سیاسی حمایت می‌کند

علی‌ اخوان پور:
در جمهوری اسلامی کمتر کسی هست که جرأت دفاع از زندانیان سیاسی را داشته باشد. خود وکلا به زندان افتاده اند و یا به خارج از کشور گریخته اند، و دادستان کل تهران هیچ وظیفه ای برای خود قائل نیست مگر اینکه از زندانیان سیاسی بخواهد که اظهار ندامت کنند. اما زندانیان سیاسی بدون ترس و واهمه از او می پرسند: جناب دادستان، بفرمایید از چه اظهار ندامت کنیم؟ از فجایعی که در زندان های شما بر ما می رود؟!

Donnerstag, 14. Februar 2013

مصاحبه با دختران میرحسین بعد از بازداشت




علی‌ اخوان پور:
زهرا موسوی دختر میرحسین می گوید: ما امنیت نداریم از کجا بدانیم که شب خوابیدیم یکدفعه کسی بالای سرمان نیاید؟ چه امنیتی داریم که وقتی جایی می برند بدانیم کجاست و تحت نظارت چه ارگانی است؟ ما نگران فرزندانمان هستیم با توجه به سابقه ای که از آقایان دیدیم. برای من این مساله پیش آمد، جلوی پدرم به من زنگ زدند و شروع به تهدید کردند. وقتی اینکار را می کنند آیا ممکن نیست این بلا را سر فرزندانمان بیاورند؟ ما نگران امنیت جانی فرزندانمان هستیم. مساله دیگر این است که اخلاقیات رعایت می شود لپ تاپ های ما لپ تاپ های یک خانم است، عکس و تصویر و نوشته های شخصی و خاطراتی ممکن است در آن باشد که حریم خصوصی شخص محسوب می شود.
در همین حال نرگس موسوی نیز در خصوص بازداشت اخیر به جرس گفته است: به هر حال در آستانه سومین سال این حبس غیر قانونی شاید یادآوری این حبس است که فشارها را افزایش داده اند. این برخوردها قطعا برای همه هزینه دارد. از سوی دیگر حقانیت پیش بینی های پدر در مورد شرایط امروز به همه اثبات شده است. واقعیت این است که آنچه پدر ما می خواست نه رای و نه قدرت بود. او تنها نگران فقدان انسانیت و فقدان کرامت انسانی بود. این درد پدر ما بود. با این شرایط بحرانی کشور و وضعیت اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم همه یادشان می آید که میر حسین موسوی همه اینها را پیش بینی کرده و نگران بود و به جرم همین الان دو سال است که در حبس بسر می برد.
روز دوشنبه(۲۳ بهمن) نرگس و زهرا موسوی فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد برای ساعاتی بازداشت شدند و ماموران امنیتی با برخوردهایی خشونت بار اقدام به تجسس منزل آنان و ضبط لوازم شخصی شان کردند. در همین روز حسین کروبی فرزند مهدی کروبی دیگر رهبر جنبش سبز نیز برای ساعاتی بازداشت شد. جرس در مصاحبه با نرگس، زهرا و کوکب موسوی از آنان درباره فشارهای جدید امنیتی پرسیده و روایت های آنان از وضعیت فعلی شان را بازتاب داده است. آنان در این گفتگو از احساس ناامنی شدید برای خود و والدینشان گفته اند و اطلاع رسانی درباره این وضعیت را مفیدترین راه ممکن دانسته اند.
متن کامل این گفت و گو به شرح زیر است:

لطفا از آغاز دوره جدید فشارها و برخوردها صحبت بفرمایید؟
زهرا موسوی: صبح روز دوشنبه با ترفند های همیشگی خودشان چند آقا وارد منزل شدند. من لپ تاپم را سریع زیر آب گذاشتم تا عکسهای خانوادگی و بی حجاب به دست نامحرم نیفتد. اول یک آقایی وارد شد. گفتم حجاب ندارم که گفت سرم را آنطرف می کنم و یک چیزی سرت بینداز. تا آمدم اینکار را بکنم، یکدفعه چند تا مرد به خانه ریختند و یک خانم هم همراهشان بود و مدام می گفتند خانم همراهمان است، انگار سند و مجوزشان بود. بعد از بازرسی منزل یکسری از وسایل از جمله کتاب و لپ تاپ و هرچه بود جمع کردند و گفتند برویم. از در پشتی اوین داخل شدیم البته مثل اینکه هماهنگی صورت نگرفته بود و نیم ساعت در حیاط بودیم تا بالاخره گذاشتند بالا برویم و در یک اتاق بازجویی شروع شد. بیشترین حساسیت آنها روی سایت کلمه بود که به قول خودشان سایت ضدانقلاب است و ما قبول نکردیم زیرا دنبال این هستند که بهانه بتراشند و ما را به ضد انقلاب وصل کنند؛ در صورتیکه سایت کلمه مورد تایید پدر و مادر ما است و هرچه آنها تایید کنند ما قبول داریم. حساسیت دیگرشان این بود که با پسر آقای مهدی کروبی چگونه بیانیه نوشتیم. در کل می گفتند نشر اکاذیب کردید و چرا واژه مهندسی انتخابات و آدم ربایی را در بیانیه آوردید؟ چرا می گویید حصرغیر قانونی است؟ خلاصه این بازجویی ادامه داشت تا اینکه رفتارشان کاملا تغییر کرد و مردی که با خواهرم درگیر شده بود آمد و گفت ما نمی خواهیم این صحنه ها تکرار شود و ما هم اخلاق داریم و می خواهیم کرامت انسانی (دقیقا همین واژه هایی که پدر ما استفاده می کرد) رعایت شود. بعد از ما قول شفاهی گرفتند که اگر زنگ زدند و ما را خواستند، برویم. گفتند کوکب هم نشر اکاذیب کرده و سراغ او هم خواهند رفت. بعد من و نرگس تلفنی با هم حرف می زدیم و از احضار کوکب ناراحت بودیم و با هم می گفتیم اگر بخواهند خواهرمان را اذیت کنند اینکار را می کنیم که گویا احضارها در واکنش به این مسئله است.
نرگس موسوی: روز دوشنبه زمانیکه داشتم بهمراه پسرم سر کار می رفتم یک ماشین جلوی ما نگه داشت و چند نفر مرد و یک زن گفتند حکم بازرسی داریم و ما را با خود به منزلمان بردند. بعد خیلی احساس ناامنی کردم و می خواستم داد بزنم و مردم را خبر کنم که یکی از آقایون من را هل داد داخل. بطوریکه دستم آسیب دید و نسبت به این برخوردشان خیلی عصبی شده بودم. یکی از آنها دستش را بالا برد و گفت چنان می زنم توی دهانت که دندانهایت بریزد داخل دهانت. تمام این برخوردها جلوی چشم پسر چهار ساله من صورت گرفت. تمام خانه را به شکل وحشتناکی زیر و رو کردند و مقداری وسایل از جمله صد و پنجاه عدد سی دی، دو تا لپ تاپ، دو تا دوربین، آی پد و سه تا موبایل با خود بردند. حالا تصمیم دارم شکایت هم کنم زیرا اینها اموال شخصی هستند و هنوز پس نداده اند. در حالیکه به من گفتند تا عصر بر می گردانیم. آقایان به حدی رفتار غیرانسانی داشتند که حتی زمانیکه پسرم وحشت زده شده بود، آی پد را دادم تا بازی کند اما آی پد را از دستش کشیدند. من را جلوی چشم فرزندم تهدید به قتل کردند. زمانیکه داشتند خانه را تفتیش می کردند یکی از همان آقایان به من گفت اگر دست او بود از ساختمان من را پایین پرت می کرد. نکته قابل توجه دیگر این است که در بازرسی که از منزل کردند در میان کتابها یک انجیل قدیمی را به عنوان مدرک جرم برداشتند و پیروزمندانه به هم نگاه می کردند و اصلا متوجه قرآن که میان کتابها بود نشدند. یا میان سی دی ها چند تا سی دی بود که پسرم روی آن خط خطی کرده بود و باز آنها به هم نگاه کردند و سی دی ها را به عنوان مدرک جرم برداشتند.
باز تاکید می کنم ما احساس ناامنی برای خود و فرزندانمان می کنیم. هجوم آنها به خانه یک مادرِ تنها اخلاقی نیست و اینگونه رفتارها تجاوز به حریم خصوصی است.
چهره این افراد برای شما آشنا بود؟
نرگس موسوی: بله، آن آقایی که توهین کرد شخصی بود که جزو نیروهای اطلاعات بود و روزهای اول حصر در ون سفید جلوی کوچه اختر می نشست. حتی از او پرسیدم شما همان شخص نیستید که جلوی خانه پدرم در ون سفید بودید؟ که با وقاحت پاسخ داد آره همان هستم.
حکمی هم به شما نشان دادند و معلوم بود از سوی چه ارگانی هستند؟

نرگس موسوی: بله، حکم دادگستری را به من نشان دادند. اما یک منبع موثق بعد به ما گفت از طرف دفتر ریاست جمهوری بوده است. بخاطر همین در خصوص حکم تردید دارم.

زهرا موسوی: یک نامه ای به من نشان دادند که از سوی دادسرای اوین بود اما آقایانی که وارد شدند اصلا کارت نداشتند همان سربازان گمنام امام زمان در حقیقت دشمنان گمنام امام زمان بودند و معلوم نیست به کدام ارگان وابسته هستند و واقعا نمی دانیم با چه کسانی روبرو هستیم؟
جرس: تفاوت این برخورد با برخوردهایی که قبلا با شما داشتند چه بود؟
نرگس موسوی: بعد از انتخابات به اشکال مختلف با ما برخورد می کردند و همیشه تحت عنوان اطلاعات یا سپاه بوده است اما اینبار ما نمی دانیم چه ارگانی مسئول این برخوردهاست. قبلا تهدید می کردند و می گفتند شاید یکدفعه در خیابان ماشین زیرتان کرد یا شاید مریضی سختی گرفتید. خلاصه از این تهدیدها که بچه هایمان هم پیش از این تهدید می شدند. اما باز رفتارشان کمی بهتر بود هر چند که یکشب جلوی پدرم زنگ زدند به خواهرم و شروع به بازجویی تلفنی کردند که پدرم بشدت عصبانی شدند و گفتند در هیچ فرهنگ و دینی نداریم که دختر را جلوی پدرش بازجویی کنند. اما هیچوقت به این شکل که فحاشی و تهدید کنند و هل دهند، نبوده است.
کوکب موسوی: چیزی که در این میان مهم است و در مقابل این برخوردها باید صورت گیرد اطلاع رسانی است. روز دوشنبه که زهرا و نرگس را بازداشت کردند به آنها گفتند لباس ها و لوازم شخصی اتان را بردارید زیرا به این زودی ها بر نمی گردید. اما بعد از بازداشت آنها سریع اطلاع رسانی شد و این باعث شد که آنها را آزاد کنند وگرنه شاید هنوز آنها را نگه می داشتند. اطلاع رسانی بسیار مهم است و باید ادامه پیدا کند.
در طی این دو سال چه مشکلات و اختلالاتی در زندگی شما ایجاد کردند؟
نرگس موسوی: پیش از شروع حصر پدر و مادرم، همسر سابقم را بطور مکرر می بردند و بازجویی می کردند. بخاطر همین برخوردها مشکلاتی در زندگی مشترک ما ایجاد کردند. تقریبا هفته ای یکبار او را بازجویی می بردند و تهدیدش می کردند. به او برای طلاق فشار می آوردند. حتی به او می گفتند چرا زن صیغه ای نمی گیری و یکسری حرفهایی که از گفتن آن شرم دارم و بازگویی آن را در شان خود نمی دانم. این برخوردها منجر به طلاق ما شد و زمانیکه اعتراض کردم به اینگونه برخوردها جواب می دادند بیا اثبات کن. خلاصه از بازجویی همسر سابقم شروع شد تا کتک زدن شوهر خواهرم و اخراج خواهرم که دارای دکتراست و یک استاد دانشگاه بود و به این نحو کنار زده شد. خود من هم امنیت شغلی نداشتم. هر وقت که کاری را شروع می کردم اختلال ایجاد می کردند و برای همکاران و در محیط کار مزاحمت برایم ایجاد می کردند.
الان هم با هدف آزار و اذیت ما یک دور جدیدی از بازجویی ها و فشارها آغاز شده و نمی دانیم فریادمان را باید به کجا برسانیم. نمی دانیم روزی که باید خودمان را به دادسرا معرفی کنیم چه بازجویی و برنامه ای برایمان دارند. اصلا نمی دانیم شب برمی گردیم یا نگهمان می دارند، به شدت نگران امنیت خود هستیم. اگرچه ما همیشه خدا را شکر می کنیم و می گویم در مسیر خیر مطلق است. این چیزی است که پدر به ما آموزش داده که هر چیزی در مسیر خیر و تکامل خودش است.
علت ممانعت از دیدار شما با پدر و مادرتان چیست و آخرین باری که با آنها ملاقات داشتید به چه زمانی بر می گردد؟
نرگس موسوی: تقریبا سه ماه پیش. در آخرین ملاقات ماموران گفتند زهرا اجازه ندارد به ملاقات بیاید. پدر هم گفتند یا هر سه با هم می آیند یا هیچکدام. بعد از آن هم آقایان شروع به پرونده سازی برای ما کردند. تلفنها را هم ممنوع کردند یعنی ما الان سه ماه است که حتی صدای پدر و مادرمان را هم نشنیده ایم.
زهرا موسوی: اینها به ما گفته بودند که اگر از وضعیت پدر و مادرتان خبری بدهید شما را ممنوع الملاقات می کنیم. بعد یکبار گفتند از پدر و مادر خبر رسانی کردیم و بنابراین ممنوع الملاقات هستیم. آنها گفتند اگر ادامه دهید، مورد پیگرد قضایی قرار می گیرید که می بینیم این تهدید خود را عملی کردند.
از وضعیت جسمانی آنها اطلاعی دارید؟
نرگس موسوی: هیچ اطلاعی نداریم. پدر من پیش از حصر هیچ مشکل قلبی نداشت و بعد از این حبس غیر قانونی به بیماری قلبی دچار شدند. از وضعیت سلامت مادرم هم هیچ اطلاعی نداریم. زمانیکه شکایت می کنیم و می خواهیم پرونده پزشکی آنها را ببینیم مثلا آزمایش خون آنها را نشانمان بدهند. می گویند نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی! یعنی ما حق نداریم از وضعیت جسمی پدر و مادرمان باخبر شویم. در آخرین دیداری که با پدر و مادرمان داشتیم مادرم گفتند که "اینجا از گواتنامو بدتر است". ما نمی دانیم در این دو سال چه گذشته که مادرم می گوید از گواتنامو بدتر است و مسئول بیماریشان زندانبانان اند (که هنوز نمی دانیم از سوی چه ارگانی هستند) مادرم می گفتند نمی دانیم چه به ما خوراندند و یا چکاری کرده اند که مریض شدیم. در حالیکه پیش از حبس خانگی سالم بودند و هیچ مشکل جسمانی نداشتند. اینها مسئول جان پدر و مادر ما هستند و کاملا در خصوص وضعیت جسمانی آنها ابهام داریم.
جدیدا هم گویا بطور ناگهانی گفته اند خود شما غذا تهیه کنید، می توانید در این زمینه برای ما بگویید؟
نرگس موسوی: ما وقتی می خواستیم برای آنها غذا ببریم قبول نمی کردند و می گفتند نه احتمال دارد که شما بخواهید آنها را مسموم کنید! اما مدتی پیش به ما گفتند ما دیگر خریدی نمی کنیم (البته پول مواد غذایی را پدر و مادرمان می دادند) و خودتان غذای آنها را تهیه کنید. بار آخر که مواد غذایی برایشان بردیم یکسری وسائل مانند کاغذ و ظرف که بسته بندی آنها باز نشده بود و مارک معروفی بود را بردیم. بعد از مدتی متوجه شدیم که به آنها تحویل نداده اند. از آنها پرسیدیم چرا؟ گفتند بردیم آزمایشگاه! واقعا هنوز نمی دانیم چه سناریوی جدیدی برای این قضیه دارند.
تحلیل شما از این فشارها و برخوردها چیست؟
کوکب موسوی: یکی از مسائل آقایان آبروریزی هایشان از جمله اتفاقی است که در حرم حضرت معصومه افتاد که می خواهند آن را بپوشانند و بخاطر همین شروع به یکسری تحرکات کردند. مسئله دیگر هم انتخابات است که می خواهند هیچ سر و صدایی نشود و با سرکوب ایجاد رعب و وحشت کنند. از سوی دیگر می خواهند هیچ صدایی از پدر و مادرمان نباشد و مردم به یک حالت رخوت و فراموشی فرو بروند.
زهرا موسوی: کشور دارای بحران است. ضمن انکار بحران می خواهند بحران زایی کنند تا آن را بپوشانند درحالیکه بهتر بود این مشکلات را با آرامش حل می کردند و دست از سر زندگی مردم برمی داشتند. این رفتارها که بریزند به خانه ها و رعب و وحشت برای خانواده ایجاد کنند نه اخلاقی است و نه نتیجه ای خواهد داشت. خشم می کارند و کینه درو می کنند. این وضعیت در درازمدت دستاوردی برای آنها در بر نخواهد داشت. در این دو سال متوجه شدیم که کلا بی برنامه هستند و فشارهای درونی و بیرونی خود را برای کوتاه مدت برنامه ریزی می کنند. پدرم بارها گفته است این اعتراضات فتنه نبوده بلکه یک حرکت جمعی بزرگ بوده است. این عین کلام پدر است و نشر اکاذیب هم نیست.
نرگس موسوی: به هر حال در آستانه سومین سال این حبس غیر قانونی شاید یادآوری این حبس است که فشارها را افزایش داده اند. این برخوردها قطعا برای همه هزینه دارد. از سوی دیگر حقانیت پیش بینی های پدر در مورد شرایط امروز به همه اثبات شده است. واقعیت این است که آنچه پدر ما می خواست نه رای و نه قدرت بود. او تنها نگران فقدان انسانیت و فقدان کرامت انسانی بود. این درد پدر ما بود. با این شرایط بحرانی کشور و وضعیت اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم همه یادشان می آید که میر حسین موسوی همه اینها را پیش بینی کرده و نگران بود و به جرم همین الان دو سال است که در حبس بسر می برد.
به نگرانی میر حسین موسوی نسبت به شرایط کشور اشاره کردید. ایشان هشت سال بود که از عرصه سیاسی کشور کنار کشیده بودند و بیشتر نظاره گر مسائل کشور بودند. چه شرایطی پیش آمد که پا به میدان سیاست گذاشتند؟
نرگس موسوی: شاید مثل صدای یک طوفانی که از دور می آید و کسی که قدرت شنوایی بالایی دارد آن را می شنود و پدر من این صدا را شنید. طوفانی که الان می بینیم همه چیز را دارد با خاک یکسان می کند. او برای نجات کشور و مردم احساس مسئولیت کردند و وارد عرصه شدند، وگرنه همه می دانند که او سالها از سیاست کنار کشیده بود و دغدغه قدرت نداشت. بعد از اینهم که اعتراضات شروع شد تمام حرفشان این بود که می خواستند در کنار مردم بمانند اما تهمت های زیادی به او زدند به نظر من اینها تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب است.
آقای میرحسین موسوی وقتی وارد عرصه انتخاباتی شدند این شرایط سخت را پیش بینی می کردند؟
نرگس موسوی: پدر وقتی وارد صحنه شدند خود را برای همه چیز آماده کرده بودند مثل یک جعبه دربسته که کسی از داخل آن خبر ندارد. پدر با وجود اینکه یک آدم هنرمند و مهربان هستند در عین حال در شرایط سخت یک استقامت و قدرت بی نظیری دارند که من خودم گاهی از این جذبه و قدرت می ترسیدم. به خاطر همین روحیات است که الان پایدار و مقاوم و صبور ایستاده اند.خود من نتیجه صبر را رضایت از قدم برداشتن در راه حق می بینم. از قدیم گفته اند حق دادنی نیست بلکه گرفتنی است. باید دنبال حق رفت و سکوت نکرد حتی اگر در این راه هزینه دهیم. پدر می گویند که باید در مسیر حق قدم برداشت تا به همان خیر مطلق و تکامل رسید.
پدر و مادر همیشه یار و مشوق هم هستند و در تمام عرصه ها همدیگر را حمایت می کردند و در حقیقت این دو غیر قابل تفکیک هستند. یک خصوصیت خوب مادرم شجاعت و سرسختی اوست. همیشه در شرایط سخت تحمل زیادی دارند. به خاطر همین روحیات او است که در این شرایط و فشارها به خودم می گویم من دختر زهرا رهنورد هستم پس می توانم همه اینها را تحمل کنم. در این دو سال هروقت ما را می دید می گفت قوی باشید و صبور. در هر حال هرچه هست دلتنگی و نگرانی است.
دغدغه اصلی و درخواست شما چیست؟
نرگس موسوی: خواسته ما در درجه اول آزادی فوری پدر و مادرمان است. مسئله دیگر پاسخگویی در خصوص این اقدامات زیرا تاکنون هیچ ارگانی مسئولیت حصر (به قول آنها) نذیرفته است. در پیگیری های ما جوابهای متفاوتی داده اند یکبار می گویند دادستانی، باردیگر دادگاه انقلاب، دادگستری، اطلاعات، سپاه و بیت و هنوز نمی دانیم مسئول حبس خانگی پدر و مادر ما کیست؟ بالاخره در این کشور یکی باید نسبت به این حبس غیرقانونی، غیر شرعی، غیر اخلاقی، غیر اسلامی پاسخ دهند. بگویند ما اینکار را انجام دادیم و مجرم هستیم. مادر من یک دانشمند و پرفسور است که می تواند در عرصه های علمی کشور باعث رشد و توسعه جامعه شود. پدر ما بعنوان یکی از چهره های سیاسی انقلابی شناخته شده حضورش در این مقطع حساس کنونی که کشور با بحران های زیادی دست به گریبان است می تواند موثر باشد. چرا باید دو سال در حبس باشند؟
زهرا موسوی: ما هیچ خبری از پدر و مادر نداریم، نه تلفن نه ملاقات. وقتی با ما که در جلوی چشم مردم هستیم و صدایمان به جایی می رسد اینگونه برخورد می کنند با پدر و مادرمان که زندانی هستند چه خواهند کرد و چه بر آنها می گذرد؟
ما امنیت نداریم از کجا بدانیم که شب خوابیدیم یکدفعه کسی بالای سرمان نیاید؟ چه امنیتی داریم که وقتی جایی می برند بدانیم کجاست و تحت نظارت چه ارگانی است؟ ما نگران فرزندانمان هستیم با توجه به سابقه ای که از آقایان دیدیم. برای من این مساله پیش آمد، جلوی پدرم به من زنگ زدند و شروع به تهدید کردند. وقتی اینکار را می کنند آیا ممکن نیست این بلا را سر فرزندانمان بیاورند؟ ما نگران امنیت جانی فرزندانمان هستیم. مساله دیگر این است که اخلاقیات رعایت می شود لپ تاپ های ما لپ تاپ های یک خانم است، عکس و تصویر و نوشته های شخصی و خاطراتی ممکن است در آن باشد که حریم خصوصی شخص محسوب می شود.