درباره من سلام به همهٔ خوانندگان محترم: نظر به اینکه وبلاگ قبلی من:"نگاه من نگاه" برای هموطنان مقیم

Sonntag, 30. Dezember 2012

انتقال فائزه هاشمی به انفرادی ۲۰۹ زندان اوین



فائزه هاشمی زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین روز شنبه پس از تفهیم اتهام "توهین به رهبری" و "اخلال در نظم زندان" در دادسرای اوین به سه هفته انفرادی تنبیهی فرستاده شد. همچنین معاون امنیتی دادستانی تهران گفته است: مرد نیستم اگر بگذارم از زندان بیرون برود....
                                                   انتقال فائزه هاشمی به انفرادی ۲۰۹ زندان اوین

فائزه هاشمی زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین روز شنبه پس از تفهیم اتهام “توهین به رهبری” و “اخلال در نظم زندان” در دادسرای اوین به سه هفته انفرادی تنبیهی فرستاده شد. همچنین معاون امنیتی دادستانی تهران گفته است: مرد نیستم اگر بگذارم از زندان بیرون برود.
به گزارش خبرنگار کلمه، به دنبال تنش های بند ۳۵۰ زندان اوین که زندانیان سیاسی مرد در آن مستقر هستند، طی هفته ی گذشته، زندانیان سیاسی زن این زندان در حمایت از آن ها و همچنین در اعتراض به نابسامانی های بند زنان دست به اعتراضاتی زدند که در پی آن برای فائزه هاشمی به اتهام “توهین به رهبری” و اخلال در نظم زندان” پرونده جدید تشکیل شده است. همچنین وی به سه هفته انفرادی در بند ۲۰۹ زندان اوین و ممنوعیت از ملاقات محکوم شد.
به گفته ی زندانیان بند زنان، رشته احمدی، معاون امنیتی دادستان تهران که از اعتراضات اخیر خشمگین شده و تصمیماتی نیز برای ایجاد فشارهای بیشتر بر بند زندانیان سیاسی زن گرفته، در جمع زندانیان زن گفته است: من مرد نیستم اگر بگذارم فائزه هاشمی از در زندان اوین بیرون برود.
هفته گذشته به دنبال بی قانونی ها و اعمال فشارها به زندانیان زن زندان اوین، این زندانیان ضمن اعتراض، شعارهایی همچون “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه [...]” و “مرگ بر دیکتاتور” سر داده اند که این شعارها به عنوان مصادیق توهین به رهبری تشخیص داده شده و برای مجازات تاکنون فائزه هاشمی انتخاب شده است. هنوز مشخص نیست چرا مسوولان شعار علیه دیکتاتوری را از مصادیق توهین به رهبری دانسته اند.
بر اساس این گزارش اعلام شده است که به غیر از فائزه هاشمی برای چند زندانی دیگر نیز پرونده تشکیل شده اما هنوز جزئیات آن مشخص نیست
ملاقات هفتگی باز هم انجام نشد
ظهر امروز خانواده رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراجعه به زندان برای ملاقات کابینی هفتگی متوجه شدند که کل خانواده هاشمی حتی مادر فائزه از ملاقات محروم شده اند و ماموران زندان به آنها گفته اند که برای فائزه قرار مجرمیت جدید صادر شده است.
فائزه هاشمی امروز در حالی ملاقات نداشته است که هفته ی گذشته نیز در اعتراض به رفتار توهین آمیز ماموران زندان از ملاقات با خانواده ی خود، خودداری کرده بود.
زندانیان سیاسی زن در این بند در ملاقات امروز از رفتار شجاعانه ی دختر هاشمی رفسنجانی گفته اند که در مقابل یک تصمیم غیرقانونی مسئولان زندان در ایجاد محدودیت بیشتر برای زندانیان ایستادگی کرد؛ رفتاری که منجر به تشکیل پرونده های جدید و انفرادی تنبیهی شده است.
پیش از این نیز زندانیان سیاسی زن از حمایت های فائزه هاشمی از زندانیان و همچنین روحیه ی بالا و جمعی وی در اداره امور بند گفته بودند.
بر اساس این گزارش، اوضاع بند زنان همچنان متشنج است، ساعت های هواخوری کم شده و وضعیت غیربهداشتی نگران کننده است

Mittwoch, 26. Dezember 2012

وکیل خانواده بهشتی در مصاحبه با روز: امنیتی ها نمی گذارند پرونده ستار به دادگاه برود



وکیل خانواده ستار بهشتی در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که متهمان قتل این وبلاگ نویس کاملا مشخص اند اما فشارهای امنیتی بر دستگاه قضایی تاکنون مانع از ارسال پرونده به دادگاه شده است.
گیتی پورفاضل تصریح کرد: دستگاههای امنیتی میخواهند پرونده را مشمول مرور زمان و از ارسال آن به دادگاه جلوگیری کنند اما من به عنوان وکیل این پرونده چنین اجازه ای نخواهم داد. ایستاده ام و تا زمانی که پرونده به دادگاه ارسال و مورد رسیدگی قرار گیرد پی گیری خواهم کرد.
ستار بهشتی، وبلاگ نویس ۳۵ ساله به گفته خانواده‌اش، سه شنبه، ۹ آبان ماه در منزل مسکونی‌اش در رباط کریم بازداشت و۱۶ آبان ماه خبر مرگ او در زندان منتشر شد. در آن روز خانواده اش در مصاحبه با رسانه ها اعلام کردند پلیس فتا از آنها خواسته برای فرزندشان قبر بخرند.
پیکر این وبلاگ نویس در قبرستان رباط کریم به خاک سپرده شد. کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، کمیته ای برای پی گیری مساله مرگ مشکوک آقای بهشتی تشکیل داد، مسئولان قضایی نیز اعلام کردند که این مساله را پی گیری خواهند کرد. هنوز نتایج پی گیری و چگونگی و علت مرگ مشکوک آقای بهشتی اعلام نشده اما مادر او از تهدید خانواده اش توسط نیروهای امنیتی و گرفتن رضایت نامه از آنها خبر داده است.
اینک گیتی پورفاضل، وکیل خانواده ستار بهشتی به "روز" می گوید این رضایت نامه، وجهه قانونی ندارد و مادر ستار بهشتی با فشار و تهدید ناچار به دادن رضایت نامه کلی شده است.
این مصاحبه در زیر می آید.

خانم پورفاضل، پرونده قتل ستار بهشتی اکنون در چه مرحله ای است؟
هنوز پرونده در بازپرسی است و به دادگاه ارسال نشده. هنوز می گویند دارند بررسی میکنند، در حالیکه متهمان قتل هم مشخص شده اند.

دلیل اینکه هنوز به دادگاه ارسال نشده چیست؟ شما پیشتر از اعمال فشارهایی بر دستگاه قضایی صحبت کرده بودید؛ این فشارها از جانب چه کسانی و در چه راستایی است؟
الان در مملکت ما اظهرمن الشمس است؛ فشاری که از سوی دستگاههای امنیتی روی تمام ارگان ها اعمال می شود. فرقی نمیکند دستگاه قضایی باشد یا سایر سازمان ها و ارگان ها. حتی قوای سه گانه که باید از هم جدا باشند هم متاسفانه تحت این فشارها هستند. وقتی یک نماینده مجلس حرف میزند و نظر مخالفی بیان می کند و سپس تحت فشار قرار می گیرد این به چه معنی است؟ الان فشار بر دستگاه قضایی، بخصوص بر دادگاههای انقلاب، کاملا محسوس است. این بدین معنی نیست که فشاری متوجه دستگاههای عمومی نیست اما فشار بر آنها کمتر است. کیفرخواست براساس همان گزارش دستگاههای امنیتی تنظیم می شود و در دادگاه هم براساس همان کیفرخواست دادرسی صورت گرفته و حکم صادر می شود. هنوز پرونده ستار کیفرخواستی به دادگاه ارائه نشده و من کاملا حس میکنم اگر یک قتل عادی از سوی یک فرد معمولی اتفاق افتاده بود تاکنون پرونده به دادگاه هم رسیده و مورد رسیدگی قرار گرفته بود اما پرونده ستار را مدام می گویند داریم بررسی میکنیم. خب چه چیز را دارید بررسی میکنید؟ همه چیز روشن است، متهمان قتل را هم من و هم خانواده ستار دیده ایم و همه مدارک و مسائل هم روشن است.

یعنی دستگاههای امنیتی میخواهند پرونده را مشمول مرور زمان کنند؟
بله دارند سعی میکنند زمان بخرند، مشمول مرور زمان کنند تا پرونده به دادگاه نرود. اما من ایستاده ام و به عنوان وکیل پرونده می گویم باید پرونده به دادگاه ارسال شود، باید مجرم، مال هر ارگانی که هست، مجازات شود تا بعد از این، شاهد این همه بی قانونی نباشیم. تا چه زمانی میخواهند قانون را زیر پا بگذارند؟ مگر ما انقلاب کردیم که قانون اساسی بنویسیم و برود زیر پای کسانی که خود را فراتر از قانون میدانند؟ براساس قانون حق شکنجه ندارند اما وقتی به بازجو می گویند که نباید شکنجه کنی و خلاف قانون است، جواب میدهد قانون من هستم. کتک میزند، هتک حرمت میکند، فحش ناموسی میدهد، و بعد میگوید قانون من هستم، از این وضع باید جلوگیری شود. من موکلانی دارم، بخصوص از هموطنان بهایی که با آنها چنین رفتارهایی صورت میگیرد و وقتی اعتراض میکنند با همین پاسخ مواجه می شوند. اگر قرار باشد بازجو، قانون را تعیین کند که باید فاتحه مملکت را خواند. اصلا چرا ما این همه مخارج متحمل می شویم که قانون تدوین شود؟ چرا پارلمان داریم؟ چرا از بیت المال این همه هزینه می شود تا قانونی تصویب شود؟ ما میگوییم باید به این بی قانونی ها پایان داده شود، باید مجرم بیاید و در دادگاه محاکمه و مجازات شود تا بازجوی دیگری جرات نکند قانون را زیر پا گذارد و با زندانی چنین رفتارهایی صورت دهد.

خانم پورفاضل خانواده ستار بهشتی متهمان قتل را دیده اند؛ ممکن است بفرمایید متهمان چه کسانی هستند؟
بله 4 نفر را آوردند بازپرسی. البته بازپرس سه نفر را بیرون کرد و گفت قبلا از آنها بازجویی شده و یک نفر ماند و گفتند او عامل قتل است. البته بدین معنا نیست که سه نفر دیگر دخیل نبودند، آنها هم ستار را مورد آزار و ضرب و شتم قرار داده بودند، منتهی گفتند کسی که اثرات ضربات اش بیشتر بوده این یک نفر است. او هم از مادر ستار تقاضای عفو کرد. متهمان از پلیس فتا هستند و الان درواقع مجرم کاملا برای بازپرس شعبه یک بازپرسی امور جنایی مشخص شده است. به گفته خودشان ابتدا 10 نفر را بازداشت کرده بودند بعد گفتند 7 نفر متهم هستند و در نهایت مجرم را معرفی کردند. حالا دیگر باید پرونده تکمیل و به دادگاه فرستاده شود تا من اجازه پیدا کنم پرونده را بخوانم، چون در این مرحله اجازه مطالعه پرونده را به من نمیدهند اما همچنان در ارسال پرونده به دادگاه تعلل میکنند.

پیشتر مادر ستار اعلام کرده بود که از او با زور و تهدید رضایت نامه گرفته اند. این رضایت نامه محتویات اش چیست و از نظر قانونی می تواند مورد اعتنا باشد؟
اصلا و ابدا آن رضایت نامه قابل استناد نیست. اولا خودشان میدانند پلیس فتا مقصر بوده و مجرم را هم به ما معرفی کرده اند؛ یعنی مجرم از پلیس فتا است. دوما با زور و تهدید مادر ستار را به دفترخانه ای برده اند که او حتی شماره آن را هم نمیداند و از او رضایت نامه کلی گرفته اند. از سوی دیگر رضایت باید قائم به مجرم اصلی و مشخص باشد نه به صورت کلی. اگر مجرم اصلی بتواند از مادر ستار عفو و رضایت بگیرد آن چیز دیگری است؛هر چند حتی در آن صورت هم نمی توانند او را آزاد کنند و تنها یک درجه تخفیف به او میدهند چون از نظر جنبه عمومی جرم باید مجازات شود. نکته دیگر اینکه رضایت نامه ای که از مادر ستار گرفته اند ارزش قانونی ندارد چون به صورت کلی گفته است نسبت به پلیس فتا ادعایی ندارد. مگر او نسبت به همه اعضای پلیس فتا ادعا داشته؟ او خواهان مجازات قاتل فرزندش است. گذشته از همه اینها پدر ستار هم زنده است و او رضایت نامه کلی هم نداده است.

در حال حاضر متهمان در بازداشت هستند؟
به ما این گونه گفته اند و امیدوارم چنین هم باشد چون ما که نمی توانیم برویم و ببینیم واقعیت چیست.

امروز دادستان تهران اعلام کرده که مرگ در اثر ضربه یا فشار روانی شدید بوده است. شما گزارش پزشکی قانونی را دیده اید؟
براثر هر دو مورد بوده هم ضربه و هم فشار روانی شدید. من هنوز پرونده را ندیده ام و نمی توانم براساس اظهارات این یا آن اظهارنظر بکنم اما بازپرس پرونده درباره نظریه پزشکی قانونی و کسانی که دستگیر یا بازجویی شده اند با من صحبت کرده است. فقط امیدوارم پزشکی قانونی مستقلا نظریه اش را داده باشد و زیر فشار امنیتی ها نبوده باشد.

گزارش نهایی پزشکی قانونی دال بر چیست؟
گفته اند که در اثر فشار روانی و جسمی منجر به ایست قلبی، فوت شده است. میدانیم که ستار قبل از زندان هیچ عارضه و بیماری خاصی نداشته. خوشبختانه روی شان نشده بگویند ایست قلبی یا سکته. از سوی دیگر در بند 350 زندان اوین تمام زندانی ها بدن ستار را که در اثر ضربات کبود بوده دیده اند و ما شاهد عینی داریم. ستار را مجددا پلیس فتا از بند 350 اوین تحویل گرفته و پس از آن خبر مرگ او را به خانواده اش داده اند. دراین فاصله زمانی آیا سکتجه منجر به مرگ صورت گرفته یا شکنجه های قبل از انتقال به بند 350 باعث مرگ بوده؟
بی برو برگرد. اصلا برای چه ستار را بیرون آوردند؟ برای اینکه ببرند و ناز و نوازش کنند؟ نه. برای این بوده که ببرند و اقرار بگیرند و پرونده را باب میل خودشان درست کنند. به زور میخواستند اقرار بگیرند که سرش کجا وصل بوده. من سی سال است که وکالت میکنم و طی دهسال اخیر پرونده های از نظرما سیاسی و از نظر اینها امنیتی زیاد داشته ام؛ خوب میدانم چه بلایی سر زندانی ها می آورند تا اقرار بگیرند. گذشته از این همکاران خودم در زندان هستند و شاهد خیلی مسائل. همین که ستار را از بند 350 تحویل گرفته و برده اند کاملا خلاف قانون بوده. وقتی متهم تحویل زندان اوین می شود دیگر حق دارند او را ببرند جای دیگر و باز شکنجه کنند. درباره همین هم باید پاسخ دهند. متاسفانه پلیس فتا که پلیس سایبری است در اینترنت می چرخد و هر کسی که نظر مخالف و انتقادی دارد را بازداشت میکند؛ حتی کسی را که درباره گرانی می نویسد می گویند چرا می نویسی. به جای اینها ریشه یابی و مسائل جامعه را حل کنید. نگذارید به اینجا بکشد که جوان مردم را سالم ببرید و جنازه تحویل دهید. من هم واقعا امیدوارم اینقدر زنده باشم که بتوانم این پرونده را تا انتها پی گیری کنم چون آدم وقتی چنین پروند هایی را پی گیری میکند به جان خودش هم ایمن نیست.

آیا شما را به خاطر پیگیری این پرونده تهدید کرده اند؟ یا از شما خواسته اند از پی گیری این پرونده منصرف شوید؟
بیشتر دارند فشار می آورند که رضایت نامه قانونی بگیرند و قضیه تمام شود. بیشتر فشارها در این راستا است و به من هم فشار می آورند که مصاحبه نکنم و سکوت کنم. اما چرا نباید مصاحبه کنم؟ این اولین و آخرین ستار است در جامعه ما؟ یا باید منتظر ستارهای دیگر باشیم؟ من پی گیری میکنم مصاحبه میکنم و میخواهم به صورت شفاف به پرونده رسیدگی شود. فشارهای امنیتی و تعلل در ارسال پرونده به دادگاه را نمی توان دید و سکوت کرد. می گویند که پلیس فتا زیر نظر وزارت کشور است، سئوال من این است که آیا وزارت کشور دستور داده مردم را شکنجه کنند؟ می گویند وزیر کشور عذرخواهی کند. آیا با عذرخواهی وزیر کشور قضیه تمام می شود؟ ایشان به جای عذرخواهی، دستور دهند، البته اگر دستورشان اجرا می شود، شکنجه را ممنوع کنند. چه عذرخواهی ای میخواهند از مردم بکنند؟ از این طرف عذرخواهی کنند و از آن طرف شکنجه گرها دست شان باز باشد که هر کاری بخواهند با مردم بکنند؟ من وکیل خانواده ستار بهشتی هستم و تا این پرونده به سرانجام درستی نرسد و قاتل و شکنجه گر ستار به مجازات نرسند من نه سکوت خواهم کرد نه از ادامه پی گیری منصرف خواهم شد و امیدوارم تدبیری داشته باشند و نگذارند وضعیت از اینکه هست بدتر شود.

Donnerstag, 20. Dezember 2012

رهنورد "تحت‌الحفظ مأموران" به بانک برده شد




بیش از یک هفته پس از انتشار اخباری درباره میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی - که در حصر به سر می‌برند یک سایت وابسته به خبرگزاری فارس، با انتشار عکسی از زهرا رهنورد در یکی از شعب بانک‌های حوالی دانشگاه تهران نوشت که به وی "بد نمی‌گذرد"، اما سایت نزدیک به میرحسین موسوی این اقدام را "بی‌شرمانه" توصیف کرد و توضیح داد که "پس از سنگ‌اندازی‌های فراوان" خانم رهنورد "تحت الحفظ ماموران" برای انجام امور بازنشستگی خود به بانک برده شد.
سایت خبرگزاری دانشجو ـ از سایت‌های وابسته به خبرگزاری فارس ـ– با انتشار عکس‌هایی از زهرا رهنورد و اشاره به پیام سیدمحمد خاتمی و ابراز نگرانی برای موسوی، کروبی و رهنورد، نوشته است: "عکسی که از زهرا رهنورد در فضای مجازی منتشر شده، نشان می دهد که وی در حال انجام امور بانکی در یکی از شعب حوالی دانشگاه تهران است. البته باید به خاتمی یادآور شد که این عکس دقیقا در روز شنبه هفته گذشته یعنی چند روز پیش از پیام وی به همایش 16 آذر ماه انجمن تهران گرفته شده و هم اکنون وی باید به افکار عمومی پاسخ دهد که چگونه فردی که شما از نگرانی درباره زندگی اش سخن می گوئید حتی به انجام برخی امور مالی می پردازد که خود این مساله نشان از مسدود نبودن حساب های مالی این خانواده دارد. همچنین برخی از دانشجویان دانشگاه الزهرا(س) که رهنورد در آن به عنوان استاد مشغول به کار بوده نیز در ماه های گذشته از حضور وی در این دانشگاه خبر داده بودند".
 این وب‌سایت همچنین درپایان این ادعای خود، نوشته است: "بدون شک افکار عمومی منتظر شنیدن توضیحات برخی همراهان فتنه درباره برخی جوسازی ها علیه نظام جمهوری اسلامی و ادعاهایی نظیر تجاوز و... هستند".
اشاره خبرگزاری دانشجو به پیام سیدمحمد خاتمی به مراسم روز دانشجو است که توسط دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد. خاتمی در این پیام، گفته بود: "ایجاد تفاهم ملی برای تامین خواست های ملت ایران و به خصوص آزادی های اساسی و حقوق اساسی ملت و آزادی انتخابات، این است که ما شاهد باشیم زندانیان ما آزاد بشوند، کسانی که در حصر هستند، حصر از آنها برداشته شود که این باعث تلطیف فضا و گشاینده راه به سوی آینده ای بهتر خواهد بود. امروز علاوه بر ناخشنودی از دربندبودن بسیاری از نیروهای شایسته، ما به جد نگران سلامتی این عزیزان هستیم. به خصوص جناب آقای مهندس موسوی، جناب آقای کروبی و خانم رهنورد که در این موقعیت، سلامت آنها و دیگران تهدید می شود".
اما وب‌سایت کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، با تایید تلویحی صحت این عکس و "مبهم" خواندن آن، چنین خبری را "بی‌شرمانه" و تلاش برای "عادی جلوه دادن وضعیت رهنورد و موسوی" دانست و نوشت که رهنورد "تحت الحفظ ماموران" و برای انجام "امور بازنشستگی" خود "پس از سنگ اندازی های فراوان به بانک" برده شده بود: "خانم رهنورد پس از مدت ها تعلل و بهانه گیری آمران حصر غیر قانونی، اجازه یافته به همراه چند مامور به بانک مراجعه کند تا کارهای عقب افتاده مربوط به بازنشستگی خود را انجام دهد. سایت متعلق به سپاه همچنین نگفت که ماموران امنیتی با کارشکنی مانع از آن شده اند که موسوی و رهنورد حقوق ماهیانه خود را دریافت کنند؛ تا جایی که در امور روزمره آنها وقفه ایجاد کردند و نیز نگفت که حتی همین خبر هم نشان می دهد که زندگی میرحسین و همسرش همانند مردم عادی و به شیوه یک معلم دانشگاه ساده و مردمی بوده است؛ نه مانند اکثر مسئولان فعلی که حتی حاضر نیستند شیشه های دودی خودروی خود را پایین بکشند یا بدون محافظ در میان مردم حاضر شوند".
وبسایت کلمه، هفته گذشته خبر داده بود ماموران امنیتی که وظیفه مراقبت از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را به عهده دارند "از تامین مواد غذایی آنها سر باز زده اند و خانواده را مامور تهیه مواد غذایی آنها کرده اند" و با "نگران کننده" توصیف کردن این مساله، افزوده بود: "خانواده موسوی حتی نمی توانند مطمئن شوند که این مواد غذایی با چه وضع و کیفیتی" به دست موسوی و رهنورد می‌رسد.
در ماه‌های گذشته اخباری درباره وضعیت نه چندان مناسب جسمی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، منتشر شده است. گفته می‌شود که در آخرین ملاقات‌های انجام شده، دست و صورت زهرا رهنورد دچار لرزش شده است. همچنین میرحسین موسوی در یک ماه گذشته به دلیل بیماری قلبی حداقل دو بار به بیمارستان برده شده و مورد معالجه قرار گرفته است.
هفته گذشته مهدی کروبی نیز تحت نظر پزشک معتمد خود قرار گرفت و برای طی مراحل درمانی به بیمارستانی در تهران منتقل شد. این انتقال پس از آن رخ داد که طی هفته‌های گذشته وضعیت جسمی کروبی نامطلوب گزارش شده بود و خانواده وی در پی بروز علائم هشدار دهنده در وضعیت جسمی او، خواستار انتقال به بیمارستان و همچنین دسترسی به پزشک مورد اعتماد خانواده شده بودند.
فرزند مهدی کروبی در این زمینه گفته بود: "خانواده متوجه کاهش شدید وزن و بی‌اشتهایی ایشان شده‌‌ است. ایشان روزی یکبار غذای گرم بیشتر استفاده نمی‌کند و خانواده متوجه شد که ایشان حتی تمایلی به استفاده از این غذای گرم روزی یکبارهم نداشته و به شدت وزن کم کرده‌اند... بنابه نظر پزشکان مورد اعتماد ما که با آن‌ها موضوع را مشورت و بحث کردیم، آنان اعلام کردند که سیستم گوارشی آقای کروبی باید کاملا مورد چک قرار بگیرد، زیرا ممکن است با توجه به علائمی که ما اعلام کرده‌ایم، دلایل دیگری هم برای کاهش وزن ایشان وجود داشته باشد".
فاطمه کروبی، نیز درباره بیماری مهدی کروبی گفته بود: "در یکی از بیمارستان هایی که خودشان صلاح دیدند بستری کردند و یک آندوسکوپی با یک بیهوشی خفیف دادند. که در آندوسکوپی مشخص شد که ورم روده و معده و کمی عفونت گوارشی دارند. به هر حال دارو دادند و برگرداندند همان جایگاه حبس‌شان".

Mittwoch, 19. Dezember 2012

بازداشت یک کشیش ایرانی‌-آمریکایی در تهران



عکس از فیس‌بوک سعید عابدینی
اندازه متن 
همسر و وکلای یک کشیش ایرانی‌آمریکایی می‌گویند او در جریان سفری که «برای بازدید از خانواده و پیگیری تاسیس یک پرورشگاه» به ایران داشته است، از حدود سه ماه پیش بازداشت شده است و هنوز رسما هیچ اتهامی به او اعلام نشده است.

تلویزیون آمریکایی فاکس‌نیوز روز چهارشنبه ۲۹ آذر گزارش داده است سعید عابدینی ۳۲ساله که نوکیش مسیحی و شهروند آمریکاست و با همسر و دو فرزندش در آمریکا زندگی می‌کرده است، در جریان یکی از سفرهای مکررش به ایران بازداشت شده است.

این گزارش می‌گوید آقای عابدینی تا پیش از ترک ایران، سال‌ها از رهبران مسیحی و از سازمان‌دهندگان جامعه زیرزمینی نوکیشان مسیحی ایران بوده است که عضو کلیساهای خانگی هستند.

منصور برجی، سخنگوی «کمیته ماده ۱۸» وابسته به «شورای کلیساهای ایرانی همگام»، در گفت‌وگو با رادیو فردا این خبر را تایید کرده است و گفته است که خبر دستگیری این کشیش به خواست خانواده او تاکنون منتشر نشده بود.

به گفته همسر و وکلای این کشیش ایرانی‌آمریکایی، نیروهای حکومتی او را پس از ورود به ایران از مرز ترکیه، از اتوبوس پیاده کرده‌اند و گفته‌اند که باید برای فعالیت قبلی‌اش به عنوان یک رهبر مسیحی در ایران، مجازات شود.

او از ۵ مهر ماه امسال در زندان اوین در حبس بوده است و در حال حاضر منتظر برگزاری دادگاه خود است.

نغمه همسر سعید عابدینی گفته است که او در حال ورود به ترکیه بوده است که نیروهای سپاه پاسداران اتوبوس او را در نزدیکی مرز متوقف کرده‌اند و آقای عابدینی را از اتوبوس پیاده کرده‌اند، پاسپورتش را ضبط کرده‌اند و او را شدیدا مورد بازجویی قرار داده‌اند.

به گفته همسر این کشیش ایرانی‌آمریکایی، روز ۵ مهرماه امسال نیروهای حکومتی به محل زندگی والدین آقای عابدینی که آنان نیز نوکیش مسیحی هستند، هجوم برده‌اند و با ضبط‌کردن همه وسایل ارتباطی، سعید عابدینی را بازداشت کرده‌اند و بقیه اعضای خانواده‌اش را در حصر خانگی قرار داده‌اند.

همسر سعید عابدینی می‌گوید خانواده او همچنان در حصر خانگی هستند. او گفته است دو روز پیش از این حمله به خانه والدین آقای عابدینی، با تلفن او در آمریکا تماس گرفته شده و به او گفته‌اند که «دیگر هیچ‌وقت همسرت را نمی‌بینی».

او گفته است همسرش برای بازدید از والدینش و «پی‌گرفتن تلاش‌های انسان‌دوستانه و ساختن یک پرورشگاه» از ماه ژوئیه (خرداد) امسال به ایران رفته است.

اقلیت‌های دینی مسیحی، کلیمی و زرتشتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شده‌اند و در مجلس شورای اسلامی نیز نماینده خاص خود را دارند. در عین حال پیروان این ادیان در قوانین ایران از حقوقی برابر با شهروندان مسلمان برخوردار نیستند و محدودیت‌هایی نیز برای فعالیت‌های دینی آنان وجود دارد. 

در همین حال پیروان مذاهبی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته نشده‌اند، محدودیت‌های بیشتری را در ایران تحمل می‌کنند. از جمله بهائیان که در سه دهه اخیر گزارش‌های متعددی از آزار آنان منتشر شده است.

سازمان‌های مدافع حقوق بشر و دولت‌های غربی در سال‌های گذشته به دفعات درباره نقض حقوق اقلیت‌های دینی در ایران هشدار داده اند و ابراز نگرانی کرده‌اند.

در کنار محدودیت‌های اعمال‌شده بر اقلیت‌های مذهبی در ایران، افراد نوکیش که از اسلام به دین دیگری تغییر دین دهند نیز با آزار و اذیت دولتی روبه‌رو می‌شوند.

در همین رابطه در بخشی از سومین گزارش آقای شهید در مورد ایران که سه ماه پیش در شهریورماه منتشر شد، آمده بود که از خرداد ۱۳۸۹ تا زمان انتشار آن گزارش، ۳۰۰ مسیحی در کشور بازداشت شده‌اند و ۴۱ نفر از آنها بدون اتهام از یک ماه تا یک سال در زندان به سر برده‌اند.

برخورد با مبلغان مسیحی در ایران در سال‌های گذشته بی‌سابقه نبوده است. يوسف ندرخانی، یک کشیش نوکیش مسیحی، سه سال پيش در شهر رشت بازداشت شد. دادگاه بدوی او را به «ترک دين» و «دعوت ساير مسلمانان به مسيحيت»، «ايجاد يک کليسای مخفی در خانه خود» و «ابراز مخالفت آشکار با اسلام» متهم شد و طبق گزارش‌ها برای او مجازات اعدام صادر شده بود.

اما با اعتراض‌های گسترده دولت‌های غربی و سازمان‌های حقوق بشری، نهایتا اين کشيش مسيحی از اتهام «ارتداد» تبرئه شده و برای اتهام «تبليغ عليه نظام» به سه سال حبس محکوم شد و چون وی اين مدت را در زندان سپری کرده بود از زندان آزاد شد.

احمد شهيد، گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل در  امور ایران، گفته است این فشارها بر نوکیشان مسیحی در حال رخ می‌دهد که قانون اساسی ایران مسیحیت و آزادی فعالیت پیروانش را به رسمیت می‌شناسد و  به لحاظ بین‌المللی نیز در این مورد تعهد کرده است.

Montag, 17. Dezember 2012

نامه‌ای سرگشاده در اعتراض به نقض حریم خانوادگی زندانیان سیاسی



۱۱۷ فعال مطبوعاتی در نامه‌ای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی به آنچه نقض حریم خانوادگی زندانیان سیاسی نامیده‌اند، اعتراض کردند. نامه اخیر علیرضا قدیانی از زندان اوین، مبنای تنظیم این نامه بوده است.

پایگاه اینترنتی کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، روز یکشنبه (۱۶ دسامبر / ۲۶ آذر) نامه‌ای را منتشر کرد که به امضای ۱۱۷ روزنامه‌نگار و فعال مطبوعاتی ایرانی رسیده است. محمد جواد اکبرین، آسیه امینی، مسعود بهنود، ساجده عرب سرخی، ملیحه محمدی و حنیف مزروعی از جمله امضا‌کنندگان این نامه‌ی سرگشاده هستند.

نامه‌ی یادشده خطاب به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه‌ی جمهوری اسلامی، تنظیم شده است. امضاکنندگان در نوشته‌ی خود خواستار برخورد "با متخلفان و سوءاستفاده‌کنندگان از قدرت" شده‌اند.

نامه‌ی اخیر ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی، به رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، مبنای نامه‌ی ۱۱۷ روزنامه‌نگار بوده است. قدیانی از بند ۳۵۰ زندان اوین نوشته بود که بازجوی علیرضا رجایی، زندانی سیاسی، به همسر رجایی گفته که قصد دارد این زندانی را به زندان رجایی شهر یا برازجان تبعید کند و بهتر است او از همسرش طلاق بگیرد. این فرد از بازجویان اطلاعات سپاه معرفی و نام مستعار او "اوسط" ذکر شد. حال روزنامه‌نگاران و فعالان مطبوعاتی در نامه‌ی سرگشاده‌ای از صادق لاریجانی خواستار پیگیری موضوع شده‌اند.

علیرضا رجایی، فعال ملی – مذهبی، دکترای علوم سیاسی دارد و عضو هیئت مدیره‌ی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران بوده است. وی همچنین مدیریت سرویس سیاسی برخی از روزنامه‌های "اصلاح‌طلب" را بر عهده داشته است. رجایی از هفته نخست اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰ به اتهام "ارتکاب جرایم امنیتی" در زندان به سر می‌برد. او پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران نیز بازداشت شده بود.

در بخشی از نامه‌ی روزنامه‌نگاران به صادق لاریجانی آمده است: «اگر دستگاه قضایی در پرونده‌ی زنده‌یاد ستار بهشتی وارد شده و بازجوهای مقصر در مرگ این شهروند را مورد پیگرد قضایی قرار داده، این خواست زیادی نیست که حریم خانوادگی و حقوق انسانی و شهروندی خانواده‌ی یک روزنامه‌نگار – که به هر دلیل در زندان است – از هر تهدید و تجاوز و خشونتی مصون بماند، و متخلفان و سوء‌استفاده‌گران از قدرت، مورد پیگرد قضایی قرار گیرند».

ستار بهشتی وبلاگ‌نویس ۳۵ ساله‌ای بود که نهم آبان‌ماه ۱۳۹۱ در منزل خود بازداشت و پس از ۵ روز در بازداشت به شکل مشکوکی درگذشت. این موضوع واکنش‌های گسترده‌ای را در داخل و خارج از ایران برانگیخت. در پی آن رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ایران (فتا) از مقام خود برکنار شد.

Freitag, 14. Dezember 2012

انتقال مادر ستار بهشتی به بیمارستان



سحام نیوز : سحام نیوز: ظهر امروز مادر ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در زندان فتا به قتل رسید؛ به بیمارستان منتقل شد.

به گزارش خبرنگار سحام، روز گذشته و پس از انجام مراسم چهلم ستار، ماموران با حمله به خانواده ستار بهشتی، اقدام به دستگیری برادران و ضرب و شتم مادر و خواهر وی می کنند.
 بنا به گزارشی که سحام روز گذشته منتشر کرده بود، برادر ستار هنگامی که قصد سوار شدن در خودرو را داشته توسط ماموران دستگیر گردیده بود. در پی این اقدام ماموران؛ برادر، خواهر و مادر سالخورده ستار برای آزادی وی تلاش می کنند که با ضرب و شتم شدید ماموران روبرو می شوند. به طوری که مادر ستار از ناحیه پا، کتف و سر دچار آسیب دیدگی می شود.

ماموران همچنین سحر بهشتی، خواهر ستار را مورد ضرب و شتم قرار داده و چادر و روسری وی را از سرش می کشند.

همچنین فردی از اهالی همان محله که قصد پادرمیانی برای آزادی رحیم، برادر ستار را داشته نیز دستگیر می شود.

علت دستگیری رحیم مشخص نبوده اما گویا تنها ماموران قصد داشتند فضای پس از مراسم را متشنج کنند. نهایتا با ضبط گوشی تلفن همراه رحیم و برادرش، آنان را آزاد کردند.

خبرنگار سحام گزارش داده که در پی این اقدام ماموران و ایجاد فشار و شوک روانی و همچنین شرایط جسمی مادر ستار؛ حوالی ظهر حال خانم عشقی بد شده و خانواده وی، او را سریعا به بیمارستان منتقل نموده و زیر نظر پزشک اورژانس قرار می گیرد.

متاسفانه روز گذشته خبرنگار سحام از عدم توان جسمی مادر ستار برای مصاحبه پس از ضرب و شتم توسط ماموران؛ خبر داده بود. گوهر عشقی تنها به این سخن بسنده کرده بود که “تمام بدنم کوفته است و نای حرف زدن ندارم”.

اکنون وی را به منزل منتقل کرده اند و تحت مداوا و تزریق سرم قرار دارد.
 

Dienstag, 11. Dezember 2012

نامه ژیلا بنی‌یعقوب به خواهرزاده‌اش: آدم‌بزرگ‌ها وقتی دستور می‌دهند، بچه‌ها را در نظر نمی‌گیرند



چکیده :امیر گلم، نمی‌دانم چطور باید از تو معذرت بخواهم، به خاطر بدقولی آن روزم. البته خودت می‌دانی من بدقولی نکردم، آن‌ها به من اجازه ندادند که به قولم وفا کنم و به تو تلفن بزنم.‌‌ همان طور که این روز‌ها اجازه نمی‌دهند برای ثانیه‌ای دایی بهمن را ببینم و یا حتی صدایش را بشنوم. امیدوارم من را ببخشید....

ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و سردبیر وب سایت کانون زنان ایرانی ۱۱ شهریورماه سال جاری برای گذراندن حکم یک سال زندانش راهی زندان اوین شد.
به گزارش کلمه، او از آن زمان تاکنون از دیدار همسرش بهمن احمدی امویی، دیگر روزنامه نگار زندانی که در زندان رجایی شهر به سر می‌برد محروم مانده است. این زندانی همچنین مانند دیگر زندانیان بند زنان زندان اوین از حق هر گونه تماس تلفنی و ملاقات حضوری با خانواده‌اش نیز مرحوم شده است. چند روز قبل دادستان تهران همه ملاقات های حضوری و تماس های تلفنی زندانیان بند زنان با خانواده‌هایشان را به دلایلی نامعلوم لغو کرد.
این روزنامه نگار که به ۳۰ سال محرومیت از روزنامه نگاری هم محروم شده است در حالی روزهای زندانش را می‌گذراند که نه تنها هیچ ملاقاتی با همسر زندانی‌اش ندارد که همواره در نگرانی بی‌ملاقات شدن همسرش در زندان رجایی شهر نیز به سر می‌برد.
خانواده بهمن احمدی امویی در شهرستان زندگی می‌کنند و به دلیل دوری راه قادر به ملاقات با این زندانی سیاسی نیستند و بهمن احمدی امویی تنها ملاقات کننده سال های زندانش را که حالا بیش از سه سال و نیم از آن می‌گذرد را نیز از دست داده است. بهمن احمدی امویی به پنج سال و چهار ماه حبس محکوم شده است. ژیلا بنی یعقوب در نامه کوتاهی به خواهر‌زاده ده ساله‌اش از محرومیت های این روز‌هایش سخن می‌گوید.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
امیر مهدی گلم، سلام
بعد از مدت‌ها، بالاخره توانسته بودم از ناظر دادیار زندان، خانم سلیمی‌زاده، اجازه یک تلفن چند دقیقه‌ای را بگیرم تا بتوانم با تو عزیز دلم کمی حرف بزنم. هر جور بود خبر دادم که چهارشنبه ساعت یک و نیم ظهر به تو زنگ می‌زنم. مادربزرگ مجبور بود آن روز نیم ساعت زود‌تر اجازه‌ات را از مدرسه بگیردتا ساعت یک و نیم در خانه باشی اینجا زندان است و من ساعت این تلفن مرحمتی را نمی‌توانستم طبق میل خودم و یا وقت مدرسه تو تغییر بدهم.
عزیزم تمام شب قبلش در رویای شنیدن صدای تو از پشت گوشی تلفن بودم. حتی بار‌ها با خودم تمرین کردم وقتی گوشی را بر می‌داری، به تو و مامان و خاله ترانه چه بگویم. چقدر آن شب خوشحال خوابیدم، به امید صبحی که صدای تو را خواهم شنید.
شنیدم چهارشنبه ظهر از ساعت یک و نیم تا چهار بعد از ظهر کنار گوشی قرمز تلفنتان نشسته بودی تا وقتی من زنگ می‌زنم زود گوشی را برداری. شنیدم آن قدر کنار گوشی نشسته‌ای تا خسته شدی و کنار‌‌ همان گوشی خوابت برده است.
عزیز دلم، چطور برای تو توضیح بدهم که آن روز بر من چه گذشت، چه گذشت وقتی گفتند که دادستان تهران دستور داده همه مجوز‌های تلفن که توسط دادیار صادر شده از همین امروز باطل است. نمی‌دانی چند بار به دفتر زندان رفتم و گفتم خواهش می‌کنم اجازه دهید فقط در حد یک جمله تلفن بزنم تا فقط به امیر مهدی و مادرم بگویم دیگر اجازه ندارم تلفن بزنم و منتظر نمانید. اما هر چه اصرار کردم قبول نکردند. چطور برای تو که فقط ده سال داری می‌توانم توضیح بدهم که گاهی وقت‌ها آدم بزرگ‌ها اصلا نمی‌فه‌مند انتظار چند ساعته یک کودک ده ساله کنار گوشی تلفن یعنی چه؟
امیر گلم می‌دانم برایت خیلی سخت بود که چند ساعت کنار تلفن نشستی تا من به تو زنگ بزنم و آخر هیچ زنگی از زندان اوین برای تو به صدا در نیامد، شنیدم خیلی نگران شده بودی. بزرگ‌تر که شدی خودت می‌فهمی که خیلی از آدم بزرگ‌ها وقتی تصمیم می‌گیرند، وقتی دستور می‌دهند، وقتی مجوز یک تلفن یا ملاقات را باطل می‌کنند، هیچ بچه‌ای را در نظر نمی‌گیرند.
آن‌ها وقتی مجوز تلفن‌های چند زندانی را باطل می‌کنندبه امیر کوچولو‌هایی مثل تو فکر نمی‌کنند، به سارا کوچولو‌ها و نیما‌ها هم فکر نمی‌کنند. سارا را که یادت هست‌‌ همان دختر هفت ساله مریم منفرد را می‌گویم. او چهارشنبه برای ملاقات با مادرش آمده بود و در آن سرما چند ساعت جلو زندان اوین منتظر ماند و آخرش بدون دیدن مادرش به خانه بازگشت.
آن‌ها که مجوز ملاقات زندانی‌ها را قطع می‌کردند، حتی لحظه‌ای هم سارا را ندیدند و به او فکر نکردند.
امیر گلم، نمی‌دانم چطور باید از تو معذرت بخواهم، به خاطر بدقولی آن روزم. البته خودت می‌دانی من بدقولی نکردم، آن‌ها به من اجازه ندادند که به قولم وفا کنم و به تو تلفن بزنم.‌‌ همان طور که این روز‌ها اجازه نمی‌دهند برای ثانیه‌ای دایی بهمن را ببینم و یا حتی صدایش را بشنوم. امیدوارم من را ببخشید.
خاله‌ات ژیلا
بند زنان، زندان اوین

Montag, 10. Dezember 2012

سایت کلمه: تغییر رفتار «نگران‌کننده» زندانبانان میرحسین موسوی



میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد ۲۲ ماه است که در حبس خانگی به‌سر می‌برند.
وب‌سایت خبری «کلمه»، نزدیک به میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان دولت، روز یکشنبه ۱۹ آذر، از «تغییر رفتار نگران‌کننده زندانبانان میرحسین و خودداری از تامین مواد غذایی» برای او و همسرش زهرا رهنورد خبر داد.

«کلمه» می‌نویسد که «ماموران امنیتی که پیشتر از آوردن هرگونه مواد غذایی از سوی فرزندان میرحسین و رهنورد برای پدر و مادر زندانی‌شان جلوگیری می‌کردند، و مواد غذایی را خود رأساً تامین می‌کردند» هم‌اینک «می‌گویند خود را مسئول مواد غذایی آنها نمی‌دانند و خانواده باید این کار را برعهده بگیرند.»

میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، ۲۲ ماه پیش از این، پس از درخواست مجوز برای راهپیمایی ۲۵ بهمن با هدف حمایت از جنبش‌های اعتراضی در خاورمیانه، در حصر خانگی قرار گرفتند و کلیه کانال‌های ارتباطی آنها با نزدیکان و هواداران‌شان مسدود شد.

حبس خانگی این افراد در حالی ادامه دارد که هیچ دادگاهی در ایران حکم به حصر خانگی آنها نداده است و مقام های قضایی و سیاسی حاضر نیستند که مسوولیت این اقدام را بپذیرند.

گزارش روز یکشنبه «کلمه» در ادامه می‌نویسد که هم‌اکنون ماموران، مواد غذایی را که فرزندان تهیه کرده‌اند، جلوی در تحویل می‌گیرند تا به پدر و مادر آنها برسانند.

این گزارش می‌افزاید: «این رفتار عجیب اکنون این نگرانی را در خانواده موسوی ایجاد کرده که نیت و غرض خاصی در کار باشد و عاملان و آمران این بازداشت غیرقانونی و طولانی‌مدت خانگی، قصد سوئی برای خدشه به سلامتی میر حسین و رهنورد و رفع مسئولیت از خود داشته باشند.»

این تصمیم جدید زندانبانان، به نوشته کلمه، «وقتی اولین بار در یک ملاقات طرح شد، میرحسین و رهنورد آن را به منزله تهدید جانی قلمداد کردند و هشدار دادند که مسئولیت سلامت آنها بر عهده زندانبانان است.»

این منبع خبری هم‌چنین از نامناسب بودن وضعیت جسمی میرحسین موسوی که با درد در ناحیه قلب و افت فشار خون روبه‌رو است، و هم‌چنین لرزش دست و صورت زهرا رهنورد خبر می‌دهد.

روز دوشنبه محمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران، در دیدار با همسر نسرین ستوده، وکیل و حقوقدان زندانی، بار دیگر خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد.

بنا به گزارش وب‌سایت محمد خاتمی، وی از «ادامه حصر و حبس نیروهای فعال و شایسته که نوعاً در فعالیت‌های خود از چارچوب قانون و موازین خارج نشده‌اند» ابراز تأسف کرده و اظهار امیدواری کرد که «از این پس حق قانونی و شرعی و انسانی این زندانی و سایر زندانیان رعایت شود.»

وی اظهار امیدواری کرد که «نه تنها به حقوق مسلم زندانیان احترام گذاشته شود، بلکه به سوی فضایی برویم که هیچ زندانی سیاسی در کشور نباشد.»

روز سوم تیرماه سال‌جاری غلامحسین اسماعیلی، رییس سازمان زندان‌های ایران به خبرگزاری مهر گفت که «در ایران اصلا زندانی سیاسی نداریم بلکه این زندانیان، امنیتی هستند.»

او درباره مرخصی دادن به این دسته از زندانیان هم گفته بود که دادن مرخصی به زندانیان امنیتی ممنوع نیست، اما تنها دادستان می‌تواند دستور آن را بدهد.

Samstag, 8. Dezember 2012

مادر مجید توکلی: 37ماه است که فرزندم را ندیده ام



مادر مجید توکلی: 37ماه است که فرزندم را ندیده ام
جرس: سه سال از بازداشت مجید توکلی، یکی از فعالان دانشجویی در روز دانشجو و در مقابل دانشگاه پلی تکنیک گذشت. او به هشت سال و نیم زندان و محرومیت مادام العمر از تحصیل محکوم شده است. این دانشجوی محبوس در زندان رجایی شهر در بهمن ۸۹ به شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی فراخوانده شد و قاضی مقیسه رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب از وی خواسته بود که با تکذیب بیانیه‌های منتشر شده و نوشته‌هایی که به بیرون از زندان فرستاده است، از سایت ها و عاملان انتشار این مطالب نیز اعلام شکایت کند که پس از مخالفت مجید توکلی، نهایتا شش ماه زندان به دوران محکومیت وی اضافه شد. 

در سومین سالگرد بازداشت مجید توکلی "جرس" با مادر وی به گفت و گو پرداخته که متن آن در پی می آید:

خانم توکلی در سومین سالگرد بازداشت مجید قرار داریم، لطفا از آخرین وضعیت او بگویید؟خیلی وقت است که نتوانسته ام مجید را ببینم. آخرین باری که او را دیدم به سی و هفت ماه پیش بر می گردد. فقط برادرش چند ماه یکبار به ملاقات او می رود.

علت اینکه سه سال نتوانسته اید مجید را ملاقات کنید، چه بوده است؟پانزده و شانزده ساعت از شیراز تا زندان رجایی شهر فاصله است و وضعیت جسمی من و پدرش طوری نیست که بتوانیم این مسافت را طی کنیم. من مریض هستم و پدر مجید هم دیسک کمر دارد. اگر بیمار نبودیم هر هفته این مسیر را برای دیدن روی مجید می رفتیم اما متاسفانه اجازه نمی دهند حتی مجید برای عیادت پدر و مادر بیمارش به مرخصی بیاید.

تلفنی می توانید با مجید حرف بزنید؟ نخیر، از بهمن هشتاد و نه تلفن های او را قطع کرده اند و صدای پسرم را نشنیده ام.

برای اینکه مشکلات خود را به گوش مسئولان قضایی برسانید از چه راه هایی پیگیری کرده اید و نتیجه چه بوده است؟خودم چند بار نامه نوشته و برای مقامات قضایی ارسال کرده ام. بارها و بارها هم تماس تلفنی گرفتم اما هنوز پاسخی نداده اند.

گویا چند ماه پیش برای مرخصی مجید وثیقه ای گذاشته اید، نتیجه آن چه بود؟چند وقت پیش وعده دادند که به او مرخصی می دهند و ما شهریور یک وثیقه شصت میلیون تومانی گذاشتیم اما بعد با مرخصی او موافقت نکردند.

مگر خودشان برای مرخصی مجید وثیقه نخواستند، پس چرا بعد موافقت نکردند؟هیچ جوابی به ما ندادند. ما واقعا دلیل اینکارشان را نمی دانیم؛ چون یک زندانی حق دارد از مرخصی و ملاقات حضوری و تلفن استفاده کند. پسر من از تمام این حقوق اولیه "محروم" است. علت آن را هم نمی گویند، دستمان هم به جایی بند نیست.

با خود دادستانی تلفنی صحبت کرده اید؟چند بار به دفتر دادستانی زنگ زدم و گفتم که وقتی بدهید تا با دادستانی دو دقیقه تلفنی حرف بزنم اما گفتند که اجازه ندارند شماره دادستانی را بدهند.

به دادستان چه موضوعی را می خواهید بگویید؟من خواسته زیادی ندارم، حالا که مرخصی نمی دهند و او را آزاد نمی کنند، حداقل بگذارند در روز و ساعت ملاقات یک تماس تلفنی با من بگیرد تا صدای او را بشنوم. بارها و بارها این را درخواست کردم اما جوابی نگرفتم. مجید که حکم زندانش را دارد می کشد، حداقل از حقوق یک زندانی باید برخوردار باشد یا نه؟ آیا در یک کشور اسلامی یک مادر بیمار حق ندارد چهره فرزندش را ببیند یا صدای او را بشنود؟

با توجه به قطع تلفن و این شرایط چطور از وضعیت جسمانی مجید و احتیاجات او با خبر می شوید؟از خانواده های دیگر زندانیان که به ملاقات می روند از حال مجید می پرسم و می خواهم که ببینند مجید به چیزی احتیاج دارد. چند وقت پیش هم لباس گرم برای او فرستادیم اما لباس ها را تحویل نگرفتند.

خانم توکلی روز دانشجو را پشت سر گذاشتیم این روز بر شما چگونه گذشت؟والله روز دانشجو برای من یک روز دلگیر و غمگینی بود، مخصوصا برخوردهایی که با مجید صورت گرفت برای من خاطرات غم انگیزی به جای گذاشته است و یادآوری آن خیلی دردآور است. همیشه از اینکه پسرم دانشجو بود، افتخار می کردم و خوشحال بودم اما نمی دانستم که به جرم دانشجو بودن این برخوردها با او صورت می گیرد و این شرایط ناراحت کننده برای خانواده اش بوجود می آید.
اما دانشجویان محبت دارند و به دیدار ما می آیند و تلفنی با ما همدردی می کنند. در هر حال اگر مجید در زندان است اما مجیدهای زیادی بیرون هستند. من از همه این عزیزان قدردانی می کنم. واقعا این اظهار همدردی ها به من روحیه می دهد و گاهی فراموش می کنم که مجیدم در زندان است.

Mittwoch, 5. Dezember 2012

محروميت چهارماهه ژيلا بنی يعقوب و بهمن امويی از ملاقات با يکديگر



اندازه متن 
بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار زندانی، حدود چهار ماه است که از ملاقات با همسر خود ژیلا بنی یعقوب، دیگر روزنامه نگار زندانی که در بند زنان زندان اوین به سر می‌برد، محروم شده است.

به گزارش وبسایت کلمه که روز سه شنبه ۱۴ آذرماه منتشر شده، بهمن احمدی امویی نزدیک به ۳۲ ماه است که از مرخصی برخوردار نشده و در حالی که در زندان رجایی شهر به سر می‌برد تنها یک بار و آن هم در فروردین ماه سال ۸۹ موفق به استفاده از مرخصی شده است.

این گزارش می‌گوید زندانیانی که به صورت خانوادگی در زندان نگهداری می‌شوند، ماهی یک بار می‌توانند با یکدیگر ملاقات کنند اما برای بهمن احمدی امویی و ژیلا بنی یعقوب، این ملاقات‌ها اجرا نمی‌شود.

بهمن احمدی امویی و همسرش ژیلا بنی یعقوب ۳۰ خرداد ماه سال ۸۸ و پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران ایران بازداشت شدند.

بهمن احمدی امویی، به پنج سال و چهار ماه حبس محکوم شده و ژیلا بنی یعقوب پس از برگزاری دادگاه به یک سال زندان و ۳۰ سال محرومیت از حرفه روزنامه نگاری محکوم شده است.

ژیلا بنی یعقوب ۱۲ شهریور سال جاری برای گذراندن حکم یک سال حبس خود از سوی دایره اجرای احکام به زندان اوین فراخوانده شد.

به گزارش وبسایت کلمه، زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر پنجشنبه‌ها و یک هفته در میان می‌توانند خانواده‌های خود را ببینند.

این در حالی است که بهمن احمدی امویی از زمانی که همسرش به زندان اوین رفته ملاقات کننده‌ای نداشته، چرا که خانواده او در شهرستان زندگی می‌کنند و مادر ۸۰ ساله‌اش به دلیل بیماری قادر نیست برای دیدار او به زندان رجایی شهر کرج مراجعه کند.

Dienstag, 4. Dezember 2012

قوه قضائیه ایران: ستار بهشتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود



به روز شده:  14:54 گرينويچ - دوشنبه 03 دسامبر 2012 - 13 آذر 1391
ستار بهشتی
ستار بهشتی، وبلاگ نویس ایرانی در جریان بازجویی در بازداشتگاه پلیس کشته شد
غلامحسین محسنی‌ اژ‌ه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه ایران گفته است که تعدادی از مأموران پلیس سایبری ایران در ارتباط با پرونده کشته شدن ستار بهشتی (وبلاگ نویس ایرانی که در بازداشتگاه پلیس کشته شد) در بازداشت هستند و تأیید کرد که در این پرونده "تاکنون ضرب و شتم و بددهانی مشخص شده است".
به گزارش خبرگزاری مهر ،آقای محسنی اژه‌ای امروز دوشنبه ۱۳ آذر (سوم دسامبر) در یک کنفرانس خبری گفت: "پس از تحقیق از ماموران نیروی انتظامی ۷ نفر از آنها بازداشت شدند که دو یا سه نفر از آنها با قرار قانونی هم اکنون آزاد هستند."
او گفت که برکناری رئیس پلیس سایبری تهران به دلیل "قصور و سهل انگاری" در نحوه نگهداری آقای بهشتی بوده است و افزود: "به طور کلی از زمانی که ستار بهشتی دستگیر شده تا مجموع ساعاتی که در اختیار پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات) بوده این فرد مورد ضرب و شتم قرار گرفته، اما این ضرب و شتم به گونه‌ای نبوده که منجر به فوت این فرد شود."
آقای محسنی اژه ای به گزارش کمیسیون ۷ نفره پزشکان اشاره کرد که محتمل ترین علت منجر به فوت آقای بهشتی را "پدیده شوک" معرفی کرده بود.
او گفت که پزشکان اعلام کردند این شوک می تواند روانی یا فیزیکی باشد که "من از آنها پرسیدم اگر فیزیکی بوده آیا آثاری از خود به جا نگذاشته است که آنها اعلام کردند آثاری در این زمینه دیده نشده است."
این در حالی است که آقای محسنی اژه‌ای پیشتر اعلام کرده بود که روی جسد آقای بهشتی آثار کبودی وجود داشته است.
اما سخنگوی قوه قضائیه ایران در مصاحبه امروز خود گفته است که این کبودی ها ممکن است مربوط به ۳ یا ۴ روز قبل از فوت آقای بهشتی باشد.
آقای محسنی اژه ای همچنین به موضوع انتشار نامه شکایت ستار بهشتی در سایت کلمه اشاره کرد و گفت: "این احتمال وجود دارد که جریان ضد انقلاب قبل و یا بعد از بازداشت ستار بهشتی اقدامی انجام داده باشد که از مرگ و یا زنده بودن او استفاده کنند. ساعات مخابره خبر، بعضی از ارتباطات در فضای مجازی و نامه منتشر شده از جمله قرائن این احتمال هستند."
مادر ستار بهشتی که پیشتر با سایت سحام نیوز گفت و گو کرده بود، گفته است که فرزندش پیش از بازداشت سالم بوده و هیچ دارویی هم مصرف نمی کرده است.
او همچنین تاکید کرده که فرزندش را در "مدت بازداشت کشته‌اند."
مقام های قضایی تایید کرده اند که ستار بهشتی در روز نهم آبان توسط پلیس سایبری تهران دستگیر و به زندان اوین تهران منتقل شد، اما چهار روز بعد در حالی که در بازداشتگاه پلیس نگهداری می شد، درگذشت.
پس از انتقادهای مطرح شده از پلیس فتا و پیگیری برخی از نمایندگان مجلس ایران، اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده پلیس ایران تصمیم گرفت سرهنگ محمدحسن شکریان، رییس پلیس فتای تهران را از کار برکنار کند.
جسد ستار بهشتی بدون حضور خانواده در بهشت زهرای تهران غسل داده و سپس کفن پیچ به خانواده تحویل شد. مادر آقای بهشتی در مصاحبه خود گفته بود که کفن فرزندش "خونی بوده است."
جسد این وبلاگ نویس در شهر رباط کریم که محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد.